تعالیم کتاب مقدس: حقایقی که در مرگ مسیح به انجام رسید
1) او به جای گناهکاران مُرد
مرگ مسیح، ابعاد متفاوتی دارد. ولی بُعد اصلی آن-که ابعاد دیگر مسیح، بدون آن معنای جاودانی پیدا نمی کنند-نیابت و جانشینی او به سادگی بدین معناست که مسیح به جای گناهکاران جان خود را فدا ساخت. به کار بردن حرف اضافه یونانی anti به طور واضح، این موضوع را تعلیم می دهد. زیرا معنی آن “به جای” است. به عنوان مثال این حرف اضافه با همین معنا در لوقا 11: 11 بکار رفته است که به هیچ وجه مربوط به مرگ مسیح نیست. اما به طور عمده، حرف اضافه anti در عبارتی که خداوند ما، معنای مرگش را تشریح کرده، بکار برده شده است (متی 20: 28، مرقس 10: 45). او گفت که مرگش بهایی برای نجات بسیاری از مردم خواهد بود.
۲) مرگ او رهایی از گناه را فراهم کرد.
در عهد جدید، آموزه رهایی(Redemption) بر اساس 3 کلمه ساخته شده است. اولی کلمه ی آسان است به معنای “خرید یا پرداخت بها برای چیزی”. به عنوان مثال این کلمه، با معنای متداول و روزمره خود، در مثل گنج پنهان شده در زمین که باعث گردید مردی آن زمین را بخرد، بکار رفته است (متی ۱۳: ۴۴). در ارتباط با نجات ما، این کلمه به معنای پرداخت بهایی است که برای رهایی ما از گناهان لازم است.
دومی، همان کلمه اولی است که در بالا به آن اشاره شده و به آن یک حرف اضافه، افزوده گردیده که روی معنا و تأکید و آن را تشدید می کند. این کلمه می تواند به شکل ساده ای، در زبان انگلیسی بیان گردد، زیرا معنای حرف اضافه “خارج از” است، بنابراین کلمه دوم به معنای “خرید و خارج ساختن از” می باشد. طبق این نظر، مرگ مسیح نه تنها، بهای گناهان ما را پرداخت، بلکه ما را از محدود گناه خارج ساخته است. بنابراین به ما کاملاً اطمینان خاطر می دهد که دیگر هرگز به اسارت و بندگی گناه بر نخواهیم گشت.
سومین کلمه برای رهایی، کلمه ای کاملاً متفاوت است و معنای اصلی آن “آزاد ساختن” می باشد. بنابراین بدین مفهوم است که انسان خریداری شده از هر نظر رها و آزاد شده است. طریق این رهایی به واسطه جانشینی و نیابت مسیح است (۱تیموتائوس ۲: ۶ چنانکه پیشوند این کلمهanti است) و اساس آن خون مسیح (عبرانیان ۹: ۱۲)، و نتیجه بدست آمده از آن تقدیس مردم و قرار گرفتن اشتیاق آنها برای انجام کارهای نیکو است (تیطس ۲: ۱۴). بنابراین آموزه رهایی بدین معناست که به خاطر ریخته شدن خون مسیح ایمانداران خریداری شده، از اسارت و بندگی گناه خارج، و آزاد و رها گردیده اند.
۳) مرگ او باعث مصالحه و آشتی با خدا گردید.
در اینجا آشتی نمودن به معنی تغییر و تحول در امری است . مصالحه به وسیله مرگ مسیح بدین معناست که حالت جدایی و بیگانگی خداوند و انسان تغییر کرده و حال انسان قادر است که نجات بیابد (۲قرنتیان ۵: ۱۹). وقتی انسانی به مسیح ایمان می آورد، در واقع بیگانگی و جدایی پیشین او نسبت به خداوند تغییر کرده و اکنون، او یکی از اعضا خانواده الهی محسوب می گردد.
۴) مرگ مسیح، باعث فرونشاندن غضب خدا می گردد.
فرو نشاندن خشم خدا، به معنی خشنود ساختن یا راضی کردن اوست. طبیعتاً این سوال به مغز انسان خطور می کند که چرا لازم است، خداوند تسکین یافته و خشنود شود؟ پاسخ کتاب مقدسی به این سوال به سادگی عبارتست از اینکه خداوند به دلیل گناهان بشر نسبت به آنان خشمگین است. موضوع خشم و غضب الهی (مرقس ۳: ۲۹ و ۱۴: ۲۱) در تمام کتاب مقدس از جمله در تعالیم مسیح دیده می شود. خشم خداوند، تنها به مثابه عمل غیر شخصی خدا و نتیجه غیر قابل اجتناب قانون و علت و معلول نیست، بلکه دخالت شخصی خداوند در اعمال بشر است (رومیان ۱: ۱۸ و افسسیان ۵: ۶).
مرگ مسیح، خدا را تسکین داد و باعث برگرداندن خشم او گردید و بدین وسیله خدا می تواند افرادی را که به مسیح، یعنی شخصی که خداوند را خشنود ساخت، ایمان آورند، در خانواده الهی خود بپذیرد. در واقع کار مسیح، در فرو نشاندن غضب خدا، شامل همه مردم دنیا می گردد (۱یوحنا ۲: ۲) و اساس آن ریخته شدن خون مسیح است (رومیان ۳: ۲۵).
به دلیل مرگ مسیح، خداوند اقتناع گردیده؛ بنابراین نباید از کسی بخواهیم، سعی کند تا اعمالی انجام دهد که خداوند را خشنود سازد. چون این بدین معناست که تلاش کنیم، کسی را خشنود سازیم که قبلاً خشنود و راضی شده است و این کار، کاملاً غیر ضروری است. قبل از مصلوب شدن مسیح، شخص نمی توانست اطمینان داشته باشد که خداوند از آنچه که او برایش آورده، خشنود است. به همین دلیل است که مرد باجگیر اینچنین دعا نمود “خدایا بر من گناهکار ترحم فرما” (لوقا ۱۸: ۱۳). امروزه چون خداوند، به دلیل مرگ مسیح از انسان راضی شده است، چنین دعایی در واقع اتلاف توان و نیرو خواهد بود. بنابراین، امروزه پیغام ما، نباید این را به مردم القا کند که آنها می توانند خداوند را با انجام بعضی اعمال شاد سازند، بلکه به دلیل قربانی مسیح که کاملاً خدا را خشنود کرده است، مورد رضایت او قرار گرفته اند.
۵) مرگ او طبیعت گناه آلود را محکوم ساخت.
مرگ مسیح، در باطل کردن قدرت حکومت طبیعت گناه آلودمان، اهمیت زیادی برای ما دارد (رومیان ۶: ۱-۱۰). اگر چه فهم این مطلب آسان نیست، پولس رسول می گوید که وقتی به وسیله تعمید با مسیح متحد می گردیم، در مرگ او نیز شریک می شویم. بنابراین نسبت به گناه نیز مرده ایم. این تعمید باید از روح القدس باشد، زیرا هیچ آبی به هر مقدار و میزانی که باشد، نمی تواند آنچه را که پولس در این قسمت ذکر کرده است، به انجام رساند. در اینجا، مرگ پربها و برجسته مسیح به معنای از بین رفتن کامل و پایان یافتن طبیعت گناه آلود نیست، بلکه مانند همیشه به معنای جدایی از آن است.
مصلوب شدن مسیحیان با مسیح، به معنای رهایی از تسلط گناه بر زندگی آنها است. پاسخ به این سوال که “آیا باید به زندگی در گناه ادامه دهیم؟” بر اساس مرگ ما در اتحاد با مسیح منفی است (رومیان ۶: ۱). مرگ مسیح، طبیعت گناه را نابود کرد. کلمه نابود کردن به معنای ریشه کن نمودن، نیست. چون اگر اینطور بود، طبیعت گناه آلود، باید کاملاً از بین رفت. و این حقیقتی است که تجربیات ما به ندرت، آن را تایید و تصدیق می کنند! بلکه بدین معناست که طبیعت گناه آلود را بی اثر می سازد.
بنابراین اکنون یک ایماندار، آزاد است که مطابق رضای خداوند زندگی کند، اگر چه هنوز ممکن است به وسوسه گوش دهد و مرتکب گناه شود، ولی هرگز ممکن نخواهد بود که گناه مانند پیشین بر او تسلط و غلبه یابد و او را تحت کنترل خود در آورد.
۶) مرگ او پایان شریعت را به همراه داشت.
این حقیقت که مرگ مسیح،پایان شریعت موسی است. کاملاً و به طور روشن در عهد جدید توضیح داده شده است (رومیان ۱۰: ۴ و کولسیان ۱: ۱۴). اهمیت این مطلب بستگی دارد به: ۱) عادل شمردگی ۲) تقدیس. درک نکته اول در عهد جدید راحت تر از نکته دوم است. دلیل آن به سادگی این است که شریعت نمی توانست گناهکار را عادل کند (اعمال ۱۳: ۳۹، رومیان ۳: ۲۰). بنابراین اگر انسان می بایست عادل شمرده شود، باید راه دیگری تدارک دیده می شد. شریعت تنها می تواند احتیاج انسان را به او نشان دهد، اما نمی تواند پاسخی برای این نیازها فراهم کند (غلاطیان ۳: ۲۳-۲۵). بنابراین مرگ مسیح، راهی برای عادل شمردگی، تنها از طریق ایمان به او، فراهم کرد.
اما درک ارتباط بین پایان شریعت موسی و تقدیس شدن بسیار مشکلتر است، زیرا قسمت هایی از شریعت موسی در رابطه با تقدیس ایمانداران، در عهد جدید نیز تکرار گردیده است. علاوه بر این، قسمت های به خصوصی که تکرار شده اند، فقط از یک بخش شریعت نیستند (مانند ۱۰ فرمان). در حقیقت ۹ فرمان از ۱۰تای آن و همچنین دیگر قسمتهای شریعت در عهد جدید دوبار ذکر گردیده اند (رومیان ۱۳: ۹). در نتیجه غیر ممکن است که بگوییم شریعت به استثنای ۱۰ فرمان پایان یافته است.
از طرف دیگر دوم قرنتیان ۳: ۷-۱۱ آشکارا توضیح می دهد که ۱۰ فرمان (که روی لوحه سنگی حک و نوشته شده بود) به پایان رسیده است. چگونه تمامی این حقایق را کنار یکدیگر قرار می دهید؟ آیا در رابطه با تقدس، یک شخص مسیحی باید از قوانین شریعت پیروی کند یا خیر؟ تمایز و تشخیص، بین یک قانون و فرامین متعدد آن است.
تنها راه حل واقعی و قابل قبولی که تا به حال به وسیله نویسندگان و مؤلفان امروزی عرضه گردیده، تمایز و تشخیص بین یک قانون و فرامین متعدد آن است. شریعت موسی، یکی از قوانین متعددی بود که خداوند در طول تاریخ به انسان داده است و به عنوان یک قانون، پایان یافته است. قانونی که اکنون ایمانداران بر طبق آن زندگی می کنند، قانون مسیح (غلاطیان ۶: ۲) یا فرمان روح القدس (رومیان ۸: ۲) نامیده می شود.
همان طوری که یک قانون پایان می یابد و قانون دیگری مقرر می گردد، همگی فرامین موجود در آن قانون جدید، متفاوت و تازه نخواهند بود. اجازه خوردن گوشت در قانون مسیح (۱تیموتائوس ۴: ۳) قسمتی از قانونی بود که نوح پس از ایام طوفان بر طبق آن زندگی کرد (پیدایش ۹: ۳).همچنین بعضی از قسمتهای خاص قانون موسی با قانون مسیح یکسان است. البته در مورد بعضی دیگر از آنها این امر صادق نیست، اما کل شریعت، به عنوان یک قانون تمام شده و پایان یافته است.
۷) مرگ مسیح زمینه ای برای پاکی ایمانداران از گناه است.
خون مسیح (مرگ او) پایه و اساس پاکی همیشگی ما از گناه است (۱یوحنا ۱: ۷). وقتی ما به عنوان ایمانداران مرتکب گناه می شویم، بدین معنا نیست که دوباره باید با مسیح مصلوب شده و با در خون او تعمید گیریم تا گناهان و خطایای ما از بین برود، بلکه یکبار برای همیشه مرگ خداوند ما، پاکی همیشگی را برای ما به اصلاح ارمغان می آورد. رابطه ما با خدا به وسیله مرگ مسیح، اصلاح و مشارکت ما با او توسط اعترافمان به گناه، برقرار می گردد.
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |