ادامه فصل سوم: بررسی شواهد- نقد بی سواد بودن محمد و محافظت قرآن
بسیاری از مسلمانان اعتقاد دارند که مندرجات قرآن دلیلی بر «وحی» آن از جانب خدا است. آنها اصرار دارند که کتابی با چنین پیامی به هیچ وجه نمی تواند از پیغمبری اُمّی مثل محمد آمده باشد. منتقدان در مخالفت با این دیدگاه، دلایلی به شرح زیر ارائه می کنند:
اینکه آیا محمد واقعاً بیسواد بوده، هنوز زیر سؤال است و قطعیتی در این خصوص وجود ندارد. فاندر، که به اذعان بسیاری از محققان، نویسنده دقیق و معتبری است، در کتاب خود می گوید که کلمه عربی «اُمّی» در قرآن (اعراف 157) که به پیامبر بی سواد ترجمه شده را «می توان غیر از بی سواد، به کافر یا مشرک نیز ترجمه نمود».
فاندر ضمن این گفته تأکید می کند که واژه عربی «اُمّی» نه به معنی «پیغمبر بی سواد» بلکه اشاره به «پیغمبر امتها» (غیریهودیان) است و به هیچوجه دلالت بر «بیسوادی» ندارد».[1]
در واقع اصطلاح اُمی در سوره جمعه آیه 2 به همین معنی آمده است: «او است خدایی که از میان امتها، پیامبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت کند…» همین مفهوم در چندین جای دیگر نیز آمده است (بقره 129؛ آل عمران 69 و 164؛ اعراف 103).
شواهدی در دست است که بیانگر این هستند که محمد بی سواد نبوده است. به عنوان مثال، «وقتی عهدنامه حُدیبیه نوشته و آماده امضاء شد، محمد قلم را از دست علی گرفت و بر روی کلماتی که علی او را به عنوان «رسول اللّه» معرفی کرده بود، خط کشید و با دست خود نوشت «پسر عبداللّه».
همچنین، «در سنت و حدیث آمده است که محمد در هنگام مرگ، قلم و کاغذ طلبید تا جانشین خود را تعیین نماید ولی قبل از آنکه قلم و کاغذ بیاورند دچار ضعف و بیهوشی شد».[2]
به علاوه، مونتگمری وات، در نتیجه تحقیقات خود به این نکته رسیده است که «می دانیم بسیاری از اهالی مکه قادر به خواندن و نوشتن بودند و بنابراین می توان تصور نمود که بازرگان موفقی چون محمد چیزهایی در مورد هنر و ادبیات بداند».[3]
در واقع، حتی برخی از محققان مسلمان، محمد را «فرهیخته ای تمام و کمال» دانسته اند.[4] علاوه بر این، حتی اگر محمد در سالهای اول جوانی از تعلیم و تربیت رسمی محروم بوده باشد، هیچ دلیلی ندارد که شخص باهوشی چون او بعدها اقدام به چنین امر مهمی نکرده باشد. او تنها شخصیت ادبی در تاریخ بشر نیست که بدون استفاده از تعلیم رسمی، فردی خودآموخته باشد.
حتی اگر (به فرض محال) بپذیریم که محمد بی سواد بوده، این نتیجه گیری که خدا قرآن را به او دیکته کرده به هیچوجه منطقی به نظر نمی رسد، چراکه چندین امکان دیگر وجود دارد. حتی چنانچه محمد تعلیم رسمی ندیده باشد، وی فردی باهوش و از مهارت های برجسته ای برخوردار بود.
به علاوه، کاتب وی می توانست سخنان او را قالبی ادبی دهد و این کار در دوران قدیم به هیچ وجه غیرمعمول نبود. هومر، نابینا بود و به همین خاطر به احتمال قوی خود او شاهکارهای حماسی اش را ننوشت.
سرانجام اینکه، برخی از منتقدان استدلال می کنند که احساس اولیه محمد احتمالاً درست بوده یعنی وی مطالب خود را از یک روح پلید گرفته است.* در هر صورت، این امکان وجود دارد که حتی فردی تعلیم نیافته بتواند منبع نگارش قرآن باشد.
محافظت کامل
آیا دست نخوردگی و محافظت کامل قرآن می تواند دلیلی بر الهام الهی آن باشد؟ جواب منتقدان به دلایلی چند، منفی است.
اول، در مورد اصالت و محافظت قرآن غالباً مطالب بسیار اغراق آمیزی گفته می شود، در حالی که قرآن کنونی، رونوشتی از نسخه تجدیدنظر شده عثمان در قرن اول اسلام است و نه دقیقاً همان چیزی که محمد بر زبان می آورد.[5] در مورد این ادعا می توان به مدارک و شواهد متعددی اشاره نمود.
(1) همانطور که قبلاً اشاره شد، قرآن در ابتدا به صورت مکتوب درنیامد بلکه پیروان وفادار محمد آن را حفظ میکردند و بیشتر آنان اندک زمانی بعد از مرگ محمد، در جنگها کشته شدند. طبق روایات و احادیث اولیه، کاتبان محمد، قرآن را روی قطعاتی از کاغذ، سنگ، برگهای درخت خرما، استخوان کتف شتر و تکه های چرم مینوشتند.
مسلمانان بر این باورند که قرآن در زمان حیات محمد کتابت شده ولی طبق شهادت «زید» که از اصحاب نزدیک پیغمبر بود، وقتی ابوبکر از او خواست «سوره ها و آیات مختلف قرآن را جستجو و جمع آوری کن» در پاسخ گفت: «پس باید قرآن را از شاخه های بی برگ نخل، قطعات نازک سنگ سفید و سینه مردمان جمع آوری کنم!»[6]
چندی بعد در زمان خلافت عثمان، به خلیفه سوم مسلمین گزارش دادند که هر گروه از مسلمانان، قرآن های خاص خود را دارند. بار دیگر «زید» فراخوانده شد و دستور یافت تا بر جمع آوری و نگارش نسخه رسمی و تجدیدنظرشده قرآن نظارت نماید و نتیجه کار او همین نسخه قرآن است که تا به امروز یکدست و بدون تغییر مانده است، نه همان نسخه اصلی و اولیه ای که به ادعای مسلمانان مستقیماً از خدا به محمد وحی شد.
(2) آرتور جفری، باستانشناس برجسته اروپایی، کتابی تحت عنوان «نکاتی در باب متن قرآن» نوشته که در آن، وضعیت متن قرآن قبل از استاندارد شدن در زمان حکومت عثمان را به روشنی بیان کرده است. او نشان می دهد که قبل از نسخه اصلاح شده عثمان، برخلاف ادعای مسلمانان، چندین نسخه متفاوت از قرآن وجود داشته است.
جفری، نتیجه گیری می کند: «وقتی نسخه اصلاح شده عثمان را بررسی می کنیم، بلافاصله معلوم می شود که اقدام عثمان [برخلاف چیزی که مسلمانان می گویند] صرفاً نه حذف قرائتهای گویشی قرآن، بلکه اقدامی مدبرانه و ضروری برای ایجاد معیاری قابل قبول (یا نوعی قانون اساسی) به جهت کل امپراتوری تحت حاکمیت خود بود».
علاوه بر این، وی می افزاید: «در بین مجموعه هایی از آیات قران که در شهرهای بزرگی چون مدینه، مکه، بصره، کوفه و دمشق در دست مردم بود، تفاوتهای فاحشی وجود داشت. از این رو، عثمان برای پایان دادن به این تشتت، چاره را در این دید که نسخه موجود در مدینه را به عنوان نسخه اصلی و معتبر معرفی نماید و بقیه نسخه ها را از بین ببرد».
بنابراین جفری نتیجه می گیرد: «تردیدی نیست که نسخه منتخب عثمان، تنها یکی از نسخه های متعدد قرآن در آن زمان بوده است».[7]
مونتگمری وات نیز با پذیرفتن این نتیجه گیری عمومی، تنها به تفاوتهای بین دو نسخه قدیمی قرآن، یکی قرآن «ابن مسعود روفی» و دیگری قرآن «ابن کعب سوری» اشاره می کند و می گوید: «امروزه هیچ نسخه ای از این دو مجموعه قدیمی در دست نیست اما فهرست تفاوتهای این دو نسخه بسیار طولانی و چیزی در حدود هزار مورد یا بیشتر است».[8]
(3) برخلاف باور رسمی اسلام، امروزه تمام مسلمانان به یک قرآن واحد اعتقاد ندارند. مسلمانان سنی نسخه «ابن مسعود»را یکی از معدود کسانی که از سوی محمد برای تعلیم دادن قرآن تعیین شده بود، معتبر می دانند و هم اکنون از قرآن ابن مسعود که مغایرتهای بسیاری با قرآن تجدیدنظر و اصلاح شده عثمان دارد، استفاده می کنند… این قرآن، تنها در سوره بقره، 150 تفاوت با قرآن عثمان دارد.
جفری، نود و چهارصفحه از کتاب خود را بر برشماری این مغایرتها اختصاص داده است. او همچنین نشان می دهد که قرائتهای متفاوت – برخلاف چیزی که مسلمانان ادعا می کنند- تنها به موارد مربوط به گویش یا لهجه محدود نمی شود. برای نمونه، گاهی سراسر یک عبارت یا جمله با نسخه دیگر مغایرت دارد و حتی در مواردی یک جمله کامل حذف شده است.
جفری، نتیجه می گیرد که «کاملاً بدیهی است که نسخه منتخب عثمان تنها یکی از نسخ متعدد و متفاوت آن زمان بوده… و حتی در اینکه عثمان متن منتخب خود را تدوین کرده باشد، شک و تردیدهای زیادی وجود دارد».[9]
(4) روایاتی که عامه مسلمانان آنها را قبول دارند، بیانگر مواردی هستند که در قرآن کنونی وجود ندارد. در یکی از این روایات آمده که «عایشه» همسر محمد گفته بود: «در میان آیاتی از قرآن که بر محمد نازل شد، ده آیه مشهور مربوط به شیر دادن اطفال بود که نسخ شدند و سپس پنج آیه دیگر جایگزین آنها شد. چون رسول خدا رحلت نمود، این آیات در قرآن تثبیت شدند».[10]
مورد دیگری که در قرآن امروز وجود ندارد، جملاتی است که از قول عمر روایت شده: «هر آینه خدا محمد را به حق فرستاد و کتاب را بر او نازل کرد. پس آیه مربوط به سنگسار نیز بخشی از وحی خدای قادر مطلق است. رسول خدا و ما نیز به تأسی از او حکم سنگسار را اجرا کردیم و در کتاب خدا، سنگسار، مجازات زناکاران است».[11] این وحی اولیه ظاهراً تغییر یافت و صد ضربه شلاق جایگزین سنگسار شدن زانیان گردید (نور 2).
(5) آیات مشهور به آیات شیطانی بیانگر تغییرات دیگری در نسخه اصلی است. براساس نسخه ای از قرآن، در همان سالهای اول رسالت که محمد در مکه زندگی می کرد، خدا به او وحی نمود و به او اجازه داد که برخی از بتها را به شفاعت بگیرد:
آیا لات و عزا را نگریستی
و آن دیگری منات، سومین را؟
آنها قوه ای باشکوهند:
شفاعتشان مقبول است
و دوستیشان فراموش نمی شود.[12]
مدتی بعد از این جریان، وحی دیگری بر محمد نازل شد و با حذف سه خط آخر، آیاتی دیگر جایگزین آنها شد که اکنون آیات 21 تا 23 سوره نجم است و در آن قسمت مربوط به شفاعت این بتهای مشرکان حذف شده است. طبق نوشته «وات»، این دو نسخه از قرآن در میان مردم وجود داشته و آنها را می خوانده اند.
محمد در توضیح این حذف و جایگزینی گفت که شیطان او را فریب داده و بدون اینکه خود بداند آیات دروغینی در کلام خدا جای داده است.[13]
(6) کلر تیسدال، محقق مشهور که در میان مسلمانان کار می کرد، اشاره می کند که حتی در نسخه امروزی قرآن نیزمغایرتهایی وجود دارد:
از قرائتهای متفاوت می توان به موارد زیر اشاره کرد: (1) سوره قصص 48، برخی، کلمه «سِحران» را «ساحران» می خوانند؛ (2) سوره احزاب 6، در برخی قرآن ها بعد از «اُمَّهاتُم»، عبارت «و هو ابون لهم» اضافه شده است؛ (3) سوره سباء 19، عبارت «رَبَّنا بعید» را عده ای «ربُّنا بعادا» می خوانند؛ (4) سوره ص 23، در برخی نسخه ها به جای «تِسعُونَ» کلمه «تِسعتُونَ» آمده است؛ (5) سوره مریم 33، عبارت «تنترون» را برخی «یمترون» می خوانند.[14]
(7) هرچند در میان مسلمانان، شیعیان در اقلیت هستند ولی با بیش از یکصد میلیون نفر پیرو، دومین فرقه بزرگ اسلامی در جهان به حساب می آیند. آنان ادعا می کنند که عثمان عمداً بسیاری از آیات قرآن را که مربوط به «علی» بوده، حذف کرده است.[15]
بیوان جونز، این موضوع را در کتاب خود، «امت محمد» خلاصه کرده و می نویسد: «در حالی که ممکن است این موضوع حقیقت داشته باشد که هیچ کتابی مثل قرآن طی قرون متمادی سالم و دست نخورده مانده باشد، اما به همان اندازه حقیقت دارد که هیچ کتاب دیگری تا این حد مورد جرح و تعدیل قرار نگرفته است…»[16]
این جرح و تعدیلها در همان ابتدا صورت گرفت و از این رو مسلمانان در حالی ادعای محفوظ بودن قرآن را میکنند که خود به اصلاح و تدوین آن در زمان عثمان اذعان دارند و از این رو ادعایشان به هیچوجه معقول و محکمهپسند نیست.
حتی اگر قرآن کنونی، رونوشتی دقیقاً کلمه به کلمه از همان قرآن اصلی محمد باشد، دلیل نمی شود که آن را الهام خدا بدانیم، بلکه در بهترین حالت بیانگر این است که قرآن کنونی، رونوشتی مطابق اصل از سخنان محمد است و این بیانگر یا مؤید هیچ چیزی در مورد حقانیت سخنان وی نیست.
مسلمانان مدعی هستند که دین آنها واقعی است، زیرا تنها آنان هستند که نسخه کامل و دست نخورده «کتاب مقدس» خود را در اختیار دارند. این ادعا به همان اندازه سفسطه آمیز است که کسی ادعا کند داشتن یک اسکناس جعلی هزار دلاری تانخورده بهتر از داشتن یک اسکناس صد دلاری اصل ولی کهنه و فرسوده است! نکته اصلی و مهم که توجه مدافعان اسلام را به آن جلب می کنیم این است که اصل، کلام خدا است و نه داشتن رونوشتی کامل از آن.
[1] Ibid., 254. Also See W. Montgomery Watt, Bell’s Introduction to the Qur’an (Edinburgh: Edinburgh University press, 1970), 33-34.
[2] Ibid., 255.
[3] W. Montgomery Watt, Muhammad: Prophet and Stateman (reprint: London: Oxford University Press, 1967), 40.
[4] See Gudel, 72.
* برای جزئیات بیشتر در مورد این موضوع به فصل دوم رجوع کنید.
[5] John Gilchrist, Jam’al Qur’an: The Codification of the Qur’an Text (Benoni, South Africa: Jesus to the Muslims, 1989).
[6] See Pfander, 258-59.
[7] See Jeffery, 7-8.
[8] W. Montgomery Watt, Bell’s Introduction to the Qur’an (Edinburgh: Edinburgh University press, 1970), 45.
[9] Ibid., ix-x.
[10] See Pfander, 256.
[11] Ibid., 256.
[12] See W. Montgomery Watt, 60.
[13] Ibid., 60-61.
[14] W. St. Clair- Tisdall, A Manual of the Leading Muhammedan Objections to Christianity (London: Society for promoting Christian Knowledge, 1904), 60.
[15] Ibid., 59. Also see B. Todd Lawson, ‘Note for the study of a Shi’I Qur’an’ in Journal of Semitic Studies (Autumn 1991), vol. 36, no. 2, 279-96.
[16] L. Bevan Jones, The People of the Mosque (London: Student Christian Movement Press, 1932), 62.
نویسندگان: نورمن گایسلر و عبدالصلیب
کتاب پاسخ به اتهام
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |