کتاب مقدس

انبیاء یا پیامبران کتاب مقدس: ابراهیم

رای بدهید

لغت فوق به معنای پدر قومها می‌باشد. 

ابراهیم اولین شخص و جد قوم اسرائیل است. او از نسل سام و نام پدرش تارح و برادرانش ناحور و هاران بودند. نام او در کتاب مقدس قبل از برادران بزرگترش ناحور و هاران آمده است، زیرا وی حاصل قول خداوند می‌باشد. نام اصلی و اولیه او ابرام می‌باشد (پیدایش ۱۱: ۲۷). 
کوچ از اورکلدانیان 
ابراهیم سالها در میان خویشاوندان خود و در زادبوم خود اور کلدانیان زندگی کرد. ابرام در اورکلدانیان با سارا که خواهر ناتنی وی بود، ازدواج کرد و سارای زنی نازا بود. هاران در ایام جوانی درگذشت و پس از آن، تارح پسرش ابرام و نوه‌اش لوط و عروسش سارای را با خود برداشته و اور کلدلنیان را به قصد کنعان ترک گفتند و به شهر حران که حدود پانصد کیلومتر با اور فاصله داشت، رسیده و در آنجا به مدت پانزده سال ماندند (پیدایش ۱۱: ۲۸-۳۱). در کتاب اعمال ۷: ۲-۴ علت این مهاجرت را درخواست خداوند از ابراهیم اعلام می‌کند، اما در کتاب پیدایش هیچ اشاره‌ای به این خوانده شدن تا باب ۱۲ دیده نمی‌شود. 
تارح در سن ۲۰۵ سالگی و زمانی که در حران بودند، درگذشت. پس از آن ابراهیم دومین خوانده شدن توسط خداوند که همراه با قول خداوند در ارتباط با ایجاد قومی عظیم از نسل او بود را دریافت کرد (پیدایش ۱۲: ۱-۲). 
پس از مرگ تارح، زمانی که ابرام ۷۵ ساله بود، بنا به خواست خداوند، همراه با همسرش و لوط، شهر خود را ترک کرده و به سرزمینی که خداوند به او نشان خواهد داد، رهسپار شد (پیدایش ۱۲: ۴-۲). ابراهیم نمی‌دانست که به کجا می‌رود و در این مورد کاملا به خداوند اعتماد کرد (عبرانیان ۱۱: ۸). پس نوح شهر خود را ترک گفت و با تمامی اهل خانواده و مستخدمین خود که احتمالا حدود هزار نفر می‌شدند، کوچ کرده و در چادر زندگی می‌کردند.. وقتی به كنعان رسیدند، در كنار بلوطِ موره واقع در شكیم، اولین اردوگاه خود را تشکیل و در آنجا خیمه زد. سپس، از آنجا به كوهی كه در شرق بیت ئیل است، كوچ كرده، و در آنجا چادر زد، و بیت ئیل در جهت غربی و عای در طرف شرقی آن قرار داشت. در کتاب مقدس هیچ دلیلی برای این کوچ کردن ذکر نشده است. ابراهیم در این مکان مذبحی برای خداوند بر پا نمود. پس از ان وی به سمت جنوب و در حدود فلسطین کوچ کرد ولی درآن سرزمین قحطی رخ داد و ابرام آن محل را به طرف مصر ترک کرد. ابراهیم از ترس آنکه به خاطر زیبایی ساره، وی را به قتل برسانند، ساره را خواهر خود معرفی کرد و فرعون ساره را به قصر خود برد، ولی پس از آنکه فهمید وی همسر ابراهیم می‌باشد، پس ساره را به او بازگرداند و دستور داد تا آنها را با تمامی دارییشان روانه کنند و ابراهیم مجبور به ترک مصر شد (پیدایش ۱۲: ۱۸). ابراهیم به کنعان بازگشت اما بسیار ثروتمندتر از هنگامیکه آنجا را ترک کرده بود (پیدایش ۱۳: ۲) و دوباره در نزدیکی بیت ئیل ساکن شدند. پس از بازگشت از مصر لوط نیز همراه با ابراهیم بود. لوط نیز پس از مدتی دارای گله های بسیار شد و بین شبانان لوط و ابراهیم بر سر چراگاه هر روز نزاع در می‌گرفت و عدم چراگاه کافی سبب جدا شدن لوط از ابراهیم گردید. لوط به طرف شرق و دره اردن که سرسبز بود کوچ کرد و در نزدیکی شهر سدوم ساکن گردید.در این هنگام خداوند به ابراهیم وعده داد که تمامی این سرزمین را به نسل او خواهد بخشید و ابراهیم به بلوطستان مَمْری كه واقع در حِبرون بود، رفت و در آنجا نیز مذبحی برای خداوند برپا کرد و این محل سومین محل استقرار ابراهیم در این سرزمین بود (پیدایش ۱۳: ۱۸). 
جنگ ابراهیم 
شهر سدوم دارای مردمانی فاسد و گناهکار بود. كَدُرلاعُمر پادشاه عیلام با اتحاد با پادشاهان دیگر به سدوم حمله کرده و پس از شکست دادن آنها تمامی اموال مردم و نیز لوط و تمامی اموالش را با خود بردند. ابراهیم پس از اطلاع از این امر، سیصد و هجده نفر از افراد كارآزموده را با خود برداشته و به آنان حمله کرد و پس از شکست دادن آنها، لوط و تمامی اسیران را با اموالشان بازپس گرفت. ملکیصدق پادشاه سالیم و کاهن خدای متعال به استقبال ابراهیم رفته و به آنان که از جنگ بر می‌گشتند، نان و شراب داده و ابراهیم را نیز برکت داد. ابراهیم نیز ده یک تمامی چیزهایی را که در جنگ گرفته بود به ملکیصدق داد. در عهد عتیق تنها یک بار و آن هم در مزامیر به ملکیصدق اشاره شده و مسیح را هم رتبه با وی، اما دارای کهانت ابدی خوانده است (پیدایش ۱۴: ۱۸-۲۰). 
اسماعیل 
سارا همسر ابراهیم، نازا بود و بچه دار نمی‌شد و زمانی که هفتاد و پنج سال داشت، بدون تامل، ابراهیم را متقاعد کرد، هاجر را که کنیز سارا و از اهالی مصر بود به صیغه خود درآورد، زیرا هر بچه‌ای که از این طریق بدنیا می‌آمد متعلق به صاحب کنیز، یعنی سارا می‌گشت. زمانیکه ابراهیم هشتاد و شش ساله داشت و یازده سال از ورودش به کنعان می‌گذشت، اِسماعیل پسر بزرگ ابراهیم از کنیز مصری سارا، هاجر، در محلی به نام مَمْری، به دنیا آمد. 
زمانی که ابرام نود و نه ساله بود، خداوند دوباره بر او ظاهر گشته، و نام او را به ابراهیم تغییر داده و فرمان ختنه را که نشان عهد خداوند بود را به او داده و گفت که او از ساره دارای پسری خواهد شد که قول خداوند است و او را اسحاق بنامند. (پیدایش ۱۷: ۴-۵). در آن روز حائز اهمیت، ابراهیم و اسماعیل و تمامی افراد ذکوری که با او زندگی می‌کردند، ختنه شدند (پیدایش ۱۷). 
ملاقات سه میهمان با ابراهیم 
یک روز که ابراهیم در بلوطستان ممری، جلوی در چادر خود نشسته بود، سه مرد را دید که نزدیک می‌آیند. وی به استقبال آنها رفته و از آنان خواست که مهمان وی باشند و نسبت به پذیرایی از آنها اقدام کرد.آنها در زیر سایه درخت نشسته و از غذایی که ابراهیم و سارا برای آنان تدارک دیده بودند، خوردند. یکی از آنان با دو نفر دیگر فرق داشت و او خداوند بود و دو نفر دیگر فرشتگانی بودند که به شکل انسان تغییر شکل داده بودند. خداوند قول خود را در مورد دادن پسری به سارا و ابراهیم، دوباره یاد آوری کرد و سارا را به خاطر عدم ایمانش مورد توبیخ قرار داد. سپس آن سه مرد خواستند که آنجا را به مقصد سدوم ترک کنند و ابراهیم برای بدرقه آنان را همراهی کرد، اما خداوند در رفتن درنگ کرد و آن دو نفر به طرف شهر سدوم رفتند تا با لوط ملاقات کنند. و خداوند در مورد سقوط شهر سدوم به خاطر گناهانش به ابراهیم گفت. ابراهیم در انتها به خداوند گفت که شاید ده مرد عادل در شهر باشند و خداوند نیز گفت که اگر ده مرد عادل در شهر سدوم بودند، این شهر را نابود نمی‌کرد و سپس خداوند آنجا را ترک کرد (پیدایش ۱۹). 
کوچ از ممر به جرار 
پس از حدود پانزده سال زندگی در بلوطستان ممر، ابراهیم پس از خرابی سدوم و غموره به سمت جنوب کوچ کرد و چادرهای خود را در میان فلسطینیان و در سرزمین جرار بر پا نمود. ابیملكِ پادشاه فلسطینی قلمرو جرار بود. ابراهیم از ترس ساره را خواهر خود معرفی کرد و ابیملک، ساره را به زنی گرفته و به قصر خود برد. اما همان شب خدا در خواب بر وی ظاهر شده و به او گفت که ساره همسر ابراهیم می‌باشد. ابیملكِ با ساره همخوابه نشد و وی را به ابراهیم برگردانده و گوسفندان و گاوان و غلامان و كنیزان نیز به او بخشید و مقدار هزار مثقال نقره نیز به ساره داد که به انصاف با او عمل کرده باشد و به ابراهیم گفت، می‌تواند در هر نقطه از آن سرزمین که مایل است ساکن شود. ابراهیم برای وی دعا کرده و خداوند همسر و کنیزان او را شفا داد تا صاحب فرزندانی شوند (پیدایش ۲۰). 
تولد اسحاق 
پس از این ماجرا، ابراهیم به منطقه حاصلخیزی که در نزدیکی بئرشبع قرار داشت کوچ کرد و احتمالا اسحاق نیز در همین محل بدنیا آمده است. ابراهیم صد ساله بود که اسحق به دنیا آمد و در روز هشتم تولد، ختنه شد. پس از باز گرفتن او از شیر، ابراهیم جشنی با شکوه بر پا کرد، در این جشن اسماعیل پسر هاجر آنها را مورد تمسخر قرار داد و سارا از ابراهیم خواست که آنها را بیرون کند، ابراهیم مایل به انجام این کار نبود، ولی خداوند به وی گفت با خواست سارا موافقت کند زیرا اسماعیل نمی‌تواند با اسحق وارث باشد، سپس ابراهیم نان و مشک آبی به هاجر داد و آنها را روانه کرد. (پیدایش ۲۱). بعد از این ماجرا در کتاب مقدس برای حدود ۲۵ سال از تاریخ زندگی ابراهیم چیزی دیده نمی‌شود، احتمال زیاد در این مدت صلح و شادی در زندگی ابراهیم در منطقه بئرشبع برقرار بوده است. 
قربانی کردن اسحاق 
خداوند خواست که ابراهیم را مورد آزمایش قرار دهد و به او گفت که اسحاق را قربانی کند، اسحاق نیز همراه وی به قربانگاه رفت، ولی زمانی که میخواست اسحاق را قربانی کند، خداوند قوچی را برای قربانی فرستاد و ابراهیم از آزمایش خداوند سربلند شد و خداوند دوباره قول خود را در مورد کثیر کردن نسل ابراهیم با وی تازه کرد. ابراهیم آن مكان را «یهوه یری » به معنای «خداوند تدارك می‌بیند» نامید و پس از آن ابراهیم دوباره به بئرشبع باز گشت و برای سالها در آنجا زندگی کرد (پیدایش ۲۲). 
کوچ به حبرون 
ابراهیم سپس به سمت شمال کوچ کرد و در حبرون ساکن گشت و چند سال پس از آن سارا در سن ۱۲۷ سالگی وفات یافت و ابراهیم او را در غار مکفیله که از جانب بنی حت به او واگذار شده بود، دفن کرد (پیدایش ۲۳). 
ازدواج اسحاق 
پس از مرگ سارا، ابراهیم خادم خود را برای یافتن همسری مناسب به شهر ناحور در اَرام نهرین فرستاد زیرا نمی‌خواست که برای اسحاق زنی از دختران کنعانی که در بین ایشان ساکن بودند، بگیرد. در این زمان اسحق حدودا چهل ساله و دومین نسل اسرائیل و تنها فرزند پسر ابراهیم و سارا و در بِئَرلَحَی رُئی سکونت داشت. خادم ابراهیم با خواست خداوند رفقه دختر بتوئیل که پسر برادر ابراهیم بود، را انتخاب می‌کند. خادم ابراهیم از رفقه که دختری زیبا رو و باکره بود برای اسحق خواستگاری می‌کند و بَتُوئیل همراه با پسرش لابان، این امر را صادر شده از طرف خداوند دانسته و با آن موافقت می‌کنند و رفقه به همسری اسحق درآمد (پیدایش ۲۴). 
ازدواج دوباره ابراهیم 
قَطُورَه نام یکی از کنیزان ابراهیم بود که پس از مرگ سارای، او را به زنی گرفت. ابراهیم از قَطُورَه دارای شش پسر شد. ابراهیم مایملک خود را به اسحاق داد ولی به پسران کنیزانش هدایایی داد و آنها را دور از اسحاق و در زمینهای مشرقی سکنی داد. ابراهیم به سبب فرزندان قَطُورَه، پدر قومهای بسیاری گردید (پیدایش ۲۵). 
مرگ ابراهیم 
ابراهیم صد سال پس از اولین ورود خود خود به سرزمین کنعان، و در سن ۱۷۵ سالگی درگذشت و توسط پسرانش اسماعیل و اسحاق در غار مکفیله در کنار سارا به خاک سپرده شد (پیدایش ۲۵: ۷-۱۰). 
تاریخ زندگی ابراهیم دارای جایگاهی عمیق و وسیع در تاریخ دنیای عهد باستان می‌باشد و در سنن مذهبی اغلب اقوام شرق دارای جایگاه ویژه‌ای در عقاید آنان می‌باشد. او «دوست خدا» (یعقوب ۲: ۲۳)، «ابراهیم ایماندار» (غلاطیان ۳: ۹)، «پدرجمیع ما» (رومیان ۴: ۱۶)، نیز نامیده شده است.

  منابع کتاب مقدس:     پیدایش باب ۱۱ الی ۲۵

  پیدایش باب ۱۱ آیه ۲۷ تا ۳۱ 
۲۷ و این است پیدایش تارح كه تارح، ابرام و ناحور و هاران را آورد، و هاران، لوط را آورد. ۲۸ و هاران پیش پدر خود، تارَح در زادبوم خویش در اورِ كلدانیان بمرد. ۲۹ و ابرام و ناحور زنان برای خود گرفتند. زن ابرام را سارای نام بود. و زن ناحور را مِلكَه نام بود، دختر هاران، پدر مِلكَه و پدر یسكَه. ۳۰ اما سارای نازاد مانده، ولدی نیاورد. ۳۱ پس تارح پسر خود ابرام، و نوادة خود لوط، پسر هاران، و عروس خود سارای، زوجة پسرش ابرام را برداشته، با ایشان از اور كلدانیان بیرون شدند تا به ارض كنعان بروند، و به حران رسیده، در آنجا توقف نمودند.  

  پیدایش باب ۱۲ آیه ۱ تا ۱۰ 
۱ و خداوند به ابرام گفت: «از ولایت خود، و از مولد خویش و از خانة پدر خود بسوی زمینی كه به تو نشان دهم بیرون شو، ۲ و از تو امتی عظیم پیدا كنم و تو را بركت دهم، و نام تو را بزرگ سازم، و تو بركت خواهی بود. ۳ و بركت دهم به آنانی كه تو را مبارك خوانند، و لعنت كنم به آنكه تو را ملعون خواند. و از تو جمیع قبایل جهان بركت خواهند یافت.» ۴ پس ابرام، چنانكه خداوند بدو فرموده بود، روانه شد. و لوط همراه وی رفت. و ابرام هفتاد و پنج ساله بود، هنگامی كه از حَرّان بیرون آمد. ۵ و ابرام زن خود سارای، و برادرزادة خود لوط، و همة اموال اندوختة خود را با اشخاصی كه در حران پیدا كرده بودند، برداشته، به عزیمت زمین كنعان بیرون شدند، و به زمین كنعان داخل شدند. ۶ و ابرام در زمین می‌گشت تا مكان شكیم تا بلوطستان موره. و در آنوقت كنعانیان در آن زمین بودند. ۷ و خداوند بر اَبرام ظاهر شده، گفت: «به ذریت تو این زمین را می‌بخشم.» و در آنجا مذبحی برای خداوند كه بر وی ظاهر شد، بنا نمود. ۸ پس، از آنجا به كوهی كه به شرقی بیت ئیل است، كوچ كرده، خیمة خود را برپا نمود. و بیت ئیل بطرف غربی و عای بطرف شرقی آن بود. و در آنجا مذبحی برای خداوند بنا نمود و نام یهوه را خواند. ۹ و ابرام طی مراحل و منازل كرده، به سمت جنوب كوچید. ۱۰ و قحطی در آن زمین شد، و ابرام به مصر فرود آمد تا در آنجا بسر برد، زیرا كه قحط در زمین شدت می‌كرد.  

  پیدایش باب ۱۶ آیه ۱ تا ۶ 
۱ و سارای، زوجة ابرام، برای وی فرزندی نیاورد. و او را كنیزی مصری، هاجر نام بود. ۲ پس سارای به ابرام گفت: «اینك خداوند مرا از زاییدن باز داشت. پس به كنیز من درآی، شاید از او بنا شوم.» و ابرام سخن سارای را قبول نمود. ۳ و چون ده سال از اقامت ابرام در زمین كنعان سپری شد، سارای زوجة ابرام، كنیز خود هاجر مصری را برداشته، او را به شوهر خود، ابرام، به زنی داد. ۴ پس به هاجر درآمد و او حامله شد. و چون دید كه حامله است، خاتونش بنظر وی حقیر شد. ۵ و سارای به ابرام گفت: «ظلم من بر تو باد! من كنیز خود را به آغوش تو دادم و چون آثار حمل در خود دید، در نظر او حقیر شدم. خداوند در میان من و تو داوری كند.» ۶ ابرام به سارای گفت: «اینك كنیز تو به دست توست، آنچه پسند نظر تو باشد، با وی بكن.» پس چون سارای با وی بنای سختی نهاد، او از نزد وی بگریخت.  

  پیدایش باب ۱۷ آیه ۱ تا ۱۹ 
۱ و چون ابرام نود و نه ساله بود، خداوند بر ابرام ظاهر شده، گفت: «من هستم خدای قادر مطلق. پیش روی من بخرام و كامل شو. ۲ و عهد خویش را در میان خود و تو خواهم بست، و تو را بسیاربسیار كثیر خواهم گردانید.» ۳ آنگاه ابرام به روی در افتاد و خدا به وی خطاب كرده، گفت: ۴ «اما من اینك عهد من با توست و تو پدر اُمّت های بسیار خواهی بود. ۵ و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود بلكه نام تو ابراهیم خواهد بود، زیرا كه تو را پدر امت های بسیار گردانیدم. ۶ و تو را بسیار بارور نمایم و امت ها از تو پدید آورم و پادشاهان از تو به وجود آیند. ۷ و عهد خویش را در میان خود و تو، و ذُریتت بعد از تو، استوار گردانم كه نسلاً بعد نسل عهد جاودانی باشد، تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم. ۸ و زمین غربت تو، یعنی تمام زمین كنعان را، به تو وبعد از تو به ذریت تو به مِلكیتِ ابدی دهم، و خدای ایشان خواهم بود.» ۹ پس خدا به ابراهیم گفت: «و اما تو عهد مرا نگاه دار، تو و بعد از تو ذریت تو در نسلهای ایشان. ۱۰ این است عهد من كه نگاه خواهید داشت، در میان من و شما و ذریت تو بعد از تو هر ذكوری از شما مختون شود، ۱۱ و گوشت قَلَفة خود را مختون سازید، تا نشان آن عهدی باشد كه در میان من و شماست. ۱۲ هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذكوری در نسلهای شما، خواه خانه زاد خواه زرخرید، از اولاد هر اجنبی كه از ذریت تو نباشد، ۱۳ هر خانه زاد تو و هر زر خرید تو البته مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاودانی باشد. ۱۴ و اما هر ذكور نامختون كه گوشت قَلَفة او ختنه نشود، آن كس از قوم خود منقطع شود، زیرا كه عهد مرا شكسته است. » ۱۵ و خدا به ابراهیم گفت: «اما زوجة تو سارای، نام او را سارای مخوان، بلكه نام او ساره باشد. ۱۶ و او را بركت خواهم داد و پسری نیز از وی به تو خواهم بخشید. او را بركت خواهم داد و امتها از وی به وجود خواهند آمد، و ملوك امتها از وی پدید خواهند شد.» ۱۷ آنگاه ابراهیم به روی در افتاده، بخندید و در دل خود گفت: «آیا برای مرد صد ساله پسری متولد شود و ساره در نود سالگی بزاید؟» ۱۸ و ابراهیم به خدا گفت: «كاش كه اسماعیل در حضور تو زیست كند. » ۱۹ خدا گفت: «به تحقیق زوجه ات ساره برای تو پسری خواهد زایید، و او را اسحاق نام بنه، و عهد خود را با وی استوار خواهم داشت، تا با ذریت او بعد از او عهد ابدی باشد.  

  پیدایش باب ۲۲ آیه ۱ تا ۱۲ 
۱ و واقع شد بعد از این وقایع، كه خدا ابراهیم را امتحان كرده، بدو گفت: «ای ابراهیم!» عرض كرد: «لبیك.» ۲ گفت: «اكنون پسر خود را، كه یگانة توست و او را دوست می‌داری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین موریا برو، و او را در آنجا، بر یكی از كوههایی كه به تو نشان می‌دهم، برای قربانی سوختنی بگذران.» ۳ بامدادان، ابراهیم برخاسته، الاغ خود را بیاراست، و دو نفر از نوكران خود را با پسر خویش اسحاق، برداشته و هیزم برای قربانی سوختنی شكسته، روانه شد، و به سوی آن مكانی كه خدا او را فرموده بود، رفت. ۴ و در روز سوم، ابراهیم چشمان خود را بلند كرده، آن مكان را از دور دید. ۵ آنگاه ابراهیم، به خادمان خود گفت: «شما در اینجا نزد الاغ بمانید، تا من با پسر بدانجا رویم، و عبادت كرده، نزد شما بازآییم. » ۶ پس ابراهیم، هیزم قربانی سوختنی را گرفته، بر پسر خود اسحاق نهاد، و آتش و كارد را به دست خود گرفت؛ و هر دو با هم می‌رفتند. ۷ و اسحاق پدر خود، ابراهیم را خطاب كرده، گفت: «ای پدر من!» گفت: «ای پسر من لبیك؟» گفت: «اینك آتش و هیزم، لكن برة قربانی كجاست؟» ۸ ابراهیم گفت: «ای پسر من، خدا برة قربانی را برای خود مهیا خواهد ساخت.» و هر دو با هم رفتند. ۹ چون بدان مكانی كه خدا بدو فرموده بود، رسیدند، ابراهیم در آنجا مذبح را بنا نمود، و هیزم را بر هم نهاد، و پسر خود، اسحاق را بسته، بالای هیزم، بر مذبح گذاشت. ۱۰ و ابراهیم، دست خود را دراز كرده، كارد را گرفت تا پسر خویش را ذبح نماید. ۱۱ در حال، فرشتة خداوند از آسمان وی را ندا درداد و گفت: «ای ابراهیم! ای ابراهیم!» عرض كرد: «لبیك.» ۱۲ گفت: «دست خود را بر پسر دراز مكن، و بدو هیچ مكن، زیرا كه الا´ن دانستم كه تو از خدا می‌ترسی، چونكه پسر یگانة خود را از من دریغ نداشتی.»  

  پیدایش باب ۲۳ آیه ۱ تا ۲ 
۱ و ایام زندگانی ساره، صد و بیست و هفت سال بود. این است سالهای عمر ساره. ۲ و ساره در قریة اربع كه حبرون باشد، در زمین كنعان مرد. و ابراهیم آمد تا برای ساره ماتم و گریه كند.  

  پیدایش باب ۲۳ آیه ۱۹ تا ۲۰ 
۱۹ از آن پس، ابراهیم، زوجة خود ساره را در مغارة صحرای مكفیله، در مقابل ممری، كه حبرون باشد، در زمین كنعان دفن كرد. ۲۰ و آن صحرا، با مغاره‌ای كه در آن است، از جانب بنی حت، به ملكیت ابراهیم به جهت قبر مقرر شد.  

  پیدایش باب ۲۵ آیه ۱ تا ۲ 
۱ و ابراهیم، دیگر بار، زنی گرفت كه قطوره نام داشت. ۲ و او زمران و یقشان و مَدان و مِدیان و یشباق و شوحا را برای او زایید.  

  پیدایش باب ۲۵ آیه ۷ تا ۱۰ 
۷ این است ایام سالهای عمر ابراهیم، كه زندگانی نمود: صد و هفتاد وپنج سال. ۸ و ابراهیم جان بداد، و در كمال شیخوخیت، پیر و سیر شده، بمرد. و به قوم خود ملحق شد. ۹ و پسرانش، اسحاق و اسماعیل، او را در مغارة مكفیله، در صحرای عفرون بن صوحارحتی، در مقابل ممری دفن كردند. ۱۰ آن صحرایی كه ابراهیم از بنی حت خریده بود. در آنجا ابراهیم و زوجه‌اش ساره مدفون شدند.

برگرفته از وب سایت: www.razgah.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO