کتاب مقدسکلیسا

دیدگاه کلیسای ارتدوکس: مشارکت اسقفان، مشارکت کلیساهای محلی

رای بدهید

دیدگاه کلیسای ارتدوکس: مشارکت اسقفان، مشارکت کلیساهای محلی

1- شوراها

همۀ کلیساهای محلی با یکدیگر پیوند خویشاوندی دارند و مشارکت قابل تحسینی بین آنها وجود دارد که باعث می شود کلیسا به خاطر تنوع و در عین حال واحد بودن آن به صورت جهان شمول جلوه گر شود.

به دلیل نیازهای مربوط به بشارت انجیل، اسقف ها احتیاج دارند که بی وقفه به «آنچه روح القدس به کلیسا می گوید گوش فرا دهند» (مکابیان 2: 17). برای این منظور، ایشان چه در دعا و چه در کار در سطح منطقه ای یا ملی و نیز در سطح جهانی در مجامعی که به آن شورای اسقفان می گویند گرد هم می آیند. شوراهای اسقفان رسالت دارند که «وحدت کلیساهای مقدس خدا» را جلوه گر سازند. این امر از طریق بیان وحدت و راستین بودن ایمان کاتولیکی (1) تحقق می یابد با این هدف که مسیحیان همیشه و در همه جا به آنچه مسیح و رسولان آموزش داده اند اعتقاد داشته باشند. شوراهای اسقفان باید به طور منظم در سطح ملی یا منطقه ای گردهمایی داشته باشند.

از خیلی پیش، به دلیل جدایی میان کلیساها تشکیل یک شورای اسقفی واقعاً جهانی (2) ممکن نبوده است. شوراهای بسیاری در دنیای غرب تشکیل گردیده گرچه نتوانستند همۀ اسقفان کلیساهای جهان را گرد هم بیاورند اما از اهمیت بسیاری برخوردارند. آخرین شورای اسقفی یعنی «مجمع واتیکان دوم» (سال 1962-1965)، در بشارت انجیل و شکل گیری وحدت قابل رؤیت تمامی مسیحیان تأثیر بسزایی داشته است.

شوراهای اسقفان، حکومت بشری به وجود نمی آورند زیرا کلیسا دولت نیست و بنابراین حکومت مرکزی کلیسا نیز وجود ندارد. وحدت کلیسا، وحدت ایمانی و محبت و بینش عمومی از کلام خدای یکتا و بینشی است که توسط روح القدس اعطا شده. هنگامی که روح القدس واقعاً ضمایر همه به ویژه مجمع اسقفان را روشن می نماید، وحدت آرا را به وجود می آورد که «مشارکت روح القدس» نامیده می شود.

2- کلیسایی که حضرت پطرس و پولس رسول بنا نهادند.

علاوه بر شوراهای اسقفان، مشارکت با کلیسای روم که توسط حضرت پطرس و پولس شهیر بنیانگذاری شده طریق دیگری است که مسیح به کلیسای خود اعطا کرده تا در وحدت زیست نماید.

همه می دانیم که چگونه عیسی پطرس را از بطن گروه دوازده رسول و جهت خدمت به آنان برای وظیفۀ ویژه ای برگزید. زمانی که پطرس ایمان خود را به اسم بقیۀ برادران خود اقرار نمود عیسی به وی گفت: «تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم…» (متی 16: 18). باز عیسی زمانی که پطرس اعلام می کند که ایمانش را انکار خواهد نمود، می گوید: «هنگامی که تو بازگشت کنی ایمان برادرانت را استوار نما» (لوقا 22: 32). عیسی بعد از رستاخیزش همۀ بره ها و بنابراین بقیۀ رسولان را به پطرس سپرد: «بره های مرا خوراک بده» (یوحنا 21: 18). از زمان پنتیکاست، پطرس جای مخصوصی در میان رسولان پیدا می کند: «پس پطرس با آن یازده برخاسته و آواز خود را بلند کرده…» (اعمال 2: 14).

کلیسا تا زمانی که حیات دارد به این خدمتی که پطرس جهت اتحاد و تثبیت ایمان جمع رسولان پذیرفت، احتیاج دارد. کلیسای روم این خدمت را به ارث برده و اسقف آن که جانشین حضرت پطرس رسول است در خدمت جمع اسقفان می باشد.

در قرن دوم، قدیس ایگناتیوس اسقف انطاکیه، کلیسای روم را به عنوان کلیسایی که «رهبری محبت» را عهده دار می باشد، باز می شناسد. متأسفانه، طی قرون متمادی، به دلایل گوناگون کلیساها دربارۀ این موضوع متفق القول نبوده اند. بدون تردید یکی از دلایل اصلی این امر آن بود که بعضی اسقف های روم، خدمت روحانی خود را به شیوۀ غیر انجیلی به انجام می رساندند. البته عوامل بی شمار دیگری از قبیل عوامل سیاسی، فرهنگی و عوامل مربوط به اصول عقیدتی، باعث شده اند که امروزه بسیاری از کلیساها چه در غرب و چه در شرق «رهبری در محبت» را که مسیح به کلیسای روم بر اساسِ به شهادت رسیدن پطرس و پولس در این شهر واگذار کرد، باز نشناسند. در عصر حاضر، نوعی تزکیه در قلب ها و اذهان و نیز نوعی تعمق الهی که امکان بهتر امور را می دهد توسط روح القدس به انجام می رسد. به حق می توان امیدوار بود که روزی کلیسای روم، تمامیت رسالت خود را در هماوایی کلیساهای خویشاند باز یابد و رسالت پاپ مجدداً پیاده گردیده به عنوان خدمت و وحدت بخش برای عموم باز شناخته شود.

اقتدار مطلق در کلیسا واحد بوده و عبارت است از تجمع کلیۀ اسقف ها، این اقتدار بر حسب دو ویژگی می تواند ضمانت اجرایی داشته باشد: یکی جمعی (شامل تمامی اسقفها در شورا) و دیگری شخصی (و آن عبارت است از رسالت شخص پاپ به عنوان اسقف روم). این دو ویژگی نسبت به یکدیگر تابعیت تنگاتنگ دارند. اسقف ها و پاپ باید همیشه متن قدیمی قانون ایمان رسولان «شماره 34» را به خاطر داشته باشند: «اسقف های هر منطقه باید بدانند که چه کسی از میان آنها شخص اول است و او را رئیس خود در نظر گیرند. بدون توافق او آنان نباید به هیچ کاری دست بزنند، حتی اگر مربوط به امور حوزۀ کلیسایی خود و قلمرو آن باشد. اما شخصی که رئیس و اول است نیز نباید بدون موافقت سایرین کاری انجام دهد.

بدین ترتیب است که هماهنگی و یک دلی حاکم شده و «خدا توسط مسیح در روح القدس جلال خواهد یافت».

طی قرون یکی از روشهای سنتی اعمال اقتدار کلیسا، علاوه بر شوراهای عمومی اسقفان که تحت صدارت پاپ تشکیل می شدند، چیزی است که آن را مراکز پنج گانۀ اقتدار می گویند. ما این مطلب را به اینجا خاطر اینجا یادآوری می کنیم که برای این جستجوی مشارکت، که مسئولان کلیسا را تشویق و تحریک می نماید دارای معنا و مفهوم می باشد. پنج کرسی پاتریاکی از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند نه به لحاظ اهمیت عددی آنها که ثانوی و موقتی است بلکه به لحاظ اینکه توسط رسولان پایه گذاری شده و سنت آنان را به ارث برده اند. این کرسی ها عبارت بودند از کلیساهای روم که حضرت پولس و پطرس رسول بنیانگذاری کردند، کلیسای اورشلیم که گرد حضرت یعقوب جمع شده بود، کلیسای انطاکیه که توسط حضرت پولس تأسیس گردید، کلیسای اسکندریه که اعلام می کند متعلق به حضرت مرقس است و کلیسای قسطنطنیه، مرکز امپراطوری روم شرقی، که اعلام می کند متعلق به حضرت آندریاس می باشد.

از دیدگاه مشارکت کلیساها چه چیزی را مشاهده می کنیم؟ اسقفان مشارکت کلیسای محلی را برقرار می کنند. مطران ها یا اسقفان اعظم مشارکت بین کلیساها، اسقفان و اسقفان اعظم منطقه خود را برقرار می نمایند و حضرت پاپ این مشارکت کل کلیساهای محلی را سرپرستی می کند که به همین علت به عنوان اسقف کلیسای کاتولیک، لقب «خادم خادمین خدا» به او داده شده است. بنابراین، زمانی که پنج پاتریارک بزرگ با هم و با مشارکت یکدیگر و تحت سرپرستی اسقف روم، جانشین حضرت پولس به سخن گفتن دربارۀ ایمان می پردازند این مشارکت، کاتولیک و جامع است به این معنا که همۀ کلیساها را شامل می شود و مانند مشارکت یک شورای جهانی بین الکلیسایی است اما به شکلی دیگر. همانطور که می دانیم این پنج مرکز اقتدار، شکل مورد نظر بعضی از کلیساهای شرق می باشد. در راستای همین سنت، مسئولیت ها نیز مشخص گردیده اند: اسقف مسئولیت حوزه اسقفی خود را دارد، مسئولیتی که نمی تواند اقتدار پاتریارک را محو کند. همچنان که اقتدار پاپ نباید بدون علت جدی جانشین اقتدار پاتریارک شود.

به طور گذرا به این مطلب یپردازیم که بدون اهمیت نیست که میان تصمیماتی که حضرت پاپ زمانی که به عنوان اسقف روم یا اسقف اعظم استان یا سر اسقف اعظم ایتالیا یا پاتریارک کلیسای غرب و یا جانشین حضرت پولس می گیرد، فرق قائل شد. از نظر وحدت مهم خواهد بود که همه را در یک سطح قرار ندهیم. توجه داشته باشیم که در دوران اولیۀ کلیسا، اسقف اعظم در خدمت مشارکت استان خود بود. عناوین افتخاری که در رابطه با مسئولیت حقیقی در خدمت مشارکت کلیساها نیستند، خطرناک می باشند. در واقع امیالی همچون غرور، جاه طلبی، توسط گناه چنان در انسان ریشه دوانیده که لزومی ندارد شیطان، خود برای تبدیل خدمت در کلیسا به قدرت گرایی و فردیت و از بین بردن وحدتی که خداوند برای کلیسای خود خواست، وارد عمل شود.

قدیس گرگوار کبیر که از سال 590 تا 604 پاپ روم بود شهادتی گیرا از این فروتنی و احترام به دیگر مسئولان در اعمال این اقتدار، از خود باقی گذاشته است. عالیجناب «اولوژ» پاتریارک اسکندریه در نامه ای قدیس گرگوار را با لقب جهانی خطاب قرار دادند. حضرت پاپ جواب نامۀ ایشان را چنین دادند:

«آن عالیجناب بدین سان با من حرف می زند. از شما می خواهم زمانی که دربارۀ من حرف می زنید این کلمات را به کار نبرید زیرا واقفم از آنچه خود هستم و آنچه شما هستید. بر حسب مقام، شما برادران من و بر حسب اخلاق، پدران من هستید. بنابراین نمی خواهم دستوری بدهم بلکه تلاش می کنم آنچه را که به نظرم مفید می آید، بیان نمایم و در هر حال حس نمی کنم که آن عالیجناب دقت به خرج داده باشند که در حافظۀ خود نگه دارند آنچه را که می خواستم درآنجا نوشته شود. زیرا قبلاً گفته بودم که شما به من و کسی به کس دیگری نبایستی چنین خطاب کند. ولی اینک می بینم که در عنوان نامۀ شما عبارت «فوق العاده» پاپ جهانی آمده، عنوانی که من آن را رد نموده ام. از آن حضرت والا استدعا دارم از این به بعد این کار را انجام ندهید زیرا با زیاد اختصاص دادن به دیگری، از شما کاسته می شود. نمی خواهم از طریق کلمات، بزرگی بیابم بلکه از طریق اخلاق. من بر خودم افتخار نمی دانم آنچه را که می دانم باعث ضربه خوردن به افتخار برادرانم شود. افتخار من توانایی و شهامت بسیار برادرانم است. در حقیقت افتخار من زمانی است که از هر کس افتخاری را که شایستۀ اوست، دریغ نگردد. ولی اگر حضرت والا مرا پاپ جهانی خطاب کنند خوشان را از این جهانی بودن که به من اختصاص داده اند، محروم می کنند. امیدوارم که چنین نباشد. باشد کلماتی که باعث تفاخر باطن و ضربه به محبت می شوند از بین بروند.»

توجه داشته باشیم متن این نامه یک مورد استثناء نبوده و سنت کلیسا آن را به فراموشی نسپرده. مجمع اسقفان واتیکان اول (1870) در بخش مربوط به اقتدار پاپ جملاتی از نامۀ فوق را ذکر می کند.

پانویس ها:

(1) کلمۀ کاتولیک (جامع) از لغت یونانی Catholon به معنای “برچسب همه چیز”، ” در تمامیت خود” گرفته شده است. کلیسایی که تمام اعضای آن ارتدوکس باشند، “کاتولیک” نامیده می شود چون در این صورت کلیسا خود را با تمامیت بدن مسیح همانند می داند و به همین دلیل است که در قانون ایمان می گوییم: “من ایمان دارم به کلیسای واحد، مقدس، جامع و رسولی”. از زمان انشقاق تاکنون کلمۀ کاتولیک در زبان عامیانه غالباً برای مشخص کردن کلیسای کاتولیک روم و کلمۀ ارتدوکس برای مشخص نمودن مجموعۀ کلیسای بیزانس به کار می رود.

(2) در اینجا محل و تاریخ تشکیل هفت مجمع اسقفان که توسط کلیساهای روم و بیزانس به عنوان شوراهای جهانی بین الکلیسایی، به رسمیت شناخته شده اند ذکر می شود: 1- نیقیه در سال 325 میلادی؛ 2- قسطنطنیه در سال 381 میلادی؛ 3- افسس در سال 431 میلادی؛ 4- کالسدون در سال 451 میلادی؛ 5- شورای دوم قسطنطنیه در سال 553 میلادی؛ 6- شورای سوم قسطنطنیه در سال 680 میلادی و 7- نیقیه در سال 787 میلادی

برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO