رد نظریه مسلمانان در باره تحریف کتاب مقدس
ابتدا ببینیم تحریف یعنی چه. تحریف همریشه با انحراف است و در اصطلاح به معنای تغییر متن اصیل بوسیله روشهایی از جمله افزایش یا کاهش کلمات متن است. قائلین به تحریف کتابمقدس که اکثریت قریب به اتفاق آن را مسلمانان تشکیل میدهند، اعتقاد دارند که اگرچه این کتب ابتدا از جانب خدا نازل شدهاند، اما بعدها بوسیله افرادی مورد تحریف واقع شدهاند و آنچه امروزه از این کتب در اختیار ماست، متون اصلی و اصیل این کتابها نیست. جالب توجه اینجاست که این عقیده در نزد دانشمندان غیرمسیحی و حتی ضدمسیحی، تقریباً هیچ جایگاهی ندارد و همانطور که بزودی نشان خواهیم داد، این مسئله اصلاً هیچ پایه و اساس علمی ندارد و فقط از سر تعصب، از طرف مسلمانان مطرح میشود؛ اما علت اینکه چرا مسلمانان اینقدر اصرار دارند که بگویند کتابمقدس تحریف شده است را در پایان این مبحث بیان خواهیم کرد.
برای بررسی اینکه کتابمقدس تحریف شده است یا خیر، ما ابتدا میبینیم که اساساً با چه کتابی مواجه هستیم و ادله تحریفناپذیری و عدم تحریف کتابمقدس را بیان میکنیم، سپس ادله تحریف کتابمقدس را در چند بخش بیان و بررسی خواهیم نمود.
ادله تحریف ناپذیری و عدم تحریف کُتُب الهی:
اگرچه مطابق با اصل عقلانی «عدم»، اصل بر عدم تحریف کتاب مقدس است و ما نیازی نداریم که ثابت کنیم که این کتب تحریف نشدهاند، بلکه این مدعیان تحریف هستند که باید برای اثبات ادعای خود دلیل ارائه کنند، اما باز با اینحال باید ببینیم که ما با چه کتابی مواجه هستیم و در مقابل چه کتابی ادعا میکنیم. ما گذشته بر اصل عدم تحریف، به استناد سه دلیل ادعا میکنیم که کتامقدس تحریف نشده است که این دلایل عبارتند از:
دلیل نخست، دلیل عقلی: این دلیل همانطور که از نامش پیداست مربوط به عقل است و اختصاص به دین خاص و کتاب خاصی ندارد. این دلیل بیان میکند هنگامی که خدا کتابی را برای هدایت و راهنمایی بشر میفرستد، بنابر حکمت مطلق خود، نمیتواند آن را رها کند تا هرکس به میل خود آن را کم و زیاد کند و به این طریق، مردم را از راه رسیدن به هدایت محروم کند. این که خداوند اجازه دهد افرادی کتاب او را دستخوش تحریف قرار دهند و راه هدایت و سعادت را بر مردم سد کنند، باعث نقض غرض خداوند از فرستادن آن کتاب میشود و نقض غرض هم از جانب خداوند حکیم محال است. در ضمن اگر کتب الهی پیشین تحریف شوند، ما دیگر چه معیار و ملاکی برای تشخیص صحت ادعای پیامبران بعدی خواهیم داشت؟ زیرا ممکن است در هر زمانی شخصی با ادعای پیامبری ظهور کند و زمانی که ادعاهای او با کتب الهی پیش از خود مغایرت داشت به راحتی ادعا کند که آن کتب الهی تحریف شدهاند!
این دلیل عقلی، هم در کتابمقدس و هم در قرآن انعکاس یافته است به عنوان مثال:
(گیاه خشک شد و گل پژمرده گردید، لیکن کلام خدای ما تا ابدالاباد استوار خواهد ماند) اشعیا، فصل 40 ،آیه 8
عیسیمسیح نیز فرمود:
(لیکن آسانتر است که آسمان و زمین زایل شود، از آنکه یک نقطه از تورات ساقط گردد.) انجیل لوقا، فصل 16،آیه17
یا در جای دیگر فرمود:
(آسمان و زمین زایل خواهد شد، لیکن سخنان من هرگز زایل نخواهد شد.) انجیلمتی، فصل 24 ،آیه 35
همچنین در قرآن میخوانیم:
( إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)
( بىترديد ما خود اين ذکر را نازل كرديم و قطعاً ما خود نگهدار آنيم) سورهالحجر، آیه9
یا در آیهای دیگر:
(وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ)
(و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام رسید؛ هیچ کس نمیتواند کلمات او را دگرگون سازد؛ و او شنونده داناست.)سوره انعام، آیه 115
جالب اینجاست که دوستان عزیز مسلمان، در کتابهای الهیاتی خود برای اثبات تحریفناپذیری قرآن از این دلیل عقلی استفاده میکنند، اما وقتی نوبت به کتابمقدس میرسد، این دلیل عقلی را پشت سر انداخته و متعصبانه میگویند کتابمقدس تحریف شده است! در حالی که ما در این دلیل عقلانی با «مصداق کلام خدا» کاری نداریم بلکه با «مفهوم کلام خدا» کار داریم؛ یعنی ما در دلیل عقلی کاری به تورات، انجیل، قرآن یا… نداریم بلکه ما با «کتاب خدا» کار داریم؛ هر کتابی که از جانب خداوند باشد، این حکم عقل بر آن ثابت میشود.
اگر مسلمانان اعتقاد داشتند که کتابمقدس از جانب خدا نیست، نمیتوانستیم به آنان خرده بگیریم، اما وقتی میپذیرند که این کتب از جانب خدا و برای هدایت انسانها فرستاده شده است و همزمان قائل به تحریف شدن آنان میشوند، به معنی عدم توجه به این دلیل عقلی است.
ممکن است برخی بگویند که با فرستاده شدن کتاب بعدی، کتاب قبلی نسخ میشود و امکان تحریف آن میرود. در پاسخ میگوییم این سخن هیچ دلیل و مدرکی ندارد، بلکه در طول تاریخ هر پیامبری هم که آمده است، کتب قبل از خود را تأیید و تصدیق نموده است و حتی یک مورد وجود ندارد که یک نبی، کتاب یکی از پیامبران پیش از خود را بیاعتبار و منسوخ اعلام کند بلکه برعکس تعلیمات خود را بر پایه کتب پیش از خود استوار مینمودهاند و این ادعا کاملاً بیاساس است. بنابراین با توجه به این دلیل عقلی مسلمانان عزیز که قائل به تحریف کتابمقدس هستند دو راه بیشتر ندارند: 1.یا باید کلاً عقل را انکار کنند 2.یا باید انکار کنند که کلاً تورات و انجیل و سایر کتب الهی از جانب خدا بودهاند که این عقیده نیز صراحتاً مخالف بیانات قرآن و عقاید اسلام است.
دلیل دوم، دلیل تاریخی و باستانشناسی: در بررسی این دلیل باید بین کتب عهدعتیق و عهدجدید تفکیک قائل شد:
از کتب عهدعتیق نسخ خطی قدیمی متعلق به قرون چهارم و پنجم میلادی باقی مانده است(یعنی حدوداً بیش از سیصد سال قبل از اسلام) اما هیچکدام حاوی متن عبری(زبان اصلی عهدعتیق) نبوده بلکه حاوی ترجمههای آن به زبان های یونانی، لاتین و… است. قدیمیترین نسخه خطی به زبان عبری، مربوط به قرن دهم میلادی بود. علت اینکه نُسَخ خطی عهدعتیق به زبان عبری کم است، این است که این نسخهها فقط توسط یک قوم یعنی قوم یهود و در یک منطقه جغرافیایی محدود، یعنی سرزمین اسرائیل، مورد استفاده بودند. اما در طول تاریخ ترجمه عهدعتیق به زبان یونانی به وفور مورد استفاده و در دسترس همگان، علیالخصوص مسیحیان بوده است که مطابق متن عبری ترجمه شده بود. اما در سال 1947 میلادی، در سرزمین اسرائیل یک نوجوان چوپان فلسطینی بر حسب اتفاق، منطقهای را کشف کرد که حاوی نسخههای زیادی از کتب مختلف عهدعتیق به زبان عبری بود که قدمت آنها بر اساس آزمایشهای علمی و خط شناسی، به دو قرن قبل از میلاد تا قرن اول میلادی میرسند. این نسخهها به احتمال زیاد، در پی حمله رومیها در اواخر قرن اول میلادی، توسط یک فرقه یهودی برای جلوگیری از نابودی آنان مخفی شده بودند. بعدها با کاوشهای بیشتر در این منطقه و دیگر مناطق، دانشمندان طومارهای بیشتری کشف کردند، که تعجب دانشمندان را از وفاداری قوم یهود در نقل و نسخهبرداری دقیق آنان از کتب مقدس برانگیخت. بنابراین ما در طول تاریخ هم ترجمه عهدعتیق به زبانهای یونانی و لاتینی و… را در اختیار داریم و هم نسخههای عبری آن را از زمان قبل از میلاد مسیح، که کاملاً با کتب عهدعتیق امروزی مطابقت دارند؛ این امر نشاندهنده عدم تحریف کتب عهدعتیق در طول تاریخ یا است.
اما در مورد کتب عهدجدید وضع کاملاً متفاوت است. وجود بالغ بر5686 نسخه خطی(یا کتاب کامل یا بخشهایی از کتاب) از عهدجدید به زبان یونانی(زبان اصلی عهدجدید)، متعلق به قرون اولیه مسیحیت، در گستره وسیع جغرافیایی، جای هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد که متن عهدجدید همانی است که از ابتدا بوده و هیچ تغییری نکرده و کشفیات جدیدی که امروزه صورت میگیرد نیز این امر را محققتر میسازد. این منهای ترجمههای عهدجدید به زبانهای ارمنی، لاتینی، سریانی و…است که تعداد آنها به حدود 19284 نسخه میرسد که با جمع آنها با کتب یونانی، به عدد 24970 نسخه خطی از عهدجدید میرسیم. علت تعداد زیاد نسخههای عهدجدید به زبان اصلی، برخلاف عهدعتیق، ماهیت بشارتی کتب عهدجدید است، که به سرعت در سراسر جهان متمدن آن زمان گسترش و شیوع یافت و ما امروزه به آنان دسترسی داریم. قدمت قدیمیترین این نسخهها با آزمایشهای صورت گرفته، به سی سال بعد از نوشته شدن برخی از کتب عهدجدید برمیگردد که واقعاً بینظیر است. به دلیل وجود همین دلایل متقن و دقیق علمی است که حتی هیچ دانشمند ضدمسیحی هم قائل به تحریف و تغییر متن کتابمقدس در طول زمان -مطابق تعریفی که از تحریف ارائه دادیم- نیست. بیشتر دانشمندان ضدمسیحی، محتویات کتابمقدس را نقد میکنند نه اصالت آن را. البته بعضی دانشمندان ناخداباور بنا به دلایلی، به عدم انتساب برخی از کتبِ کتابمقدس، به نویسندگان آن باور دارند؛ مثلاً به علت اینکه پیشگوییهای دانیالنبی، به طور دقیق، در طی چند قرن به تحقق پیوست، این دانشمندان که بطور کلی وجود خدا و ماوراءطبیعه را انکار میکنند، اعتقاد دارند که کتاب دانیال در قرون بعدی توسط افراد دیگری نوشته شده است؛ به علت اینکه این ادعاها از بحث تحریف خارج است و از طرفی منظور مسلمانان هم از تحریف همانی است که ابتدا بیان کردیم، اگرچه برای آنها نیز پاسخهایی داریم، اما پاسخی در این کتاب به این گونه ادعاها نمیدهیم.
زمان دقیق، مرتکب، انگیزه و فایده تحریف!!؟
حال باید از معتقدان به تحریف پرسید که تحریف در چه زمانی و توسط چه کسانی و با چه انگیزهای صورت گرفته است؟ درعاقلانهترین فرض ممکن، در برههای از زمان، مثلاً شخص پاپ تصمیم گرفته است که کتابمقدس را تحریف کند!!! علاوه بر اینکه چنین فرضی به علت اینکه دلیلی برای این کار اصلاً متصور نمیشود، عملاً در این زمینه هیچ مسیحی، از هرکسی، از جمله پاپ اطاعت نمیکند. بر فرض محال اگر چنین اتفاق غیرمنطقی و بسیار بعید رخ داده باشد، پاپ باید دستور بدهد که تمام نسخههای کتابمقدس و نیز کتابهای تفسیری پدران کلیسا را از تمام مسیحیان و یهودیان اروپا، خاورمیانه و شمال آفریقا بگیرند و جمعآوری کنند و از بین ببرند و نسخه جدیدی را جایگزین آن کنند، گذشته از این که قطعاً مسیحیان جهان با همچنین دستوری به مخالفت برمیخاستند[1] باید در متون تاریخی این اقدام با بازتاب گستردهای همراه میشد و کتابمقدسهای باستانی هم که امروزه کشف میشود با کتابمقدسهای امروزی متفاوت میبود، در حالی که نه تنها کوچکترین اشارهای به این موضوع در هیچ کتاب تاریخی نمیبینیم، بلکه کتابمقدسهایی که امروزه از نقاط مختلف جهان کشف میشود با کتابمقدس امروزی کاملاً مطابقت دارند که این امر ثابت میکند متون کتب عهدجدید همانی است که از ابتدا بوده است و تغییری نکرده است.
دلیل سوم،آیات مُحکم قرآن: شاید بسیار تعجب کرده باشید که ما برای اثبات عدم تحریف کتابمقدس، از قرآن استفاده میکنیم، شاید شما تصور میکردید که این قرآن است که بیان میکند کتابمقدس تحریف شده است. در حقیقت بنده حقیر نیز ابتدا اینطور تصور میکردم، اما بعد از تحقیق و بررسیِ آیات قرآن، متوجه شدم که قرآن نه تنها کتب الهی را تحریف شده نمیداند بلکه بسیار این کتب را تمجید و تکریم و تصدیق میکند و به مسیحیان و یهودیان امر میکند که به آن کتابها عمل کنند. البته باید توجه کنید که این دلیل، یک دلیل علمی نیست و صرفاً جهت الزام مسلمانان کاربرد دارد نه غیرمسلمانان؛ همچنین باید متذکر شویم که استدلال به قرآن برای نشان دادن بطلان عقیده مسلمانان، به معنای پذیرش قرآن نیست.
نکتهای که باید توجه کنید این است که برای بررسی آیات قرآن باید با دو اصطلاح آشنا شد، دو اصطلاحی که مختص به قرآن نیست و در کتابمقدس و حتی متون قانونی و حقوقی، با الفاظ دیگری به وفور کاربرد دارد و آن دو اصطلاح عبارت اند از : مُحکَم و مُتشابه
آیات محکم آیاتی هستند که در رساندن معنای خود، هیچ گونه ابهام و ایهامی نداشته باشند، یعنی معنای آن بقدری صریح، واضح و آشکار است، که هرگونه شبهه و احتمال معنای دیگری در آنها وجود ندارد. متشابهات آیاتی هستند که معنای آنها واضح نیست و احتمال چندین معنا در آن وجود دارد، به همین دلیل در آن شبهه بوجود میآید، به حکم عقل و همچنین به حکم خودِ قرآن، برای تفسیر و فهم معنای آیات متشابه، باید آنها را با توجه به آیات محکم، تفسیر کرد و نمیتوان از خود آیات متشابه تعلیمی را استخراج کرد؛ زیرا معنای آنها واضح نیست. تقسیم آیات به محکم و متشابه، و دستور به عمل به متشابهات با توجه به محکمات، به وضوح در آیه هفت 7 آلعمران بیان شده است:
(هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِيالْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ)
او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [= صریح و روشن] است؛ که اساس این کتاب میباشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد.) و قسمتی از آن، «متشابه» است [= آیاتی که، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن میرود؛ ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزی کنند؛و…) سوره آلعمران، آیه 7
حال که با معنای آیات محکم و متشابه آشنا شدیم، ببینیم که قرآن در قرن هفتم میلادی، در آیات محکم و صریح خود، نسبت به تورات و انجیل موجود در زمان خود، چه نظری دارد (آیاتی را هم که معتقدان به تحریف ادعا میکنند هم بزودی بررسی خواهیم کرد):
)وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ(
(و(ای بنی اسرائیل) به آنچه نازل كردم [قرآن] بگرويد كه آنچه را با شماست تصديق مىكند، و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهاى ناچيز مفروشيد و تنها از من بترسيد.) سوره بقره، آیه 41
)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا(
( اى كسانى كه كتاب داده شدهايد! به آنچه نازل كرديم كه تصديق كنندهى چيزى است كه با شماست، ايمان بياوريد، پيش از آن كه چهرههايى را محوكنيم و به پشت سرشان بگردانيم يا لعنتشان كنيم چنان كه اهل شنبه را لعنت كرديم، و امر خدا انجام پذير است) سوره نساء، آیه 47
)وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(
(و هنگامی که فرستادهای از سوی خدا(منظور پیامبر اسلام است) به سراغشان(اهل کتاب) آمد، که تصدیق کننده آنچه نزد آنهاست، بود، جمعی از آنان که به آنها کتاب (آسمانی) داده شده بود، کتاب خدا را پشت سر افکندند؛ گویی هیچ از آن خبر ندارند) سوره بقره، آیه 101
)وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ(
( و پيش از آن(قرآن)، كتاب موسى راهنما و رحمتى بود، و اين [قرآن] كتابى به زبان عربى است كه تصديق كننده [ى آن] است، تا كسانى را كه ستم كردند هشدار دهد و نيكوكاران را مژدهاى باشد) سوره احقاف، آیه 12
(وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ)
(و (یهودیان) چگونه تو را به داورى مىگيرند؟ با آن كه تورات نزد آنهاست، در آن حكم خدا است. پس از آن روى مىگردانند. و آنها مؤمن نيستند) سوره مائده، آیه 43
(إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ(
(ما تورات را نازل كرديم كه در آن نور و هدايت است. پيامبران كه مطيع فرمان خدا بودند با آن براى يهود حكم مىكردند، و علما و دانشمندان با همين كتاب كه به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، داورى مىنمودند. پس، از مردم نترسيد و از من بترسيد) سوره مائده، آیه 44
(وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ)
(و از پى پيامبران پيشين عيسى بن مريم را فرستاديم كه تورات پيش از خود را تصديق داشت، و انجيل را به او داديم كه در آن نور و هدايت است و تصدیق کننده تورات پيش از خود، و هدايت و پندى براى پارسايان است.) سوره مائده،آیه46
)وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(
(و اهل انجيل بايد مطابق آنچه خدا در آن نازل كرده حكم كنند و هر كه مطابق آيات الهى حكم نكند، آنها قطعاً فاسقند.) سوره مائده، آیه 47
(وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ)
(ما اين كتاب (قرآن) را به راستى و حق بر تو نازل كرديم كه تصدیق کننده و نگهبان كتابهاى پيش از خود است. پس ميان آنها بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى كن، و به جاى حقى كه از جانب خدا آمده از هوسهاى آنها پيروى مكن. ما براى هر يك از شما شريعت و راه روشنى قرار دادیم…)سوره مائده، آیه 48
(وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ)
(و اگر آنها تورات و انجيل و آنچه را كه از جانب پروردگارشان به سوى آنها نازل شده، برپا مىكردند، بىترديد از بالاى سر و از زير پايشان روزى مىخوردند. از آنها گروهى ميانه رو و معتدل هستند ولى بسيارى از ايشان بد عمل مىكنند) سوره مائده، آیه 66
(قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ)
(بگو: اى اهل كتاب! تا وقتى كه تورات و انجيل و آنچه را از پروردگارتان به سوى شما نازل شده برپا نكنيد هيچ اعتبارى نداريد، وآنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، بىگمان بر كفر و طغيان بسياريشان مىافزايد. پس بر قوم كافر اندوه مخور) سوره مائده،آیه 68
به نظر میرسد همین مقدار بس باشد، چون در قرآن از این دست آیات، باز وجود دارد، و تقریباً مطمئن هستیم که علماء اسلام، هیچگاه این آیات را برای شما بیان نکردهاند. این آیات، در قرن هفتم میلادی، توسط قرآن بیان میشود و بطور صریح و واضح و مکرراً تورات و انجیل موجود زمان خودش را تصدیق میکند و آن کتابها را نور و هدایت میداند و چندین بار به مسیحیان و یهودیان دستور میدهد که به آن کتابها عمل کنند. ممکن است برخی بگویند، منظور از تصدیق تورات و انجیل، این است که فقط الهی بودن آنها را تصدیق میکند؛ اما این سخن به دو دلیل مردود است؛ اولاً با ظاهر آیات قرآن سازگاری ندارد؛ زیرا اگر منظور قرآن اینطور بود، صریحاً بیان میکرد که الهی بودن آن را تصدیق میکنیم نه اینکه مطلقاً آنچه را با اهل کتاب بود تصدیق میکرد و آن را هدایت و نور میدانست. ثانیاً با توجه به اینکه قرآن در آیات متعددی، به اهل کتاب دستور داده است که به این کتابها عمل کنند این نظر مورد پذیرش نیست؛ زیرا معقول نیست که قرآن به اهل کتاب دستور دهد که از کتب تحریف شده اطاعت کنند و دستورات کتب تحریف شده را انجام دهند!!! بلکه به صراحت دستور میداد که این کتابهای تحریف شده را رها کنند و فقط از قرآن پیروی کنند.
در واقع قرآن به این علت مسیحیان و یهودیان را سرزنش میکند که چرا به تورات و انجیل عمل نمیکنند، نه این که چرا آن را تحریف کردهاند. همچنان که پیشتر بیان کردیم ما نسخههای بسیار زیادی از کتابمقدس مربوط به قرنها قبلتر از قرن هفتم میلادی در اختیار داریم که با همین کتابمقدس امروزی منطبق است. تمامی این آیاتی که بیان شد، جزو آیات محکم قرآن بود؛ زیرا معنای آنها از این نظر کاملاً صریح و واضح بود و احتمال معنای دیگری از این نظر در آنها نمیرود. اما متأسفانه برخی از مترجمین قرآن، برای اینکه به خوانندگان قرآن اینگونه القاء کنند که کتب الهی پیشین تحریف شده است، بر خلاف اصول ترجمه زبان عربی، برخی از فعلهای مضارع را به ماضی تبدیل میکنند؛ مثلاً بجای اینکه ترجمه کنند:(در انجیل هدایت و نور است) ترجمه میکنند:(در انجیل هدایت و نور بود) یعنی برخی از علما و مترجمان قرآن برای القاء این عقیده که کتابمقدس تحریف شده است، عملاً دست به تحریف قرآن میزنند که بسیار جای تأسف دارد.
علت اصرار علماء مسلمان به تحریف کتابمقدس: حال میرسیم به این سؤال اصلی که چرا با وجود این دلایل، یعنی دلیل عقلی، دلیل تاریخی و باستانشناسی(علمی) و آیات محکم قرآن، باز علماء مسلمان اصرار دارند که بگویند کتابمقدس تحریف شده است؟
علت آن این است که پس از درگذشت پیامبراسلام و فتوحات مسلمانان و پس از آن ترجمه کتابهای مناطق فتح شده، از جمله کتابمقدس به زبان عربی، مسلمانان متوجه شدند که تعالیم اساسی کتابمقدس کاملاً با تعالیم قرآن در تعارض است و علیرغم ادعای پیامبراسلام، هیچ اثری از خبر به ظهور ایشان داده نشده است(چنانکه در فصل بررسی ادله نبوت پیامبراسلام نشان خواهیم داد). در این برهه از زمان مسلمانان با یک دو راهی مواجه شدند، راه اول اینکه بپذیرند که نویسنده قرآن از محتویات کتابمقدس کاملاً آگاه نبوده است و اصطلاحاً چشم بسته آن را تصدیق کرده است و در نتیجه چنین شخصی نمیتواند از طرف خدا باشد، و راه دوم که بسیار سختتر بود، این بود که علیرغم وجود دلیل عقلی و محکمات قرآن، از سر تعصب، اعلام کنند که کتابمقدس تحریف شدهاست. متأسفانه علماء مسلمان راه دوم را پیش گرفتند!!!. این تعلیم بقدری عجیب و مغایر شواهد و مستندات است که خود علماء مسلمان در چگونگی، زمان، مکان، علت، انگیزه، تطبیق آن با آیات قرآن و… بسیار با هم اختلاف دارند.
برای اینکه نشان دهیم این ادعا چقدر متعصبانه و غیرمنطقی است مثالی میزنیم: تصور کنید شخصی امروز ادعای پیامبری کند و ادعا کند که پیامبرِ بعد از پیامبراسلام است و بارها قرآن موجود در زمان خود را تصدیق کند و از مسلمانان بخواهد به قرآن عمل کنند و همچنین ادعا کند که نام او به عنوان پیامبر در قرآن آمده است. اما پس از درگذشت این شخص، با بررسی قرآن درمییابیم که نه تنها نام هیچ شخصی به عنوان پیامبرِ بعد از پیامبراسلام نیامده است بلکه بیان شده که پیامبراسلام، آخرین پیامبر است، حال طرفداران این پیامبر جدید، بجای اینکه به کذب بودن ادعای این پیامبرجدید پی ببرند، علیرغم سخنان پیامبر خودشان و شواهد زیاد دیگر، متعصبانه اعلام کنند که مسلمانان قرآن را تحریف کردهاند!!! مشاهده کردید که چقدر این روش متعصبانه و غیرمنطقی است.
معتقدان به تحریف کتابمقدس، بدون اینکه توضیحی درباره ادله تحریفناپذیری و تحریفنشدن کتابمقدس داشته باشند، دلایلی را بر تحریف کتابمقدس بیان میکنند که در اینجا در چهار مبحث، به بررسی این ادعاها میپردازیم.
1.ادعای تحریف کتابمقدس بر پایه آیات متشابه قرآن:
باید این توضیح را نیز اضافه کنیم که قرآن اگر چه بر علیه مسلمانان دلیل محسوب میشود اما برای ما دلیل محسوب نمیشود و حتی بر فرض محال، اگر قرآن ادعا میداشت که کتابمقدس تحریف شده است، ادعایی بیاساس میبود و برای ما الزام آور نمیبود؛ اما همانطور که دیدیم قرآن در آیات محکم خود به صراحت و بارها کتابمقدس را تصدیق کرده و آن را نور و هدایت میداند و به یهودیان و مسیحیان دستور میدهد که از آن اطاعت کنند؛ اما با این وجود علماءاسلام چند آیه اغلب متشابه قرآن را برای تقویت عقیده تحریف کتابمقدس بکار میبرند که در اینجا به بررسی این چند آیه میپردازیم.
(أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ)
(پس آيا انتظار داريد به شما ايمان آورند، با آن كه گروهى از آنان(با توجه به آیات قبل منظور یهودیان است) سخن خدا را مىشنيدند و بعد از درك آن، تحريفش مىكردند در حالى كه خود مىدانستند) سوره بقره، آیه 75
پر واضح است که این آیه مربوط به «تحریف معنوی» است نه تحریف لفظی؛ منظور از تحریف معنوی آن است که ظاهر الفاظ و عبارات را حفظ میکردند اما معنای آن را به گونهای دیگر برداشت میکردند یا به عبارت دیگری بد تفسیر میکردند. تحریف معنوی هم در قرآن و هم در کتابمقدس اتفاق میافتد. در خود آیه هم هیچ عبارتی که صریح در تحریف «متن» کتاب خدا باشد وجود ندارد و صحبت از شنیدن سخن خدا، درک و تحریف است که همگی اشاره به تحریف معنوی دارد نه تحریف لفظی. در ثانی این نوع برداشت از این آیه با دلیل عقلی، دلیل تاریخی و باستانشناسی و همچنین با آیات محکم قرآن در تعارض است، چنانکه دیدیم آیات متشابه را باید در پرتو آیات محکم درک کرد.
(فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ)
(پس واى بر آنها كه كتاب را با دستهاى خود مىنويسند و سپس مىگويند: اين از جانب خداست، تا آن را به بهاى ناچيزى بفروشند. واى بر آنها از دست نوشتههاشان و واى بر آنها از آنچه كسب مىكنند) بقره، آیه 79
با نگاهی بدون پیش داوری به این آیه، آنچه ظاهر این آیه بیان میکند این است که گویا به عقیده نویسنده قرآن، گروهی از قوم یهود کتابی نوشته بودند و ادعا میکردند از جانب خداست. حال این کتاب چه بوده و توسط چه کسانی و با چه هدفی نوشته شده بوده است، اصلاً مشخص نیست؛ اگرچه به عقیده برخی مفسرین منظور کتاب تلمود است اما باز نمیتوان قاطعانه این نظر را پذیرفت. بنابراین مفهوم دقیق این آیه مشخص نیست و احتمالات مختلفی در معنای آن میرود و در نتیجه جزو متشابهات است و آن را باید در پرتو آیات محکم فهمید. اما چیزی که آشکار است این کتاب تورات نبوده است؛ زیرا آیات محکم قرآن، مکرراً تورات زمان خود را به عنوان کتاب خدا تصدیق کرده است و از یهودیان خواسته که به آن عمل کنند.
)وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ(
و همانا گروهى از آنها (اهل کتاب)هستند كه به هنگام تلاوت كتاب، زبان خود را چنان مىپيچانند كه گمان كنيد از كتاب خداست در حالى كه آن از كتاب خدا نيست، و ادّعا مىكنند كه آن از جانب خداست در حالى كه از جانب خدا نيست، و بر خدا دروغ مىبندند در حالی که میدانند) سوره آلعمران، آیه 78
همانطور که ملاحظه میکنید برخلاف آیات قبلی این آیه محکم است؛ زیرا معنای آن واضح است. آیه به صراحت بیان میکند که به زعم نویسنده قرآن، برخی از اهلکتاب، هنگام تلاوت کتاب خود، زبان خود را میچرخاندند که اینگونه نشان دهند که آنچه میگویند جزو کتاب خداست، اما اینطور نبوده است. همانطور که واضح است این آیه اصلاً هیچ ارتباطی به تحریف لفظی و متن تورات یا انجیل ندارد.
)مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِوَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا(
(بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، منحرف میکنند؛ و (به جای اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، میگویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز میگویند:) بشنو! که هرگز نشنوی! و (از روی تمسخر میگویند:) راعنا (یعنی ما را تحمیق کن!)تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولی اگر آنها میگفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم؛ و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده، برای آنان بهتر، و با واقعیت سازگارتر بود. ولی خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است؛ از این رو جز عده کمی ایمان نمیآورند.) سوره نساء،آیه46
در این آیه به صراحت میبینیم که بعضی یهودیان زمان پیامبراسلام، در کلام و سخنِ خودشان انحراف ایجاد میکردند و بجای اینکه بگویند (سَمِعنا و اطَعنا)یعنی شنیدیم و اطاعت کردیم، از روی طعنه و تمسخر میگفتند(سَمِعنا و عَصَینا) یعنی (شنیدیم و نافرمانی کردیم). باز هم میبینیم که این آیه اصلاً مربوط به تورات یا هیچ کتاب دیگری نیست.
(فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُواحَظًّامِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَاتَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىخَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)
(پس به خاطر پيمانشكنىشان، آنها (بنی اسرائیل) را از رحمت خويش دور ساختيم و دلهايشان را سخت گردانيديم -كلمات را از جايگاههاى خود تحريف مىکنند -و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود فراموش كردند، و تو همواره به خيانت [تازهاى] از ايشان آگاه مىشوى…) سوره مائده، آیه 13
باز هم مانند آیه قبل در یک جمله معترضه اشاره میکند که گروهی از یهود، کلمات را از جایگاه خود منحرف میساختند و توضیح بیشتری نمیدهد که مقصود چیست؛ اما با توجه به آیه قبلی که بررسی کردیم، مقصود آن قطعاً همان ایجاد انحراف در کلام و سخن خودشان و نه کتاب تورات است.
پس با توجه به این مطالبی که بیان شد مشاهده کردیم که عقیده تحریف کتابمقدس هیچ پایه و ریشه قرآنی ندارد، بلکه برعکس قرآن در آیات متعدد، مکرراً کتابمقدس زمان خودش را تصدیق کرده است و به اهل کتاب دستور داده است که آنها را اجرا کنند، و آیاتی هم که برای اثبات تحریف کتابمقدس بیان میشود، هیچ کدام دلالتی بر تحریف تورات و علیالخصوص، انجیل ندارد؛ زیرا در آیاتی هم که بررسی کردیم حتی کوچکترین اشارهای به مسیحیان یا انجیل نشده بود؛ همانطور که پیشتر گفتیم حتی برفرض محال اگر قرآن چنین ادعایی میکرد، ادعایی اشتباه میبود، چون با دلیل عقلی و دلیل تاریخی و باستانشناسی در تعارض است.
2.اثبات تحریف کتابمقدس از خود کتابمقدس:
برخی از مسلمانان، برای اثبات اینکه کتابمقدس تحریف شده است، به خود کتابمقدس استناد میکنند! آنها معمولاً به چند قسمت از کتابمقدس استناد میکنند که در اینجا آنها را با هم بررسی میکنیم:
یک قسمت مربوط به فصل بیست و دوم کتاب پادشاهان و پیدا شدن کتاب تورات در معبد سلیمان است. مسلمانان ادعا میکنند که با توجه به مندرجات کتاب پادشاهان، برای مدتی کتاب تورات موسی گم شده بود و سپس عدهای آن را دوباره یافتند، این نشان میدهد که تورات تحریف شده است! اگرچه در نهایت تعجب میبینیم که این امر هیچ ارتباط و دلالتی بر تحریف متن تورات ندارد اما باز توضیح میدهیم. توضیح اینکه یکی از پادشاهان یهودا به نام «مَنَسی»، مطابق کتابمقدس، فردی بسیار ظالم و دور از خدا بود و به ترویج بتپرستی پرداخت. نمونههایی از عملکرد او را از کتاب پادشاهان میخوانیم:
(منسی دوازده ساله بود که پادشاه شد و پنجاه و پنج سال در اورشلیم سلطنت نمود. و اسم مادرش حِفْصِیبَه بود. و آنچه درنظر خداوند ناپسند بود، موافق رجاسات امتهایی که خداوند، آنها را از حضور بنیاسرائیل اخراج کرده بود، عمل نمود؛ زیرا مکانهای بلند را که پدرش، حِزْقیا خراب کرده بود، بار دیگر بنا کرد و مذبحها برای بَعْل بنا نمود و اَشیره را به نوعی که اَخاب، پادشاه اسرائیل ساخته بود، ساخت و به تمامی لشکر آسمان سجده نموده، آنها را عبادت کرد.و مذبحها در خانۀ خداوند بنا نمود که دربارهاش خداوند گفته بود: «اسم خود را در اورشلیم خواهم گذاشت.و مذبحها برای تمامی لشکر آسمان در هر دو صحن خانۀ خداوند بنا نمود. و پسر خود را از آتش گذرانید و فالگیری و افسونگری میکرد و با اصحاب اجنه و جادوگران مراوده مینمود. و در نظر خداوند شرارت بسیار ورزیده، خشم او را به هیجان آورد.و تمثال اَشیره را که ساخته بود، در خانهای که خداوند دربارهاش به داود و پسرش، سلیمان گفته بود که «در این خانه و در اورشلیم که آن را از تمامی اسباط اسرائیل برگزیدهام، اسم خود را تا به ابد خواهم گذاشت« برپا نمود.و پایهای اسرائیل را از زمینی که به پدران ایشان دادهام بار دیگر آواره نخواهم گردانید، به شرطی که توجه نمایند تا بر حسب هرآنچه به ایشان امر فرمودم و بر حسب تمامی شریعتی که بندۀ من، موسی به ایشان امر فرموده بود، رفتار نمایند. اما ایشان اطاعت ننمودند؛ زیرا که مَنَسّی، ایشان را اغوا نمود تا از امّتهایی که خداوند پیش بنیاسرائیل هلاک کرده بود، بدتر رفتار نمودند.) دوم پادشاهان، فصل 21، آیات 1 تا 9
حکومت پلید و ظالمانه منسی، در زمان پسرش «آمون» نیز ادامه پیدا کرد. اما بعد از درگذشت پسرش، نوهاش «یوشیا» که تقریباً بهترین و خداترسترین پادشاه یهودا بود، به سلطنت رسید و دست به اصلاحات زیادی زد و به بازسازی معبد خدا و احیاء خداپرستی پرداخت، در زمان همین بازسازی معبد بود که کتاب تورات موسی را که در دوران سلطنت منسی کنار گذاشته شده بود، در معبد سلیمان یافتند و اتفاقاً بسیاری از اصلاحات یوشیا بعد از خواندن تورات موسی انجام شد. این داستان به هیچ وجه دلالتی بر تحریف متن تورات موسی ندارد؛ زیرا همین کتابی که بیان میکند که تورات مفقود شده بود، همین کتاب بیان میکند که تورات را بازیافتند و بر طبق تورات عمل کردند. واقعاً مفقود شدن یک کتاب برای مدتی، چه ارتباطی به تحریف شدن متن آن کتاب دارد؟ در ضمن، در دوران عهدعتیق اینگونه نبوده است که خدا کتاب تورات را به قوم اسرائیل بدهد و برود و دیگر کاری با قوم اسرائیل نداشته باشد، خدا در عهدعتیق، دائماً پیامبر میفرستاد، که اجرای احکام تورات موسی را به قوم اسرائیل یادآوری کنند، این نکته حتی در قرآن نیز بیان شده است:
(إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ)
ما تورات را كه در آن هدايت و نور است، نازل كرديم. پيامبرانى كه تسليم فرمان بودند بنابر آن براى يهود حكم كردند و نيز خداشناسان و دانشمندان كه به حفظ كتاب خدا مأمور بودند و بر آن گواهى دادند، پس، از مردم مترسيد، از من بترسيد و آيات مرا به بهاى اندك مفروشيد. و هر كه بر وفق آياتى كه خدا نازل كرده است حكم نكند، كافر است.)سوره مائده،آیه 43
در ضمن باز هم بیان میکنیم که چنین برداشتهای نادرستی از این آیات، با دلیل عقلی، دلیل تاریخی و باستانشناسی و آیات محکم قرآن در تعارض است.
قسمت دیگر در مورد برخی از قسمتهای کتاب تثنیه که از کتب پنجگانه تورات موسی است، علیالخصوص فصل پایانی این کتاب، که در مورد وفات موسی صحبت میکند. آنها میگویند که چطور موسی در مورد مرگ خود نوشته است؟ جواب این است که درست است که ما قائل هستیم پنج کتاب تورات را موسی نوشته است اما این به آن معنی نیست که پیامبر دیگری، با الهام خداوند، بخشهای دیگری را به عنوان تفسیر یا برای تکمیل کتاب به آن اضافه نکرده و کتاب را کامل نکرده باشد، همانطور که پیشتر بیان شد چیزی که امروزه به عنوان کتابمقدس در اختیار ماست، تماماً الهام خداوند است و همین موضوع برای ما مهم است. در نتیجه احتمال دارد که یوشع نبی-جانشین موسی- بخش پایانی را تکمیل کرده باشد، یا ایلعازر کاهن-جانشین هارون- یا عذرا کاهن بعد از بازگشت از تبعید بابل یا توسط یکی دیگر از انبیاء این بخشهای الهامی اضافه شده باشد، مهم این است که نویسنده این بخشها الهام یافته از روحالقدس بوده است، اگرچه ما نویسنده جسمانی آن را دقیقاً نشناسیم؛ همانطور ما دقیقاً نمیدانیم نویسنده بخشهای مختلف کتاب پادشاهان یا برخی کتب دیگر دقیقاً چه کسانی بودند و کدام یک از انبیاء آنها را نوشتهاند، اما مطمئناً هرکدام از آنها را یک نبی به الهام روحالقدس نوشته است. آنچه مهم است این است این کتب همگی مورد تأیید پیامبران بعدی و علیالخصوص مسیح و رسولان او بودهاند.
قسمت دیگر مربوط به رساله دوم پطرسرسول است که در آن میخوانیم:
(و تحمّلِ خداوندِ ما را نجات بدانید؛ چنانکه برادر حبیب ما پولُس نیز برحسب حکمتی که به وی داده شد، به شما نوشت؛ و همچنین در سایر رسالههای خود این چیزها را بیان مینماید؛ که در آنها بعضی چیزهاست که فهمیدن آنها مشکل است، و مردمان بیعلم و ناپایدار آنها را مثل سایر کتب تحریف میکنند، تا به هلاکت خود برسند.)دوم پطرس، فصل 3، آیات 15 و 16
مسلم است که پطرسرسول در این دو آیه درباره تحریف معنوی سخن میگوید؛ زیرا به صراحت بیان میکند که متن رسالههای پولسرسول، سخت است و انسانهای بی علم، معنای درست آن را درک نمیکنند و به اصطلاح بد تفسیر میکنند، یعنی با حفظ الفاظ، تفسیر اشتباهی از منظور پولسرسول ارائه میکنند.
[1] چنانکه میدانیم بر سر اضافه کردن واژه «و پسر» به قسمتی از اعتقادنامه کلیسا، کلیسای شرق با کلیسای غرب به توافق نرسیدند و هر دو کلیسا در نهایت یکدیگر را تکفیر کردند، حال تصورش را بکنید که شخصی بخواهد متن کتابمقدس را تحریف کند!
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |