انبیاء و پیامبران کتاب مقدس: سَموئیل
لغت فوق به معنای شنیده شده از خدا میباشد.
حَنّا مادر سموئیل و نام اولین زن اَلْقانَه بود. آنان در کوهستان افرایم و در شهر رامَه زندگی میکردند. حَنّا نازا بود و فَنِنَّه زن دوم القانه، که صاحب بچه بود پیوسته به حَنّا طعنه میزد و او را سخت میرنجاند، اما اَلْقانَه حَنّا را بسیار دوست میداشت. آنان هر سال برای انجام مراسم قربانی به شیلُوه که عیلی کاهن آنجا بود، میرفتند. حَنّا در دعا به خداوند گفت: اگر پسری به من عطا كنی، او را به تو تقدیم میكنم تا در تمام عمر خود وقف تو باشد. پس از بازگشت به رامَه، حَنّا حامله و صاحب پسری شد و او را سموئیل نام گذاشت و پس از آنکه او را از شیر باز گرفت به شیلُوه رفته و پسر خود را جهت خدمت در خانه خدا، نزد عیلی کاهن گذاشت. حَنّا دارای سه پسر و دو دختر دیگر نیز گردید. سموئیل نزد عیلی تعلیم مییافت و احتمالا سموئیل دوازده ساله بود که عیلی درگذشت. سموئیل بزرگ میشد و خداوند و مردم او را دوست میداشتند.
در آن دوران به ندرت پیامی از خداوند شنیده میشد، اما خداوند سر فصل جدیدی را در این راستا آغاز کرد. اولین پیام خداوند به سموئیل، نبوت در مورد گناهان خاندان عیلی بود. حُفْنِی نام یکی از دو پسر عیلی کاهن اعظم بود. عیلی بواسطه سالخوردگی، امور اداره معبد خدا را به دست پسرانش سپرده بود. و آنان اراده خدا را به عمل نیاورده و با زنان زنا کرده و در ارتباط با قربانی کردن هدایا بر آنچه خداوند گفته بود، عمل نمیکردند. آنان را پسران بَلِیعال ( اشخاص بی ارزش و خدانشناس که دارای فساد اخلاقی بودند، فرزند بَلِیعال نامیده میشدند) مینامیدند و باعث لعنت خداوند بر خاندان عیلی گشتند. حُفْنِی و برادرش در جنگ افیق با فلسطینیان در یک روز، همانطور که خداوند گفته بود، کشته شدند و تابوت عهد نیز به دست فلسطینیان افتاد. به سبب بلاهایی که خداوند بر فلسطینیان به دلیل نگاه داشتن تابوت عهد وارد آورد، فلسطینیان تابوت عهد را به اسرائیل باز گرداندند. که پس از آوردن صنوق عهد خداوند از فلسطین، آنرا در خانه کوهستانی ابیناداب قرار دادند. تابوت عهد مدت بیست سال در خانه ابیناداب باقی ماند، تا اینکه داود آنرا از آنجا برداشت. سموئیل از طرف خداوند به عنوان نبی انتخاب گردید و وی اولین نبی پس از موسی بود و نیز آخرین داور از داوران اسرائیل. سموئیل مردم را از بت پرستی باز داشت و آنان به یهوه روی آورده و سموئیل برای گناهان قوم قربانی گذرانده و نزد خداوند برای پیروزی اسرائیل بر فلسطینیان دعا کرد و فلسطینیان از اسرائیل شکست خوردند. پس از شکست فلسطینیان برای مدتی آرامش و صلح بر اسرائیل حاکم گردید.
سموئیل در رامه که در دوازده کیلومتری شمال اورشلیم قرار داشت ساکن گردید ولی هر سال به بیت ئیل و جِلْجال و مِصْفَه میرفت و در تمامی این محلات به داوری میپرداخت و سپس به رامه باز میگشت. سموئیل دارای دو پسربود، پسر اول و نخست زاده او یوئیل و دومین پسر سموئیل نبی، اَبیاه نام داشت که او را به سمت داوری در بئرشَبَع انتخاب کرد. اما پسران او مانند پدرشان نبودند و رشوه گرفته و قضاوت ناعادلانه میکردند. پس بزرگان و رهبران قوم اسرائیل در رامه جمع شده و از سموئیل خواستند که برای آنان پادشاهی انتخاب کند و سموئیل پس از آنکه برای قوم در مورد انتخاب پادشاه هشدار داد، و به آنان گفت که پادشاه اسرائیل خداوند میباشد. اما بنا به اصرار مردم، خداوند از سموئیل خواست که شائول را به پادشاهی مسح نماید. زمانی که قوم اسرائیل از خداوند درخواست کردند که پادشاهی داشته باشند، خداوند شاؤل را به عنوان پادشاه انتخاب و وی توسط سموئیل نبی مسح گردید و در شهر جِلْجال با حضور تمامی قوم به پادشاهی انتخاب گردید.
شاؤل پس از به سلطنت رسیدن از فرامین خداوند سرپیچی کرد و خداوند نیز وی را از سلطنت خلع و داود را به جای وی مسح کرده و به پادشاهی رساند. سموئیل به طور ناگهانی و بر اساس راهنمایی خداوند وارد بیت لحم گردید و گوسالهای را قربانی کرده و خانواده یسا را نیز برای شرکت و خوردن از گوشت قربانی دعوت کرد و زمانی که داود را نزد او آوردند، توانست تشخیص دهد که داود از طرف خداوند برای پادشاهی بر اسرائیل به جای شائول انتخاب شده است و داود توسط سموئیل با روغن مسح گردید. داود پس از آنکه مسح گردید، دوباره به کار چوپانی خود بازگشت، اما روح خداوند پس از آن بر او قرار گرفت (اول سموئیل ۱۶: ۱۳-۱۴).
زمانی که شاؤل میخواست داود را بکشد، داود پس از فرار به شهر رامَه به نزد سموئیل رفت و تمام ماجرا را برای سموئیل تعریف کرد و سپس با او به نایوت رفته و در تحت حمایت سموئیل آنجا بماند. شهر رامَه در حدود پنج کیلومتری محل اقامت شائول قرار داشت. شائول سه بار افرادی را جهت کشتن وی به نایوت رامَه فرستاد، اما روح خدا بر آنان قرار میگرفت و نمیتوانستند ماموریت خود را به انجام برسانند. سرانجام خود شائول تصمیم گرفت به نایوت رامَه برود، اما در بین راه روح خدا بر وی قرار گرفت و تا نایوت نبوت میکرد، و مردم گفتند: « آیا شائول هم نبی شده است؟ ». و این فرصتی بود که برای داود پیش آمد تا فرار کند. پس از مرگ سموئیل، داود و افرادش به بیابان فاران رفته و در آنجا ساکن شدند.
پس از وفات سموئیل مردم جمع شده و برای وی عزاداری کردند و او را در گورستان خانوادگیش در رامه دفن کردند. روح وی پس از مرگ یک بار بر شاؤل ظاهر شده و به او در مورد شکست وی از فلسطینیان و مرگ وی گفت. سموئیل خادم خداوند در تمامی ایام بود و خداوند نیز توجه ویژه و خاصی به وی داشت که در کتاب ارمیا ۱۵: ۱ و مزامیر ۹۹: ۶ از آن یاد شده است.
منابع کتاب مقدس: سموئیل اول باب ۱-۴، ۷، ۸، ۱۵، ۱۶، ۱۹، ۲۵، ۲۸
سموئیل اول باب ۱ آیه ۱۹ تا ۲۰
۱۹ و ایشان بامدادان برخاسته، به حضور خداوند عبادت كردند و برگشته، به خانة خویش به رامه آمدند.و اَلْقانَه زن خود حَنّا را بشناخت و خداوند او را به یاد آورد. ۲۰ و بعد از مرور ایام حَنّا حامله شده، پسری زایید و او را سموئیل نام نهاد، زیرا گفت: «او را از خداوند سؤال نمودم.»
سموئیل اول باب ۱ آیه ۲۴ تا ۲۸
۲۴ و چون او را از شیر باز داشته بود، وی را با سه گاو و یك ایفة آرد و یك مشك شراب با خود آورده، به خانة خداوند در شیلوه رسانید و آن پسر كوچك بود. ۲۵ و گاو را ذبح نمودند، و پسر را نزد عیلی آوردند. ۲۶ و حَنّا گفت: «عرض میكنم ای آقایم! جانت زنده باد ای آقایم! من آن زن هستم كه در اینجا نزد تو ایستاده، از خداوند مسألت نمودم. ۲۷ برای این پسر مسألت نمودم و خداوند مسألت مرا كه از او طلب نموده بودم، به من عطا فرموده است. ۲۸ و من نیز او را برای خداوند وقف نمودم؛ تمام ایامی كه زنده باشد وقف خداوند خواهد بود.» پس در آنجا خداوندرا عبادت نمودند.
سموئیل اول باب ۲ آیه ۲۶
۲۶ و آن پسر، سموئیل، نمو مییافت و هم نـزد خداوند و هم نـزد مردمـان پسندیـده میشـد.
سموئیل اول باب ۳ آیه ۱۴ تا ۱۸
۱۴ بنابراین برای خاندان عیلی قسم خوردم كه گناه خاندان عیلی به قربانی و هدیه، تا به ابد كفاره نخواهد شد.» ۱۵ و سموئیل تا صبح خوابید و درهای خانة خداوند را باز كرد، و سموئیل ترسید كه عیلی را از رؤیا اطلاع دهد. ۱۶ اما عیلی سموئیل را خوانده، گفت: «ای پسرم سموئیل!» او گفت: «لبیك» ۱۷ گفت: «چه سخنی است كه به تو گفته است؟ آن را از من مخفی مدار. خدا با تو چنین بلكه زیاده از این عمل نماید، اگر از هر آنچه به تو گفته است چیزی از من مخفی داری.» ۱۸ پس سموئیل همه چیز را برای او بیان كرد و چیزی از آن مخفی نداشت. و او گفت « خداوند است. آنچه در نظر او پسند آید بكند.»
سموئیل اول باب ۳ آیه ۲۱
۲۱ و خداوند بار دیگر در شیلوه ظاهر شد، زیرا كه خداوند در شیلوه خود را بر سموئیل به كلام خداوند ظاهر ساخت.
سموئیل اول باب ۴ آیه ۱
۱ و كلام سموئیل به تمامی اسرائیل رسید. و اسرائیل به مقابلة فلسطینیان در جنگ بیرون آمده، نزد اَبَنْعَزَر اردو زدند، و فلسطینیان در اَفیق فرود آمدند.
سموئیل اول باب ۴ آیه ۱۰ تا ۱۱
۱۰ پس فلسطینیان جنگ كردند و اسرائیل شكست خورده، هر یك به خیمة خود فرار كردند و كشتار بسیار عظیمی شد، و از اسرائیل سی هزار پیاده كشته شدند. ۱۱ و تابوت خدا گرفته شد، و دو پسر عیلی حُفْنی و فینَحاس كشته شدند.
سموئیل اول باب ۷ آیه ۹ تا ۱۰
۹ و سموئیل برة شیرخواره گرفته، آن را به جهت قربانی سوختنی تمام برای خداوند گذرانید، و سموئیل دربارة اسرائیل نزد خداوند تضرع نموده، خداوند او را اجابت نمود. ۱۰ و چون سموئیل قربانی سوختنی را میگذرانید، فلسطینیان برای مقاتلة اسرائیل نزدیك آمدند. و در آن روز خداوند به صدای عظیم بر فلسطینیان رعد كرده، ایشان را منهزم ساخت، و از حضور اسرائیل شكست یافتند.
سموئیل اول باب ۷ آیه ۱۵ تا ۱۷
۱۵ و سموئیل در تمام روزهای عمر خود بر اسرائیل داوری مینمود. ۱۶ و هر سال رفته، به بیت ئیل و جِلْجال و مِصْفَه گردش میكرد، و در تمامی این جاها بر اسرائیل داوری مینمود. ۱۷ و به رامه بر میگشت زیرا خانهاش در آنجا بود و در آنجا بر اسرائیل داوری مینمود، و مذبحی در آنجا برای خداوند بنا كرد.
سموئیل اول باب ۸ آیه ۱ تا ۷
۱ و واقع شد كه چون سموئیل پیر شد،پسران خود را بر اسرائیل داوران ساخت. ۲ و نام پسر نخستزادهاش یوئیل بود و نام دومینش اَبیاه؛ و در بئرشَبَع داور بودند. ۳ اما پسرانش به راه او رفتار نمینمودند بلكه در پی سود رفته، رشوه میگرفتند و داوری را منحرف میساختند. ۴ پس جمیع مشایخ اسرائیل جمع شده، نزد سموئیل به رامه آمدند. ۵ و او را گفتند: «اینك تو پیر شدهای و پسرانت به راه تو رفتار نمینمایند. پس الا´ن برای ما پادشاهی نصب نما تا مثل سایر امّتها بر ما حكومت نماید.» ۶ و این امر در نظر سموئیل ناپسند آمد، چونكه گفتند: «ما را پادشاهی بده تا بر ما حكومت نماید.» و سموئیل نزد خداوند دعا كرد. ۷ و خداوند به سموئیل گفت: «آواز قوم را در هر چه به تو گفتند بشنو، زیرا كه تو را ترك نكردند بلكه مرا ترك كردند تا بر ایشان پادشاهی ننمایم.
سموئیل اول باب ۱۵ آیه ۲۶ تا ۲۸
۲۶ سموئیل به شاؤل گفت: «با تو برنمی گردم. چونكه كلام خداوند را ترك نموده ای، خداوند نیز تو را از پادشاه بودن بر اسرائیل رد نموده است.» ۲۷ و چون سموئیل برگشت تا روانه شود، او دامـن جامة او را بگرفت كه پاره شد. ۲۸ و سموئیل وی را گفت: «امروز خداوند سلطنت اسرائیل را از تو پاره كرده، آن را به همسایه ات كه از تو بهتر است، داده است.
سموئیل اول باب ۱۶ آیه ۱
۱ و خداوند به سموئیل گفت: «تا به كی تو برای شاؤل ماتم میگیری چونكه من او را از سلطنت نمودن بر اسرائیل رد نمودم. پس حقّة خود را از روغن پر كرده، بیا تا تو را نزد یسّای بیت لحمی بفرستم، زیرا كه از پسرانش پادشاهی برای خود تعیین نموده ام.»
سموئیل اول باب ۱۶ آیه ۱۱ تا ۱۳
۱۱ و سموئیل به یسّا گفت: «آیا پسرانت تمام شدند.» گفت: «كوچكتر هنوز باقی است و اینك او گله را میچراند.» و سموئیل به یسّا گفت: «بفرست و او را بیاور، زیرا كه تا او به اینجا نیاید نخواهیم نشست.» ۱۲ پس فرستاده، او را آورد، و او سرخرو و نیكوچشم و خوش منظر بود. و خداوند گفت: «برخاسته، او را مسح كن زیرا كه همین است.» ۱۳ پس سموئیل حُقّة روغن را گرفته، او را در میان برادرانش مسح نمود. و از آن روز به بعد روح خداوند بر داود مستولی شد. و سموئیل برخاسته، به رامه رفت.
سموئیل اول باب ۱۹ آیه ۱۸ تا ۲۴
۱۸ و داود فرار كرده، رهایی یافت و نزد سموئیل به رامه آمده، از هر آنچه شاؤل با وی كرده بود، او را مخبر ساخت، و او و سموئیل رفته، در نایوت ساكن شدند. ۱۹ پس شاؤل را خبر داده، گفتند: «اینك داود در نایوت رامَه است.» ۲۰ و شاؤل قاصدان برای گرفتن داود فرستاد، و چون جماعت انبیا را دیدند كه نبوت میكنند وسموئیل را كه به پیشوایی ایشان ایستاده است، روح خدا بر قاصدان شاؤل آمده، ایشان نیز نبوت كردند. ۲۱ و چون شاؤل را خبر دادند، قاصدان دیگر فرستاده، ایشان نیز نبوت كردند. و شاؤل باز قاصدان سوم فرستاده، ایشان نیز نبوت كردند. ۲۲ پس خود او نیز به رامَه رفت، و چون به چاه بزرگ كه نزد سیخُوه است رسید، سؤال كرده، گفت: «سموئیل و داود كجا میباشند؟» و كسی گفت: «اینك در نایوت رامَه هستند.» ۲۳ و به آنجا به نایوت رامه روانه شد و روح خدا بر او نیز آمد و در حینی كه میرفت نبوت میكرد تا به نایوُت رامَه رسید. ۲۴ و او نیز جامه خود را كنده، به حضور سموئیل نبوت میكرد و تمامی آن روز و تمامی آن شب برهنه افتاد، بنابراین گفتند: «آیا شاؤل نیز از جملة انبیاست؟»
سموئیل اول باب ۲۵ آیه ۱
۱ و سموئیل وفات نمود، و تمامی اسرائیل جمع شده، از برایش نوحه گری نمودند، و او را در خانهاش در رامه دفن نمودند. و داود برخاسته، به بیابان فاران فرود شد.
سموئیل اول باب ۲۸ آیه ۱۵ تا ۱۹
۱۵ و سموئیل به شاؤل گفت: «چرا مرا برآورده، مضطرب ساختی؟» شاؤل گفت: «در شدت تنگی هستم چونكه فلسطینیان با من جنگ مینمایند و خدا از من دور شده، مرا نه به واسطة انبیا و نه به خوابها دیگر جواب میدهد. لهذا تو را خواندم تا مرا اعلام نمایی كه چه باید بكنم.» ۱۶ سموئیل گفت: «پس چرا از من سؤال مینمایی؟ و حال آنكه خداوند از تو دور شده، دشمنت گردیده است. ۱۷ و خداوند به نحوی كه به زبان من گفته بود، برای خود عمل نموده است، زیرا خداوند سلطنت را از دست تو دریده، آن را به همسایه ات داود داده است. ۱۸ چونكه آواز خداوند را نشنیدی و شدت غضب او را بر عَمالیق به عمل نیاوردی، بنابراین خداوند امروز این عمل را به تو نموده است. ۱۹ و خداوند اسرائیل را نیز با تو به دست فلسطینیان خواهد داد، و تو و پسرانت فردا نزد من خواهید بود، وخداوند اردوی اسرائیل را نیز به دست فلسطینیان خواهد داد.»
برگرفته از وب سایت: www.razgah.com
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |