دفاعیات ایمانسؤالات رایجکتاب مقدس

آیا معجزات کتاب مقدس باور کردنی هستند؟ 

4.4/5 - (16 امتیاز)

آیا معجزات کتاب مقدس باور کردنی هستند؟

آیا تا به حال از معجزات کتاب مقدس در عجب بوده اید؟ آیا در دفاع از این مبحث عقب نشینی کرده اید؟

به عنوان نمونه:

– در بارۀ شرح خلقت ( فصل اول پیدایش)

– یا ده بلای نازل شده در مصر (در کتاب خروج فصل های 7 الی 11)

– یا روزی که خورشید در وسط آسمان متوقف شد! (در فصل 10 کتاب یوشع آیات 1 الی 15)

– شاید برخی از معجزات شفابخش عیسای مسیح؟

الاهی دان معروف رودولف بولتمان (1976-1884 میلادی)  تلاش کرد تا با حذف معجزات از تعالیم عیسی، آن را اسطوره زدایی کند. او تا حدی پیش رفت که گفت: «در حالی که از نورالکتریکی، بی سیم، اکتشافات پزشکی و جراحی مدرن استفاده می کنیم، ایمان داشتن به دنیای ارواح و معجزاتِ عهد جدید امری غیرممکن است.» (1)

شک در مورد وجود معجزه در ذهن اکثر مردم مدرن غربی وجود دارد. آن ها این گونه معتقدند که کتاب مقدس در دوران ماقبل علوم نگاشته شده یعنی زمانی که بسیاری از پدیده های طبیعی (مانند رعد و برق یا صاعقه و زلزله) مستقیماً به فعالیتی الهی نسبت داده می شده است. امروزه می دانیم که توضیحات کاملاً طبیعی برای این پدیده ها و بسیاری از پدیده های دیگر وجود دارند. ممکن است که مردم در دوران کتاب مقدس تمایل بیشتری به باور داستان های معجزه آمیز داشته اند، اما امروزه دیگر نمی توان آن ها را توجیه کرد. و سخنانی به این منوال …

برای دانشجویان و پزشکان مسیحی، این موضوع یک موضوع جنجال برانگیزی است. چگونه با شفاها و وقایع معجزه آسای کتاب مقدس برخورد کنیم؟ آیا امروزه نیز به شفای معجزه آسا ایمان داریم؟ این گونه سؤالات با توجه به اینکه انکار معجزه یعنی انکار وجود خدا؛ سؤالات بسیار مناسبی می باشند.

اگر معجزات رخ نداده اند، بنابر این رستاخیز مسیح نیز اتفاق نیفتاده و ایمان ما باطل است! (اول قرنتیان 15: 14)

قبل از ادامه دادن به این مطلب، می بایست عبارات خود را تعریف  کنیم: «معجزه به هر رویدادی گفته می شود که با فرآیندها یا پدیده های طبیعی قابل توضیح نباشد و برای انجام آن، نیاز به عاملی فراطبیعی باشد.»

پیشینۀ تاریخی (2)

در طول قرون متمادی، اکثر اروپایی‌ها به مداخلۀ نیروهای ماوراء طبیعی، چه خدا و چه موجودات کوچک تر، مانند فرشتگان و دیوها اعتقاد داشتند. با این حال، با ظهور دوران روشنگری در اروپا در طول قرن هفدهم، این نوع طرز تفکر به طرز چشم گیری تغییر نمود.

آیزاک نیوتن (1643-1727میلادی) قوانین حرکت خود را تدوین کرد و این ایده را ترویج داد که آنچه در جهان می گذرد صرفاً یک امر علت و معلولی است و همه چیز از قوانین بسیار سختی پیروی می کنند. این امر بخشی از پس‌ زمینۀ ظهور دئیسم (خداباوری با تکیه بر برهان) بود، یک جهان‌بینی فلسفی که شامل اعتقاد به خدای شخصی بود که جهان را آفرید، اما بعداً به کناری کشید و خلقت را به ‌طور خودکار مانند یک ابزار ساعتی بزرگ بدون اینکه دیگر در آن مداخله ای بکند، به حال خود رها نمود. این بدان معنی بود که معجزه غیرممکن است زیرا تصور می شد که خدا دیگر مداخله ای در خلقت خود نمی کند.

اسپینوزا  (1632-1677میلادی) یکی از طرفداران اصلی دئیسم (خداباوری برهانی) و از مخالفان سرسخت معجزه، بندیکت (باروخ) اسپینوزا بود.

او این را بر اساس دو خط اصلی، مورد حمله قرار داد:

1) نظم غیرقابل تغییر طبیعت

اسپینوزا معتقد بود که ذهن و ارادۀ خدا یکی هستند، که هر دو تغییر ناپذیر و ابدی هستند و قوانین طبیعت از آن ها سرچشمه می گیرند. پس اگر معجزه ای بر خلاف قوانین طبیعت رخ می داد، نشان‌دهندۀ تغییرات اساسی در ذات خدا بود که چنین امری غیرممکن بود.

2) نیاز به اطمینان و یقین

او همچنین مدعی شد که اثبات وجود خدا باید امری کاملاً قطعی باشد. برای او ثابت بودن جهان طبیعی و فرآیندهای آن دلیل بر وجود خدا بود. بنابرین اگر معجزه ای این نظم را بر هم می زد، وجود خدا زیر سؤال می رفت و در نتیجه ما را به سوی انکار وجود او سوق می داد!

هیوم ( دیوید هیوم فیسلوف اسکاتلندی)- دیوید هیوم (1711-1776میلادی) رویکرد متفاوتی را در پیش گرفت، اما در مخالفت با معجزات به همان اندازۀ اسپینوزا سرسخت بود. او نیز دو استدلال اصلی داشت:

  • معجزات اصولاً قابل اثبات نیستند

باور باید متناسب با شواهد و مدارک باشد. از نظر هیوم، برهان تغییرناپذیری، نظم طبیعی مطلق بود، به طوری که اگر بتوان برای استدلال، جهت وقوع معجزۀ خاصی برهان مطلقی ارائه داد، این در بهترین حالت به منزلۀ اثبات خلاف آن خواهد بود. به عبارتی دیگر، معجزه را نمی توان با قطعیت اثبات نمود.

  • شواهد معجزات عملاً ضعیف هستند

علیرغم امتیازات فوق، هیوم معتقد بود که شواهد و مدارک معجزات حتی برای محتمل ساختن معجزات کافی نیست، چه رسد به قطعیت آن ها. وی چهار دلیل برای این امر ذکر نمود: عدم وجود شاهدانی که به اندازۀ کافی معتبر باشند. تمایل مردم به باور داستان های خارق العاده، معجزه هایی که فقط در میان مردم غیرمتمدن رخ می دهد و بالآخره معجزاتی که در همۀ ادیان صورت می گیرد و در نتیجه ادعاهای حقیقت داشتن یک دین را بر دیگری پشتیبانی نمی کند.

او معتقد بود که مسیحیت مستلزم ایمان است، اما هیچ کس نمی تواند آن را بر اساس عقل و منطق باور کند.

در پاسخ به دئیست ها (خداباوران متّکی بر برهان)

اگرچه تاریخ عموماً این گونه نتیجه می گیرد که این گزاره ها بی‌پاسخ بودند، اما این نشان دهندۀ ناآگاهی مسیحیان آن دوران به خاطر ندادن پاسخ های آگاهانه و قانع‌کننده‌ بوده است.

یاکوب ورنِت در پاسخ به اسپینوزا نوشت که تنها تجربه، ما را به این باور می رساند که طبیعت تغییرناپذیر است، اما این دلیلی به ما ارائه نمی دهد که باور کنیم هیچ تغییری امکان ندارد. وقایع طبیعی به ارادۀ خدا بستگی دارند که در صورت صلاح دید خود، هر وقت که بخواهد می تواند در نظم عمومی اشیاء، استثناء قائل شود. سیر طبیعت «در اثر یک ضرورت کورکورانه نیست، بلکه ناشی از علتی آزاد است که هر گاه بخواهد آن را قطع و معکوس می‌کند.» (3)

کلود فرانکو هاتویل اضافه نمود که قانون طبیعی الزاماً ذات خدا را بسط نمی دهد، بلکه او آزاد است آن را هر گونه که انتخاب می کند، استوار سازد. از سوی دیگر، اگر ارادۀ او باشد، می تواند حتی قوانین خود را نیز تغییر دهد.

ویلیام پِیلی- هیوم دچار بدشانسی شد چون نظریۀ او به طرز فراگیری توسط ویلیام پِیلی رد شد. اثر ویلیام به نام «دیدگاهی از شواهد مسیحیت» آنقدر تأثیرگذار بود که خواندن آن برای متقاضیان دانشگاه کمبریج تا قرن بیستم امری اجباری بود! برخلاف استدلال اول هیوم، پِیلی به این موضوع پاسخ داد که: تغییرناپذیریِ نظم طبیعی به هیچ وجه قابل اثبات نیست.

حتی اگر تجربۀ محدودِ ما؛ ما را به این باور برساند که طبیعت به طور یک نواخت عمل می کند، نمی تواند ثابت کنندۀ این باشد که تجربۀ جهانی به صورتی کاملاً مطلق، معجزه را انکار می کند. ادعاهای بسیار بعضی از افراد، این سؤال را مطرح می کند که آیا می توان پاسخ به سؤالی را بدون تلاش برای اثبات آن پذیرفت؟ زیرا کدام موجود متناهی می تواند به طور مشروع ادعای «تجربۀ جهان شمول» کند؟ این امری کاملاً منطقی است که اگر خدا وجود داشته باشد، می خواهد خود را آشکار کند و برای این کار از معجزه استفاده می کند. اگر او از معجزات خاصی برای تأئید مکاشفۀ خود استفاده می نمود (مثلاً در تأئید مسیحیت)، این کاملاً با این واقعیت مطابقت دارد که  امروزه شاهد همان معجزات نیستیم چون برای هدفی خاص در یک زمان خاص وجود داشته اند.

در پاسخ به فقدان شواهد فرضی هیوم برای معجزه، پِیلی پذیرفت که باید در رسیدگی به  ادعاهای معجزه‌، دقت زیادی نمود. با این حال، وی بر لزوم مشاهدۀ چنین ادعاهایی در بستر الاهیاتی و تاریخی آن ها، تأکید ورزید. او گفت وقتی با این دید به مسئله نگاه می کنیم، معجزه های اناجیل بی سابقه و دارای شواهدی عالی است (بعداً به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت).

برای درک چگونگی دور شدن جامعۀ غربی از اعتقاد به معجزه، توضیحات مختصر و مفید در بالا ذکر شد.

البته امروزه بسیاری از همکاران هم تراز ما در علم پزشکی، دِئیست (خداباور بر اساس برهان) نیستند بلکه طبیعت گرا هستند. آن ها دیگر به خدای دورافتاده ای که جهان را به راه انداخته و از دور تماشا می کند، اعتقادی ندارند، بلکه به طور کل، منکر وجود خدا هستند.

سؤالات معاصر

اگرچه تفکر اسپینوزا و هیوم تأثیر عمیقی داشته است اما تعداد بسیار کمی از دوستان ما از آن ها نقل قول می کنند. توضيحات دیگری نیز برای معجزاتی كه امروزه با آن ها برخورد می کنیم، بيان شده‌اند که از این قبیل می باشند:

  • معجزات توضیحات طبیعی دارند

برخی از وقایع کتاب مقدس امروزه به عنوان دلایل طبیعی شناخته شده اند، یا حداقل برای آن ها می توان علل طبیعی را مفروض دانست. گفته می شود رنگین کمان بعد از سیل ( بارندگی؛ طوفان) نشانه ای از جانب خدا است ( پیدایش 9:17-12). با این حال می دانیم که رنگین کمان در اثر شکست نور از طریق قطرات آب در جو ایجاد می شود. از دیگر پیشنهادات می توان به تخریب سدوم و غموره توسط یک آتشفشان اشاره کرد (پیدایش 19:23-29). باز شدن دریای سرخ به علت باد شدید(خروج 14:21و22)؛ یا خشک شدن رودخانۀ اردن به دلیل ریزش کوه (زمین لرزه) (یوشع 3: 14-17).

اما توضیحات طبیعی به هیچ وجه عمل خدا را نادیده نمی گیرد. کتاب مقدس خدا را به عنوان نگه دارندۀ جهان معرفی می کند (عبرانیان 1: 3)؛ که آسمان را با ابر می پوشاند، زمین را سیراب می کند، علف ها را می رویاند و برف، یخ بندان، تگرگ و نسیم می فرستد (مزمور8:147-18). خدا در درون و از طریق رویدادهای طبیعی عمل می کند که آن ها، بخشی از خواست و ارادۀ خدا هستند و نه عمل خاصی از جانب او.

در حالی که برای رویدادهای معجزه آسا توضیحات طبیعی وجود دارد ولی اغلبِ زمان بندی ها، به فعالیت و نظارت خدا اشاره دارند. نابودی سدوم و غموره، جدا شدن دریای سرخ و خشک شدن رود اردن درست در زمان مناسب برای نشان دادن قدرت خدا در برابر قدرت شیطان و به جهت هدایت و محافظت از قوم خدا رخ داد. نمونۀ دیگر سکه ای که در دهان ماهی یافت شد (متی 24:17-27) به گونه ای که تا زمان حال، در دریای جلیل ماهی ای وجود دارد که به پطرس مقدس معروف است. ماهی هایی که در این محل صید شده و خورده می شوند، اغلب در دهانشان اشیایی مانند درب بطری یا سکه وجود دارد. این واقعه به خودی خود جای تعجبی ندارد. اما نکتۀ قابل توجه این است که اولین ماهی که عیسی از پطرس خواست تا صید کند، ماهی بود که سکۀ مورد نیاز را در دهان داشت.

علی رغم دلایل «طبیعیِ» احتمالی برای برخی از رویدادها، به معجزات زیادی در کتاب مقدس اشاره شده است که هیچ توضیح طبیعی برای آن ها وجود ندارد. چوبی که تبدیل به مار می شود (خروج 4: 2-4). یا سر تبرِ آهنیِ شناور (دوم پادشاهان 6:6) و صد البته رستاخیز و برخاستن جسد عیسی پس از یک مرگ وحشتناک و ماندنِ 36 ساعته در یک مقبره. این وقایع  را نمی‌توان به‌عنوان اتفاقاتی تصادفی توضیح داد و اگر حقیقت داشته باشند می بایست رویدادهای ماوراء طبیعی باشند.

  • معجزات قوانین طبیعت را زیر پا می گذارند

امروزه این استدلال که دئیست ها (خدا باوران برهانی) به آن علاقه مند هستند نیز اغلب مورد استفاده قرار می گیرد. با این حال باید گفت چنین برداشتی سوءتفاهمی بیش نیست. مشاهدات علمی، نحوۀ عملکرد اشیا را ثبت می‌کند و بر اساس آن، نظریه‌ها و قوانین مربوطه شکل می گیرند. اغلب چنین مواردی باید در پرتو مشاهدات بعدی اصلاح شوند. برای مثال، فرضیۀ نسبیت اینشتین، رفتار ذرّات کوچکی را که نزدیک به سرعت نور حرکت می کنند را به گونه ای توضیح داد که قوانین حرکت نیوتن از توضیح آن ناتوان بود. این گونه است که یک واقعیت کشف شده می تواند فرضیه ای رسمی را زیر سوال ببرد!

این که باور داشته باشیم همه چیز فقط به خاطر این که به روش خاصی اتفاق می افتد باید همیشه به همان روش رخ دهد، جهش ایمانی بزرگ است! کسانی که سخن از قوانین به میان می آورند می بایست به وجود یک قانون گذار نیز باور داشته باشند. اما وقتی که قوانین توسط یک عامل ماوراء طبیعی وضع می شود، می‌توان آن قوانین را برای یک هدف خاص نیز اصلاح کرد یا به ‌طور موقت به تعلیق درآورد.

  • من هرگز معجزه ای ندیده ام

معجزات به خاطر ماهیت خود، پدیده های بسیار نادری می باشند. بنابراین تعجب آور نیست اگر خودمان هرگز شاهد آن نبوده باشیم. اما آیا باید به وجود آن ها شک کنیم؟ من در میان بیماران خود موردی از اختلال در فعالیت کلیه و کبد هرگز نداشته ام، اما وقتی شخصی در اورژانس با شکایت از برخی علائم به من مراجعه کرد و گفت که در نزدیکی آبِ آلوده به موش کار می کند، مجبور شدم او را جزو تشخیص جداگانۀ خود قرار دهم! من به کتاب های درسی پزشکی خود اعتماد داشتم که حتماً می بایست چنین بیماری وجود داشته باشد، اگرچه  هیچ تجربه ای در مورد آن نداشتم. در نهایت معلوم شد که او آن بیماری را نداشت، اما اگر این احتمال را رد می کردم، نشان دهندۀ حماقت من می بود.

به همین ترتیب وقتی صحبت از معجزات می شود، باید شهادت کسانی را که ادعا می‌کنند شاهد آن بوده و یا  تجربه کرده‌اند بسنجیم و به دلیل عدم حضور ما در آن واقعه، آن تجربه را نادیده نگیریم. برای ما حتماً احمقانه به نظر خواهد آمد اگر زنی اهل سومالی فقط به این دلیل که هرگز در روستای خود برف ندیده منکر وجود برف شود!

ما بیشتر عمر خود را صرف پذیرش آنچه دیگران در بارۀ رویدادها یا حقایق می گویند می کنیم در حالی که آن حقایق شخصاً برای ما ثابت نشده اند. اگر ادعایی غیرعادی یا خارق‌العاده به نظر می‌رسد، باید قبل از پذیرش آن، حتماً احتیاط به خرج دهیم. اما اگر شواهد و مدارکِ قوی ارائه شوند، مؤظفيم آن را جدی بگیریم.

  • هیچ سند و مدرک معتبری برای معجزات وجود ندارد

وقتی تمام اعتراضات پاسخ داده می شوند، در نهایت این ادعا باقی می ماند كه اگر خدا واقعاً وجود داشته باشد، معجزات باید ممکن  یا حداقل احتمال وقوع آن ها وجود داشته باشد. پس مشکل ما این می شود که چگونه در یک موقعیت مشخص وقوع معجزه ای را تأئید یا رد می کنیم. به ویژه این که یک بی ایمانِ صادق، چگونه باید ادعای معجزات کتاب مقدس را مورد بررسی و تحقیق قرار دهد؟

مسئله ای که ارتباط نزدیک با موضوع شواهد و مدارک معجزات کتاب مقدسی دارد، بحث اقتدار واعتبار کتاب مقدس است . این امری کاملاً غیرمنطقی است که از یک شخص بی ایمان بخواهیم که با کتاب مقدس یا اناجیل به عنوان کلام مکتوب خدا برخورد داشته باشد. اما در ضمن کاملاً منطقی است که از آن ها توقع داشته باشیم کتاب مقدس را به عنوان معتبرترین منبع تاریخ باستان به حساب آورند.

قابل اعتماد بودن کتاب مقدس و شواهد تاريخى به گونه ای است که نسخه هاى خطى کتاب مقدس (به ویژه عهد جدید) در مقایسه با سایر اسناد باستانی هم زمان خود از اعتبار بهترى برخوردار است. (4)

وقتی کتاب مقدس را به عنوان یک تاریخ قابل اعتماد و مؤثق پذیرفته باشیم، آن گاه می توانیم شواهد را نیز منصفانه مورد بررسى قرار دهیم.

شواهد رستاخیز عیسای مسیح

بررسی شواهد مربوط به رستاخیز عیسی، يك نقطۀ شروع طبيعى است. این یکی از اصلی ترین معجزات مسیحیت است (در کنار مسئلۀ تجسم، جایی که خدا در عیسی انسان شد) و همان طور که پولس به ما یادآور می شود، استوار بودن یا بطلان ایمان ما با این معجزه ارتباط تنگاتنگ دارد (اول قرنتیان 15: 14). این واقعه در عهد جدید به طرز وسیعی پوشش داده شده است. بنابراین می‌توان آن را از زوایای مختلف به دقت مورد بررسی قرار داد. اگرچه رستاخیز عیسی از مردگان امری باورنکردنی به نظر می رسد، با این حال بر اساس شواهد بسیار محکمی استوار است.

اول از همه:  این واقعیت که عیسی بر روی صلیب مرده است، مورد شک و ترديد هيچ كس نيست. شاهدان عینی او را دیدند که آخرین نفس های خود را کشید (لوقا 46:23 و یوحنا 35:19) و توسط سربازان رومی که کار روزانۀ آن ها اطمینان از مرگ محکومین بود، تأیید شد (مرقس 45،44:15). آن ها تصمیم گرفتند که پاهای عیسی را نشکنند (روش معمول برای سرعت بخشیدن به مرگ محکومین)، زیرا کاملاً متقاعد شده بودند که او پیشاپیش مرده است (یوحنا 31:19-33) و این امر با مشاهدۀ «خون و آب» (سلول‌ها و خونابۀ جداشده) از سمت سوراخ ايجاد شده توسط نیزۀ سربازان تأیید شد (یوحنا34:19). چنین اتفاقی تنها پس از یک مرگ واقعی مى تواند رخ دهد.

اثبات نظریۀ موسوم به «سوون»، مبنی بر اینکه عیسی ممکن است فقط بی هوش شده باشد و سپس در دمای سردِ قبر دوباره زنده شده باشد، مسئله ای بسیار دشوارتر برای به اثبات رساندن است.

باور چنين قضيه اى كه مردی تا حد مرگ شلاق خورده، سپس روی صلیب میخکوب شده و در 75 پوند پارچه به عنوان کفن و نیز ادویه پیچیده می‌شود (که شباهت زیادی به گچ گرفتن اعضای بدن دارد) و بعد از آن می‌تواند به نحوی خود را از آن رها سازد و تخته سنگ یک تُنی را یک تنه به کناری بکشد و بعد نگهبانان مسلح را به زمین بکوبد و سپس بیش از 500 نفر دیگر را متقاعد کند که او بر مرگ پیروز شده، حماقتِ محض است. زمانى حماقتِ این گونه موضع گیری برایمان بيشتر روشن می شود که تا قرن ها بعد، هیچ كس جرأت نکرد به چنین احتمالی اشاره کند. آیا مسیح که نمونۀ صداقت است، با دانش به اینکه از مردگان برنخاسته، واقعاً پیروان خود را با این ادعا که از مردگان برخاسته فریب داده. به جز شهادت شاهدان عینی، هیچ مورخ سکولار در آن زمان (مانند یوسفوس، پلینی، تاسیتوس و لوسیان) در مرگ عیسی تردیدی نداشت.

فرض دوم:  اين كه جسد مسیح از قبر برداشته شده و به جایی دیگر منتقل گشته. اگر یهودیان آن را برده بودند (شاید فرض فوری ما مریم باشد) (یوحنا 2:20) حتماً با بروز اولین شایعۀ رستاخیز مسیح، سریعاً جسد او را به همه نشان می دادند تا کذب این ادعا ثابت شود.

اگر شاگردان آن را با خود برده بودند، بعداً حاضر نبودند برای چیزی که می‌دانستند اتفاق نیفتاده، جان خود را فدا کنند. در هر صورت باید توجه داشت که مقبره، به شدت تحت مراقبت ونگهبانی سربازان قرارداشت (متی 62:27-66) و هنگامی که عیسی دستگیر شد، همه برای جان خود فرار کرده بودند (متی 56:26) و زائران هرگز به سمت یک قبر خالی هجوم نیاوردند.

سوم:  ظهور مسیح پس از مرگش در چندین واقعه، حقیقتاً چشمگیر بود. علی رغم پیشگویی های مکررِ عیسی مبنی بر برخاستن از مردگان، به عنوان نمونه درانجيل متی 21:16 و 17:20-19، همۀ پیروان او ابتدا به سراغ افكار و توضیحات دیگری برای جسد گم شدۀ مسیح رفتند. راستی چه چیزی آن ها را این چنین متقاعد ساخت؟ مریم (یوحنا 10:20-18)، دوازده شاگرد (24:20-31) شاگردان او در جادۀ عموآس (لوقا13:24-35)، پولس (اعمال رسولان 9: 1-19) و 500 نفر دیگر با دیدن او قانع شدند که او از مردگان حقیقتاً برخاسته (اول قرنتیان 6:15). برخی اين گونه گفتند که این شاهدان دچار توهمات شده بودند. اما توهمات در گروه های مختلف، در موارد متعدد، در مکان های مختلف، در طول چند هفته، رخ نمی دهد. توهمات آتش واقعی را در کنار ساحل روشن نمی‌کند تا با یکدیگر ماهی واقعی بخورند. اما نکته اینجاست که عیسی این کار را کرد (یوحنا 1:21-14).

چهارم:  بايد گسترش سریع مسیحیت را پس از مرگ مسیح نیز مدّ نظر داشت. بیشتر دوازده شاگرد بعداً به خاطر باورشان به اینکه عیسی خداست، مردند. اگرچه مردن برای یک باور، ثابت کنندۀ حقیقت آن نیست، اما نکته اینجاست: آن ها پس از اطمینان از این که او واقعاً از مردگان برخاسته است به الوهیت مسیح ایمان آوردند. این باوری بود که آن ها را از افراد ترسو و بزدل به رسولانی جسور تبدیل کرد که به معنای واقعیِ کلمه، دنیا را زیر و رو کردند. بقا و رشد کلیسای اولیه ناشی از این باور تزلزل ناپذیر به زنده بودن عیسای مسیح بود.

پنجمین سند، تجربۀ شخصی مسیحیان است. نسل‌هایی از مردم که عیسی را به عنوان یک شخص شناخته اند و از دوستی و صمیميت با او لذت می برند. مسیحیت نه تنها یک اصول اعتقادی خشک نیست که فقط  باید از آن پیروی کرد بلكه یک ایدئولوژی هم نيست که پذیرفته شود بلکه رابطه ای پویا با خدایی واقعی و زنده از طریق عیسی مسیح است.

زمینۀ کتاب مقدسی

در حوصلۀ این مقاله نمی گنجد که از الاهیات کاملِ معجزات کتاب مقدس صحبت کنیم اما نکات مرتبطی وجود دارد که می توان به اختصار به آن ها پرداخت. قبلاً به ادعای ویلیام پِیلی اشاره کردیم که زمینۀ الاهیاتی و تاریخی معجزه برای تفسیر و باورمندی آن حائز اهمیت، حیاتی و مسئله ای قابل تأمل است.

اول: این كه معجزات هدفی دارند. خدا از معجزه صرفاً برای متحیر و مبهوت ساختن مردم استفاده نمی کند. حتی این را می خوانیم که عیسی بارها از انجام معجزه برای ارضای کنجکاوی مردم خودداری نمود (متی 38:12-39 و 58:13). در عوض، معجزات برای تأیید اقتدار فرستادگان خدا هستند (دوم قرنتیان 12:12) و برای شهادت به حقیقت مکاشفه ای که آن ها آورده اند (عبرانیان 3:2-4).

دوم: اگر چه خدا در نهایت پشت همۀ اتفاقاتی است که رخ مى دهند، اما عوامل ماوراء طبیعی دیگری غیر از خدا (مانند فرشتگان) نیز می‌توانند معجزه کنند. حتی ممکن است یک اتفاق معجزه آسا از طرف شیطان برای گمراهی مردم رخ دهد. اگر معجزه ای صورت پذیرد که ما را تشویق به کنار گذاشتن حقیقت ارزشمند کتاب مقدس و انجیل نماید، باید آن را نپذیریم و رد کنیم (تثنیه 13: 1-5).

سوم: به نظر می‌رسد در کتاب مقدس این اصل وجود دارد که معجزات در دوره‌هایی که دورۀ جدیدی از مکاشفۀ خدا آغاز می‌شود، رو به افزایش است (برای نمونه در وقایع موسی و خروج از مصر، ایلیا و آغاز عصر نبوتی، عیسی و رسولان). آن ها در دوران دیگر کتاب مقدس متوقف نشدند، اما کمتر از سابق با آن ها بر خورد می کنیم. پس نتیجه می گیریم که این دلیل دیگری است که چرا امروزه فقدان معجزات نباید کسی را به این فکر وا دارد که منکر معجزات ثبت شدۀ مکرر در این دوره ها شود.

امروزه مسئلۀ شفای معجزه آسا نیز مطرح است. اگرچه هر دو نویسندۀ این مقاله، کار خدا به روش های معجزه آسا را پذیرا هستند، اما به نیاز واقعی برای پزشکان مسیحی نیز واقف هستیم که به وضوح و با صداقت و تواناییِ طرح سؤالات درست، در مواجهه با ادعاهای کاذب بسیاری از معجزات این عصر برخورد کنند. خیلی راحت است که مورد خاصی را معجزه بدانیم در حالی که در واقع ممکن است عوامل متعدد دیگری در کار بوده باشند! (5)

نتیجه گیری

تفکر مدرن غربی اعتقاد راسخ افراد منطقی امروزی به معجزه را استهزا می کند. بیشتر آن ها به نظریه های بی اعتبار دئیست های قرن 17 و 18 مانند اسپینوزا و هیوم برمی گردد. با این حال، با هر دوی این طرز تفکر و مخالفت‌ها در عصر کنونی نسبت به معجزات، می توان به خوبی برخورد نمود.

اگر ادعا  می کنیم که مسیحی هستیم، نه می توانیم از معجزه فرار کنیم و نه منکر آن باشیم و نه حتی به رد آن بیندیشیم. با پذیرش وجود خدای خالق که خدای شخصی ما است و مایل است که خود را بر ما مکشوف سازد، باید تأیید کنیم که معجزه راهی طبیعی و منطقی برای انجام این کار است. شواهد مبنی بر رستاخیز عیسی بسیار عالی است و اگر بحث معجزات پیش بیاید صحبت دربارۀ رستاخیز عیسی، هم شرايط مناسبی را برای ما به وجود می آورد و هم موضوعی بسیار عالی و دلنشین است!

نوشتۀ: پیتر ساوندرز و مارک پیکرینگ

دربارۀ نویسندگان این مقاله: پیتر ساوندرز مدیر عامل مشارکت دانشجویان رشتۀ پزشکی مسیحی و دکتر مارک پیکرینگ نیز دبیر سابق مشارکت دانشجویان رشتۀ پزشکی مسیحی از انگلستان

ترجمۀ: ژاسمن پتروسیان مسیحی

 

در صورت آشنایی با زبان انگلیسی می توانید برای مطالعات بیشتر در مورد این مبحث به منابع زیر مراجعه فرمایید:

W.L. Craig Reasonable Faith – Christian truth and apologetics Wheaton: Crossway, 1994:127-155 – an excellent treatment of the historical background and philosophical issues.

C.S. Lewis Miracles London: Fount, 2002 – a reprinted classic.

J.W. Sire The Universe Next Door Leicester: IVP, 2010 (5th Edition) – a brilliant summary of worldviews; particularly the chapter on deism.

ارجاعات:

(1) Bultmann ‘New Testament and Mythology’ in Kerygma and Myth: a theological debate. H.W.) Bartsch (ed), R.H. Fuller (trans). New York: Harper & Row, 1961, p.5

(2) This section is summarised from W.L. Craig Reasonable Faith – Christian truth and apologeticsWheaton: Crossway, 1994, pp.127-155

(3) Quoted in W.L. Craig, op cit., p.134

(4) For more on this, see Pickering M, Saunders P. ‘Deadly Questions – Isn’t the Bible full of errors?‘ Nucleus2002; April:32-38

(5) For more on this, see Burke B. Looking for a MiracleTriple Helix2004; Summer:10-11

یک دیدگاه

  1. با درود وسپاس از نوشتارشما
    من نمی دانم آیا ما از عیسا،مسیح تر هستیم؟؟
    نه شمارپیروان، نه شمار شگفتی های خدایی(معجزه)
    هیچیک برای ماامروزیان، نشان درستی وراستی پسریگانه ی
    خدای یگانه ی آفریننده ی هستی نیست.
    اوپادشاه رهایی بخش است.او استادی دانشگاهی را برای مردم
    نیاورد. او گفت نه هفت بار که هفتصدبار ببخشید!
    این معجزه ی دیدنی و دردسترس است.
    او زنان درهم شکسته و فرومانده را چنان ارج نهادکه همسفره ی او شدند
    این معجزه ای است که هر انسان باشعوری می تواند دریابد.
    عیسای خداوند، نه شعبده بازبود ونه نمایشگراستادی دانشگاه.
    دلم می سوزدبرای غریبی عیسامسیح خداوند که گرفتار چه بگومگوهایی
    شده است.
    ما آدمیان، زنجیرشدگان نادانی خویش و خودشیفتگی زورمندان هستیم.
    وباپادشاه رهایی بخش می توانیم آزادشویم.
    پادشاهی که فروتنی اش، معجزه است!
    این است معجزه ی شگفت عیسا،نه شکافتن دریا و نابودی شهرها.
    بانگاه آلوده به عادت های زنجیرشدگان، نمی شود عیساراشناخت.
    او گسلنده ی زنجیرهایی است که جهان به اصطلاح مدرن ودموکرات
    درچاه نادانی وخودشیفتگی ،گرفتارکرده است.
    سربلندباشید برای گسترش پیام خوش خدای محبت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO