کتاب مقدس

اوضاع اجتماعی در دوران عهدجدید چگونه بوده است؟

5/5 - (1 امتیاز)

اوضاع اجتماعی 

          جهان قرن اول مسیحی، به جهان قرن بیستم بی شباهت نبود. ثروتمندان و فقرا، اشخاص پرهیزگار و جنایتکار، اشخاص آزاد و بردگان همه در کنار هم زندگی می کردند و وضع اجتماعی و اقتصادی از بسیاری جهات مانند امروز بود.

جامعۀ یهود

          هم در میان یهودیان و هم در میان بت پرستان طبقۀ اشراف ثروتمند وجود داشت. در میان یهودیان این طبقه عبارت بود از یک گروه مذهبی شامل خانواده های کاهنان و استادان مهم شریعت. خاندان هِسمونیها از زمان مکابیها تا دورۀ هرود کبیر در فلسطین تفوق داشت. در زمان سلطنت هرود کبیر و در زمان حکومت پسرانش، خانوادۀ کاهنان هِسمونیها قدرت را در دست داشت و تسلط و سلسلۀ مراتبی که در انجیل ها آثارش دیده می شود، نشان می دهد که آنها فرمانروای واقعی یهودیه بودند. آنها تمام داد و ستدهایی را که مربوط به معبد بزرگ اورشلیم بود در اختیار داشتند و در منافع فروش حیوانات قربانی و خرید و فروش ارز و عوارض مربوط به معبد سهیم بودند.

          در سنهدرین، که شورای عالی یهود بود، اشخاص ثروتمندی مانند نیقودیموس و یوسف رامه ای عضویت داشتند. اینها احتمالاً مالک بودند و مزارع خود را به رعایا اجاره می دادند و در محصول شریک می شدند.

          اکثر مردم فلسطین فقیر بودند. بعضی کشاورز و عده ای صنعتگر و عدۀ کمی هم تاجر بودند. برده داری در میان یهودیان شایع نبود و به احتمال زیاد، اکثریت قریب به اتفاق یهودیان فلسطین آزاد بودند، نه برده. بعضی، مانند ماهیگیرانی که شاگرد مسیح شدند، سرمایۀ شخصی و کار آزاد داشتند و زندگی خود را نسبتاً خوب اداره می کردند.

          اختلاف طبقاتی در میان یهودیان کمتر از سایر ملل وجود داشت زیرا شریعت موسی اجازه نمی داد که فاصلۀ طبقات زیاد شود. آنها بطور مساوی در حضور خدا مسئولیت داشتند که شریعت را رعایت نمایند و به همین دلیل از نظر اخلاقی در مقابل خدا مساوی بودند. با وجودی که به نظر یک نفر یهودی، یک شخص ثروتمند از برکت مخصوص و تأیید الهی برخوردار بود و به همین دلیل شخص بهتری شناخته می شد، در عین حال، هرشخص می توانست با انجام نیکوکاری از برکات الهی مستفیض گردد. هر چند طبقۀ اشراف پایدار می ماند، ولی لااقل مساوات اخلاقی که ذاتی آن جامعه بود، نمی گذاشت طبقۀ حاکمه خیلی ظالم شود.

جامعۀ بت پرستان

طبقۀ اشراف

          در جوامع بت پرست (غیر یهودی) قرن اول مسیحی، طبقات مختلف از یکدیگر مشخص تر بودند. جنگهای داخلی روم قبل از به قدرت رسیدن امپراطوری باعث شده بود که شیرازۀ حیات اجتماعی از هم گسیخته شود. مالکین آزاد و قدیمی اراضی ایتالیا از بین رفته بودند. بسیاری از خاندانهای عضو مجلس سنا بر اثر کشمکشهای حزبی نابود شده بودند، هر چند بعضی باقی ماندند. به جای آنها یک طبقۀ جدید اشراف بوجود آمد که مالکین اراضی بودند. آنها با استفاده از نفوذ خود زمین های عمومی را تحت تسلط داشتند و زمین های شخصی را با قیمت های نازل، از کسانی خریداری می کردند که خانواده هایشان بر اثر جنگ و از دست دادن مزارع دچار بدبختی شده بودند. استفاده از سرزمین های جدیدی که به تصرف در می آمد نیز راه جدیدی برای یافتن سود بیشتر بود و کسانیکه مقاطعه کار دولتی بودند و هم چنین محتکرین، منافع سرشاری بدست می آوردند. زندگی پرتجمل باعث سستی و فساد اشراف گردید و در عین حال طبقات پایین اجتماع را دچار نومیدی ساخت زیرا طبقات محروم متوجه می شدند که با وجود مشقات فراوانی که تحمل می کردند، وضعشان هر سال بدتر می شد.

طبقۀ متوسط

          بیشتر به علت پیدایش سیستم بردگی، که بر اساس استفاده از اسیران جنگی قرار داشت، طبقۀ متوسط تقریباً از امپراطوری بیرون رانده شد. بسیاری در جنگها و تبعیدگاهها از بین رفتند. عدۀ زیادی از آنها که نمی توانستند با کار بردگان رقابت کنند به تدریج بر اثر فشار گرسنگی مزارع و املاک خود را ترک کردند. بدین طریق تعداد گروههای گرسنه و بی خانمان در شهرهای بزرگ و مخصوصاً روم با افزایش این نوع افراد بسیار زیاد شد و مسئولیت تأمین معاش آنها به گردن دولت افتاد. جمعیت عظیم گرسنه و بی کار، که به نامزدهایی رأی می دادند که وعده هایشان از رقبایشان فریبنده تر بود، عاملی خطرناک و پیش بینی نشده در حیات اجتماعی امپراطوری محسوب می شدند.

تودۀ مردم

          تودۀ مردم، یا اشخاص بی چیز، جمعیت انبوهی بودند و وضعشان رقت بار بود. بسیاری از آنها کار دائمی نداشتند و حتی در مقام مقایسه با بردگان وضعشان بدتر بود زیرا بردگان لااقل مطمئن بودند که خوراک و لباس خواهند داشت. این توده های بی کار حاضر بودند از هر کسی که برای آنها خوراک مختصر و سرگرمی برای اوقات باطلشان فراهم سازد پیروی نمایند. آنها طعمۀ خوبی برای اشخاص عوام فریب و هوچی بودند.

بردگان و جنایتکاران

          بردگان قسمت زیادی از جمعیت امپراطوری روم را تشکیل می دادند. البته رقم دقیقی در دست نیست ولی کمتر از نصف ساکنان روم اشخاص آزاد بودند و عدۀ نسبتاً کمی از آنها از اتباع روم با حقوق کامل محسوب می شدند. جنگ و ورشکستگی و تولید مثل، باعث افزایش سریع تعداد بردگان می شد. نباید تصور کرد که تمام این بردگان اشخاص نادان بودند. برعکس، در میان آنها عدۀ زیادی پزشک، حسابدار، معلم و هر نوع صنعتگر ماهر وجود داشت. اپیکتتوس، فیلسوف مشهور رواقی، یکی از آنها بود. آنها قسمت عمدۀ کارهای مربوط به کشاورزی را انجام می دادند، به عنوان مباشر و منشی خانواده ها و تجارتخانه ها مشغول خدمت بودند و ناشران از آنها به عنوان نسخه بردار استفاده می کردند. در تمام قسمتهایی که در دنیای جدید از ماشین استفاده می شود، در دنیای قدیم از کارگر ارزان استفاده می شد.

          سیستم برده داری خود به خود باعث فساد جامعه بود. برده داران بقدری به کار و مهارت بردگان خود متکی می شدند که قوۀ ابتکار و جاه طلبی خود را از دست می دادند. برای بردگانی که تنها قانون زندگی آنها عبارت بود از میل و ارادۀ اربابان خودکامه، اخلاق و درک احترام به شخصیت خود مفهومی نداشت. فریبکاری، چاپلوسی، کلاهبرداری و اطاعت مصلحتی از بهترین ابزارهای بردگان بود تا بدین وسائل آنچه مایل بودند از اربابشان دریافت دارند. در بسیاری از خانواده ها تربیت کودکان به این بردگان سپرده شده بود و آنها هم تمام حقه بازیهای زیرکانه و صفات رذیله را به کودکان یاد می دادند. بدینطریق فسادی که در میان طبقۀ محروم وجود داشت به خانواده های اربابان سرایت می کرد.

          شک نیست که بودند عده ای از اربابان که با غلامان خود با مهربانی رفتار می کردند زیرا بردگان زیادی وجود داشتند که خدمات خود را بر اساس دوستی و محبت انجام می دادند، نه ترس و وحشت. بعضی از آنها توانسته بودند از محل هدایا ملک کوچکی برای خود دست و پا کنند و بوسیلۀ آن خود را از بردگی آزاد سازند و بعضی از آنها هم بوسیلۀ اربابانشان یا در زمان حیات و یا بعد از فوت آنها آزاد شده بودند. در نتیجه به تدریج، تعداد بردگان آزاد شده افزایش می یافت و آنها که مهارتهایی داشتند در اجتماع جای اتباع آزاد طبقۀ پایین و متوسط را که بر اثر جنگ از بین رفته بودند می گرفتند. بسیاری از این بردگان آزاد شده، مانند بالاس در زمان فرمانروایی کلودیوس، در کارهای دولتی به مقامات عالی رسیدند و در رشد سیستم اداری دولتی نقش مهمی ایفا کردند.

          سیستم برده داری در عهد جدید منعکس شده و در آن کلمۀ «غلام» ذکر گردیده است و گاهی هم اشاراتی به مالکیت آنها وجود دارد. در هیچ قسمت از عهد جدید به برده داری حمله و یا از آن دفاع نشده است. طبق نامه های پولس رسول به کلیساهای آسیا، هم بردگان مسیحی و هم اربابان مسیحی وجود داشتند. به غلامان سفارش می شد که مطیع اربابان خود باشند و از اربابان خواسته می شد که به آنها بیرحمی و ظلم نکنند. ولی قدرت مصاحبت مسیحی بقدری زیاد بود که بر اثر آن برده داری به تدریج رو به ضعف نهاد و بالاخره ناپدید گردید.

          گروههای بیکار و ناراضی، توده های انبوهی که به شهرها رو می آوردند تا در آنجا انگل وار زندگی کنند و اشخاص ناامید و بی چیز – اینها همه محیط مناسبی برای ازدیاد جنایات بوجود آورده بودند. منصفانه نخواهد بود که بگوییم جنایات در امپراطوری روم شیوع فراوان داشت زیرا عدۀ اشخاص نجیب و شایستۀ زیاد بود ولی، با در نظر گرفتن این حقیقت که عدۀ زیادی از امپراطوران و مقامات عالیرتبه از نظر اخلاقی بسیار پست بودند، جای تعجب نیست که بطور کلی تمام انواع شرارتها درجامعه نفوذ کرده بود. تصویر وحشتناکی که در مورد جهان بت پرست در رسالۀ رومیان 1: 18 – 32 ترسیم گردیده است از حقیقت دور نمی باشد. در قوانین و سیستم بت پرستی، اصولی وجود نداشت که بتواند مانع انحطاط اخلاقی گردد.

منبع مقاله: کتاب معرفی عهدجدید

نوشته: مریل سی تِنی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO