کلیسا

دیدگاه کلیساهایی که به تعمید کودکان باور دارند!

رای بدهید

دیدگاه کلیساهایی که به تعمید کودکان باور دارند!

در کلیساهای پروتستان، تعمید یکی از دو آیین مقدس کلیسا (همراه با عشای ربانی) به شمار می آید که مسیح شخصاً آن را مقرر فرموده است (متی 28: 19).

در مورد مفهوم تعمید در کتاب مقدس و در کلیساهای مختلف، برداشتهای گوناگونی وجود دارد. بعضی آن را عامل تطهیر و شستشو و آمرزش گناهان می دانند (لوقا 3: 3). این اصل، تنها نکته مرتبط با طهارتها و شستشوهای عهد عتیق (مزمور 51: 7؛ حزقیال 36: 25) و با تعمید یحیی و عیسی (یوحنا 3: 26-25) است. از بسیاری آیات، کاملاً واضح است که تعمید نشانه ای است از طهارت و پاکی روحانی (اعمال 2: 38؛ 22: 16؛ 1قرنتیان 6: 11؛ تیطس 3: 5؛ عبرانیان 10: 22؛ 1پطرس 3: 21). تمام تأکیدها بر این نکته است، اما تأکید بسیار بر این نکته، باعث می شد که افرادی مانند قسطنطین، تعمید گرفتن را تا آخر عمر به تعویق اندازند، بدین منظور که تا جایی که ممکن است تمام گناهان زندگی شان شسته شوند! در حالی که گناهان ما در خون مسیح شسته شده و آمرزیده می گردند و تعمید صرفاً نشانه ای از این طهارت روحانی است.

بعضی آن را نشانه ایمان آوردن شخص و اعتراف او به مسیح می دانند (مرقس 16: 16). اما تجربه نشان داده که هر تعمید یافته ای را نمی توان ایماندار حقیقی به مسیح محسوب کرد. ایمان و نجات را باید در ثمره عملی و تداوم آن مورد و تداوم آن مورد قضاوت قرار داد؛ نه در صرف تعمید آب.

بعضی می گویند که تعمید نشانه ای است از مرگ و مدفون شدن با مسیح و قیام با او در حیات تازه (رومیان باب 6). در این مورد هم باید پذیرفت که به ندرت پیش می آید که شخصی به محض ایمان آوردن و یافتن تولد تازه، تعمید بگیرد و شهادت دهد که از گناه به حیات منتقل شده است. اغلب نوایمانان، مدتها پس از ایمان آوردن تعمید می یابند. پس چنین حالت سمبلیکی را هم از مفهوم تعمید، نمی توان بسیار مهم و حیاتی شمرد.

کلیساهای اصلاح شده (کلیساهای کالوینیست و پرزبیتری)، بر این مفهوم تعمید آب تأکید دارند که آن نشانه ای است از ورود به عهد جدید؛ مشابه ختنه که نشانه ورود به عهد عتیق بود.

مسیح بعد از قیامش، یعنی پس از اتمام کار کفاره، تعمید را برقرار کرد. همه آنانی که شاگرد او گردیدند، باید به نشانه ورودشان به یک رابطه جدید، تعمید می گرفتند. به رسولان دستور داده شد که “به (در) اسم پدر، پسر و روح القدس” تعمید دهند. این امر بدین معنی بود که آنها باید نوایمانان را  در این رابطه جدید با خدای تثلیث تعمید دهند؛ نه اینکه صرفاً به اعتبار  نام تثلیث عمل تعمید انجام گردد. تعمید باید نمایانگر این حقیقت می بود که آنها از طریق ایمان، وارد ارتباط تازه ای با خدا شده اند. در حالی که مسیح تمایلی نداشت که دستوری برای تعمید، تجویز کند، بعدها هنگامی که کلیسا لزوم یک قاعده را احساس کرد، چیزی بهتر از همان جمله ای که به هنگام برقراری این آیین بر زبان مسیح آمده بود، نیافت. همین فرمول، از ابتدای قرن دوم، مورد استفاده بود.

در مورد شیوه مناسب برای تعمید، باپتیست ها معتقدند که غوطه ور شدن یا فرو رفتن در آب در پی تولد تازه، تنها شیوه مناسب برای تعمید است؛ چون این رسم باید نشانه ای باشد از مرگ و قیام روحانی شخص ایماندار. اما کلیساهای اصلاح شده به مفهوم آیین های مقدس بیش از شکل ظاهری آن توجه دارند. اعتقاد این کلیساها بر این است که چون ایده بنیادی ورود به عهد باید در این رسم به ظهور رسد، شیوه تعمید، کاملاً بی اهمیت است (در مورد عشای ربانی هم مفهوم آن مورد توجه است، نه چگونگی برگزار کردن آن). عیسی مسیح روش خاصی را برای تعمید تجویز نکرد و کتاب مقدس هم هرگز بر شیوه ای خاص، اصرار ندارد. کلمه ای که توسط عیسی به کار رفته، لزوماً به معنی “فرو بردن” نیست بلکه می تواند “پاک کردن توسط شستن” هم معنی دهد. ممکن و محتمل است که بعضی موارد ذکر شده در کتاب مقدس، تعمید توسط فرو بردن در آب بوده است؛ هر چند که حتی در یکی از این موارد هم، این موضوع، قطعی نیست. از همان دوره های اولیه کلیسا، تعمید دادن توسط پاشیدن و ریختن آب، به همان اندازه تعمید دادن به وسیله فرو بردن در آب، مرسوم بوده است. در دوران عهد عتیق، اگر نه عموماً اما غالباً، تطهیر توسط پاشیدن انجام می گرفت (اعداد 8: 7؛ 19: 13 و 18-20؛ مزمور 51: 7؛ حزقیال 36: 25؛ عبرانیان 9: 10 و 13).  مطمئناً تعمید با روح، توسط فرو رفتن و غوطه ور شدن، صورت نپذیرفت (متی 3: 11؛ 1قرنتیان 3: 11) و نیز تعمیدهای مذکور در لوقا 11: 37-38؛ 12: 50؛ 1قرنتیان 10: 1-2. چنین به نظر نمی رسد که توده مردمی که برای تعمید به نزد یحیی هجوم آوردند و یا سه هزار ایمان آورنده در روز پنطیکاست، همه توسط فرو رفتن در آب تعمید گرفته باشند. همچنین به نظر نمی رسد که شیوه های مذکور در اعمال 9: 18؛ 10: 47؛ 16: 33-34 هم این گونه بوده است. گاهی گفته شده که احیا و پاکی روحانی توسط پاشیدن حادث می گردد (حزقیال 36: 25؛ عبرانیان 10: 22).

در مورد اشخاص شایسته برای یافتن تعمید، اعتقاد کلیساهای اصلاح شده بر این است که تعمید شامل حال دو گروه می شود؛ بزرگسال و اطفال.

1- تعمید بزرگسالان: تعمید، به ایماندارن و فرزندان آنها اختصاص دارد. وقتی عیسی، فرمان اعظم خود را به شاگردانش عطا فرمود و به آنها دستور داد تا از همه ملل برای او شاگردانی تربیت کنند و آنان را در نام خدای تثلیث تعمید دهند، بی شک در وهله اول منظورش تعمید بزرگسال بود، چون آنها فقط می توانستند کار بشارتی خود را با بزرگسالان آغاز کنند. این دستور او، هر چند به روشنی اظهار نشده، اما متضمن این است که در مورد تعمید بزرگسالان، قبل از هر چیز باید اعتراف به ایمان، عملی گردد (مرقس 16: 16). در روز پنطیکاست، آنانی که سخن پطرس را پذیرفتند، تعمید یافتند (اعمال 2: 41). در مورد خواجه سرای حبشی (اعمال 8: 37 که در بعضی نسخه های خطی یافت نمی گردد) و نیز مورد زندانبان در فیلیپی، تعمید بعد از ایمان آوردن، انجام پذیرفته است. پس کاملاً شایسته است که کلیسا از تمام بزرگسالانی که خواهان تعمید یافتن هستند، بخواهد که به ایمان خود اقرار و اعتراف کنند. وقتی چنین اعترافی به عمل می آید، با توجه به همان ظاهرش از سوی کلیسا پذیرفته می گردد؛ مگر اینکه دلایل موجهی برای شک در صحت آن وجود داشته باشد. وظیفه کلیسا این نیست که در اسرار قبلی اشخاص دخالت و کاوش کند و چنین اعترافی را رد کند. مسئولیت بر دوش کسی است که به ایمان خود معترف است.

2- تعمید اطفال: در عین حال که راجع به قانونی بودن تعمید ایمانداران بزرگسال، توافق عمومی وجود دارد، این اتفاق آرا درباره صحیح بودن تعمید فرزندان آن ایمانداران موجود نیست. باپتیستها منکر حق اطفال برای یافتن تعمید هستند، در مورد تعمید اطفال، به چند نکته باید توجه داشت:

الف- اساس کتاب مقدسی برای تعمید اطفال: هیچ دستور روشنی مبنی بر تعمید اطفال در کتاب مقدس وجود ندارد و حتی یک نمونه نیست که صراحتاً به تعمید یافتن بچه ها اشاره داشته باشد. اما این امر، لزوماً حاکی از این نیست که تعمید اطفال، کاری غیر کتاب مقدسی است. اساس کتاب مقدس برای تعمید اطفال در قسمتهای ذیل موجود است:

1) عهدی که با ابراهیم بسته شد، ابتدا یک عهد روحانی بود؛ هر چند جنبه قومی هم داشت. و ختنه، نشانه و مهر این عهد روحانی به شمار می آمد. ماهیت روحانی این عهد، با تفسیر وعده های آن در عهد جدید (رومیان 4: 16-18؛ 2قرنتیان 6: 16-18؛ غلاطیان 3: 8-9 و 14 و 16؛ عبرانیان 8: 10؛ 11: 10-9 و 13) و با اهمیت روحانی نسبت داده شده به ختنه (تثنیه 10: 16 و 30: 6؛ ارمیا 4: 4 و 9: 25-26؛ اعمال 15: 1؛ رومیان 2: 26-29 و 4: 11؛ فیلیپیان 3: 2؛ غلاطیان 3: 8)، به اثبات رسیده است.

2) این عهد، هنوز هم معتبر است و از نظر اصل و ماهیت با “عهد جدید” در عصر حاضر، برابر است. بحث پولس در رومیان 4: 13-18 و غلاطیان 3: 15-18 بر این است که آن عهد با اعطای شریعت، عوض یا منسوخ نشده و نیز اینکه مسیح و آنانی که در مسیح هستند، همان فرزندانی هستند که وعده عهد خدا با ابراهیم، شامل حال آنها می گردد. پس بر طبق این وعده، ایمانداران عهد جدید، وارثان هم هستند. نویسنده عبرانیان نیز از تغییرناپذیری و پا برجا بودن آن عهد، سخن می گوید (عبرانیان 6: 18-13).

3) فرزندان هم در برکات عهد، سهیم بودند و به همین دلیل ختنه را به عنوان نشانه و مهرآن بر خود می پذیرفتند. هر گاه عهد، تجدید می شد، اطفال هم حضور می داشتند (تثنیه 29: 10-13؛ یوشع 8: 35؛ 2تواریخ 20: 13) و جزئی از جماعت قوم محسوب می گشتند (2تواریخ 20: 13؛ یوئیل 2: 16). از دید وعده های عظیم در عهد عتیق (اشعیا 54: 13؛ ارمیا 31: 34؛ یوئیل 2: 28)، کنار گذاشته شدن اطفال در عهد جدید، غیر قابل قبول است.

4) در عهد جدید، تعمید به عنوان نشانه و مهر ورود به عهد فیض، جایگزین ختنه شده است. ختنه به کناری نهاده شده بود (اعمال 15: 1-2 و 21: 21؛ غلاطیان 2: 3-5 و 5: 2-6 و 6: 12-13 و 15) و اگر تعمید جایش را نمی گرفت، اکنون هیچ آیینی برای ورود به عهد وجود نمی داشت. اما مسیح به وضوح این آیین را بدین منظور برقرار کرد (متی 28: 19-20؛ مرقس 16: 15-16). این آیین، از نظر مفهوم روحانی به عنوان برداشتن گناه، با ختنه مطابقت دارد (اعمال 2: 38؛ 1پطرس 3: 21؛ تیطس 3: 5). علاوه بر این، با وعده داده شده در اعمال 2: 39 هم مرتبط است. در آخر، کولسیان 2: 11-13 نیز به روشنی بر این فرض که تعمید جای ختنه را گرفته است، تاکید می کند. پس بیرون نگه داشتن فرزندان عهد جدید از وعده های عهد، مستلزم اظهار صریح و روشن کلام خداست، در حالی که عکس آن یافت می گردد (اعمال 2: 39؛ متی 19: 14؛ 1قرنتیان 7: 14).

5) دلایلی موجود است که می توان باور داشت حتی در دوره رسولان هم گاهی بچه ها همراه با والدینشان تعمید می یافتند. زبان عهد جدید با وضوح کامل، بر تداوم موقعیت قبلی اطفال در عهد قدیم صحه می گذارد (متی 19: 14؛ اعمال 2: 39؛ 1قرنتیان 7: 14). به طور مکرر اشاره شده که همه اهل خانواده شخص ایماندار، تعمید می گرفتند و این امر به عنوان کاری بدیهی ذکر شده است (اعمال 16: 33). کاملاً طبیعی است فرض کنیم که در بعضی از این خانواده ها، اطفال هم بودند. از این اطمینان داریم که در قرن دوم، تعمید کودکان وجود داشت.

6) صحیح است که در عهد جدید هیچ دستور روشنی مبنی بر تعمید اطفال وجود ندارد و هیچ نمونه واضحی هم از تعمید یک طفل ارائه نگردیده؛ اما در عین حال هیچ دستور واضحی هم در تأیید عمل باپتیستها داده نشده است. نه در کلام و نه در عمل، به ما گفته نشده اشخاصی که در خانواده های مسیحی متولد شده و پرورش یافته اند، تا هنگامی که به سن تشخیص نرسیده و به ایمان خود در مسیح اقرار نکرده باشند، نباید تعمید بگیرند.

ب- مبنای تعمید اطفال: این سؤال مطرح است که فرزندان ایمانداران بر چه مبنایی تعمید داده می شوند. در کلیساهای اصلاح شده، پاسخ دو جنبه ای به این سؤال داده شده است. بعضی می گویند که آنها بر مبنای تولد تازه فرضی تعمید داده می شوند. کسانی که به این نظر معتقدند، نمی گویند اطفالی که برای تعمید آورده می شوند تولد تازه دارند، بلکه چنین فرض می کنند و بر قوت این فرض، آنها را تعمید می دهند. آنها این اطفال را دارای تولد تازه محسوب می کنند تا زمانی که برای اثبات عدم وجود تولد تازه در آنها، دلیل به دست آید. دیگران می گویند که اطفال بر مبنای وعده فراگیر خدا در عهد که شامل وعده تولد تازه و خلقت جدید هم می گردد، تعمید داده می شوند. به نظر می رسد که تنها این دیدگاه، قابل دفاع کردن است. تنها مبنای قطعی و مثبت برای تعمید اطفال، از عهد و وعده عهد حاصل می گردد. فرزندان ایمانداران تعمید می گیرند چون در عهد سهیم هستند، صرف نظر از این سوال که آیا قبلاً تولد تازه یافته اند یا نه. لازم نیست فرض کنیم که عمل تعمید به عنوان وسیله ای برای فیض، صرفاً به همان لحظه انجامش محدود است. این عمل می تواند بعدها هم وسیله ای در جهت تقویت ایمان باشد، یعنی زمانی که اهمیت تعمید به روشنی درک شد.

در خاتمه ذکر این نکته هم ضروری است که حتی کلیساهایی که تعمید کودکان را نمی پذیرفتند، نمی توانند فرزندان ایمانداران را با سایرین یکی بدانند، و کودکان متولد شده در کلیسا یا جماعت خدا را طی مراسمی مشابه تعمید کودکان، اما بدون آب، به خدا تقدیم می کنند. کلام خدا صراحت دارد که اولاد متولد شده در خانواده ای که حتی یکی از والدین مسیحی است، مقدس اند (1قرنتیان 7: 14) و وعده عهد جدید هم شامل فرزندان می گردد (اعمال 2: 39).و همان گونه که در عهد عتیق هم صرف تولد در قوم خدا برای ختنه و همان گونه که در عهد عتیق هم صرف تولد کودکی در خانواده ای مسیحی کافی است که نشانه عهد بر او گذاشته شود. اگر والدین در کلیسا به ایمان خود به مسیح اقرار و اعتراف می کنند، همین کافیست که کودک آنان را هم فرزند سهیم در وعده به شمار آوریم. ولی همان گونه که در عهد عتیق هم بسیاری از ختنه شدگان، پس از رشد و بلوغ، خدای حقیتی را نمی پذیرفتند و به عبادت بتها می پرداختند، در عهد جدید هم تعمید ضمانتی بر ایماندار شدن طفل در آینده نیست (این نکته در مورد تعمید بزرگسالان هم مصداق دارد که صرف تعمید، تضمینی بر حقیقی بودن ایمان باطنی آنان باشد). تا طفل تعمید یافته، در بزرگسالی تولد تازه نیابد و به ایمان خود به مسیح در کلیسا اعتراف نکند، قاعدتاً نباید به عضویت کلیسا پذیرفته و یا ایماندار واقعی محسوب گردد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO