خانوادۀ مسیحیزندگی روزمره مسیحیکتاب اصول عیسی در روابط

فصل سوم اصول عیسی در روابط: خدا را با تمام دل محبت نما

4.4/5 - (7 امتیاز)

فصل سوم اصول عیسی در روابط: خدا را با تمام دل محبت نما

می خواهم خیلی عملی به مسئله بپردازم. صحبت در بارۀ اهمیت رابطه ها کار راحتی است. اما چطور می توانیم حرف را به عمل برسانیم؟ چطور رابطه برقرار کنیم؟ برای شروع این کار باید به جایی وصل بشویم.

به راحتی می توان عبارات قوی در کتاب مقدس را همچون جریان الکتریسیته ای قوی حس کرد. قدرت این عبارت ها را می توانی ببینی و حس کنی ولی مشکل اساسی این است که مطمئن نیستی چطور می توانی به این نیرو وصل بشوی. تصور این که این نیروی قوی چطور می تواند با زندگی روزمرۀ تو مطابقت کند، امر مشکلی است! چون اکثر ما به خوبی می دانیم که باید به این کارها دست بزنیم و حتی صحبت در بارۀ آن ها برای ما خسته کننده است و نوعی یادآوری دوبارۀ چیزهایی است که هرگز به آن ها عمل نمی کنیم. چه کسی خوشش می آید که وقتی در حال تناول یک آب نبات نرم که از کره و شیر و شکلات و غیره آماده شده و خوراکی ناسالم است، با او از دنبال کردن برنامۀ رژیم غذایی صحبت شود؟ خبر خوشی برایت دارم: کتاب مقدس در بارۀ این که چطور به این منبع نیروی قوی وصل شویم، چطور شروع کنیم و چه اقداماتی بکنیم به وضوح صحبت کرده. در پنج فصل بعدی نگاه خود را به این مسئله می اندازیم که فرمان بزرگ عیسی چه چیزی برای شروع این کارها به ما می گوید.

قبل از این که به این حقایق بپردازیم، می خواهم مطلبی را بگویم که شما را غافلگیر می کند: اصول و قواعد خدا زندگی ما را عوض نمی کند. شاید از من بپرسی: چطور به عنوان یک معلم کتاب مقدس چنین چیزی به من می گویی؟ باید اعتراف کنم که در حال بازی با کلمات هستم تا توجه تو را بیشتر جلب کنم چون نمی خواهم این را از دست بدهی که: این ایمان تو به اصول و قواعد خداست که می تواند زندگی تو را عوض کند! در این گفته هیچ جای فخری برای ما نیست چون خدا کسی است که به ما قدرت کافی برای ایمان داشتن می بخشد و در همین حین به ما یادآور می شود که دانستن حقایق و نظریه ها و قواعد مختلف حتی اگر آن ها  اصولی باشند که خدا داده باشد، قدرتی برای ایجاد تغییر در رابطه های تو ندارد. قدرت تغییر و تبدیل، با ایمان و اعتماد به خدا و سپس با عمل به آن ایمان، کسب می شود.

در صفحات بعدی این کتاب شروع کن به تمرین ایمان خود. اگر از کلمۀ تمرین خوشت نمی آید می توانی عبارت ماجراجویی ایمان را جایگزین آن کنی. هر چه که دلت می خواهد روی آن اسم بگذاری، مهم نیست بلکه مهم این است که با عیسی در فرایند ایمانی که قدرت تبدیل هر رابطه ای را دارد، قدم بزنی.

واژه ای هست که در کلمات عیسی در بارۀ محبت کردن خدا با تأکید زیاد طنین انداز است و آن این است: تمام. تمام دل. تمام جان. تمام فکر و تمام قوت.

او را با تمام دل محبت نما. قلب جایی است که احساس تو آنجاست. من در این جا بیشتر جنبۀ احساسی ایدۀ وسیع “دل” در کتاب مقدس را در نظر دارم. و اتفاقاً توجه بیشتر به این جنبۀ احساسی امری به جاست چون اغلب اوقات وقتی عشق خود را به خدا ابراز می کنیم جنبه ای رسمی به خود گرفته که می تواند شعلۀ فروزان ایمان ما را خاموش کند. پدر ما خواهان این است که فرزندانش عشق خود را به او با احساساتشان ابراز کنند.

او را با تمام جان محبت نما. جان تو جایی است که تصمیم می گیری. آیا برایت اتفاق افتاده که اگرچه احساس نمی کردی که کاری را باید بکنی ولی با این حال به آن کار دست زده ای؟ چه چیزی تو را وادار به انجام آن کار کرد؟ ارادۀ تو. این احساسات یا افکار تو نیست که تو را به انجام کاری وا می دارند بلکه جان تو تصمیم گیرندۀ اصلی است. جان تو می تواند تصمیم بگیرد که تصمیم نگیرد تا احساسات تو مسلط باشند.

او را با تمام فکر محبت نما. فکر تو مرکز تعقل توست. ذهن تو جایی است که افکار، برداشت ها، هوش و یادگیری تو اتفاق می افتد. ایمان ما به خدا باعث توقف تفکر ما نمی شود. بالعکس: در واقع خدا از ما می خواهد که با افکارمان هم به او عشق بورزیم.

او را با تمام قوت خود محبت نما. قوت تو جایی است که از نظر فیزیکی با جهان اطراف خود در تعامل هستی. در نقطه ای از عشق و محبت ما به خدا، دل، جان و فکر ما باید مبدل به عمل واقعی در دنیای واقعی بشود. و این کار نیرو و قدرت کافی می طلبد.

اگر می خواهی نوع رابطۀ تو با خدا تغییر کند باید در برنامۀ تو دل، جان، ذهن، قوت، احساسات، تصمیمات، افکار و اعمال نقش داشته باشند. اگر در طرز رابطه ات با خدا، چیزی را احساس نمی کنی، در مورد آن تصمیمی نمی گیری، فکر خود را در آن درگیر نمی کنی و اقدامی در بارۀ آن نمی کنی، باعث تعجب نیست که تغییر و تحولی هم رخ نمی دهد.

حال شاید بپرسی، چطور به این نیرو وصل بشوم؟ چطور خدا را با دل، جان، فکر و قوت خود محبت کنم؟ بدون قدم های عملی و کاربردی، این تعهدات، تنها و تنها نظریه هایی جالب هستند که هرگز در زندگی روزمرۀ تو راه نمی یابند. در این فصل و دو فصل بعدی، تنها بر یک مسئلۀ کاربردی تمرکز می کنیم که می توانی در هر کدام از چهار عرصه ای که نام بردیم به آن ها عمل کنی.

اگر شخصی شبیه من هستی، این قسمتی است که شاید بخواهی از آن رد شوی و به نکات دیگر توجه کنی. من با خود فکر می کنم: خوب من دیگر متوجه موضوع شدم و سراغ فصل بعدی می روم. هدف ما کسب مفاهیم جدید نیست. برای رسیدن به چنین هدفی بهتر است متنی فلسفی را به جای این کتاب برای خواندن انتخاب کنی! هدف ما در این درس ها این است که به قوت مسیح بتوانیم شبیه او شویم. و برای درک این هدف به خاطر نمونه و قدرتی که زندگی عیسی برای ما دارد، باید به کاری کاملاً متفاوت دست بزنیم. آیا می خواهی تصمیم بگیری که این هفته به روشی جدید عمل کنی؟ اگر چنین تصمیمی را گرفته ای، آرام آرام شاهد تغییر حقیقی در رابطه های خود می شوی.

برای ابراز عملی عشق خود به خدا: با صدای بلند و پر از احساس خود با خدا صحبت کن.

مزامیر را مطالعه کن. خدا داود را که نویسندۀ این مزامیر است: “مردی موافق دل خود” می نامد (اول سموئیل 13: 14؛ اعمال رسولان 13: 22). دعاهای داود در مزامیر معادن طلایی از حکمت برای عشق به خدا با تمام دل است. در حین خواندن مزامیر از عهدعتیق به روشنی می بینیم که دعاهای داود احساسات بیشتری را شامل می شد تا دعاهای ما! واقعیت این است که موقع مطالعۀ دعاهای داود متوجه این نکته می شویم که در یک جمله از دعاهای او احساسات بیشتری درگیر هستند تا دعاهای شخصی بسیاری از مسیحیان در طول یک سال.

اکثر دعاهای شخصی ما در سکوت می گذرد و آن ها را در ذهن خود بیان می کنیم. البته که چنین دعایی به هیچ وجه اشتباه نیست و باید هم این گونه دعا کرد. اما این طرز دعا به راحتی منجر به دعای با فکر می شود، نه با دل. چیزی که از ته دل می خواهیم بگوییم با صدای بلند می گوییم. و نه فقط با صدای بلند بلکه با فریاد! سعی کن با خدا با همان تُنِ صدایی که با دوستت در اتومبیل صحبت می کنی، گفتگو کنی. و در حین گفتگوی خود با او، احساست را هم به او بیان کن. این نمونه را بارها و بارها در مزامیر داود شاهد هستیم. در حالی که داود با مشکل بزرگی روبروست، تمام قلب خود را در حضور خدا پهن می کند و مشکل خود را آمیخته با احساس به خدا می گوید. و درست قبل از این که به پایان مزمورش برسد، دل او آرام گرفته. هنوز مشکلات داود سرجایشان هستند اما دل داود پس از طی کردن بیست یا سی آیۀ مزمور، به آرامش حقیقی دست می یابد.

دل داود در طول بیست یا سی آیه آرام می گیرد اما بعضی از ما به مدت بیست یا سی سال با قلبی ناآرام زندگی خود را گذران می کنیم! بدون این که سعی کنم عمق دردی که قلب تو تجربه می کند، بیش از حد ساده بیانگارم، شکی ندارم که یکی از علل نداشتن آرامش در عمق وجود تو این است که هرگز احساسات خود را با خدا در میان نمی گذاری. ما دائم و بسیار منطقی دعا می کنیم و حتی مطابق کتاب مقدس دعا می کنیم اما کاری که داود با دعاهای پر احساسش می کند، نمی کنیم.

چطور می توانی با احساس بیشتر دعا کنی؟ در زیر 7 نتیجه گیری از 7 دعای داود را نام می برم:

1- با خدا در بارۀ آنچه حس می کنی صحبت کن.

«از نالیدن خسته ام، هر شب بسترم را غرق اشک می کنم،

و تختخوابم را به گریه تر می سازم.

دیدگانم از اندوه، کم سو شده

و به سبب همۀ دشمنانم، تار گشته است.»

(مزمور 6: 6 ترجمۀ هزارۀ نو)

2- با خدا در مورد ضعف های خود صحبت کن.

«به من روی کن و مرا فیض ببخشا،

زیرا که بی کس و ستمدیده ام.»

(مزمور 25: 16 ترجمۀ هزارۀ نو)

3- با خدا در مورد قوت او صحبت کن.

«این شاه جلال کیست؟

خداوندِ نیرومند و دلاور،

خداوند که در جنگ، دلاور است!»

(مزمور 24: 8 ترجمۀ هزارۀ نو)

4- از ترس هایت به خدا بگو.

«از شدت ترس و لرز نزدیک است قالب تهی کنم.» (مزمور 55: 5 ترجمۀ معاصر)

5- آرزو و اشتیاق دل خود را در حضور خدا بریز.

خداوندا، تمام آرزوهایم را می دانی؛

آه و نالۀ من از تو پوشیده نیست.»

(مزمور 38: 9 ترجمۀ معاصر)

6- رُک و پوست کنده، همراه با احساس خود به گناهت معترف شو.

«نزدیک است از پای درآیم؛

این درد، دائم مرا عذاب می دهد.

من به گناهانم اعتراف می کنم و

از کردار خود غمگین و پشیمانم.

(مزمور 38: 17-18 ترجمۀ معاصر)

7- و با صدای بلند آنچه را که مطمئنی حقیقت است فریاد بزن.

داود این سرود را هنگامی سرایید که خداوند او را از چنگ تمام دشمنان و از چنگ شائول رهانید.

«ای خداوند، ای قوت من، تو را دوست دارم!

خداوند قلعۀ من است.

او صخرۀ من است و مرا نجات می بخشد.

خدایم صخرۀ محکمی است که به آن پناه می برم.

او همچون سپر از من محافظت می کند،

به من پناه می دهد و با قدرتش مرا می رهاند.»

(مزمور 18: 1-2 ترجمۀ معاصر)

همین حالا به خدا بگو: «پدر، این مسئله در حال حاضر مرا واقعاً اذیت می کند!» یا «در مورد مشکلی که با آن روبرو هستم، این طور احساس می کنم.» یا، «این خصوصیت تو را خیلی دوست دارم.» خدا را با تمام دل محبت نما.

نکتۀ قابل تأمل: مسیر اولین اولویت بخشیدن به خدا در زندگی مان با کلمۀ «تمام» شروع می شود.

آیۀ به یاد ماندنی: «نخست در پی پادشاهی خدا و عدالت او باشید، آنگاه همۀ اینها نیز به شما عطا خواهد شد.» (متی 6: 33)

از خود بپرس: آیا به خدا در بارۀ احساس خود می گویم یا چیزی را به او می گویم که فکر می کنم او می خواهد از من بشنود؟»

فصل آینده: خدا را با تمام جان محبت نما

نوشتۀ تام هولادِی

ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO