آیا ما مسیحیان می توانیم ملی گرا باشیم؟
در سالهای اخیر این سؤال بسیار مطرح می شود که آیا مسیحیان که خوانده شده اند تا نور جهان باشند و تمام امتها را بشارت دهند، نبایست دید یک جهان واحد را داشته باشند و ملی گرا نباشند؟
منشاء ملتها:
در کتاب مقدس (پیدایش 10: 5 و20 و31 برای اولین بار از ملت ها سخن به میان آمده! خدا بعد از واقعه طوفان نوح، انسانها را که می خواستند در یک مکان جمع شده و یک ملت را تشکیل دهند بالاجبار از یکدیگر جدا ساخت و آنها را به سوی تمامی نقاط جهان پراکنده نمود (پیدایش 11: 6-9)
اما چرا؟ جواب این چرا را در پیدایش 3: 17 می یابیم. خدا برای منفعت بشر، آنها را پراکنده ساخت و به همین دلیل نیز آنان را از همدیگر جدا کرد. چون اگر انسانها متّحد و یک می شدند می توانستند به هر شرارتی دست بزنند و کسی نمی توانست مانع آنان شود و برای شرارت آنان نیز حد و مرزی نمی بود، به همان ترتیب زندگی قبل از طوفان که جملگی یک زبان و یک ملیت داشتند به همراه عمری طولانی و همین دلیل گستردگی شرارت آنان شد و فقط خانواده نوح پاک ماندند و تحت تأثیر گناه قرار نگرفتند (پیدایش6: 5-8 ).
پس از طوفان، شاهد این هستیم که خدا با جدا ساختن انسانها از انتشار سریع گناه و شرارت جلوگیری کرد تا مردمِ بعد از طوفان به سرنوشت اجدادِ قبل از طوفانِ خود گرفتار نشوند.
در کتاب مکاشفه می خوانیم که ضد مسیح بر تمام امتها و زبانها و قومها حاکمیت خواهد داشت، و ما مسیحیان می بایست از این جنبش های وحدت جهانی به دور باشیم، زیرا هر وقت انسان سعی به جهان شمولی ( گلوبالیزم) کرده، اقدامی شریرانه و از شیطان که حاکم کنونی جهان است، سرچشمه گرفته.
سؤالی که پیش می آید این است که فرمان مسیح در مأموریت بزرگش در قبال شاگرد سازی تمام امتها چه خواهد شد و رساندن انجیل به اقصی نقاط جهان؟ ما نباید جهان شمولی را با بشارت جهانی اشتباه کنیم . البته که باید انجیل را به تمامی امتها بشارت دهیم، اما عیسی هرگز این فرمان را نداده تا تمام امتها را به یک ملت تبدیل کنیم .
در مورد ملی گرایی در رومیان 13: 6-7 پولس رسول به وضوح می فرماید که ما باید به حاکمان و صاحبان قدرت خود احترام بگذاریم و قانون کشوری که در آن زندگی می کنیم رعایت کنیم و مالیات خود را به آن کشور بپردازیم ، نه به کشورهای دیگر بلکه به ملت خود.
حال آیا خدا باید اول باشد یا ملت؟ البته نخست خدا. هیچ ملی گرا کشور خود را بالاتر از خدا نمی داند و همیشه خدا را در رهبری و حکومت ملت خود شریک می کند . ملی گرایی یعنی اول ملت خود و بعد ملت های دیگر و نه اینکه "تنها ملت من"، مانند هیتلر که او در واقع یک ملی گرا نبود بلکه به وحدت جهانی معتقد بود و می خواست تا تمامی کشورها زیر سلطه و حکومت او قرار گیرند .
آیا باید به حکومتهای ظالم و زور گوی خود نیز احترام بگذاریم؟
هنگامی که پولس رومیان 13 را نوشت خود شهروند رومی بود و هر چند دولت روم نمونه نبود ولی او به آن احترام می گذاشت. به ما حکم شده تا صاحبان قدرت خود را احترام بگذاریم، اما به این معنی نیست که با نحوه رهبری آنان موافق هستیم، با دعا کردن و احترام به حاکمان کشور، از خدا اطاعت کرده ایم.
اما در مورد مرزها ، می توانیم بگوییم که خداوند بانی مرزها است ، همچنان که در مزمور 74: 17 و اعمال 17: 26 آمده و همچنین در قسمتهای مختلف کتاب مقدس می خوانیم که پادشاهان اسرائیل دیوارها و مرزهای خود را مستحکم می کردند و حصارهای محکم همیشه نشانه ای از برکت خدا بود. مسیحیان می بایست فرق میان مرزهای باز و محافظت از مرزهای کشور خود را بدانند. هر چند ما باید با افرادی که در کشورهای ما پناه می جویند با محبت و فیض رفتار کنیم ولی باید کشور خود را نیز از افرادی که بدون اجازه در آن زندگی می کنند، محافظت کنیم.
در پایان، آیا مسیحیان باید ملی گرا باشند؟ جواب بله است و نقش کلیسا نیز این است تا با دعا و احترام از حکومت کشور خود حمایت کند، چون اگر خدا موافق جهان شمولی بود، در بابِل انسانها را از یکدیگر جدا نمی ساخت. اگر شریر در یک دنیای منقسم با این نفوذ و قدرت به صورتهای مختلف برده داری و سقط جنین و نسل کشی عمل می کند، وقتی جهانی واحد را در دست داشته باشد، چقدر بیشتر!!!
ترجمه و اقتباس از: اِلما غریبیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |