دو قلب عاشق در دعا!
?❓ “و قبل از آنکه بخوانند من جواب خواهم داد، و پیش از آنکه سخن گویند من خواهم شنید.” (اشعیاء ۶۵: ۲۴)
استاد: چرا هنگامیکه عصبانی هستیم سر هم داد می زنیم؟
شاگردان هریک به نوبت پاسخ هایی دادند که هیچکدام استاد را قانع نکرد. درنتیجه او گفت : وقتی دونفر همدیگر را دوست ندارند، قلبهایشان ازهم دور است و برای اینکه حرفشان را به هم بزنند مجبورند داد بزنند تا صدایشان شنیده شود.!!!!
وقتی دونفر همدیگررا دوست دارند، قلبهایشان به هم نزدیک است و لزومی ندارد که سرهم داد بزنند. درنتیجه خیلی ملایم حرف می زنند. حالا وقتی دونفر خیلی عاشق هم هستند، دلهایشان به هم چسبیده است و اصلا” احتیاجی به حرف نیست، بلکه با نگاه حرفهایشان را به هم می زنند.
شاید برای شما پیش آمده باشد حرفی زدید و طرف مقابل شما مطلبی را که می خواستید او بفهمد را نگرفت و برداشت دیگری کرد و کدورت و جرّ و بحث و ….. تلاش می کنید تا او را متوجه کنید ولی او چنان برآشفته است که نه تنها حرف شما را نمی فهمد بلکه صدایتان راهم نمی شنود .
بیاد دارم بچه هایم در کودکی وقتی توبیخ شان می کردم و صدایم از حدّ معمول بالاتر می رفت، با دو دست گوشهایشان را می گرفتند و حاضر نبودند حرفهایم را بشنوند.
مواقعی اتفاق افتاده هرچه دعا می کنید انگار که خدا صدایتان را نمی شنود و شما به عجز و لابه می افتید، خواهش و تمنا می کنید و نمی دانید دیگر باچه کلماتی دعا کنید تا شاید خدا صدای شما را بشنود!!!! سپس باخود تصمیم می گیرید که دیگر درباره آن موضوع دعا نکنید. ولی بعداز چند روز پشیمان می شوید و دوباره همان موضوع را به حضور خدا میبرید!
هدفم این نیست که از نظر روحانی و الهیاتی به این موضوع بپردازم که چرا بعضی اوقات احساس می کنیم دعاهای ما شنیده نمی شود، چون توضیح آن به مراتب وسیع و طولانی است و در حوصله این مطلب کوتاه نمی گنجد.
مسیحیت به زبان ساده و عامیانه یعنی رابطه انسان با خدا از طریق مسیح.
توسط ایمان به مسیح است که روح القدس در قلبهای ما ساکن می شود. عشق و محبت خدا قلب مارا فرا می گیرد و حتی مانند یوحنا می توانیم سر خود را به سینه عیسی تکیه داده و زمزمه وار با او سخن بگوییم.
” و چون عبادت کنید، مانند امتها تکرار باطل مکنید زیرا ایشان گمان می برند که به سبب زیاد گفتن مستجاب می شوند. پس مثل ایشان مباشید زیرا که پدر شما حاجات شما را می داند پیش از آنکه سؤال کنید.” (متی ۶: ۷ و ۸) ❓?
یادداشتی از خواهر گرامی مان ر.پ.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |