دی اِن اِی افسار گسیخته
انسان قرن بیستم هر چیزی را به خود روا می دارد و هر حقی را از آن خود می داند. برادر بر علیه برادر، قوم بر علیه قوم و دوست بر علیه دوست، دست به چپاول و بی عدالتی می زند. شاید اگر هم در این چپاول و تصاحب شریک نیستیم به دلیل ناتوانی است نه از روی عدم تمایل!!
صفحات تلویزیون و مطبوعات در روزهای گذشته خبری تکان دهنده و حیرت انگیز از بُعد جدیدی از پلیدی و شیطانی انسان را ارائه داده اند.
آقای یوسف فریتزل ۷۲ ساله از اتریش که دختر ۱۸ سالۀ خود (الیزابت) را به مدت ۲۴ سال در زیرزمین خانۀ خود زندانی کرده بود که در این مدت به او به دفعات تجاوز کرده و از دختر خود صاحب ۷ فرزند شده که یکی از آنها در نوزادی فوت کرده است. این حرکات شیطانی (نمی توان گفت حیوانی چون هیچ حیوانی به چنین عملی دست نمی زند!!!) در زیر سقف خانه ای انجام شده که در طبقۀ هم کف آن آقای فریتزل زندگی عادی را با همسر ودیگر فرزندانش داشته است.
چگونه امکان دارد؟ چرا یک پدر می تواند چنین وحشیانه با دختر خود رفتار کند؟
در کتاب پیدایش اولین بخش کلام خدا در فصل اول چنین می خوانیم:
خدا گفت: «روشنايی بشود.» و روشنايی شد. و خدا روشنايی را ديد كه نيكوست و خدا روشنايی را از تاريكی جدا ساخت…. و خدا گفت: «فلكی باشد در ميان آبها و آبها را از آبها جدا كند.» و خدا فلك را بساخت و آبهای زير فلك را از آبهای بالای فلك جدا كرد…..
خدای خالق، نور و تاریکی، دریا و زمین را جدا می کند. خدا حدودی را برای هر خیر و شرّی قرار می دهد. در عین حال که خلاقیت پایان ناپذیر و حیرت انگیزی در کائنات بکار رفته، نظم و حدودی برای هریک از عناصر مشخص شده است. چنانچه این نظم و مرزها برداشته شود، زمین در یک آن فنا خواهد شد.
در DNA جسم انسان نیز نظم و ترتیبی قرار داده شده که اگر خارج از آن عمل شود نتیجه ای بسیار اسفناک به بار خواهد آمد.
فرض کنید که ناخنها و موهای ما بجای اینکه بطرف بیرون رشد کنند به طرف داخل بدن رشد کنند. بدن طی چند روز چرک کرده و خواهد مُرد. مشاهده می شود که اگر DNA بدن، افسارگسیخته شود، اثرات نامطلوب بی حدو مرزی را بوجود می آورند.
DNA روان و روح انسان چطور؟
عیسی مسیح در انجیل مرقس باب ۹ می فرماید:
و هرکه سبب شود یکی از این کوچکان که به من ایمان دارند لغزش خورَد، او را بهتر آن میبود که سنگ آسیابی بزرگ به گردنش بیاویزند و به دریا افکنند. اگر دستت تو را میلغزاند، آن را قطع کن. زیرا تو را بهتر آن است که علیل به حیات راه یابی تا آنکه با دو دست به دوزخ روی، به آتشی که هرگز خاموش نمیشود. [جایی که کرم آنها نمیمیرد و آتش خاموشی نمیپذیرد.] و اگر پایت تو را میلغزاند، آن را قطع کن. زیرا تو را بهتر آن است که لنگ به حیات راه یابی، تا آنکه با دو پا به دوزخ افکنده شوی. [جایی که کرم آنها نمیمیرد و آتش خاموشی نمیپذیرد.] و اگر چشمت تو را میلغزاند، آن را بهدرآر، زیرا تو را بهتر آن است که با یک چشم به پادشاهی خدا راه یابی، تا آنکه با دو چشم به دوزخ افکنده شوی، جایی که «"کرم آنها نمیمیرد و آتش خاموشی نمیپذیرد."
«زیرا همه با آتش نمکین خواهند شد. نمک نیکوست، امّا اگر خاصیتش را از دست بدهد، چگونه میتوان آن را نمکین ساخت؟ شما نیز در خود نمک داشته باشید و با یکدیگر در صلح و صفا بهسر برید.»
بلی داوری سختی در ابدیت در انتظار بشر است. نمک که فاسد شود مستحق پایمال شدن می باشد. باید اهمیت کلام خدا را درک کرد و افسار DNA روح خود را مُهار نمود. زیرا اگر به این جسم مجال دهیم هرگونه میوۀ تلخی را بار می آورد. به گفتۀ پولس رسول در رومیان ۸:۶-۸:
فکر انسانِ نفسانی، مرگ است، امّا طرز فکری که در سیطرۀ روح قرار دارد، حیات و آرامش است. زیرا طرز فکر انسانِ نفسانی با خدا دشمنی می ورزد، چراکه از شریعت خدا فرمان نمی برد و نمی تواند هم ببرد، و کسانی که در سیطرۀ نفس هستند، نمیتوانند خدا را خشنود سازند.
ارمیای نبی می گوید ۱۷:۹: دل از همه چیز فریبنده است و بسیار مریض کیست که آن را بداند.
بلی دل مریض است و نتیجۀ این مرض مرگ و تباهی است. عیسی مسیح در انجیل یوحنا ۱۰: ۱۰ می فرماید:
" دزد نمیآید جز اینکه بدزد و بکشد و هلاک کند من آمدم تا ایشان حیات یابند"
این دزد فاسد، این شیطان که روح و روان آقای یوسف فریتزل را فریفت، باعث تباهی و هلاک شدن ۲۴ سال عمر یک خانواده گردید.
داروی این درد هولناک کجاست؟ چگونه انسان می تواند DNA نفس خود را کنترل کند؟ و از نفس اَماره آزاد شود؟
پولس، رسول عیسی مسیح، در فصل ۸ نامۀ خود به کلیسای تازه بنیاد روم می نویسد:
زیرا در مسیحْ عیسی، قانونِ روحِ حیاتْ مرا از قانون گناه و مرگ آزاد کرد؛چون آنچه شریعت قادر به انجامش نبود، از آنرو که بهسبب انسان نفسانیْ ناتوان بود، خدا به انجام رسانید. او پسر خود را به شباهت انسان گناهکار فرستاد تا «قربانی گناه» باشد، و بدینسان در پیکری بشری، حکم محکومیت گناه را اجرا کرد تا آنچه شریعت مطالبه میکند، در ما تحقق یابد، در ما که نه بر طبق نفس بلکه بر طبق روح رفتار میکنیم.
به علت گناه نسل انسان در فساد و تباهی فرو رفته است. این شامل همه می شود، چون همه در گناه بدنیا می آیند. توجه کنید که انسان، گناهکار است نه از آن جهت که مرتکب گناه می شود بلکه چون فی النفسه گناهکار است.
کلام خدا در رومیان۳:۲۳ می فرماید: زیرا همه گناه کردهاند و از جلال خدا کوتاه میآیند. بعد در باب ۴:۷ وعدۀ شادمانی می دهد: خوشا به حال آنان که خطایایشان آمرزیده شد و گناهانشان پوشانیده گردید.
در حالی که تمام انزجار و نفرت ما بسوی این مرد فریفته شده و سَفاک است، مُشتها گره شده و سنگهای داوری در دستان ماست، یک لحظه تأمل کنیم که نفس همۀ ما گناه آلود است و وقتی افسار DNA روح و روان ما را به دست خود می گیریم و از دست خدا رها می کنیم، همۀ ما ممکن است دچار گناهان شویم بنابرین همۀ ما مستحق مرگ و هلاکت هستیم. در جامعه ای چون ایران و در کشوری که برپایه های رسالت و شریعت بنا شده، فقر و فحشا، ناتوانی و مرض، همۀ مرز و بوم ما را فراگرفته. تمامی وقایع تلخ اجتماعی، داد از اسارتی راستین می زنند.
کلام خدا دعوت می کند که در آغاز، در ذهن و فکر تازه شویم و پیروزی مسیح بر روی صلیب را از آن خود داریم. رومیان ۸:۲۹-۳۹ میفرماید:
زیرا آنان را که از پیش شناخت، ایشان را همچنین از پیش معین فرمود تا به شکل پسرش درآیند، تا او فرزند ارشد از برادران بسیار باشد. و آنان را که از پیش معین فرمود، همچنین فراخواند؛ و آنان را که فراخواند، همچنین پارسا شمرد؛ و آنان را که پارسا شمرد، همچنین جلال بخشید.
در برابر همۀ اینها چه میتوانیم گفت؟ اگر خدا با ماست، کیست که بتواند برضد ما باشد؟او که از پسر خود دریغ نکرد، بلکه او را در راه همۀ ما فدا ساخت، آیا همراه با او همهچیز را به ما نخواهد بخشید؟کیست که برگزیدگان خدا را متهم کند؟ خداست که آنها را پارسا میشمارد! کیست که محکومشان کند؟ مسیحْ عیسی که مرد، بلکه برخیزانیده نیز شد و بهدست راست خداست، اوست که برای ما شفاعت میکند! کیست که ما را از محبت مسیح جدا سازد؟ سختی یا فشار یا آزار یا قحطی یا عریانی یا خطر یا شمشیر؟چنانکه نوشته شده است: «تمام طول روز، در راه تو به کام مرگ میرویم و همچون گوسفندان کُشتاری شمرده میشویم.»
بهعکس، در همۀ این امور ما برتر از پیروزمندانیم، بهواسطۀ او که ما را محبت کرد. زیرا یقین دارم که نه مرگ و نه زندگی، نه فرشتگان و نه ریاستها، نه چیزهای حال و نه چیزهای آینده، نه هیچ قدرتی،و نه بلندی و نه پستی، و نه هیچچیز دیگر در تمامی خلقت، قادر نخواهد بود ما را از محبت خدا که در خداوند ما مسیحْ عیسی است، جدا سازد.
صلیب جای آزادی انسان از اسارتهای روحی و روانی است. جایی است که خداوندمان عیسی بر مرگ و نیروهای تاریکی غالب شد. با پذیرش صلیب مسیح است که قدرت خواهیم داشت DNA روح خود را کنترل کنیم و به زندگی ابدی با خدا لبیک بگوییم.
نوشته: کشیش لازاروس یقنظر، بنیان گذار سازمان کلیسایی 222
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |