آیا کلیسا با گالیله به مخالفت برنخاست؟
پرسشهای ساده همیشه دارای پاسخهای ساده نمی باشد. سؤال: " آیا کلیسا با گالیله به مخالفت برنخاست؟" مسلما" یکی از این سؤالات است. هر کس واقف است که کلیسا با گالیله به مخالفت برخاست، ولی این به چه معناست؟
با وجود پیچیدگی رابطه گالیله با کلیسا، چند واقعیت مربوطه وجود دارند که باید به سادگی ابراز شوند.
یک چیز مسلم است که هر کس که در مسئله گالیله نقش داشته است، مسیحی وقف شده بوده است. مسئله بین یک جامعه غیردینی علمی علیه کلیسای ضد علمی ارتجاعی نبوده است. کلیسای کاتولیک رومی حمایت بزرگی را برای مطالعات ستاره شناسی نسبت به تمام مؤسسات هم عصر، تدارک دیده بود.
به عبارت دیگر، مطالعه مستقیم عبارات مشخص کتاب مقدسی(پیدایش 1؛ یوشع 10: 12؛ مزمور 19: 4-6؛ 93: 1؛ 104: 5،19؛ جامعه 1: 4-5) ستاره شناسی زمین-مرکزی را پیشنهاد می کند که خورشید دور زمین ثابت می چرخد. در اوایل قرن هفدهم، در آغاز اصلاحات پروتستان و شورای کاتولیک رومی ترنت، یک چنین تفسیر ساده لوحانه ای از این عبارات در تمام مسیحیت عادی بود. علاوه بر این عقل سلیم و سنگینی نظریات علمی همزمان، با نظریه حرکت زمین مخالف بود.
بنابراین هر مدافع عمومی ستاره شناسی کپرنیکی (مرکزیت خورشید) می بایست بر دو چالش بسیار مشکل پیروز شود. او می بایست مدرک قاطع علمی برای حرکت زمین و ثبات خورشید ارائه می داد- چیزی که در آن زمان در دسترس نبود، حتی برای گالیله. افزون بر این، او می بایست رهنمود ماهرانه الهیاتی نیز برای توضیح اینکه این نوشتجات کتاب مقدسی که به ظاهر با فرضیه کپرنیکی ضدیت می کرد، چگونه می بایست بدرستی تفسیر شوند ارائه دهد. گالیله یک الهیدان نبود. او یک ریاضیدان و فیلسوف طبیعی بود.
اگرچه گالیله بر این باور بود که او مدرک کافی در اختیار دارد تا فرضیه کپرنیک ( در نظریه جزر و مد) را ثابت کند، اما اشتباه می کرد. نظریه او به طریقی جدی ناقص بود. اطمینان بیش از حد گالیله در قوت نظریه اش باعث شد گالیله پا را فراتر از تخصص خود گذاشته و وارد حیطه الهیاتی تفسیر کتاب مقدس شد. به عنوان یک شخص غیر روحانی او قدم فراتر از مرزهای خود برداشته شروع به دادن رهنمودهای مطالعه کتاب مقدس کرد.
کلیسای کاتولیک رومی چه کرد؟ این کلیسا با احتیاط و محافظه کاری از نظریه دریافت شده علمی و کتاب مقدسی روزمره حمایت کرد. در سال 1616 میلادی مشاورین الهیاتی مقام مقدس (مشاورین پاپ) نظریه کپرنیک را یک نوع بدعت و احمقانه اعلام کرد. رهبران پروتستان مانند مارتین لوتر و ژان کالون، مخالفت مشابهی را با کپرنیکانیسم ابراز داشتند.
در سال 1633 میلادی گالیله به " اتهام شدید بدعت" و حبس خانگی به علت حمایت از فرضیه کپرنیکی محکوم شد. البته این حقیقت اهمیت زیادی دارد که کلیسا هرگز رسما" فرضیه کپرنیکی را بنابر اختیارات محوله، محکوم نکرد. به این معنا که کلیسا هیچگاه رسما" با کپرنیکانیسم بعنوان اصل ایمانی ضدیت نکرد. هیچ فرقه پروتستان نیز چنین کاری نکرده است. پاپ و مشاورینش و رهبران دیگر مسیحی در نظریات شخصی خود در این مورد ممکن است اشتباه کرده اند، اما همه آنها از اعلان ضد کپرنیکانیسم بعنوان آموزه رسمی مسیحیت، خودداری کردند. گالیله به خاطر پا فراتر گذاشتن از یک مسیحی معمولی به یک مسئله الهیاتی (تفسیر کتاب مقدسی) که یک مسئله علمی را مورد بحث قرار می داد، تنبیه شد. در پایان قابل ذکر است که این یک بحث مذهبی در مورد تفسیر کتاب مقدسی مسیحیان در میان کلیسای کاتولیک رومی بوده است.
آیا کلیسا با گالیله ضدیت کرد؟ بله، این کار را کرد. اما این ضدیت در زمینه ای بود که با دقت سعی می شد هم مسیحیت ارتدکس و هم صداقت علمی در یک عصر دگرگونی های پرهیاهو حفظ شود.
حقیقت مهم این است که برخلاف تمایلات رهبران پروتستان و کاتولیک، کلیساهای مسیحی هیچگاه با کپرنیکانیسم بعنوان یک اصل ایمانی رسمی، مخالفت نکردند.
نویسنده: مارک ای کالتهوف
مترجم: کشیش ورژ باباخانیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |