در خروج 4: 22-28 چنین آمده که: «به فرعون بگو خداوند چنین میگوید: اسرائیل، پسر من و نخستزادۀ من است و به تو میگویم پسرم را رها كن تا مرا عبادت نماید، و اگر از رها كردنش اِبا نمایی، همانا پسر تو، یعنی نخستزادۀ تو را میكشم.» و واقع شد در بین راه كه خداوند در منزل بدو برخورده، قصد قتل وی نمود. آنگاه صِفوره سنگی تیز گرفته، غُلْفۀ پسر خود را ختنه كرد و نزد پای وی انداخته، گفت: «تو مرا شوهر خون هستی.» پس او وی را رها كرد. آنگاه (صفوره) گفت: «شوهر خون هستی،» به سبب ختنه.» آیا مطابق این آیات خدا قصد کشتن موسی یا نخست زاده اش را داشت؟؟
اگر به متن آیات در زبان اصلی مراجعه فرمایید، متوجه خواهید شد که در آیات 22 و 23 فصل 4 کتاب خروج، خدا در بارۀ این مطلب سخن می گوید که نخست زادۀ فرعون را خواهد کشت و آیۀ 24 ادامۀ آیه 23 است که خدا در منزل فرعون، قصد قتل پسر فرعون را نمود و نه پسر موسی یا حتی خود موسی. این تعبیرِ بسیار اشتباهی از متن است.
اما چرا صفوره درست پس از این واقعۀ اعلام قتل نخست زادۀ فرعون توسط خدا، متوجه ختنۀ پسر نخست زادۀ خود می شود؟ چون صفوره ترسیده بود که اگر پسرش که ختنه نشده بود، هر چه سریع تر ختنه نشود، در عهد قوم اسرائیل با خدا سهمی نخواهد داشت و پسرش را نیز مانند همۀ نخست زادگان مصر از دست خواهد داد. پس سریعاً اقدام به ختنۀ نخست زاده اش نمود. شاید بپرسید: چرا صفوره یعنی همسر موسی اقدام به ختنۀ فرزندش نمود و نه موسی؟ علت آن این است که نخست زادۀ آن ها پسر بزرگی شده بود و طفل کوچکی نبود و منطقی چنین به نظر می رسد که پسر که از این وضعیت ترسیده بود، مسلماً شروع به حرکات تند به خاطر رهاندن خود از عمل ختنه شود و مردی قوی مثل موسی که پدرش بود می توانست بهترین و قوی ترین شخص برای محکم نگه داشتن فرزند در هنگام عمل ختنه باشد و عمل ختنه توسط همسر موسی صورت پذیرد که امری راحت تر برای او بود تا نگه داشتن پسری که در حال فرار یا حرکات تند برخاسته از ترس می باشد. اما چرا صفوره موسی را “شوهر خون “می نامد؟ این به علت غریب بودن عمل ختنه برای صفوره می باشد که یک مِدیانی بود و تا به حال چنین امری را مرتکب نشده بود و پس از مشاهدۀ عمل ختنه که به همراه خون ریزی بود، مسلماً چنین عکس العملی از همسر یک مرد، دور از انتظار نیست. اگر به آیاتِ پس از آیه 24 یعنی از آیه 25 توجه کنید، هیچ اشاره ای به قتل یا کشتار نخست زاده ای وجود ندارد.
پاسخ از کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |