خشم چرا؟
” بغض نزاعها برمی انگیزاند امّا محبت هر گناه را مستور می سازد.”
( امثال سلیمان ۱۰ : ۱۲ )
*خشم* و عدم کنترل آن معضلی ست که بسیاری با آن درگیرند. آسیب های ناشی از خشم، جوامع بشری را سالهاست که تهدید می کند.
بسیاری از بیماری های روحی روانی از خشم درون و تلنبار شده در دل افراد ریشه می گیرد.
ناکامی ها و شکست ها و عدم پذیرش و طرد شدگی، منازعه های خانوادگی، تبعیض های اجتماعی و آرزوهای دست نیافتنی، دست و پنجه کردن با مشکلات روزمره مانند اجاره خانه و گرانی و بیکاری و بیماری و …. همه اینها می تواند یک به یک موجبات خشم ما را به دنبال داشته باشد.
روانشناسان و جامعه شناسان راهکارهای بسیاری را ارائه می کنند تا آنرا به پائین ترین حد تقلیل دهند.
یک نمونه بارز از خشم کنترل نشده را در کتاب پیدایش ۴: ۵ می خوانیم که خشم قائن به دلیل عدم پذیرفته شدن هدیه او از جانب خدا منجر به قتل برادرش هابیل می شود. “….. پس خشم قائن به شدت افروخته شده، سر خود را بزیر افکند.”
بغض و عصبانیت و خشم کنترل نشده می تواند بهترین فرصت برای دام ابلیس باشد.
هرکس برای خشم و رفتارهای نابهنجار خود دلیلی دارد.
بسیاری از این دلائل در گذشته اتفاق افتاده و در شکل گیری شخصیت و عکس العمل های ما تاثیر دارد.
وقتی شخصی توبه می کند و با حقیقت کلام خدا آشنا می شود، وضع روحی او زمینه شفای زخم های درون او را فراهم می سازد. روح القدس بطور مستقیم قوت خدا را در زندگی ما جاری می سازد.
محبت خدا در وجود ما این امکان را می دهد تا بتوانیم بر عواقب خشم و تاثیرات آن بر زندگی خود آزاد شویم.
محبت مسیح توسط روح القدس ما را قادر می سازد تا بر هر ضعف و گناهی پیروز شویم.
هنگامی که از موضوعی خشمگین می شویم کافیست که لحظه ای درنگ کنیم و اجازه دهیم تا روح القدس کنترل اوضاع را بدست گیرد. با فروتنی کلام کاشته شده را بپذیریم که قادر است تا جانهای مارا نجات بخشد.
یادداشتی از خواهر گرامی مان ر.پ.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |