خلاصۀ کتاب چالش ۴۰ روزۀ دعا: دعای جدید (روز بیست و نهم)
خلاصۀ کتاب چالش ۴۰ روزۀ دعا: دعای جدید (روز بیست و نهم)
مزمور 96: 1
* همان طور که در یکی از فصلهای گذشته گفتم، اگر می خواهیم خدا کار جدیدی در زندگی مان انجام دهد نمی توانیم با روش های قبلی به دعای خود ادامه دهیم.
* دعا و روزه نباید همیشه منظم و در وقت معین و با تکرار همان کلمات همیشگی باشد چون انسان وقتی به چیزی عادت می کند، بدون تفکر در مورد آن، تکرار مکرر بی معنایی می کند. البته این به آن معنا نیست که رازگاهان خود را در وقت مشخص خود نداشته باشیم. بلکه برای نمونه اگر سرودی را بیش از 30 بار خوانده ایم، هر بار که دوباره به خواندن آن مشغول می شویم دیگر به کلمات آن دقت نمی کنیم و فقط لبهایمان تکان می خورد و آن سرود را با تمام دل نمی خوانیم. مهم است که با تمام فکر و وجود خود خدا را بپرستیم. در مزامیر 6 بار گفته شده سرودی تازه برای خداوند بسراییم. اکثر اوقات سرودهایی را می خوانیم که دیگران نوشته اند رو و خیلی زیبا هستند ولی بعضی وقت ها خدا دوست دارد سرود جدیدی را که نوشتۀ خودمان است برای خدا بخوانیم. من بعضی وقت ها شروع به خواندن سرودی می کنم که شاید شعرش هم قافیه نباشد و یا ملودی زیبایی نداشته باشد ولی می دانم که خدا از سرودی که از عمق وجودم برمی خیزد و برایش می خوانم لذت می برد.
* اگر در زندگی زناشویی، همسرت به جای گفتن دوستت دارم و ابراز عشق های دیگر، فقط به تو یک کارت بدهد برایت کافی است؟! شاید این کار در ماه های اول برایت جالب باشد ولی بعد از مدتی برایت جذاب نخواهد بود. چون کارت ها دل نوشتۀ شخص دیگری است و نه حرفهایی که از دل بر می آید. یا اگر دائماً به همسرت دو جملۀ همیشگی را تکرار کنی، شاید همسرت دیگر به حرفهایت توجهی نکند. چرا؟ چون همان حرفهایی را که اوایل ازدواجت می گفتی، تکرار می کنی. در واقع این کار بیانگر این مطلب است که در عشق خود رشدی نکرده ای و احساس تو احساسی قدیمی است!
* مواظب باشیم دعاهایمان تکراری نباشند. خدا قبل از این که دهان خود را باز کنیم، از نیاز ما آگاه است. پس به کلمات جدید، محل جدید و زمان جدید …. احتیاج داریم.
* نویسندۀ این کتاب به یکی از دوستانش اشاره می کند که وقتی متوجه می شود که باید دعای خود را به طرز جدیدی انجام دهد شروع به شکرگزاری برای وجود سلو ل ها، آمینواسید بدنش و… می کند و وقتی می خواسته منزل خود را ترک کند به خاطر ماهیچه ها و استخوان ها و مفصل ها و… بدنش شکر می کند و بعد به شوخی می گوید خدا را شکر کردم که آناتومی بدن را یاد نگرفتم وگرنه می بایستی در دعایم به اسامی تک تک ماهیچه ها و مفصل هایم و… نیز می پرداختم. سپس اشاره می کند که تا ساعت 9 شب به همین ترتیب به شکرگزاری های خود ادامه می دادم تا این که روح القدس به من یاد آور شد که می توانم به این شکرگزاری پایان دهم.
* ما حتی می توانیم با خدا شوخی هم بکنیم. من و ورژ بعضی وقت ها با خدا شوخی می کنیم. این که دوست داریم با دوستانمان شوخی کنیم امری است خدادادی و خدا هم از این که در رابطه مان با او احساس صمیمیت کنیم و گاهی اوقات با او شوخی کنیم، لذت می برد. البته شوخی های زیبا و بجا.
* پس اگر عادت تو این است که برای دعا کردن زانو می زنی، این دفعه قدم بزن و دعا کن. اگر با صدای بلند دعا می کنی این دفعه سعی کن در دل دعا کنی. اگر به جای خاصی عادت کرده ای، تصمیم بگیر جایت را عوض کنی. از سیستم خسته کنندۀ همیشگی دعاهایت بیرون بیا و خدایت را با روش تازه ای بپرست.
نوشتۀ مارک بَتِرسون
ترجمۀ آرمینه باباخانیان به همراه تجربیات شخصی مترجم که به شکل تیره در متن برجسته شده
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |