باغ انار پدر بزرگ
باغ انار پدر بزرگ
پدر بزرگ باغ اناری داشت که در پاییز آنها را جمع میکرد و به خانه میآورد و ما تا اواخر بهار انار داشتیم. مراسم جمع کردن انار و انبار کردنشان هیجانانگیزترین و شیرینترین خاطرات دوران کودکیام بود.
هر روز صبح پدر بزرگ میگفت برو ببین کدام انار دارد خراب میشود. آنرا بردار و بخور. اما مادر بزرگ میگفت برو سالم ترین را انتخاب کن. در آن ایام دلیل تضاد نظر آنها را نمیفهمیدم ولی بعدها برایم سه درس مهم داشت که هنوز هم بخاطر دارم:
1- هر چیزی زمان مصرف محدودی دارد و همیشه در همان شکل و کیفیت اولیهاش باقی نخواهد ماند.
2- هر روز حق انتخاب داریم تا بهترینها یا بدترینها را انتخاب کنیم. این بستگی به طرز نگاه و تفکر ما دارد.
3- هرگز منتظر نمانیم چیزی خراب شود و فرصتی به آخر برسد تا به فکر استفادهاش بیفتیم.
فرصتهای با هم بودن، دوستی و شادی، استفاده از استعداد و نیروی جوانی، پیشگیری و درمان و لذت بردن از خانواده مانند دانه های سرخ انار همیشگی نیستند.
روزی انارِ فرصتهای زندگی تَرَک میخورد و دانه هایش بیرون میریزد و دیگر مصرفی ندارد. همینطور فرصت توبه از خطا، ترک اشتباهات، ایمان آوردن و تبدیل شدنها هم ابدی نخواهند ماند. خدا هرچیز را در وقتش نیکو ساخته که اگر زمانش بگذرد دیگر ارزش خود را از دست میدهد. (جامعه 3: 1و11)
بهترین فرصت زندگی کردن در اولین فرصت زندگی کردن است نه وقتی دیگر. نگذار بهترینهایت برای وقتی دیگر، مناسبتی دیگر و فردایی دیگر بماند. زیرا هیچ چیز آنچنانی که هست باقی نخواهد ماند.
اگر لباس و کفشی خریدهاید
همین امروز استفاده کنید نه فردا
اگر باید عذرخواهی کنید
همین امروز عذرخواهی کنید نه فردا
اگر كار مهمی باید انجام بدهید
همین امروز انجام بدهید نه فردا.
فرداها به صدها اگر و شاید و اماهای نامعلوم وابسته اند. منتظر هیچ فردایی نمان زیرا انتطار برای فردا، فرصت های ناب امروز را باطل میکند.
جلیل سپهر
@jalilsepehr
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |