سقط جنین
چندی قبل از یکی از متالهین مسیحی در نکوهش سقط جنین مطلبی خواندم که علاوه بر اینکه مسیر استدلال این متفکربرایم جالب بود، تصویری که ارائه نمود نیز به نظرم قابل تامل آمد و شایسته دیدم که آن را با خوانندگان در میان بگذارم البته من سر آن ندارم که در این مجال مختصر به بررسی همه ابعاد این پدیده بپردازم بلکه فقط خواستم تنها تصویری ارائه کرده باشم:
او چنین استدلال می کرد که وقتی با مسئله ای مربوط به حیات انسانی مواجه هستیم شرط احتیاط حکم می کند که بسیار محافظه کارانه برخورد کنیم. مثلا اگر کسی بههنگام رانندگی چیزی در میانه راه منزلش ببیند که میتواند یا شبیه کیسه زباله باشد یا نوزادی که لابلای قنداقی پیچیده شده، قطعا لختی ترمز می زند و حتی ممکن است از ماشین پیاده شود و از نزدیک بر آن بنگرد. یک مسیحی باوجدان نیز چنین رفتاری را با جنین خواهد داشت و آن را به حق یک انسان می بیند، زیرا احتمال بسیاری هست که خدا جنین را شخصی بینگارد که (دستکم بالقوه) قادر است با خدا مشارکت داشته باشد، مشارکتی که برای آن خلق شده است.
شخصا برایم خیلی ساده لوحانه است که جنین انسان را تنها توده ای از سلولها که همانند غده درون بطن یک مادر وجود دارد بینگارم. حال آنکه می دانیم پس از چند هفته این توده بی شکل درست به شباهت ما در خواهد آمد. هرچند آیات کتاب مقدسی بسیاری وجود دارد که بر کرامت انسانی و ارزش جنینی که در بدن مادر است تاکید می کند از جمله مزمور ۱۳۹ آیات ۱۳ تا ۱۵ و یا لوقا باب اول آیات ۴۱ تا ۴۴ و همچنین عبرانیان باب ۷ آیات ۹ تا ۱۰ که همگی اینها در کنار سایر آیات و در کنار الهیات و فحوای کامل کلام خدا این برداشت را به دست می دهد که جنین را فرزندی بالقوه بدانیم که به همان اندازه حق حیات و زندگی و بالندگی دارد که کودکی خردسال و یا جوانی پر شور و یا شخصی میانسال و کهنسال از آن برخوردارند و نیز موضع کلیسای مسیح نیز در کل از بدو پیدایش کلیسا همین بوده است.
فکر می کنم اگر هم جانب حقوق بشر و روشنفکر بودن و دموکراسی خواهی و این حرفهای مد شده امروزی را بگیریم باز عقل و شعور حکم می کند که این جنین را به عنوان موجودی ضعیف که خود قابلیت دفاع از خود را ندارد بپنداریم و برای حق حیاتش بایستیم زیرا که حذف هر موجود ضعیف و ناتوان خود از ابعاد روشن نقض حقوق بشر و نقض حقوق زندگان (حیوانات و گیاهان و محیط زیست) بر این کره خاکی است. اگر نگران انقراض برخی از گونه های سوسکهای زیرزمینی جنگلهای آمازون هستیم فکر نمی کنم به سادگی سقط جنین برایمان تجویز هر درد اجتماعی ناشی از فسق و جور و فساد آدمی باشد.
به نظرم آنانی که در پی رفع مشکلات اجتماعی ناشی از تولد نوزادان ناخواسته و یا بدون پدر و مادر مشخص و یا بارداریهای ناخواسته مربوط به تجاوز و غیره هستند و یا مشکلات اقتصادی و زیست محیطی ناشی از رشد جمعیت سودای شب و روزشان است که البته به جا نیز هست. می باید پاسخ را در جای دیگر بیابند و نه در جابجا کردن ارکان روحانی و اخلاقی حیات بشر و حذف فیزیکی موجودی مظلوم که به شباهت ما آفریده شده است.
سخن کوتاه کنم شاید برای برخی سخن از سقط جنین و این حرفها درجایی که جان انسانها بی ارزش ترین کالاهاست و انسانهای بی گناه تنها برای ابراز نظر خویش متحمل شکنجه و زندان و تجاوز و سوزاندن می شوند مسخره به نظر آید. اما فکر می کنم که حق طلبی و انسان بودن هیچ ارجحیت کیفیتی را برای جوانی که در خیابان به گلوله بسته می شود و یا جنینی که روزی ممکن است از نوادر و نوابغ روزگار شود و یا برعکس از اراذل و اوباش، قائل نیست. انسان بودن را باید با قدمهای کوچک اما در نور آموخت، آنگونه که تعریف حقیقی انسانیت حکم می کند که البته معیار چنین تعریفی نه فلسفه های گذرای متفکرین امروزی بشر بلکه خدایی که خود آنچه پدید آورده است را معرف است که به تمامی معنا در کلام مقدسش و نیز در راز با شکوه تجسم خدا مکشوف گردید. همین دیدگاههای عمیق انسانی الهی است که از ما و جامعه ما محصولی می سازد که عاقبت هیچ بی عدالتی ، شر و تبعیض را در حق هیچ کس نپذیرد و تاب نیاورد چه می خواهد این بی عدالتی و ظلم در حق جنینی باشد که هرگز متولد نشود و یا در حق ملتی که در سرزمینشان مزد گورکن از آزادی آدمی افزون است( به قول احمد شاملوی جاویدان).
یادمان باشد که بعنوان مسیحی پیرو منجی هستیم که نور و عدالت است و در او هیچ تاریکی جا ندارد. باشد که خدا ما را عارف و سالک معرفت خویش سازد که یکپارچه است و در آن نور و ظلمت به هم نمی آمیزند.
نوشته: کیوان سیروس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |