حقایقی چند در بارۀ شهرهای سدوم و عموره و بعضی از کشفیات باستان شناسی
حقایقی چند در بارۀ شهرهای سدوم و عموره و بعضی از کشفیات باستان شناسی
این شهرهای فاسد فقط چند مایل از حبرون شهر ابراهیم، و اورشلیم شهر ملیکصدق، فاصله داشتند، با این همه به قدری ننگین بودند که بوی تعفنشان به آسمان می رسید. فقط 400 سال از زمان طوفان می گذشت و خاطرۀ آن هنوز در ذهن مردم زنده بود. ولی مردم درسی را که در آن نابودی فاجعه آمیز بشریت نهفته بود، فراموش کرده بودند. و خدا بر این دو شهر «آتش و گوگرد بارانید» تا خاطرۀ مردم را تازه کند و از خشم خدا که برای مردم شریر ذخیره شده، هشدار دهد؛ و شاید برای آن که این نمونه ای باشد از نابودی زمین در آتش (2پطرس 2: 5 و 6؛ 3: 6 و 10).
عیسی بازگشت خود را به زمان نابودی سدوم (لوقا 17: 26-32) و نیز به زمان طوفان تشبیه کرد. هر دو مورد، دوران شرارت بیش از حد بودند. امروزه، با وجود طمع، قساوت، سبعیت و غرایز جنایت کارانه و ارواح شریری که بر زمین حاکمند، آن هم به مقیاسی تا به حال در تاریخ سابقه نداشته، پیش بینی سرنوشتی که به سوی آن می رویم، کار دشواری نیست؛ گر چه انسان های نیک و دولت مردان به سختی می کوشند که از چنین تقدیری جلوگیری کنند. اگر توبه ای جهانی صورت نگیرد، روز هلاکت و نیستی به زودی فرا خواهد رسید.
محل سدوم و عموره
محل این دو شهر در منتهی الیه شمالی یا جنوبی دریای مرده بوده است. »سدوم» (اوسدوم) نام کوهی است که در کنارۀ جنوب غربی دریا قرار دارد. روایات کهن حاکی از آن بودند که به هنگام نابودی سدوم و عموره، تغییرات طبیعی عظیمی در اطراف منتهی الیه جنوبی دریای مرده صورت گرفتند. تصور نویسندگان باستانی عموماً بر این بود که این دو شهر در زیر «دریای مرده» مدفون شده اند.
دریای مرده
دریای مرده حدود 40 مایل طول و 10 مایل عرض دارد. قسمت شمالی آن بسیار عمیق است . در برخی نقاط به 1000 فوت می رسد. عمق قسمت جنوبی آن از 15 فوت بیشتر نیست و در اکثر نقاط 10 فوت نیز کمتر است. امروز، به خاطر ریختن آن رود اردن و برخی نهرهای دیگر به دریای مرده، سطح آب آن از زمان ابراهیم بیشتر است، چرا که این دریا هیچ خروجی ندارد. بخش جنوبی دریای مرده در آن روزگار دشت مسطحی بوده است.
در سال 1924، دکتر و.ف. آلبرایت و دکتر ج. کایل که سرپرستی هیئت اعزامی مشترک مدارس آمریکایی و مدرسۀ علوم دینی خنیا را بر عهده داشتند. درگوشۀ جنوب شرقی دریای مرده، پنج واحه یافتند در کنار چشمه های آب تمیز واقع بودند. در مرکز آن ها در دشتی به ارتفاع 500 فوت بالاتر، از سطح دریای مرده، در مکانی به نام باب الدرا، بقایای محوطۀ دارای استحکامات عظیمی را یافتند که قطعاً «مکان بلندی» برای مراسم مذهبی بوده است. در آن جا مقادیر زیادی در تکه های سفال شکسته، سنگ چخماق و بقایای دیگری از دورۀ میان 2500 و 2000 ق.م. کشف شد؛ و نیز شواهدی دال بر این که سکونت در آن جا ناگهان در حدود 2000 ق.م. خاتمه یافت. شواهدی مبنی بر این که منطقه بسیار پر جمیعت و پر رونق بوده است، نشان دهندۀ حاصلخیزی فراوان آن، «مثل باغ خدا» است. این واقعیت که سکونت در آن جا به یک باره متوقف شد و این که پس از آن همواره متروک و ویرانه باقی مانده است، حاکی از آن است که ناحیۀ مذکور به وسیلۀ فاجعۀ عظیمی که خاک و آب و هوای آن را تغییر داده نابود شد.
نظر آلبرایت و کایل و اکثر باستان شناسان بر آن است که سدوم و عموره در این واحه ها و تا پایین چشمه ها، واقع شده بودند که این محل اکنون زیر آب های دریای مرده قرار دارد.
منظور از «قیر» (یا لجن) (در پیدایش 14: 10)، قیر معدنی است که فرآوردۀ نفتی سیاه و درخشانی است که ذوب می شود و می سوزد. بسترهای وسیعی از این قیر در هر دو طرف دریای سیاه وجود دارد که در منتهی الیه جنوبی دریا فراوان تر هستند و مقادیر عظیمی از آن در زیر دریا نهفته است. مقدار زیادی از این قیر به هنگام وقوع زلزله ها به سطح زمین آمده است.
«گوگرد» (پیدایش 19: 24). به گفتۀ کایل، در زیر کوه اوسدوم قشری از نمک به ضخامت 150 فوت، و بالای آن قشری از خاک آهک دار آمیخته به سولفور وجود داشت. و در زمان مناسب، خدا گازها را بر افروخت و انفجار عظیمی رخ داد؛ نمک و سولفور داغ قرمز به آسمان فوران کرد. به طوری که واقعاً به صورت بارانی از آتش و گوگرد از آسمان بارید. زن لوط را قشری از نمک پوشانید. در انتهای جنوبی دریای مرده، ستون های زیادی وجود دارد که همه «زن لوط» نامیده می شوند. در واقع همه چیز در این منطقه، با حکایت کتاب مقدس دربارۀ سدوم و عموره هماهنگ است.
برگرفته از کتاب راهنمای کتاب مقدس از انتشارات شورای کلیسایی 222
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |