رهبران کلیساها چگونه می بایست برنامه ریزی کنند؟
رهبران کلیساها چگونه می بایست برنامه ریزی کنند؟
در زندگی روزمره ما کمتر اتفاقی به خودی خود رخ می دهد. شما به برنامه احتیاج دارید – برنامهای برای ایجاد و گسترش روابط، شهادت دادن به دیگران، خواندن کتاب مقدس و دعای روزانه. تقریباً همه چیز در زندگی نیاز به برنامه دارد.
رهبران خوب برنامهریزان خوبی هستند. آنها پیوسته در این فکر هستند که در حال رسیدن به چه مقصدی هستند و وقت خود را با نگرانی در باره شکستهایشان تلف نمی کنند. رهبرانی که در خدمت خدا مؤثر هستند با دعا شروع می کنند و سپس برای کاری که خواست خداست، نقشه می کشند.
چرا برنامه ریزی تا این حد برای خدمت شما اهمیت دارد؟
- خدا نقشه می کشد: “زیرا خداوند میگوید: فكرهایی را كه برای شما دارم میدانم” (ارمیا 29: 11 ، ترجمه قدیم).
- خدا ما را به آن حکم کرده است. “طریق پایهای خود را هموار بساز، تا همه طریقهای تو مستقیم باشد” (امثال سلیمان 4: 26، ترجمه قدیم).
- برنامهریزی نشانه ای از نظارت شایسته است. “پس، بسیار مراقب باشید که چگونه رفتار میکنید، رفتاری نه چون نادانان بلکه چون دانایان. فرصتها را غنیمت شمارید، زیرا روزهای بدی است. پس نادان نباشید، بلکه دریابید که خواست خداوند چیست (افسسیان 5: 15-17، ترجمه هزاره نو)
نحمیا استاد برنامهریزی بود و نمونه ای کتاب مقدسی برای چگونگی انجام این کار در کلیساهایمان به ما داده است. وقتی او به اورشلیم بازگشت با چالش بزرگی برای بازسازی دیوارهای شهر روبرو بود. برآمدن از عهده چنین مسئله بزرگی غیرممکن بود.
نحمیا شش درس مشخص در مورد برنامه ریزی به ما میآموزد که در زیر به آن می پردازیم:
1- در مورد آن خوب فکر کنید
در کتاب نحمیا 2: 1 ذکر شده است که نحمیا” در ماه نیسان” برای اولین بار با پادشاه در مورد بازسازی دیوار صحبت کرد، و چهار ماه بعد بود که خدا بار این مسئولیت را بردوش او گذاشت. نحمیا در طول این چهار ماه با چه کاری مشغول بود؟ او دعا کرد و نقشه کشید. وقتی پادشاه از نحمیاپرسید که چه میخواهی، لحظه ای درنگ نکرد. هُوارد هندریکس گفته است: “هیچچیز مفیدتر از وقت دادن به تفکر جدی نیست، و هیچ چیز به این اندازه مورد نیاز نیست.” رهبران برای اندیشیدن وقت زیادی را صرف می کنند.
2- آماده فرصت ها باشید.
وقتی فرصتها درِ خانه ما را میزنند، باید آماده باز کردن در باشیم. زندگی پر از فرصت است. در اطرافمان فرصتهای نادیده گرفته شده زیادی است. غالباً، ما برای آنها آماده نیستیم.
نحمیا آماده بود و پیشاپیش برای فرصتی دعا میکرد که پادشاه به او بدهد تا نقشه و طرح خود را با او در میان بگذارد و بالآخره این فرصت را به چنگ آورد. نحمیا اعتراف کرد که ترسیده بود اما از فرصتی که خدا برایش ایجاد کرد به خوبی استفاده کرد. رهبران علیرغم ترس هایشان به راه خود ادامه می دهند.
3- هدفی را تعیین کنید.
پس از همه اینها شاهد این هستیم که نحمیا هدف مشخصی را به پادشاه بیان می کند: ” و به پادشاه گفتم: «اگر پادشاه را پسند آید و اگر بندهات در حضورش التفات یابد، مرا به یهودا و شهر مقبرههای پدرانم بفرستی تا آن را تعمیر نمایم» (نحمیا 2: 5).
شما به هدفی نیاز دارید که آن را نشانه بگیرید. اگر هدفی را نشانه نگیرید، به چیزی هم دست نخواهید یافت. هنگام تعیین هدف از خود سه سؤال بپرسید: چه می خواهم بشوم؟ چه می خواهم بکنم؟ چه میخواهم داشته باشم؟
شما را تشویق می کنم که هدفهای بزرگ برای خود تعیین کنید – آنقدر بزرگ که خدا را مجبور به اقدامی بکند! نقشه های بزرگ خدا را محترم می شمارند.
نحمیا نمونه بارز این امر بود. وقتی برای ساختن دیوار به اورشلیم رفت، او هرگز دیوار (یا چیز دیگری) نساخته بود، اما برای این هدف جسورانه به خدا توکل کرد.
4- مهلتی را برای خود مشخص کنید.
در نحمیا 2: 6، نحمیایک ضربالاجل تعیین کرد. پادشاه پرسید، “تا چه مدت میخواهی بروی؟ چه زمانی برمی گردی؟ ” نحمیا جدول زمانی مشخصی را ارائه می دهد.
هدف نیازمند ضرب الاجل است. هدفی که زمان رسیدن به آن مشخص نشده باشد در واقع هدف محسوب نمی شود.
5- قبل از هر اقدامی مشکلات سر راه را پیش بینی کنید.
نحمیا قبلاً از پادشاه اجازه گرفته بود. در باب 2 آیه 7، او از پادشاه نامهای خواست تا در طول سفر امنیت و حفاظت او را تأمین کند. سفر نحمیا 800 الی 1000 مایل طول می کشید و از چندین استان می بایست عبور می کرد. سفر برای مردم آن ایام کار راحتی نبود. باید مراحل درستی را طی می کردند. نحمیا این مشکل بالقوه را تشخیص داد و برای حل آن نقشه کشید.
در حالی که برای رسیدن به اهدافتان وسایل لازم را تدارک می بینید، تلاش کنید موانع بالقوه ای را که میتوانند از رسیدن شما به اهدافتان جلوگیری کنند، مشخص کنید. مدیران متمرکز حل مشکلات امروز هستند اما رهبران بر مشکلات آینده چشم دوخته اند. هر دو ی آنها نقشی اساسی برای سازمانها، خانواده، تجارت یا کلیسا ایفا میکنند، اما الزاماً شبیه هم نیستند. مدیران باید روی جزئیات روزمره تمرکز کنند. رهبران مشکلاتی را در نظر دارند که به فکر کسی خطور نمی کند و سپس قبل از این که با مشکلات مواجه شوند، برای غلبه بر آنها راهی می یابند.
برای هر پروژه ای که نقشه می کشید بهایی وجود دارد. پیش از هدایت تیم خود برای شروع یک پروژه جدید، باید بهایی را که می بایست پرداخت شود محاسبه کنید و البته منظور من از بها فقط از نظر مالی نیست.
یک برنامه خوب یعنی شما:
- خوب در مورد آن فکر می کنید.
- برای فرصتها آماده می شوید.
- هدفی تعیین می کنید.
- مهلت برای اتمام آن برنامه مشخص می کنید.
- مشکلات را پیشبینی می کنید.
6- از پیش بهایی که می بایست پرداخت شود محاسبه کنید.
این قسمت فرآیند بودجهبندی است. در داستان نحمیا با بودجهبندی روبرو می شوید. نحمیا پس از اجازه از پادشاه برای بازسازی دیوار، یک لیست خرید به او تقدیم کرد: ” و نامهای نیز خطاب به آساف، سرپرست درختستانهای پادشاه، به من عطا شود تا چوب برای ساختن تیرهای دروازههای مَقَر پادشاهی، که در جوار معبد است، به من بدهد، و نیز برای حصار شهر، و خانهای که در آن ساکن خواهم شد.» پس پادشاه بر حسب دست مهربان خدایم که بر من بود به من عطا فرمود” نحمیا 2: 8، ترجمه هزاره نو)
این را در نظر داشته باشید که نحمیا یک پیمانکار نبود. او فقط یک ساقی بود. وقتی فرصت پیش آمد، او دقیقاً آنچه که نیاز داشت آماده کرده بود. او فقط به این خاطر موفق به انجام این کار شد که نقشه ای داشت و پیشاپیش هزینه آن را نیز برآورد کرده بود.
عیسی مسیح نیز در مورد اهمیت برآورد هزینه و پیش بینی اتفاقات پیش رو با ما سخن گفته است: “کیست از شما که قصد بنای برجی داشته باشد و نخست ننشیند تا هزینۀ آن را برآوُرد کند و ببیند آیا توان تکمیل آن را دارد یا نه؟” (انجیل لوقا 14: 28، ترجمه هزاره نو)
کشیش یا شبان عزیز، خدا فرصتهای عالی برای شما و خدمتتان دارد، اما شما باید وقتی این فرصت ها به شما روی می آورند کمال استفاده را از آنها بکنید. از آنجایی که نحمیا پیش از زمان موعد نقشه کشیده بود، دقیقاً میدانست که از پادشاه چه چیزهایی را درخواست کند.
برنامههای شما نیز بهایی خواهند داشت. نه تنها وقتتان را میگیرند، بلکه ممکن است برای شما هزینه بر نیز باشند.
گاهی اوقات رهبران در محاسبه هزینهها کوتاهی میکنند چون از پیشامدهای احتمالی می ترسند. موانع قطعاً میتوانند خسته کننده باشند. شاید میدانید که بودجه کافی برای اتمام کاری در دست ندارید و یا نمیدانید چه موقع وقت مورد نیازتان را خواهید داشت.
احتمالاً نحمیا نیز چنین احساسی داشت. او با درخواست از یک پادشاه بتپرست برای کمک به او در بازسازی دیوار اطراف اورشلیم، خود را به خطری جدی انداخت.
شاید شما نیز در چنین موقعیتی قرار گرفته اید و کسی را میشناسید که میتواند برای رسیدن به هدف، کمکتان کند، اما اجازه میدهید ترس مانع شما شود. با خود این گونه تصور می کنید که عکس العمل او را از قبل می توانید حدس بزنید.
یک رهبر شایسته حتی زمانی که ترس دارد، باز هم کمک می طلبد. وقتی یاد بگیرید که چگونه از مردم کمک بخواهید، تبدیل به رهبری واقعی می شوید. شما به تنهایی یارای انجام خواسته های خدا نیستید.
با وجود احتمال خطر، نحمیا از پادشاه درخواست کمک نمود. او به این خاطر اقدام به چنین خطری نمود که از قبل به مدت چهار ماه دعا و برنامه ریزی کرده بود. نحمیا آنچه را که توانش را داشت انجام داد و بقیه را به خدا سپرد.
امثال سلیمان 21: 1 میگوید: ” دل پادشاه در دست خداوند است؛ آن را همچون جریان آب به هر جا که بخواهد هدایت میکند” (امثال سلیمان 21: 1، ترجمه هزاره نو)
خدا در تبدیل قلبها تخصص دارد.
پس از اینکه بها را برآورد کردید، وقت آن است که بدنبال کمک باشید. قلب فرد یا افرادی که کنار شما خواهند ایستاد در دست خداست ونباید نگران باشید.
بقیه کار به خدا مربوط می شود. کتاب مقدس به ما میگوید که خدا قادر است ” بینهایت فزونتر از هرآنچه بخواهیم یا تصور کنیم، عمل کند” (افسسیان 3: 20، ترجمه هزاره نو)
نوشتۀ: کشیش ریک وارِن
ترجمۀ: ناجیه راعی
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |