انبیاء یا پیامبران کتاب مقدس: یوحنّا
لغت فوق به معنای فیض خداوند میباشد.
یوحنّا نام یکی از دوازده رسولان است. وی نویسنده پنج کتاب از کتابهای عهد جدید ( مکاشفه، رساله اول ودوم وسوم یوحنا ) به انضمام انجیل یوحنّا میباشد.
ارتباط خانوادگی
نام پدر او زِبِدی و نام مادرش سالومه و برادر یعقوب رسول بوده است. نام وی معمولا بعد از برادرش یعقوب آمده است، که دلالت بر آن دارد که یوحنّا برادر کوچکتر بوده است. نام مادر وی به احتمال زیاد سالومه، خواهر مریم، مادر عیسی میباشد، اما این مورد توسط بعضی ها با تردید نگاه کرده میشود. سالومه یکی از زنانی بود که عیسای مسیح و شاگردانش را خدمت میکرد. شغل وی ماهیگیری و همراه با پدر و برادرش به تجارت ماهی میپرداخته است. او در ماهیگیری با پطرس و اندریاس نیز شریک بوده است. تعداد قایقها و افرادی که برای آنها کار میکرده اند، نشان بر آن دارد که آنها دارای موسسه ماهیگیری شایان توجهی بودهاند.
خوانده شدن
اولین خوانده شدن یوحنّا توسط عیسی، زمانی رخ داد که عیسی در کنار دریای جلیل قدم میزد. یوحنّا با برادرش در قایق پدرشان مشغول تعمیر تور ماهیگیری بودند که عیسی از آنها خواست به دنبال او بروند و آنها قایق را فورا ترک کرده و به دنبال عیسی رفتند. در اناجیل لوقا و یوحنا این ماجرا با جزئیات بیشتری شرح داده شده است که شامل معجزه گرفتن ماهی به تعداد بسیار زیاد بر اساس گفته مسیح، که باعث وحشت آنان از جمله یعقوب و یوحنّا میگردد. نام وی در تمامی لیست رسولان مسیح در کتاب اناجیل دیده میشود.
رسالت
از این زمان به بعد، یوحنّا جایگاه برجستهای در بین رسولان پیدا کرد و همراه با پطرس و یوحنا، از همراهان ویژه عیسی گردید. وی همراه با یعقوب و پطرس شاهد بر برخاستن دختر یایروس از مردگان توسط عیسی بود. یوحنّا یکی از سه شاگردی بود که توسط عیسی به بالای تپهای برده شد و او حضور الیاس و موسی را با مسیح و تغییر چهره عیسی را دید. یوحنّا همراه با یعقوب و پطرس تنها کسانی بودند که عیسی با خود به باغ جتسیمانی برد ولی وی در آنجا همراه با دو شاگرد دیگر به جای دعا کردن، به خواب فرو رفت.
تا این زمان هیچ نموداری از شخصیت یوحنّا در کتاب مقدس دیده نمیشود، تا اینکه مدت کوناهی پس از تغییر چهره عیسی بر بالای تپه، عیسی تصمیم گرفت که به اورشلیم برود و چند نفر را فرستاد تا در سامره برای ایشان محلی برای اقامت بگیرند، اما سامریها به دلیل دشمنی با یهودیان به آنان محلی برای اقامت ندادند. یعقوب و یوحنّا پس از اطلاع از جریان، به عیسی گفتند: دعا کنیم تا از آسمان بر آنها آتش ببارد، که نشان از علاقه و غیرت این دو برادر به عیسی بود، اما عیسی آنان را ملامت کرد و به واسطه روحیه تندی که این دو برادر داشتند به آنان لقب بُوْانَرجَسْ یعنی پسران رعد داد.
یوحنّا و یعقوب بواسطه تاثیری که تغییر چهره عیسی و سایر معجزات عیسی و آگاهی از آخرین سفر عیسی به اورشلیم و ایمان به سلطنت عیسی در ملکوت آسمان، از عیسی خواستند که در ملکوت او بر دست راست و چپ او قرار گیرند. هر چند که آنان پذیرفتند که از همان جامی که عیسی مینوشد، بنوشند، اما عیسی به آنان گفت که اختیار نشتن بر دست راست و چپ او، در اختیار وی نمیباشد. در انجیل متی درخواست از عیسی، توسط مادر یعقوب و یوحنّا ابراز میشود.
پس از ورود به اورشلیم زمانی که عیسی در کوه زیتون، مقابل معبد خدا نشسته بود، یوحنّا یکی از چهار شاگردی بود که همراه مسیح در کوه زیتون بود و وی یکی از کسانی بود که در مورد خراب شدن ساختمانهای عظیم و هیکل از عیسی سوال کرد. یوحنّا به همراه پطرس مامور تدارک شام فصح ( شام آخر ) گردیند.
یکبار یوحنا به تنهایی در مقابل عیسی ایستاد و گفت: “استاد، مردی را دیدیم که به نام شما ارواح ناپاک را از مردم بیرون میکرد؛ ولی ما به او گفتیم که این کار را نکند چون او جزو دسته ما نبود.” با این گفتار یوحنا ما میتوانیم کمی به شخصیت وی پی ببریم. وی مرد جوانی بود که در ردیف جلوی شاگردان قرار داشت و بسیار از شخصیت و موقعیتی که بعدها پیدا میکند فاصله داشته است.
یوحنا وپطرس اولین کسانی بودند که مریم مجدلیه پس از آنکه سنگ قبر را در جایش ندید، به آنان اطلاع داد. یک روز پس از رستاخیز، عیسی باز در کناره دریای طبریه، برای سومین بار در بین شاگردان حضور پیدا کرد، یوحنا نیز در بین شاگردان حضور داشت و شاهد معجزه صید صد و پنجاه و سه ماهی بود و در خوردن نان و ماهی با عیسی شرکت داشت.
پس از عروج مسیح، یوحنا به همراه پطرس به خانه خدا در اورشلیم رفت و بر دروازه معبد لنگ مادرزادی بود که توسط پطرس شفا مییابد، پس از معجزه شفای شخص لنگ در دروازه معبد، پطرس و یوحنا توسط روسای یهود دستگیر و به زندان افتادند. پس از دستگیری و حضور در شورای یهودیان، به سبب ترویج حقانیت مسیح، اعضای شورا، آنان را اشخاصی بی سواد و معمولی اما پرجرات دیدند، و دانستند که همراهی با عیسی چنین تغییر شگرفی در آنان به وجود آورده و آنان را رها کردند.
زمانی که رسولان فهمیدند که اهالی سامره ایمان آورده اند، یوحنا و پطرس را به سامره فرستادند و در آنجا یوحنا و پطرس برای آنان دعا کردند تا روحالقدس بر آنان قرار گیرد.
پولس، یوحنا و پطرس و یعقوب را ستونهای کلیسا خواند و یوحنا یک از کسانی بود که پولس را تشویق به خدمت در میان غیر یهودیان کرد.
درگذشت
برای مدت حدود هفتاد سال، یوحنا شاهدی استوار ودلیر برای عیسای مسیح و جلال وی بوده است. وی تنها رسولی است که گفته میشود به مرگ طبیعی و در سنین بالا درگذشته است. یوحنا پس از بازگشت از جزیره پطموس که در آنجا بصورت تبعید بسر میبرد و در حدود سال ۹۸ بعد از میلاد در شهر افسس درگذشت.
منابع کتاب مقدس: متی باب ۴، ۱۰، ۲۰، ۲۶ و ۲۷ – یوحنا باب ۱۹ و ۲۱ – مرقس باب ۱، ۳، ۵، ۹،۱۰، ۱۳، ۱۴ و ۱۵ – لوقا باب ۵، ۶، ۸، ۹ و ۲۲ – اعمال باب ۱، ۳، ۴ و ۸ – مکاشفه باب ۱ – غلاطیان باب ۲
لوقا باب ۵ آیه ۱۰
۱۰ و هم چنین نیز بر یعقوب و یوحنا پسران زبدی که شریک شمعون بودند. عیسی به شمعون گفت: “مترس. پس از این مردم را صید خواهی کرد.”
متی باب ۲۷ آیه ۵۵ تا ۵۶
۵۵ و در آنجا زنان بسیاری که از جلیل در عقب عیسی آمده بودند تا او را خدمت کنند، از دور نظاره میکردند، ۵۶ که از آن جمله، مریم مجْدَلیه بود و مریم مادر یعقوب و یوشاء و مادر پسران زِبِدی.
مرقس باب ۱۵ آیه ۴۰
۴۰ و زنی چند از دور نظر میکردند که از آنجمله مریم مجدلیه بود و مریم مادر یعقوبِ کوچک و مادر یوشا و سالومه،
یوحنا باب ۱۹ آیه ۲۵
۲۵ و پای صلیب عیسی، مادر او و خواهر مادرش، مریم زن کلوپا و مریم مجدلیه ایستاده بودند.
متی باب ۴ آیه ۱۸ تا ۲۲
۱۸ و چون عیسی به كناره دریای جلیل میخرامید، دو برادر یعنی شمعون مسمی به پطرس و برادرش اندریاس را دید كه دامی در دریا میاندازند، زیرا صیاد بودند ۱۹ بدیشان گفت: «از عقب من آیید تا شما را صیاد مردم گردانم.» ۲۰ در ساعت دامها را گذارده، از عقب اوروانه شدند. ۲۱ و چون از آنجا گذشت، دو برادر دیگر یعنی یعقوب، پسر زِبِدی و برادرش یوحنّا را دید كه در كشتی با پدر خویش زِبِدی، دامهای خود را اصلاح میكنند؛ ایشان را نیز دعوت نمود. ۲۲ در حال، كشتی و پدر خود را ترک كرده، از عقب او روانه شدند.
مرقس باب ۱ آیه ۱۶ تا ۲۰
۱۶ و چون به کناره دریای جلیل میگشت،شمعون و برادرش اندریاس را دید که دامی در دریا میاندازند زیرا که صیاد بودند. ۱۷ عیسی ایشان را گفت: “از عقب من آیید که شما را صیاد مردم گردانم.” ۱۸ بی تأمّل دامهای خود را گذارده، از پی او روانه شدند. ۱۹ و از آنجا قدری پیشتر رفته، یعقوب بن زِبِدی و برادرش یوحنّا را دید که در کشتی دامهای خود را اصلاح میکنند. ۲۰ در حال ایشان را دعوت نمود. پس پدر خود زِبِدی را با مزدوران در کشتی گذارده، از عقب وی روانه شدند.
لوقا باب ۵ آیه ۱ تا ۱۱
۱ و هنگامـی کـه گروهـی بــر وی ازدحـام مینمودند تا کلام خدا را بشنوند، او به کنار دریاچه جنیسارت ایستاده بود. ۲ و دو زورق را در کنار دریاچه ایستاده دید که صیادان از آنها بیرون آمده، دامهای خود را شست و شو مینمودند. ۳ پس به یکی از آن دو زورق که مال شمعون بود سوار شده، از او درخواست نمود که از خشکی اندکی دور ببرد. پس در زورق نشسته، مردم را تعلیم میداد. ۴ و چون از سخن گفتن فارغ شد، به شمعون گفت: “به میانه دریاچه بران و دامهای خود را برای شکار بیندازید.” ۵ شمعون در جواب وی گفت: “ای استاد، تمام شب را رنج برده چیزی نگرفتیم، لیکن به حکم تو، دام را خواهیم انداخت.” ۶ و چون چنین کردند، مقداری کثیر از ماهی صید کردند، چنانکه نزدیک بود دام ایشان گسسته شود. ۷ و به رفقای خود که در زورق دیگر بودند اشاره کردند که آمده ایشان را امداد کنند. پس آمده هر دو زورق را پر کردند بقسمی که نزدیک بود غرق شوند. ۸ شمعون پطرس چون این را بدید، بر پایهای عیسی افتاده، گفت: “ای خداوند از من دور شوزیرا مردی گناهکارم.” ۹ چونکه به سبب صید ماهی که کرده بودند، دهشت بر او و همه رفقای وی مستولی شده بود. ۱۰ و هم چنین نیز بر یعقوب و یوحنا پسران زبدی که شریک شمعون بودند. عیسی به شمعون گفت: “مترس. پس از این مردم را صید خواهی کرد.” ۱۱ پس چون زورقها را به کنار آوردند، همه را ترک کرده، از عقب او روانه شدند.
متی باب ۱۰ آیه ۲
۲ و نامهای دوازده رسول این است: اوّل شمعون معروف به پطرس و برادرش اندریاس؛ یعقوب بن زبدی و برادرش یوحنا؛
لوقا باب ۶ آیه ۱۴
۱۴ یعنی شمعون که او را پطرس نیز نام نهاد و برادرش اندریاس، یعقوب و یوحنا، فیلپس و برتولما،
مرقس باب ۳ آیه ۱۷
۱۷ و یعقوب پسر زِبِدی و یوحنّا برادر یعقوب؛ این هر دو را بُوْانَرجَسْ یعنـی پسـران رعد نام گذارد.
اعمال باب ۱ آیه ۱۳
۱۳ و چون داخل شدند، به بالاخانهای برآمدند که در آنجا پطرس و یوحنا و یعقوب و اَندریاس و فیلپس و توما و برتولما و متی و یعقوب بن حلفی و شمعون غیور و یهودای برادر یعقوب مقیم بودند.
مرقس باب ۵ آیه ۳۷
۳۷ و جز پطرس و یعقوب و یوحنّا برادر یعقوب، هیچ کس را اجازت نداد که از عقب او بیایند.
لوقا باب ۸ آیه ۵۱
۵۱ و چون داخل خانه شد، جز پطرس و یوحنا و یعقوب و پدر و مادر دختر، هیچ کس را نگذاشت که به اندرون آید.
مرقس باب ۱۳ آیه ۱ تا ۴
۱ و چون او از هیکل بیرون میرفت، یکی از شاگردانش بدو گفت: “ای استاد ملاحظه فرما چه نوع سنگها و چه عمارت هااست!” ۲ عیسی در جواب وی گفت: “آیا این عمارت های عظیمه را مینگری؟ بدان که سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد، مگر آنکه به زیر افکنده شود!” ۳ و چون او بر کوه زیتون، مقابل هیکل نشسته بود، پطرس و یعقوب و یوحنا و اندریاس سِرا از وی پرسیدند: ۴ “ما را خبر بده که این امور کی واقع میشود و علامت نزدیک شدن این امور چیست؟”
لوقا باب ۹ آیه ۲۸ تا ۳۱
۲۸ و از این کلام قریب به هشت روز گذشته بود که پطرس و یوحنا و یعقوب را برداشته، بر فراز کوهی برآمد تا دعا کند. ۲۹ و چون دعا میکرد، هیأت چهره او متبدل گشت و لباس او سفید و درخشان شد. ۳۰ که ناگاه دو مرد یعنی موسی و الیاس با وی ملاقات کردند. ۳۱ و به هیأت جلالی ظاهر شده، درباره رحلت او که میبایست به زودی در اورشلیم واقع شود، گفتگو میکردند.
لوقا باب ۲۲ آیه ۸
۸ پطرس و یوحنا را فرستاده، گفت: “بروید و فصح را بجهت ما آماده کنید تا بخوریم.”
لوقا باب ۹ آیه ۴۹
۴۹ یوحنا جواب داده گفت: “ای استاد شخصی را دیدیم که به نام تو دیوها را اخراج میکند و او را منع نمودیم، از آن رو که پیروی ما نمیکند.”
مرقس باب ۹ آیه ۳۸
۳۸ آنگاه یوحنا ملتفت شده، بدو گفت: “ای استاد، شخصی را دیدیم که به نام تو دیوها بیرون میکرد و متابعت ما نمینمود؛ و چون متابعت ما نمیکرد، او را ممانعت نمودیم.”
متی باب ۲۶ آیه ۳۶ تا ۴۶
۳۶ آنگاه عیسی با ایشان به موضعی که مسمی به جتسیمانی بود رسیده، به شاگردان خود گفت: «در اینجا بنشینید تا من رفته، در آنجا دعا کنم.» ۳۷ و پطرس و دو پسر زِبِدی را برداشته، بی نهایت غمگین و دردناک شد. ۳۸ پس بدیشان گفت: «نفْس من از غایت الم مشرف به موت شده است. در اینجا مانده با من بیدار باشید.» ۳۹ پس قدری پیش رفته، به روی در افتاد و دعا کرده، گفت: «ای پدر من، اگر ممکن باشد این پیاله از من بگذرد؛ لیکن نه به خواهش من، بلکه به اراده تو.» ۴۰ و نزد شاگردان خود آمده، ایشان را در خواب یافت. و به پطرس گفت: «آیا همچنین نمیتوانستید یک ساعت با من بیدار باشید؟ ۴۱ بیدار باشید و دعا کنید تا در معرض آزمایش نیفتید! روح راغب است، لیکن جسم ناتوان.» ۴۲ و بار دیگر رفته، باز دعا نموده، گفت: «ای پدر من، اگر ممکن نباشد که این پیاله بدون نوشیدن از من بگذرد، آنچه اراده تو است بشود.» ۴۳ و آمده، باز ایشان را در خواب یافت زیرا که چشمان ایشان سنگین شده بود. ۴۴ پس ایشان را ترک کرده، رفت و دفعه سوم به همـان کلام دعـا کرد. ۴۵ آنگاه نـزد شاگردان آمده، بدیشان گفت: «مابقی را بخوابید و استراحت کنید. الحال ساعت رسیده است که پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم شود. ۴۶ برخیزیـد برویم. اینک تسلیم کننـده من نزدیک است! »
مرقس باب ۱۴ آیه ۳۲ تا ۴۲
۳۲ و چون به موضعی که جتسیمانی نام داشت رسیدند، به شاگردان خود گفت: “در اینجا بنشینید تا دعا کنم.” ۳۳ و پطرس و یعقوب و یوحنا را همراه برداشته، مضطرب و دلتنگ گردید ۳۴ و بدیشان گفت: “نفس من از حزن، مشرف بر موت شد. اینجا بمانید و بیدار باشید.” ۳۵ و قدری پیشتر رفته، به روی بر زمین افتاد و دعا کرد تا اگر ممکن باشد آن ساعت از او بگذرد. ۳۶ پس گفت: “یا اَبا پدر، همه چیز نزد تو ممکن است. این پیاله را از من بگذران، لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو.” ۳۷ پس چون آمد، ایشان را در خواب دیده، پطرس را گفت: “ای شمعون، در خواب هستی؟ آیا نمیتوانستی یک ساعت بیدار باشی؟ ۳۸ بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید. روح البته راغب است لیکن جسم ناتوان.” ۳۹ و باز رفته، به همان کلام دعا نمود. ۴۰ و نیز برگشته، ایشان را در خواب یافت زیرا که چشمان ایشان سنگین شده بود و ندانستند او را چه جواب دهند. ۴۱ و مرتبه سوم آمده، بدیشان گفت: “مابقی را بخوابید و استراحت کنید. کافی است! ساعت رسیده است. اینک پسر انسان به دستهای گناهکاران تسلیم میشود. ۴۲ برخیزید برویم که اکنون تسلیم کننده من نزدیک شد.”
لوقا باب ۹ آیه ۵۱ تا ۵۵
۵۱ و چون روزهای صعود او نزدیک میشد، روی خود را به عزم ثابت به سوی اورشلیم نهاد. ۵۲ پس رسولان پیش از خود فرستاده، ایشان رفته به بلدی از بلاد سامریان وارد گشتند تا برای او تدارک بینند. ۵۳ اما او را جای ندادند از آن رو که عازم اورشلیم میبود. ۵۴ و چون شاگردان او، یعقوب و یوحنا این را دیدند گفتند: “ای خداوندآیا میخواهی بگوییم که آتش از آسمان باریده، اینها را فرو گیرد چنانکه الیاس نیز کرد؟” ۵۵ آنگاه روی گردانیده بدیشان گفت: “نمی دانید که شما از کدام نوع روح هستید.
مرقس باب ۳ آیه ۱۷
۱۷ و یعقوب پسر زِبِدی و یوحنّا برادر یعقوب؛ این هر دو را بُوْانَرجَسْ یعنـی پسـران رعد نام گذارد.
مرقس باب ۱۰ آیه ۳۲ تا ۳۷
۳۲ و چون در راه به سوی اورشلیم میرفتند و عیسی در جلو ایشان میخرامید، در حیرت افتادند و چون از عقب او میرفتند، ترس بر ایشان مستولی شد. آنگاه آن دوازده را باز به کنار کشیده، شروع کرد به اطّلاع دادن به ایشان از آنچه بر وی وارد میشد، ۳۳ که “اینک به اورشلیم میرویم و پسر انسان به دست روسای کهَنه و کاتبان تسلیم شود و بر وی فتوای قتل دهند و او را به امت ها سپارند، ۳۴ و بر وی سخریه نموده، تازیانهاش زنند و آب دهان بر وی افکنده، او را خواهند کشت و روز سوم خواهد برخاست.” ۳۵ آنگاه یعقوب و یوحنا دو پسر زِبِدی نزد وی آمده، گفتند: “ای استاد، میخواهیم آنچه از تو سوال کنیم برای ما بکنی.” ۳۶ ایشان را گفت: “چه میخواهید برای شما بکنم؟” ۳۷ گفتند: “به ما عطا فرما که یکی به طرف راست و دیگری بر چپ تو در جلال تو بنشینیم.”
متی باب ۲۰ آیه ۲۰ تا ۲۸
۲۰ آنگاه مادر دو پسر زِبِدی با پسران خود نزد وی آمده و پرستش نموده، از او چیزی درخواست کرد. ۲۱ بدو گفت: «چه خواهش داری؟» گفت: «بفرما تا این دو پسر من در ملکوت تو، یکی بر دست راست و دیگری بر دست چپ تو بنشینند.» ۲۲ عیسی در جواب گفت: «نمی دانید چه میخواهید. آیا میتوانید از آن کاسهای که من مینوشم، بنوشید و تعمیدی را که من مییابم، بیابید؟» بدو گفتند: «می توانیم.» ۲۳ ایشان را گفت: «البته از کاسه من خواهید نوشید و تعمیدی را که من مییابم، خواهید یافت. لیکن نشستن به دست راست و چپ من، از آن من نیست که بدهم، مگر به کسانی که از جانب پدرم برای ایشان مهیا شده است. » ۲۴ اما چون آن ده شاگرد شنیدند، بر آن دو برادر به دل رنجیدند ۲۵ عیسی ایشان را پیش طلبیده، گفت: «آگاه هستید که حکام امت ها بر ایشان سروری میکنند و رؤسا بر ایشان مسلّطند. ۲۶ لیکن در میان شما چنین نخواهد بود، بلکه هر که در میان شما میخواهد بزرگ گردد، خادم شما باشد. ۲۷ و هر که میخواهد در میان شما مقدم بـود، غلام شما باشد. ۲۸ چنانکه پسر انسان نیامد تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد. »
مرقس باب ۱۰ آیه ۴۰
۴۰ لیکن نشستن به دست راست و چپ من از آنِ من نیست که بدهم جز آنانی را که از بهر ایشان مهیا شده است.”
یوحنا باب ۲۱ آیه ۱ تا ۱۴
۱ بعد از آن عیسی باز خود را در کناره دریای طبریه، به شاگردان ظاهر ساخت و بر اینطور نمودار گشت: ۲ شمعون پطرس و تومای معروف به توأم و نتنائیل که از قانای جلیل بود و دو پسر زبدی و دو نفر دیگر از شاگردان او جمع بودند. ۳ شمعون پطرس به ایشان گفت:”می روم تا صید ماهی کنم.” به او گفتند: “مانیز با تو میآییم.” پس بیرون آمده، به کشتی سوار شدند و در آن شب چیزی نگرفتند. ۴ و چون صبح شد، عیسی بر ساحل ایستاده بود لیکن شاگردان ندانستند که عیسی است. ۵ عیسی بدیشان گفت: “ای بچه ها نزد شما خوراکی هست؟” به او جواب دادند که “نی.” ۶ بدیشان گفت: “دام را به طرف راست کشتی بیندازید که خواهید یافت.” پس انداختند و از کثرت ماهی نتوانستند آن را بکشند. ۷ پس آن شاگردی که عیسی او را محبت مینمود به پطرس گفت: “خداوند است.” چون شمعون پطرس شنید که خداوند است، جامه خود را به خویشتن پیچید چونکه برهنه بود و خود را در دریا انداخت. ۸ اما شاگردان دیگر در زورق آمدند زیرا از خشکی دور نبودند، مگر قریب به دویست ذراع و دام ماهی را میکشیدند. ۹ پس چون به خشکی آمدند، آتشی افروخته و ماهی بر آن گذارده و نان دیدند. ۱۰ عیسی بدیشان گفت: “از ماهیای که الان گرفته اید، بیاورید.” ۱۱ پس شمعون پطرس رفت و دام را بر زمین کشید، پر از صد و پنجاه و سه ماهی بزرگ و با وجودی که اینقدر بود، دام پاره نشد. ۱۲ عیسی بدیشان گفت: “بیایید بخورید.” ولی احدی از شاگردان جرأت نکرد که از او بپرسد “تو کیستی ”، زیرا میدانستند که خداوند است. ۱۳ آنگاه عیسی آمد و نان را گرفته، بدیشان داد و همچنین ماهی را. ۱۴ و این مرتبه سوم بود که عیسی بعد از برخاستن از مردگان، خود را به شاگردان ظاهر کرد.
اعمال باب ۳ آیه ۱ تا ۱۰
۱ و در ساعت نهم، وقت نماز، پطرس و یوحنا با هم به هیکل میرفتند. ۲ ناگاه مردی را که لنگ مادرزاد بود میبردند که او را هر روزه بر آن در هیکل که جمیل نام دارد میگذاشتند تا از روندگان به هیکل صدقه بخواهد. ۳ آن شخص چون پطرس و یوحنا را دید که میخواهند به هیکل داخل شوند، صدقه خواست. ۴ اما پطرس با یوحنا بر وی نیک نگریسته، گفت: “به ما بنگر.” ۵ پس بر ایشان نظر افکنده، منتظر بود که از ایشان چیزی بگیرد. ۶ آنگاه پطرس گفت: “مرا طلا و نقره نیست، اما آنچه دارم به تو میدهم. به نام عیسی مسیح ناصری برخیز و بخرام!” ۷ و دست راستش را گرفته، او را برخیزانید که در ساعت پایها وساقهای او قوت گرفت ۸ و برجسته، بایستاد و خرامید و با ایشان خرامان و جَست و خیزکنان و خدا را حمدگویان داخل هیکل شد. ۹ و جمیع قوم او را خرامان و خدا را تسبیح خوانان دیدند. ۱۰ و چون او را شناختند که همان است که به در جمیل هیکل بجهت صدقه مینشست، به سبب این امر که بر او واقع شد، متعجب و متحیر گردیدند.
اعمال باب ۴ آیه ۱ تا ۷
۱ و چون ایشان با قوم سخن میگفتند، کهنه و سردار سپاه هیکل و صدوقیان بر سر ایشان تاختند، ۲ چونکه مضطرب بودند از اینکه ایشان قوم را تعلیم میدادند و در عیسی به قیامت از مردگان اعلام مینمودند. ۳ پس دست بر ایشان انداخته، تا فردا محبوس نمودند زیرا که آن، وقت عصر بود. ۴ اما بسیاری از آنانی که کلام را شنیدندایمان آوردند و عدد ایشان قریب به پنج هزار رسید. ۵ بامدادان روسا و مشایخ و کاتبان ایشان در اورشلیم فراهم آمدند، ۶ با حنای رئیس کهنه و قیافا و یوحنا و اسکندر و همه کسانی که از قبیله رئیس کهنه بودند. ۷ و ایشان را در میان بداشتند و از ایشان پرسیدند که “شما به کدام قوت و به چه نام این کار را کرده اید؟”
اعمال باب ۴ آیه ۱۸ تا ۲۱
۱۸ پس ایشان را خواسته، قدغن کردند که هرگز نام عیسی را بر زبان نیاورند و تعلیم ندهند. ۱۹ اما پطرس و یوحنا در جواب ایشان گفتند: “اگر نزد خدا صواب است که اطاعت شما را بر اطاعت خدا ترجیح دهیم، حکم کنید. ۲۰ زیرا که ما را امکان آن نیست که آنچه دیده و شنیده ایم، نگوییم.” ۲۱ و چون ایشان را زیاد تهدید نموده بودند، آزاد ساختند چونکه راهی نیافتند که ایشان را معذب سازند به سبب قوم زیرا همه به واسطه آن ماجرا خدا را تمجید مینمودند،
اعمال باب ۸ آیه ۱۴ تا ۱۵
۱۴ اما رسولان که در اورشلیم بودند، چون شنیدند که اهل سامره کلام خدا را پذیرفته اند، پطـرس و یوحنا را نزد ایشان فرستادند. ۱۵ و ایشان آمده، بجهت ایشان دعا کردند تا روحالقدس را بیابند،
غلاطیان باب ۲ آیه ۷ تا ۸
۷ بلکه به خلاف آن، چون دیدند که بشارت نامختونان به من سپرده شد، چنانکه بشارت مختونان به پطرس ۸ زیرا او که برای رسالت مختونان در پطرس عمل کرد، در من هم برای امت ها عمل کرد.
مکاشفه باب ۱ آیه ۹
۹ من یوحنا که برادر شما و شریک در مصیبت و ملکوت و صبر در عیسی مسیح هستم، بجهت کلام خدا و شهادت عیسی مسیح در جزیرهای مسمی به پطمس شدم.
برگرفته از وب سایت: www.razgah.com
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |