سخنان بزرگان (۶)
سخنان بزرگان (۶)
(نقل قولهایی از اندیشمند مسیحی قرن بیستم دکتر سی اس لوییس)
۱- برای جلب توجه دیگران درخشان مباش. طوری نور بده که دیگران به واسطۀ تو او را ببینند.
۲- فروتنی به این معنی نیست که خود را خوار و حقیر بشماری، بلکه کمتر به فکر خود باشی.
۳- مانند روشنی طلوع خورشید، من به مسیحیت ایمان دارم. نه تنها بخاطر اینکه خورشید را میبینم بلکه به این علت که به وسیلۀ آن هر چیز دیگر را میبینم.
۴- کسی هست که دوستش دارم اگرچه همۀ کارهایش را تأیید نمیکنم. کسی هست که او را قبول دارم، اگرچه بعضی از فکرها و رفتارهای او مرا میشوراند. کسی هست که علیرغم اینکه کسانی را که خیلی دوست دارم زخمی میکند، او را میبخشم. این شخص ……خودم هستم.
۵- اگر هرگز دل به دریا نزنی، هرگز به چیزهای بزرگ دست نمییابی. همه میمیرند ولی همه زندگی نمیکنند.
۶- یکی از کارهای بزدلانۀ مردم عادی اینست که چشمان خود را به روی واقعیتها میبندند.
۷- ما باید چیزهای ناخوشایند یا غیرمنتظره در زندگی واقعی را به عنوان یک وقفه تلقی نکنیم. حقیقت این است که وقفهها همان واقعیت زندگی هستند.
۸- این واقعیت که قلب ما مشتاق چیزی است که زمین نمیتواند آن را ارضا کند، دلیلی بر این است که آسمان باید خانۀ ابدی ما باشد.
۹- عشق هرگز هدر نمیرود، چون ارزش آن در این است که انتظار عوض ندارد.
۱۰- اگر در این دنیا هیچ چیز مرا راضی نمیکند، شاید به این دلیل است که برای دنیای دیگری ساخته شدهام.
۱۱- آیا خندهدار نیست که روز به روز هیچ چیز تغییر نمیکند، اما وقتی به گذشته نگاه میکنی، همه چیز فرق میکند.
۱۲- صداقت یعنی حتی وقتی کسی تو را نمیبیند کار درست را انجام دهی.
۱۳- دعا میکنم چون ناچارم. دعا میکنم چون درماندهام. دعای من خدا را تغییر نمیدهد بلکه مرا تبدیل میکند!
۱۴- خدا به ما اجازه میدهد که نقاط ضعف زندگی را تجربه کنیم تا به ما درسهایی را که هرگز نمیتوانستیم یاد بگیریم، بیاموزد.
۱۵- اگر این دنیا را مکانی در نظر بگیری که صرفاً برای خوشبختی ما در نظر گرفته شده است، برایت غیرقابل تحمل خواهد بود. آن را مکانی برای آموزش و اصلاح در نظر بگیر و آنقدرها هم برایت بد نخواهد بود.
۱۶- کسانی که به گناهان خود فکر نمیکنند با فکر کردن مداوم به گناهان دیگران آن را جبران میکنند.
۱۷- اصلاً عاشق بودن یعنی آسیب پذیر بودن! وقتی هر چیزی را دوست داشته باشی دل تو به هم میریزد و احتمالاً میشکند. اگر میخواهی مطمئن باشی که میتوانی آن را دست نخورده نگه داری، باید آنرا به هیچکس، حتی یک حیوان، ندهی. آنرا با سرگرمیها و تجملات کوچک با دقّت بپیچ. از همۀ گرفتاریها دور باش و آن را در تابوت خودخواهی خود محبوس کن. اما در آن تابوت؛ امن، تاریک، بیحرکت، بدون هوا، تغییر میکند. نمیشکند و غیرقابل شکستن، غیرقابل نفوذ و جبرانناپذیر میشود. عشق ورزیدن، یعنی آسیبپذیر بودن.
۱۸- مسیحیت اگر دروغ باشد اهمیتی ندارد و اگر حقیقت باشد بینهایت اهمیت دارد. تنها چیزی که نمیتواند باشد ولرم بودن است.
۱۹- اجازه نده خوشی تو بسته به چیزهای از دست رفتنی باشد.
۲۰- هیچکس را بر اساس شرایطی که قرار دارد قضاوت نکن، چون نمیدانی برای رسیدن به چنین موقعیتی از چه مسیر سختی عبور کرده.
۲۱- مردم دو دستهاند: آنهایی که به خدا میگویند: “ارادۀ تو کرده شود” و آنهایی که خدا به آنها میگوید: “باشه، هر طور که خودت میخواهی مشغول شو.”
۲۲- به نظر من خدا به این دلیل ما را دوست دارد که هدیۀ رنج را به ما میبخشد. درد بلندگوی خداست تا دنیای ناشنوا را بیدار کند. آیا نمیبینید که مثل بلوکهای سنگی هستیم که پیکرساز از آن شکل یک انسان را تراشیده؟ در اثر ضربههای اسکنۀ اوست که در حالیکه این ضربهها آزارمان میدهند، پیکر ما تکمیل میشود.
۲۳- تو روح نداری بلکه خودت روحی هستی که بدن داری.
۲۴- اگر برای دنیای بعدی زندگی میکنی، این دنیا را هم داری. اما اگر فقط برای این دنیا زندگی میکنی، هر دوی آنها را از دست دادهای.
۲۵- دو نوع عشق وجود دارد: یا افراد عاقل و مهربان و زیبا را دوست داریم چون به آنها نیاز داریم، یا افراد احمق و ناسازگار را دوست داریم (یا سعی میکنیم دوستشان داشته باشیم) زیرا آنها به ما نیاز دارند. این نوعِ دومِ عشق خداگونه است چون خدا نه به این دلیل که دوستداشتنی هستیم، بلکه به این دلیل که خودش به تمام معنا عشق است، ما را دوست دارد و نه به این دلیل که او نیاز به دریافت چیزی از ما دارد، بلکه از بخشیدن لذت میبرد.
۲۶- انتخاب خود را بکن: یا این مرد (عیسای مسیح) پسر خدا بوده و هست، یا یک دیوانه یا بدتر از آن. یا دهان او را به عنوان یک احمق ببند، آب دهان بر او بینداز و او را همچون یک دیو بکُش و یا به پای او بیفت و اعتراف کن که او پروردگار و خداست. اما لطفاً این حرف مزخرف را نزنیم که او معلم بزرگ بشریت است. او هرگز این قصد را نداشته که ما چنین برداشتی از او داشته باشیم.
۲۷- در چنین دنیای پر از ترس و هراس، نیاز به کلیساهای بیباک هست.
۲۸- همۀ ما قبول داریم که بخشش ایدۀ زیبایی است؛ اما تا وقتی که مجبور نباشیم به آن عمل کنیم!
۲۹- اگر چیزی برای خوب بودن آزاد است، برای بد بودن هم آزاد است. و آزادی انتخاب همان چیزی است که وجود شرّ را ممکن ساخته. پس چرا خدا به آنها ارادۀ آزاد داده است؟ زیرا آزادی انتخاب، اگرچه شرّ را ممکن میسازد، اما تنها چیزی است که تجربۀ هر عشق یا نیکویی یا خوشی را ممکن میسازد.
۳۰- خدا چیزی از ما نمیخواهد بلکه خودِ ما را میخواهد.
۳۱- من فکر نمیکنم که خواست خدا این است که ما خوشحال باشیم بلکه حدسم این است که او از ما میخواهد محبت کنیم و محبت دریافت کنیم. اما ما مثل کودکان فکر میکنیم اسباببازیهایمان ما را خوشحال میکند و تمام دنیا مهد کودک ماست. چیزی باید ما را از مهدکودک کنونی ما بیرون بیاورد تا وارد زندگی دیگران شویم و آن، چیزی نیست غیر از درد و رنج!
۳۲- چیزهای خیلی خیلی بهتری از آنچه پشت سر میگذاریم، پیش روی خود داریم.
۳۳- من فکر میکنم اگر خدا ما را بخشیده ما هم باید خودمان را ببخشیم. در غیر این صورت، تقریباً مثل این است که خودمان را داور برتر از او میدانیم.
۳۴- ممکن است تبدیل یک تخممرغ به پرنده سخت باشد: یادگیری پرواز برای جوجه، در حالیکه در تخممرغ باقی مانده، برایش منظرهای است که باعث شادی و شعف او میشود. ما در حال حاضر مثل جوجهای در تخممرغ هستیم و نمیتوانیم به عنوان یک تخممرغ معمولی و مناسب باقی بمانیم. یا باید از تخم مرغ بیرون بیاییم و یا فاسد و گندیده شویم!
۳۵- تا وقتی رفتار ما مسیحیان بد است و یا از داشتن رفتار خوب قصور میورزیم، دنیای خارج، مسیحیت را باور نخواهد کرد.
۳۶- من سراغ مذهب نرفتم تا خوشحالم کند. این را خوب میدانستم که یک بطری پورت این کار را برایم بهخوبی میکند.اگر مذهبی میخواهی که به تو احساس راحتی و آسایش بدهد، به هیچعنوان مسیحیت را به تو توصیه نمیکنم.
۳۷- مسیحی بودن یعنی بخشیدن خطای غیرقابل بخشش، همانگونه که خدا نیز نابخشودنیها را در تو آمرزیده.
۳۸- سختی و مشقّت، مردم عادی بسیاری را برای سرنوشتی فوق العاده و استثنایی آماده میکند.
۳۹- همۀ چیزهایی که جاودانه نیستند تاریخ مصرفشان برای همیشه تمام شده.
۴۰- طرز فکر یک مسیحی این نیست که خدا ما را به خاطر کارهای خوب ما دوست دارد بلکه چون دوستمان داردُ ما را نیک به حساب میآورد.
۴۱- مشکل واقعی این نیست که چرا برخی افراد پاکدامن، متواضع و مؤمن رنج میبرند، بلکه سؤال بزرگ این است که چرا بعضی از آنان رنج نمیبینند.
۴۲- زندگی با خدا بدون مشکل نیست ولی در سختیها آرامش داشتن است.
۴۳- وقتی مردم از ایمان به خدا دست بردارند، مشکل این نیست که به هیچ چیز ایمان نخواهند داشت. بلکه برعکس، هر چیزی را باور خواهند کرد.
۴۴- بزرگترین شرارتهای دنیا را افراد مسلح مرتکب نمیشوند، بلکه کسانی که با کت و شلوارِ شیک و مرتب پشت میزها نشستهاند.
۴۵- سختیها اغلب برای یک شخص عادی سرنوشتی خارق العاده رقم میزنند.
۴۶- از سی اس لوئیس پرسیدند: چرا عادلان رنج میکشند؟ او در پاسخ گفت: چرا نه؟ آنان تنها اشخاصی هستند که میتوانند آن را هضم کنند و از آن بیاموزند.
۴۷- عشق هرگز هدر نمیرود چون ارزش آن در این است که انتظار عوض ندارد.
۴۸- دعا میکنم چون نمیتوانم مانع آن شوم. دعا میکنم چون درماندهام. دعای من خدا را تغییر نمیدهد بلکه باعث تبدیل من میشود!
۴۹- مردم به دو نوع هستند: کسانی که خطاب به خدا میگویند «ارادۀ تو کرده شود» و کسانی که خدا خطاب به آنان میگوید: خیلی خوب، هر چه میخواهی بکن!»
۵۰- عشق فراتر از یک احساس است و در واقع یک تصمیم ارادی است.
۵۱- خدا هدیههای خود را در جایی میبخشد که ظرف را به اندازۀ کافی برای دریافت آن هدیه خالی ببیند.
۵۲- مسیحیت اگر دروغی بیش نیست، اهمیتی ندارد و اگر حقیقت محض است، اهمیتی جاودانی دارد. تنها چیزی که نمیتواند باشد، اهمیتی است که بین این دو قرار دارد.
۵۳- من معتقدم اگر خدا ما را میبخشد، ما هم باید خود را ببخشیم. در غیر اینصورت به این میماند که خود را در مسند قضاوتی بالاتر از خدا قرار میدهیم!
۵۴- خطرناکترین نظریهها در جامعه آنهایی نیستند که مورد بحث و تبادل نظر قرار میگیرند بلکه آنهایی هستند که فرضیهای بیش نیستند.
۵۵- هر چه بیشتر به خدا اجازه دهیم که ما را تصاحب کند، واقعیتر میشویم – چون او آفرینندۀ ما است. ما ساختۀ دست اوییم. او از من و شما افراد مختلفی را که قرار بود باشیم ساخت. تنها وقتی که به مسیح روی میآورم و خود را به شخصیت او میسپارم، شروع به داشتن شخصیت واقعی خود میکنم.
۵۶- نکتۀ مهمی که باید به خاطر بسپاریم این است که اگرچه احساسات ما ناپایدار هستند؛ محبت خدا نسبت به ما چنین نیست.
۵۷- ما در زندگی خود با هیچ شخص عادی روبرو نیستیم.
۵۸- ارسطو گفت بعضی مردم برای بردگی ساخته شدهاند. من مخالفتی با او ندارم. اما بردگی را مردود میدانم چون هیچ کس را شایستۀ اربابی نمیبینم.
۵۹- هرگز و هرگز ایمان خود را بر هیچ انسانی بنا نکن. حتی اگر او بهترین و داناترین در کل جهان باشد. کارهای خوب زیادی را با ماسه میتوانی انجام دهی اما سعی نکن روی آن خانه بسازی.
۶۰- تا وقتی تلاش نکردهای نمیدانی که توان چه کارهایی را داری و افراد خیلی کمی هستند که این تلاش را میکنند مگر اینکه مجبور به این کار شوند.
۶۱- به اینکه خدا بخواهد خوشحال باشیم اطمینان ندارم. به جای آن فکر میکنم او از ما میخواهد به دیگران عشق بورزیم و نیز مورد محبت دیگران واقع شویم. اما ما همچون کودکان فکر میکنیم اسباب بازیها ما را خوشحال میکنند و تمام دنیای اطراف ما مهدکودک ما است. چیزی باید ما را از این مهدکودک بیرون بیاورد و وارد زندگی دیگران کند و آن چیز همانا رنج و درد است.
۶۲- همۀ ما در آرزوی پیشرفت هستیم، اما اگر در مسیر اشتباهی در حرکت هستی، پیشرفت به معنای دور زدن یک پیچ و برگشت به جادۀ صحیح است. در این صورت، کسی که زودتر متوجه شود و مسیر خود را تغییر دهد، بیشترین پیشرفت را میکند.
۶۳- مرگ یک معشوق، نوعی قطع عضو است!
۶۴- مسیحی اینگونه نمیاندیشد که اگر نیک باشیم مورد لطف و محبت خدا قرار میگیریم، بلکه چون خدا ما را دوست دارد ما را نیک میسازد.
۶۵- خدایی که از پیش مصیبت تو را دید، تو را به طرز خاصی مسلح کرده تا از این مصیبت عبور کنی؛ اما نه بدون درد، بلکه عاری از هر لکه.
۶۶- خدا نمیتواند جدا از خودش به ما خوشی و آرامش ببخشد چون بدون او نه خوشی هست و نه آرامش. چنین چیزی امکان ندارد.
۶۷- آیا لذتی بیشتر از وجود حلقهای از مسیحیان بر زمین سراغ دارید؟
۶۸- به نظر میرسد کسب درجات تحصیلی بدون ارزشهای حقیقی، به همان اندازه که مفید است، از انسان یک ابلیس با هوش و ذکاوت میسازد.
۶۹- اعتماد و توکل به خدا باید هر روز از سر نو شروع شود، انگار که هنوز هیچ کاری صورت نگرفته است.
۷۰- خداناباوران (آتئیستها) در حالی که معتقدند خدایی وجود ندارد، نسبت به او خشم میگیرند!
۷۱- نشانۀ فرهنگی که ایمان خود را از دست داده، فروپاشی اخلاقی است که به دنبال فروپاشی روحانی میآید.
۷۲- خیر و شرّ هر دو دارای بهرۀ چندگانۀ رو به رشد هستند. به همین دلیل است که تصمیمات کوچکی که من و تو هر روز میگیریم از اهمیت بسزایی برخوردار هستند. کوچکترین اقدام خوب امروز، منجر به تصرف یک نقطۀ راهبردی میشود که ممکن است چند ماه پس از آن بتوانی به پیروزیهایی دست بیابی که هرگز خواب آن را هم نمیدیدی. امروز یک افراط در شهوت یا خشمِ به ظاهر پیش پا افتاده میتواند باعث شود تیغۀ کوه یا خط راهآهن یا پایگاهی که در منطقۀ دشمن داری از دست بدهی و دشمن از همانجا به تو حمله کند.
۷۳- ما باید جهنم را جایی تصور کنیم که در آن هر کس دائماً نگران حیثیت و پیشرفت خود است، جایی که هر کس گلایهای دارد، و همه در آن با هیجانات جدّی و مرگبار حسادت، خودبزرگبینی و کینه زندگی میکنند.
۷۴- یک راه به خانه منتهی میشود و هزار راه به بیابان!
۷۵- بخشش به معنای نادیده انگاشتن خطا نیست.
۷۶- غرور و تکبر سرطان روحانی است: مانند یک خوره هرگونه امکان عشق، رضایت یا حتی عقل سلیم را از بین میبرد.
۷۷- وجود کلیسا برای هیچ چیز دیگری غیر از جذب انسانها به مسیح نیست و اینکه از آنان مسیحان کوچک بسازد. اگر آنان با این کار مشغول نیستند، تمام کلیساهای اسقفنشین، کشیشان، هیئتها، موعظهها، حتی خودِ کتاب مقدس به جز وقت تلف کردن چیز دیگری نیست. خدا تنها برای همین هدف انسان شد.
۷۸- جهان ما سرزمینهای اشغال شده است. مسیحیت داستان پادشاه برحقّی است که به این جهان فرود آمده. و باید گفت این پادشاه با لباسی مبدّل وارد شده و از ما دعوت به همراهی با خود در یک کارزار خرابکاری نموده است.
۷۹- دوستان در کنار هم مانند ذغالهای افروختۀ به هم پیوسته هستند. با هم شعلهور اما جدا از هم سرد میشوند.
۸۰- اگر به دنبال حقیقت باشی، شاید در نهایت آسوده شوی. اگر در پی آسایش باشی، نه آسایشی به دست میآوری و نه حقیقت را بلکه در آغازِ کار تنها چاپلوسی و خیالپردازی میکنی و در نهایت به یأس و نومیدی دچار میشوی.
۸۱-شجاعت صرفاً یکی از فضیلتهای اخلاقی نیست، بلکه نوعی از هر فضیلت است که در مرحلۀ آزمایش قرار دارد.
۸۲- به خودت توجه کن و در دراز مدت تنها چیزی که عایدت میشود نفرت، تنهایی، ناامیدی، خشم، تباهی و زوال است. اما به مسیح نگران باش که او را خواهی یافت، و با او هر چیز دیگری که در او نهفته است را به چنگ خواهی آورد.
۸۳- وظیفۀ معلم این دوران قطع درختان جنگلها نیست، بلکه آبیاری بیابانها است.
۸۴- معجزهها در واقع قوانین طبیعت را زیر پا نمیگذارند.
۸۵- اگر تاریخ را مطالعه کنی متوجه میشوی که مسیحیانی که بیشترین تلاش را برای جهان کنونی کردهاند، دقیقاً همانهایی بودهاند که به جهان آینده بیشتر فکر میکردند. از وقتی که مسیحیان کمتر در بارۀ جهان آینده فکر میکنند، در این امر بسیار ناکارآمد و بیثمر شدهاند.
۸۶- ایمنترین راه به جهنم، مسیری تدریجی است که دارای شیب ملایم، قدمهای نرم، بدون هیچ چرخش ناگهانی، نقطۀ عطف و تابلوهای راهنما است.
۸۷- معجزه بازگویی همان داستان همیشگی با حروف کوچک است که در سراسر جهان با حروف بسیار بزرگ نوشته شده تا برخی از ما بتوانیم آن را ببینیم.
۸۸- از بین همۀ مظالم، شاید ظلمی که صادقانه برای خیریت قربانیان خود اِعمال میشود، سختترین آن باشد!
۸۹- بعضی مردم به خاطر نگرانیهای خود احساس تقصیر دارند و آن را نوعی نقص در ایمان خود میبینند، اما این نگرانیها گناه نیستند بلکه رنج و مصیبت هستند. مانند هر رنج و مصیبتی، اگر بتوانیم آنها را تحمل کنیم، شریک رنجهای مسیح خواهیم شد.
۹۰- برای توضیح یک علت، نمیتوان آن را با دلیل توجیه کرد.
۹۱- شهوت طالب بدنهای عریان است اما دوستی و رفاقت در جستجوی شخصیتهای برهنه.
۹۲- دعای ما این باشد که بنی نوع بشر هرگز از زمین به جای دیگری فرار نکند تا شرارت خود را در آنجا منتشر کند!
۹۳- تاریخ فقط داستان افراد بدی نیست که با کارهای بد مشغولند بلکه به همان اندازه داستان کسانی است که سعی میکنند کارهای خوب انجام دهند. اما یه جورایی یه چیزی به خطا میرود!
۹۴- احتمال دارد به استثنای منطقۀ استوا، هر چیز از جایی شروع میشود.
۹۵- این یکی از معجزات عشق است که با دلرباییهای خود به ما قدرت دیدن را میدهد اما با اینحال دلسرد نمیشود.
۹۶- انسان موجود دوزیستی است: یک نیمه روح و نیمۀ دیگر حیوان. او به عنوان روح متعلق به جهان ابدی است، و به عنوان حیوان در زمان ساکن است.
۹۷- بین دو جنسیت مرد و زن، شمشیری به شکل پنهان یا آشکار وجود دارد؛ تا این که یک ازدواج کامل آنان را با هم آشتی دهد.
۹۸- چنانکه از ظواهر امر معلوم میشود، چیزی که ما آن را سلطۀ انسان بر طبیعت مینامیم، تسلطی است که برخی انسانها بر انسانهای دیگر با وسیله قرار دادن طبیعت اِعمال میکنند.
۹۹- به نظر میآید که شادی واقعی تقریباً به همان اندازه که با رنج و عذاب تفاوت دارد، شباهت زیادی به امنیت یا رفاه دارد.
۱۰۰- دعا برای شخص خستهکننده و ملالآور خیلی راحتتر از دید و بازدید اوست!
ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |