ادامه فصل دوم: نمونه های اخلاقی محمد
اکثر اسلام شناسان بر این باورند که محمد به طور کلی شخصی اخلاق گرا بوده است، ولی ادعای مسلمانان بسیار بیشتر از اینها است! آنان شدیداً اصرار دارند که محمد هم عاری از گناه و هم نمونه اخلاق کامل برای نوع بشر میباشد و ادعا می کنند که محمد «بهترین الگوی مهربانی و کمال برای انسان در طول تاریخ است. او دلیلی زنده بر ماهیت واقعی انسان و نیز توانایی بشر در حوزه فضایل و امور متعالی است».[1] به عقیده مسلمانان این یکی از آن «دلایل اصلی» است که یگانه بودن رسالت الهی محمد را به اثبات می رساند.[2]
یکی از مشهورترین کتب کلاسیک اسلامی، اثر کمال الدین الدمیری، پیامبر اسلام را اینگونه توصیف نموده است:
محمد برگزیده ترین انسان، بزرگترین در میان پیامبران و پیامبر رحمت است… او بهترین در میان انبیا… و امت او بهترین در میان امتها است… او در فهم و کمال سرآمد بود و اصل و نسبش شریف و بزرگوار. قیافه ای بسیار دلپذیر داشت، در سخاوت و شجاعت یگانه بود، در فروتنی به حد کمال و در حکمت بسیار کارآمد. در خداترسی کامل بود، در پرهیزکاری به حد اعلی و در فصاحت کلام بی همتا. او در انواع کمالات، کامل ترینانسانها بود.[3]
در رابطه با آنچه که به اصطلاح کمال اخلاقی محمد گفته می شود، سؤالات متعددی در زمینه های مختلف مطرح است. اولین موضوع مسئله «تعدد زوجات» یا «چندهمسری» است.
مسئله چندهمسری. طبق نص قرآن، مرد می تواند تا چهار زن بگیرد (نساء 3). این موضوع حداقل موجب طرح دو سؤال می شود. اول، آیا «چندهمسری» امری اخلاقی است؟ دوم، آیا محمد خود شخصاً به این قانون عمل کرد؟ اگر پاسخ این سؤال منفی است، پس چگونه او می تواند نمونه اخلاقی کامل و بیعیب برای بشریت باشد؟
در سنت یهودی- مسیحی، چندهمسری به عنوان امری غیراخلاقی در نظر گرفته می شود. هرچند خدا این موضوع را همراه با دیگر گناهان و ضعفهای اخلاقی بشر تحمل می کند، ولی هرگز حکم به چنین عملی نداده است.* در هر صورت، قرآن «چندهمسری» را جایز شمرده و به روشنی به آن فرمان داده است. شریعت اسلام به مرد اجازه می دهد که تا چهار زن برای خود اختیار کند، مشروط به اینکه بتواند زندگی آنها را تأمین نماید: «پس زنان را به نکاح خود درآورید… دو یا سه یا چهار» (نساء 3).
بدون درنظر گرفتن حقیقتی که در تعالیم مسیحی نهفته است، از دیدگاه کلی اخلاق که هم مسلمانان و هم مسیحیان در مورد آن اتفاقن ظر دارند، نکات بسیاری در خصوص موضوع چندهمسری مطرح است. اول، تک همسری را بایستی الگوی اولیه و اصلی دانست، چراکه خدا به اولین مرد (آدم) تنها یک زن (حوا) داد.
دوم، تناسب موجود در میان انسانها دلالت بر تک همسری دارد، زیرا خدا تعداد زنان و مردان را تقریباً به نسبت مساوی خلق می کند. بالاخره، مساوات و عدالت حکم به تک همسری می دهد: اگر مردان بتوانند چند زن بگیرند، چرا زنان نتوانند چند شوهر داشته باشند؟ این منصفانه تر به نظر می رسد!
حتی صاحب نظر مشهوری چون محمد حسنین هیکل به طور ضمنی تک همسری را بر چندهمسری ارجح می داند و می گوید: «سعادت خانواده و جامعه را می توان از طریق محدودیتهای مبتنی بر تک همسری بهتر تأمین نمود».[4] در واقع روابط محمد با زنانش به خودی خود بر ضد الگوی «چندهمسری» است.
به عنوان مثال، هیکل به مشکلات ناشی از چندهمسری اشاره می کند و می گوید: «زنان پیامبر تا آنجا پیش رفته بودند که علیه شوهر خود توطئه چینی می کردند». این وضعیت قابل درک است، چراکه هیکل به روشنی اذعان می کند که «محمد غالباً به بعضی از زنان خود بی توجهی می کرد و بسیاری اوقات از برخی دیگر دوری می جست».*
این نویسنده در ادامه می افزاید: «در واقع، علاقه و توجه بیشتر محمد به بعضی از زنان خود، موجب بروز چنان مجادلاتی در بین «مادران مؤمنین» (زنان پیغمبر) گردید که محمد به فکر طلاق دادن بعضی از آنها افتاد».[5]
تمام اینها گویای این نکته است که «چندهمسری» به هیچ وجه نمی تواند الگوی اخلاقی مناسبی برای انسان، چه در اعتقاد و چه در عمل باشد.
در اینجا حتی اگر موضوع اخلاقی بودن یا نبودن چندهمسری طبق تعلیم قرآن را کنار بگذاریم، باز هم این مشکل اساسی به قوت خود باقی می ماند که بسیاری شخصیت محمد را شکننده و خدشه دار می بینند. خدا به محمد «وحی» کرد و فرمان داد که مرد نباید همزمان بیش از چهار زن داشته باشد، با این وجود خود او بسیار بیش از این تعداد داشت.
یکی از دفاعیه نویسان مسلمان و از نویسندگان کتاب «پیامبر اسلام، شوهر ایده آل» اذعان می کند که محمد پانزده زن داشت! با این حال به دیگران می گفت که نمی توانند بیش از چهار زن داشته باشند. چگونه می توان فردی را الگوی کامل اخلاق برای تمام انسانها دانست، در حالی که خود یکی از قوانین اساسی خویش را که مدعی بود وحی خدا است، نقض می کرد؟
پاسخ مسلمانان به این سؤال به هیچوجه قانع کننده نیست. می گویند که وحی خدا به محمد، او را از قانون «حداکثر چهار زن» مستثنی نمود و طبق الهام خدا وی می توانست بیش از چهار زن بگیرد، ولی دیگران چنین اجازه ای نداشته و ندارند.
محمد وحی خدا را اینگونه بیان می کند: «ای پیامبر، ما زنانی را که مهرشان را ادا کردی، بر تو حلال کردیم و کنیزانی را که به غنیمت، خدا نصیب تو کرده و ملک تو شد… و نیز مؤمنهایی که خود را به رسول بی شرط و مهر ببخشد و رسول هم به نکاحش مایل باشد» و بلافاصله می افزاید: «این حکم مخصوص تو است و دون مؤمنان» (احزاب 50).
نکته عجیب تر اینکه محمد حتی فرمانی از جانب خدا مبنی بر ازدواج با زینب، زن مطلقه پسرخوانده اش دریافت نمود (احزاب 37) و جالب است بدانیم که شوهر زینب او را به این خاطر طلاق داد که پیامبر مسحور زیبایی او شده بود.
علاوه بر تمام اینها، مسلمانان اصرار دارند که باور کنیم در خصوص عدالت زناشویی در بین همسران، یعنی رعایت نوبت، خدا طی الهامی دیگر، استثنای خاصی برای محمد قائل شد و مطابق وحی خدا او می توانست از میان زنان خود هرکه را مایل باشد، بدون توجه به نوبت برای هم خوابگی اختیار کند: «تو ای رسول، هر از زنانت را که خواهی نوبتش را به تأخیر افکن و هرکه را خواهی نزد خود بپذیر…» (احزاب 51).
چنین پیدا است که بالاخره خدا مجبور شد حد و مرزی برای عشق محمد به زنان قرار دهد. چراکه کار به جایی رسید که وحی دیگری از جانب خدا بر او نازل شد که می گفت: «ای رسول، بعد از این دیگر عقد هیچ زنی بر تو حلال نیست و نه مبدل کردن این زنان به زنان دیگر، هرچند از حسن او به شگفت آیی و بسیار در نظرت زیبا آید، مگر کنیزی که مالک شوی…» (احزاب 52).
با نگاهی به بی ثباتی محمد، انسان شگفت زده می شود که با عقل سلیم و چشم بینا چگونه می توان چنین شخصی را نمونه اخلاق کامل و شوهری ایده آل دانست.
[1] Hammudah Abdalati, Islam in Focus (Indiana: American Trust Publications, 1975), 8.
[2] See Pfander, 225-26.
[3] See Gudel, 72
* این موضوع که معیار خدا برای انسان، تک همسری است از حقایق زیر به خوبی پیدا است:
(1) از همان ابتدای آفرینش انسان، خدا از طریق ازدواج تک همسری یعنی رابطه زناشویی بین یک مرد و یک زن (آدم و حوا)، الگوی بشر را تعیین نمود (پیدایش 27:1؛ 21:2-25). (2) الگوی یک زن برای یک مرد که خدا آن را مقرر نمود، روش معمول جوامع بشری بود (پیدایش 1:4) تا زمانی که گناه آن را بر هم زد (پیدایش 23:4). (3) شریعت موسی به صراحت فرمان داده است: «برای خود زنان بسیار مگیر» (تثنیه 17:17). (4) هشدار علیه چندهمسری به طور مرتب در بسیاری از متون کتاب مقدس آمده است، مخصوصاً در اشاره به زنان متعدد سلیمان (اول پادشاهان 1:11-2). (5) خداوند ما عیسی مسیح، هدف اولیه خدا مبنی بر ازدواج تک همسری را مجدداً تأیید کرد (متی 4:19) و یادآوری نمود که خدا در ابتدا «مرد و زن را آفرید» و آنها را در ازدواج به هم پیوست. (6) عهد جدید تأکید می کند که «هر مرد باید زن خود و هر زن باید شوهر خود را داشته باشد» (اول قرنتیان 2:7). (7) همچنین پولس رسول تأکید نمود که راهبران کلیسا باید فقط یک زن داشته باشند (اول تیموتائوس 2:3 و 12). (8) در حقیقت، ازدواج تک همسری پیش نمودی از رابطه بین عیسی مسیح و عروس او کلیسا است (افسسیان 31:5-32).
در واقع کتاب مقدس به روشنی نشان می دهد که خدا عمل کنندگان به بدعت «چندهمسری» را به سختی مجازات می کرد. در این خصوص ذکر چند نمونه کافی است: (1) چندهمسری برای نخستین بار در اشاره به جامعه ای گناهکار که بر ضد خدا عصیان ورزیده بود، مطرح می شود، آنجا که فردی قاتل به نام «لمک برای خودش دو زن گرفت» (پیدایش 19:4 و 23). (2) خدا بارها در مورد پیامدهای چندهمسری هشدار داده، از جمله اینکه «دلهایشان از خدا دور می شود» (تثنیه 17:17؛ رجوع کنید اول پادشاهان 2:11). (3) خدا هرگز حکم به چندهمسری نداده است، بلکه آن را همچون طلاق، به خاطر سنگدلی انسانها جایز شمرده است (تثنیه 1:24؛ متی 8:19). (4) در کتاب مقدس، تمام کسانی که «چندهمسر» بوده اند از جمله داود و سلیمان (اول قرنتیان 23:14) تاوان سنگینی برای این گناه خود داده اند. (5) خدا به همان اندازه از چندهمسری نفرت دارد که از طلاق، زیرا باعث از بین رفتن اهداف والای او برای خانواده می شود (رجوع کنید ملاکی 16:2). اقتباس از:
N. L. Geisler and T. Howe, When Critics Ask (Wheaton: Victor Books, 1992), 182-84.
[4] See Haykal, 294.
* رجوع کنید هیکل، 294. دلیلی که برای این رفتار محمد ارائه شده حتی گویاتر از خود موضوع است: «او از آنان دوری می جست تا نتوانند از مهربانی اش سوءاستفاده کنند».[!]
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |