به مناسبت یلدا: روزهای پایانی عمر پاییز
روزهای پایانی عمر پاییز
پائیز مأموریتش ریختن برگها و تهی ساختن دشتها و عریانی درختان بود. پاییز به هیچ دسته گلی که جگر گوشۀ دل باغبان بود رحم نکرد و هیچ باغى را بدون داغ پرپر شدن برگ درختانش باقی نگذاشت. ولی با فرا رسیدن شب یلدا، طولانیترین ظلمت سال را پشت سر خواهیم گذاشت و دوران مأموریت غارتگری خزان به پایان خواهد رسید.
در این روزهای سرد و تاریک باور کن که ریشهها در دل خاک زندهاند و در بهار با خیزش و زایش غیر قابل مهار شکوفا خواهند شد. امروز هویت ریشههایت را بشناس و به شاخههای عریان شده رؤیاهایت صبر و تحمل و دوام آوردن را تعلیم ده و بگو که بهار سخنی دارد که خورشید برای شنیدنش میتابد و برای دیدنش نزدیکتر میشود.
شاید در فردا نسل من نباشد ولی نسل تو خواهد دید که غنچه ها حجاب و پوشش اجباری را از سر بر خواهند داشت و گلی خواهند شد که عطرش رهگذران تاریخ را مدهوش و مجبور به تحسین خواهد ساخت.
نسل تو فردا خواهد دیدکه بلبلان به اجبار خزیده در دخمه های تاریک دودکشهای بخاری سر بیرون آورده و در دشتهای سرسبز رها خواهند شد و از خزان نامردمیها هیچ خاطرهای ندارند و پرندگان مهاجر در فضایی امن و آزاد و بدون هراس از دام صیاد به آشیانه برخواهند گشت.
و تو خواهی شنید که فاختهها عاشقانه سرود زندگی را خواهند خواند
و تو بار دیگر برگها را خواهی دیدکه هیچ زخم و جراحتی از خزان ندارند
و تو شاخههای پرمیوه را خواهی دید که هیچ طرحی برای انتقام ندارند
و تو خواهی دید که درختان عریان، مکان امن مرغانی میشوند که میخواهند در صلح و صفا زندگی کنند و دیگر هیچکس از ظلم خزان نخواهد نالید.
دوست عزیز در فصل انجماد زمستان گرمای رفاقت خورشید و بهار را باور کن!
جلیل سپهر
@jalilsepehr
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |