فصل سیوهشتم اصول عیسی در روابط: دشمنان خود را محبت نمایید
فصل سیوهشتم اصول عیسی در روابط: دشمنان خود را محبت نمایید
اگر تو هم شبیه من هستی، سخنان عیسی که امروز در مورد آنها تأمل خواهیم کرد، تو را در عمق دل به چالش میکشد، به حدّی که شاید بخواهی آنها را کنار بگذاری و به عشقی در حدّ پایینتر بسنده کنی، عشقی که به تو احساس راحتی ببخشد اما در زندگیات تغییر فاحشی ایجاد نکند. با اینحال چیزی در ما هست که نمیتوانیم به آنچه میدانیم کمتر است بسنده کنیم. مخصوصاً وقتی که میدانیم عیسی چیز بیشتری برای ارائه کردن دارد. تشویقت میکنم آنچه را در فصل گذشته به آن نگاه کردیم به یاد آوری که: تنها عیسی قدرت عشق فداکارانه را میبخشد.
عیسی این را در مورد محبت تعلیم داد:
«اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز دوستداران خود را محبت میکنند. و اگر فقط به کسانی نیکی کنید که به شما نیکی میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز چنین میکنند. و اگر فقط به کسانی قرض دهید که امید عوض از آنان دارید، شما را چه برتری است؟ حتی گناهکاران نیز به گناهکاران قرض میدهند تا روزی از ایشان عوض بگیرند. اما شما دشمنانتان را محبت کنید و به آنها نیکی نمایید، و بدون امید عوض، به ایشان قرض دهید، زیرا پاداشتان عظیم است، و فرزندان آن متعال خواهید بود، چه او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است» (لوقا ۳۲:۶-۳۵).
اگر فقط نسبت به کسانی عشق بورزی که همان را به تو عوض دهند، واقعاً هیچ کار خارقالعادهای نمیکنی. عیسی تأکید کرد که قانون طلایی نمیتواند طلایی باشد مگر اینکه برای همه صادق باشد؛ که این البته شامل دشمنان تو نیز میشود.
اولین و بزرگترین حکم این است که خدا را محبت کن. فرمان دوم این است که به همسایۀ خود عشق بورز. فرمان جدید این است که یکدیگر را دوست بدارید. و قانون طلایی به این معنی است که حتی دشمنان خود را دوست داشته باشی. این قانون شامل همه یعنی خدا، همسایه، یکدیگر و دشمنان است!
محبت به دشمن واقعاً حیطۀ محبت تو را وسیعتر میکند. عیسی نمیگوید که باید هر کاری که دشمن تو انجام میدهد دوست داشته باشی. شاید دشمن تو کارهایی بکند که تو از آنها تنفر داری. عشق به معنای «دوست داشتن» نیست. لازم نیست بازوی خود را دور دشمن خود بیندازی و به او بگویی «تو رفیق جون جونی من هستی». عشق به این معنی است که قانون طلایی را نسبت به آن شخص انجام دهی. همانطور که دوست داری او با تو رفتار کند با او رفتار کن.
شاید با خود میگوییم: “باشه، دشمنم را دوست داشته باشم. درسته باید این را انجام بدم ولی بعدها روی آن کار میکنم.» اما دقت کن که عیسی در ادامۀ سخنانش مشخصتر حرف میزند. او تصویرهایی به ما میدهد که ما را متوجه منظورش کند. قبلاً در موعظۀ بالای کوه، عیسی به نحوۀ رفتار ما با دشمنان شخصی خودمان اشاره کرد:
« شنیدهاید که شریعت موسی میگوید: «اگر چشم کسی آسیب دید، به چشم کسی که این کار را کرده، آسیب برسان. اگر دندان تو با مشت کسی افتاد، به دندان کسی که این کار را کرد همان بلا را بیاور.» اما من میگویم، با شخص شریر مقاومت نکن! اگر کسی به طرف راست صورتت سیلی بزند، طرف دیگر را نیز به سوی او بگردان. اگر کسی تو را به دادگاه بکشاند تا قبایت را از تو بگیرد، عبای خود را نیز به او ببخش. اگر یک سرباز به تو دستور میدهد که بار او را به مسافت یک مایل برایش حمل کنی، تو دو مایل حمل کن. اگر کسی از تو چیزی بخواهد، به او بده؛ و اگر از تو قرض بخواهد، او را دست خالی روانه نکن.» (متی ۳۸:۵-۴۲ ترجمۀ فارسی از کتاب مقدس انگلیسی NLT)
«چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان» یا «با دیگران همانطور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار شود» دو روش کاملاً متفاوت زندگی کردن است.
سخنان عیسی در این آیهها به قدری چالش برانگیز است که به سختی میتوانیم ذهن خود را درگیر آنها کنیم. فوری وسوسه میشویم که موضوع را عوض کنیم و توجه این آیهها را از خود دور کنیم! برخی این سخنان عیسی را چنین تفسیر میکنند که بیشتر به ملتها بهعنوان دشمن اشاره میکند تا دشمنان شخصی؛ که این تفسیر غلطی است. همۀ این آیه ها در مورد چیزهایی است که کاملاً شخصی هستند. سیلی بر گونۀ تو، پیراهنی که از تو گرفته شده، بستهای که روی پشت تو حمل میشود. بحث در مورد آنچه کتاب مقدس در مورد جنگ میگوید امر باارزشی است، با اینحال میترسم که در تلاش ما برای سوق دادن این آیهها به آن سمت، معنای شخصی و رابطهای را که مقصود اصلی عیسی است از دست بدهیم. این آیهها به موضوعات گسترده و پیچیدۀ جغرافی-سیاسی ربطی ندارند بلکه به مسائل شخصی سرراست و آسیبزا میپردازد.
روابط ما اغلب آنطور که میخواهیم پیش نمیروند. روش عیسی برای اصلاح یک اشتباه، انتقام گرفتن نیست، بلکه پیروی از قانون طلایی است. عیسی به جای مشاوره دادن در مورد مقاومت متقابل یا طرد کردن طرف مقابل یا تلافی، از ما میخواهد که با دیگران همانطور رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود. عیسی تعلیم داد که قانون طلایی نه تنها در اوقاتی که روابط ما خوب پیش میرود بلکه وقتی به خطا میرود نیز اعمال شود.
عیسی در این آیهها معنای دوست داشتن دشمن را به شکل بسیار مشخصی به تصویر میکشد. برای بیشتر مردم، این سخنان عیسی در ابتدا سؤالاتی را ایجاد میکند؛ سؤالاتی که میتوانند ما را به سطح جدیدی از عشق و محبت هدایت کنند. عیسی درباره یک سیلی توهینآمیز به گونه صحبت می کند. وقتی عیسی میگوید: «دیگری را هم برای او بگردان»، ما با تعجب سر خود را میخارانیم. «آیا این به این معنی است که باید اجازه دهم کسی به من آسیب برساند؟» «آیا این بدان معناست که فرزند من نمیتواند در مدرسه از خود دفاع کند؟» «آیا این یعنی مسیحیان از اینکه به عنوان ترسوهای بیعُرضه دیده شوند مشکلی ندارند؟» به عیسی نگاه کنید که میزها را واژگون کرد و کسانی را که از دیگران در معبد سوءاستفادۀ مالی میکردند، از معبد بیرون راند (یوحنا ۱۴:۲-۱۶). این برخورد عیسی هیچ هماهنگی با نسخۀ «هر بلایی کسی میخواهد سر تو بیاورد، قبول کن» از متی ۳۸:۵-۴۲ به ما ارائه نمیدهد.
هرگاه در درک یک قسمت دشوار کتاب مقدس مشکل دارم، بیشتر اوقات به خاطر پیشفرضها و توشۀ فرهنگی است که با خود به یدک میکشم. عیسی به شرایطی اشاره میکند که در آن به تو توهین میشود. یعنی جایی که به یک گونه تو سیلی وارد میشود؛ نه موقعیتهایی که توسط اقدام یک قلدر در زمین بازی یا دزدی که وارد خانه تو شده یا به وسیلۀ یک همسر خشن و آزاردهنده، تهدید شده باشی. در فرهنگ دوران عیسی، سیلی به گونۀ راست به وضوح به معنای سیلی با پشت دست بود که دو برابر توهینآمیزتر از سیلی با کف دست بود. وقتی عیسی به ما میگوید گونۀ دیگر را برای طرف مقابل بگردانیم، معنی آن کاملاً واضح است: «به جای انتقام، باید عشق و محبت را انتخاب کنیم. انتقام به طرف مقابل سیلی میزند. محبت گونۀ دیگر را به این امید که او را بیدار کند و باعث تغییر او شود، تقدیم میکند. اما حتی اگر او تغییر هم نکند، تو تصمیم گرفتهای که به توهین او اجازه ندهی تو را به فردی توهینآمیز تبدیل کند. تو محبت کردن را انتخاب میکنی. عیسی ما را به یک عمل شجاعانه تشویق میکند، نه بزدلانه. قانون طلایی تصمیمی است برای محبتی که آسیبپذیر است.
عیسی همچنین در مورد کسی صحبت میکند که میخواهد از تو شکایت کند و پیراهن تو را بگیرد. وقتی عیسی میگوید: «کُتت را هم بده»، نشان میدهد که برای او رابطهها مهمتر از اموال هستند. او در مورد پروندههای حقوقیِ مربوط به مشاغل صحبت نمیکند. او در مورد رابطه صحبت میکند. وقتی وارد بحثهای فلسفیِ فراتر از آن محدوده که او صحبت میکند میشویم، قدرت و تأثیر شخصی تعالیم عیسی را از دست میدهیم. او در مورد روابط صحبت میکند و به ما میگوید که با داشتن روحیۀ انتقامجویی یا تلخخویی، بهای بیشتری نسبت به از دست دادن یک پیراهن میپردازیم. و نیز با دادن یک کُت نسبت به امکان اصلاح یک رابطه، بهای زیادی پرداخت نمیکنیم. قانون طلایی تصمیمی برای عشق سخاوتمندانه است.
عیسی در ادامه در مورد یک سرباز ارتش اشغالگر صحبت میکند که از تو که یک غیرنظامی هستی، میخواهد که وسایل او را برای یک مایل حمل کنی. وقتی عیسی میگوید: «دو مایل حمل کن»، او ما را تشویق میکند که این تقاضا را با پاسخ غافلگیرکنندهای که همراه با فداکاری است، مسئلهای کاملاً شخصی بسازیم. وقتی یکی از طرفین سعی در گرفتن چیزی از توست، این تصمیم را بگیر که به او بدهی. قانون طلایی تصمیمی برای عشق جانبازانه است.
سپس عیسی در مورد قرض دادن به کسی که از تو میخواهد صحبت میکند. این خیلی ساده، خیلی خیلی واضح و روشن، خیلی بیش از حد متقاعدکننده است! قانون طلایی تصمیمی برای یک عشق عملی یا کاربردی است.
عیسی به این خاطر مثال پشت مثال برای ما میآورد چون میدانست که درک این مفهوم برای ما خیلی گران تمام میشود. ما دوست داریم این باور را داشته باشیم که میتوانیم از شخصی که به ما صدمه زده، بدون اینکه بر روح ما تأثیری داشته باشد، انتقام بگیریم، یا از کمک به کسی که از ما درخواستی دارد، بدون آنکه تأثیری بر قلب ما وارد شود، خودداری کنیم. عیسی که ما را بهتر از خودمان میشناسد، به ما میگوید چنین چیزی حقیقت ندارد.
در تمام این مثالها، عیسی یک چیز واحد را به ما میآموزد: وقتی کسی میخواهد از تو بگیرد، او را غافلگیر کن و تصمیم بگیر که به او بدهی. به جای اینکه از خود دفاع کنی یا انتقام خود را بگیری، تصمیم بگیر که طرف مقابل را محبت کنی. شاید از خود بپرسی: «اما آیا این کار من به شخص مقابل این اجازه را نمیدهد که مرا وابسته به خود کند؟» «آیا باید به مردم اجازه بدهم تا حق مرا پایمال کنند؟» البته که نه. عیسی در بارۀ این صحبت نمیکند که اجازه دهی کسی تو را کنترل کند. کاملاً برعکس. او تو را تشویق میکند که با انتخاب محبتی از نوع افراطی نسبت به کسی، حتی اگر آن شخص با تو به عنوان یک دشمن رفتار میکند، کنترل اوضاع را در دست خودت داشته باشی. خدا تو را برای این نیافریده که وابسته یا مستقل باشی بلکه تو را آفریده که به او وابسته باشی.
عیسی به ما نشان میدهد که ما حتی با یک دشمن نیز باید رابطه داشته باشیم. او به ما یاد میدهد که تنها راه برای پیروزی بر دشمن، نیکویی کردن است. و این تنها راه برای حفظ احترام و شأن روحانی ما در شرایط دشوار است. به جای اینکه اجازه دهیم دشمنمان حق ما را ضایع کند، ترجیح میدهیم حق را به آنها بدهیم.
به جای اینکه سعی کنی به یکباره قانون طلایی را برای همۀ رابطههایت در زندگی پیاده کنی، از امروز با یک رابطه و یک تصمیم شروع کن. این را مطمئن باش: وقتی کوچکترین انتخاب را میکنی که به این شکل محبت کنی، با این انتخاب ثابت میکنی که دوست داری بیشتر شبیه خدا شوی: «دشمنان خود را محبت نمایید و برای آنان که به شما آزار میرسانند، دعای خیر کنید، تا پدر خود را که در آسمان است فرزندان باشید. زیرا او آفتاب خود را بر بدان و نیکان میتاباند و باران خود را بر پارسایان و بدکاران میباراند» (متی ۴۴:۵-۴۵).
بگذار این حقیقت تو را برانگیزاند که در حالی که برای عمل به قانون طلایی یک قدم کوچک برمیداری: خدا قانون طلایی را بهتر از هر کس دیگری اجرا کرده، و او با لطف و رحمت خود به ما نشان میدهد که این کار چطور میتواند عملی شود. وقتی هنوز دشمنان او بودیم، او ما را محبت کرد. پولس به ما میگوید: «خدا محبت خود را به ما اینگونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مُرد» (رومیان ۸:۵). عیسی به زمین خاکی ما پا نهاد و کاری را برای ما انجام داد که ما نمیتوانستیم برای خودمان بکنیم. او این کار را «وقتی ما هنوز گناهکار بودیم» برای ما انجام داد، در حالی که ما هنوز نقشۀ خدا را رد میکردیم و به زندگیمان خودخواهانه ادامه میدادیم. هیچ نمونهای بهتر از عشق و محبت خدا نسبت به تو، برای دوست داشتن دشمنان وجود ندارد.
عیسی شایستگی تعلیم این مسئله را دارد چون خودش آن را زندگی کرد:
به صورت او بیش از یک سیلی زده شد. او توهینهایی را که بر صلیب به او حواله میشد، پذیرفت.
هیچ کس برای پیراهنی که از او برداشته شد، شکایتی تحویل دادگاه نکرد و سربازان برای بردن پیراهن او به خانهشان با هم قمار کردند.
او مجبور نبود که تجهیزات یک سرباز را به فاصلۀ یک مایل در جادهای روستایی حمل کند بلکه مجبور شد در خیابانهای اورشلیم صلیبی را که باید روی آن به زودی جان میداد، حمل کند.
عیسی تمام حقوق خدایی را در جسم انسانی خود داشت، اما از حقّ خود گذشت. مخالفان او حق او را از او به زور نگرفتند بلکه خودش با کمال میل آن را تقدیم کرد. وقتی دشمنان او بودیم، او ما را محبت نمود.
نکتۀ قابل تأمل: وقتی کسی تلاش میکند از تو چیزی بگیرد، او را غافلگیر کن و تصمیم بگیر آن را به او بدهی.
آیۀ به یادماندنی: «خدا محبت خود را به ما اینگونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مُرد» (رومیان ۸:۵).
از خود بپرس: آیا از خدا خواستهام که به من قوت کافی ببخشد تا نسبت به کسی که خود را دشمن من میداند، با محبت عمل کنم؟
درس آینده: آمال و آرزوی خود را فراموش کن و واقعی باش
نوشتۀ تام هولادِی
ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |