درس های کاربردی و آموزنده از آدم و حوا در فصل های اول کتاب پیدایش (قسمت دوم)
درس های کاربردی و آموزنده از آدم و حوا در فصل های اول کتاب پیدایش (قسمت دوم)
در پیدایش ۱ آیۀ ۲۶ برای اولین بار کلمۀ آدم که به انسان ترجمه شده، آمده است.
معنای نام آدم در عبرانی، خاک و یا هر آنچه از جنس خاک است.
هرچند که در باب ۲ پیدایش، آفرینش حوا به طور کامل شرح داده شده، اما در این قسمت، حوا هنوز جزیی از آدم می باشد. آنها در یک بدن بودند.
بر طبق کلام خدا، آنها به شباهت خدا خلق شدند. یعنی هر دوی آنها چه زن و چه مرد صفات و خصوصیات خداگونه دارند.
چه خصوصیاتی ؟ ارادۀ آزاد برای تصمیم گیری و انتخاب، قدرت ابتکار و خلاقیت، مثل خدا احساس و فکر و قدرت تخیل داشتن، رحم و دلسوزی و عدل و انصاف داشتن، مثل خدا شخصیتی اجتماعی داشتن و غیره.
اما انسان قادر مطلق نبوده و نیست.
انسان حاضر مطلق نبوده و نیست.
انسان دانای مطلق نبوده و نیست.
خدا هم فقط مشخصات و عواطف مردانه و پدرانه ندارد. او قلب پدری و مادری دارد.
همانطور که می دانیم، گناه منجر به مرگ جسمانی و روحانی شد. انسان خود را از خدا پنهان کرد. اما خدا پیشقدم شده و می گوید: “کجا هستی؟”
این دو کلمه که در عبرانی فقط یک کلمه است: “آی” ay”،
می تواند مثل صدای نسیم زمزمه ای آرام باشد و نه یک طوفان محکوم کننده.
پیدایش ۳ آیه ۸ می گوید: “صدای یهوه را شنیدند.“
صدای خدا یا کلمۀ خدا، همان کلمه که انسان شد و در میان ما مسکن گزید. همان صدا امروز هم انسانها را خوانده و می گوید “آی” یعنی کجا هستی؟”
ای انسان کجای کاری؟ حواست کجاست؟ قلبت کجاست؟
خودت را از من پنهان نکن. از کلام پر محبت من فرار نکن.
این اولین پرسشی بود که یهوه خدا از انسان پرسید. پرسشی که همواره مطرح بوده و هست.
در همان آیۀ ۸ کلمۀ خنکی یا نسیم را می خوانیم که در عبرانی Ruach به معنای روح خدا است.
چقدر زیبا است که “کلمۀ خدا” (صدای یهوه) و “روح خدا” هر دو در جستجوی انسان بوده و هستند.
مسلماً خدای دانای مطلق می دانست که آنها پشت درخت مخفی شده اند.
ارمیا ۲۳ آیه ۲۴ می فرماید: “آیا کسی می تواند خود را چنان پنهان کند که من او را نبینم؟“
در این زمزمۀ نسیم خدای پر محبت، تو را می خواند. همان طور که آدم و زنش را خواند. مثل این است که خدا با بیان کلمۀ “ آی“ آه می کشد. آه دردناکی برای اینکه فرزندانش از او دور شده بودند. کجایی؟
چه شد که از من دور شدی؟
همه چیز در این باغ عدن نیکو بود. در این باغِ “خشنودی “ همه چیز عالی بود.
چرا با خوردن این میوه هویت خود را از دست دادی؟
ترس در وجودت رخنه کرد و خود را پنهان کردی و امنیتت را از دست دادی؟
چرا ؟ چطور مهمترین و بهترین چیزی را که داشتی، یعنی رابطۀ زیبا و بدون شرم و در عریانی و شفافیت را خراب کردی؟
ای که چه حیف!!!
کجایی فقط به این معنا نیست که پشت کدام درختی و بیرون بیا. بلکه ندای خدا است که هر انسان گمشده را می خواند. او می گوید از وضعیت اسفناک تو با خبرم و نام تو را می خوانم.
خدایی که پاسخ همۀ این سؤالات را از پیش می داند، در جستجوی این است که انسان خودش از مخفیگاهش بیرون آمده و به آغوش پدر باز گردد.
متأسفانه آدم و زنش تقصیر را به گردن یکدیگر و حتی به گردن مار انداختند و دیگری را سرزنش کردند. اما این خود مقولۀ دیگری است.
دست نوشتۀ امروز را می خواهم با پیدایش ۳ آیۀ ۲۰ به پایان برسانم. «و اما آدم زن خود را حوا نامید. زیرا او مادر همۀ زندگان بود.»
حوا یا در عبرانی خاوا khavva یعنی زندگی دهنده.
در این اسم وعدۀ تولد نجات دهنده عالم و زندگی دهندۀ اعظم نیز نهفته است. از آن به بعد تا زمانی که مسیح موعود از نسل زن بدنیا آمد، هر زنی که این حقیقت را می شناخت، به نوعی منتظر بود که آن کودک از بطن او متولد شود.
این انتظار حتی در معنای اسم آدم و حوا نیز وجود داشت. آدم به معنای ” خاک” یک شیئ مرده و بی جان و “دم” در عبرانی به معنای خون که در آن حیات است و “آ ” یا در عبرانی آلف alef به معنای نوبر و نخستین و خاوا یعنی زندگی دهنده!
همان طور که مشاهده می کنید حتّی اسم آدم و حوا معنایی نبوتی دارد.
یهوه خدا، از همان بدو آفرینش انسان، چه مرد و چه زن، به آنها آزادی داد.
نوشتۀ فرناز فان دِکار
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |