«جوانی که سولس نام داشت»
(به اعمال رسولان 7: 58 مراجعه شود.)
این بخش به یک تغییر عظیم اشاره می کند. به نظر می رسد که شائولِ جوان یکی از اعضای شورای سنهدرین بود (اعمال رسولان 26: 10). در آن زمان شورای سنهدرین طی دو جلسه، تصمیم به ایجاد مانع برای موعظۀ رسولان گرفته بود و سولس احتمالاً در یکی از این جلسات و یا هر دوی آن ها حاضر بود (4:1-22، 5: 17-40). اوشخصاً شاهد دلیری پطرس و همچنین اجتناب از قبول الوهیتی بود که مردم به او نسبت می دادند. و حالا درهمۀ طول عمر خود مرگی همچون مرگ استیفان نیز ندیده بود. اگر چه همۀ این موارد او را وادار به ایجاد هیاهو جهت آزار و شکنجۀ مسیحیان نمود، ولی سخنان استیفان در هنگام مرگش در ذهن سولس حک شده بود و همین مورد او را برای آن ملاقات عظیم در راه دمشق آماده ساخت (اعمال رسولان 26: 14). شاید شهادت استیفان، قیمتی بود که او برای نجات روح سولس پرداخت. جان شائول چقدر ارزش داشت. او پس از عیسی بزرگ ترین مرد همۀ اعصار است. او شخصی بود که بیش از همه موجبات تأسیس و نشر مسیحیت در مراکز اصلی دنیای آن زمان شد و همین سولس طرسوسی تغییرات و اصلاحات به خصوصی در طول تاریخ انجام داد .
ایمان آوردن سولس
(به اعمال رسولان 9: 1-30 مراجعه شود.)
سولس از سبط بنیامبن (فیلیپیان 3: 5) و فریسی از اهالی طرسوس بود. شهر طرسوس در آن زمان سومین مرکز دانشگاهی دنیا حساب می شد و او از آن جا فارغ التحصیل شده بود. او در روم متولد شده بود و تبعیت رومی را دارا بود. سولس از خانوادۀ برجسته ای بود که اگر چه یهودی محسوب می شد، اما دارای زمینه های یونانی و رومی بود.
او در امر تخریب کلیسا بسیار مصمم بود و در حالی که موفق به پراکنده سازی کلیسای اورشلیم شده بود، عازم دمشق شد تا به جستجوی مسیحیانی بپردازد که از اورشلیم بدان جا فرار کرده اند.
در راه دمشق، خداوند در صدای رعد از آسمان بر او ظاهر شد. داستان تبدیل او سه بار نقل شده است. باب 9، 22: 5-16، 26: 12-18. این خواب نبود بلکه رؤیای حقیقی بود. او کور شد (آیه های 8 و 9و 18). کسانی که همراه او بودند نیز صدایی شنیدند (آیۀ 7). از این پس او تصمیم گرفت تا عیسی مسیح را که سال ها، به وسیلۀ شکنجۀ بی وقفۀ مسیحیان آزار می نمود، خدمت نماید.
او روزهای بی شماری را در دمشق سپری نمود و آن جا مشغول موعظه دربارۀ عیسی بود (آیۀ 23). سپس یهودیان در صدد قتل او بر آمدند. او به عربستان نقل مکان نمود و سپس به اورشلیم بازگشت (غلاطیان 1: 18) و 15 روز در آن جا اقامت گزید. آن ها قصد قتل او کردند. پس او به طرسوس مراجعت نمود (اعمال رسولان 9: 30). چند سال بعد برنابا او را به انطاکیه برد (اعمال رسولان 11: 25).
برگرفته از کتاب راهنمای کتاب مقدس از انتشارات شورای کلیسایی 222
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |