آیا قرآن کلام خداست؟ پایان فصل اول- داستان سرایان و مسئلۀ اعتبار آن ها (مقالۀ یازدهم)
داستان سرایی
احتمالاً بزرگترین بحث بر علیه «احادیث اسلامی» به عنوان یک منبع، مسألۀ انتقال است. برای درک بهتر این بحث باید عمیقاً به بررسی حدوداً صد سال قبل از ابن اسحاق (765 میلادی) و به زمان بعد از مرگ محمد (632 میلادی) بپردازیم، زیرا، روحانیون مسلمانی که زندگی نامه (محمد) را به آن ها مدیونیم، مخزن اصلی حافظه برای ثبت سنت پیامبر نبودند.
به گفتۀ پاتریشیا کرون محقق دانمارکی نقد منابع تاریخی، در این زمینه ما اطلاعات اندکی در مورد منابع اصلی در اختیار داریم، چرا که احادیث با ازدیاد داستان سرایان در طی یک و نیم قرن تغییر شکل داده اند. این داستان سرایان qussa (قُصَّا) نامیده می شدند. این باور وجود دارد که آن ها داستان های خود را با استفاده از الگوی افسانه های کتاب مقدس که در آن جهان بیزانس و اطراف آن بسیار مشهور بود، و همچنین داستان هایی با منشاء ایرانی جمع آوری می کردند. از دل داستان های آن ها مکتوباتی بیرون آمد که بیشتر به رُمان های تاریخی شباهت داشت تا تاریخ.
در این داستان ها نمونه هایی از مطالبی وجود دارند که نسل ها پیش از مکتوب شدنشان، توسط سنت شفاهی منتقل می شد. آن ها بر دو قسم بودند: متواتر (مطالبی که به طور پی در پی دست به دست می شد) و مشهور (مطالبی که بسیار مشهور بودند). پاتریشیا کرون در کتاب خود با عنوان «تجارت مکه و ظهور اسلام» معتقد است که بیشتر آن چه که گردآورندگان بعدی دریافت کرده اند، از طریق این داستان نویسان (قُصَّا) است که به طور سنتی مخازن واقعی تاریخ بوده اند.
این داستان سرایان بودند که سنت شفاهی مسلمانان را خلق کردند. سنت تاریخی تمام عیاری که ظاهراً این داستان سرایان، افسانه های خود را به آن افزوده اند، وجود خارجی نداشته است. داستان نویسان چنان نقشی اساسی در شکل گیری سنت داشته اند که چیزهای اندکی برای اثبات صحت و اصالت تاریخی آن وجود دارد. از آنجا که داستانسرایان پیرو داستانسرایان دیگر بودند، یادآوری گذشته به انبوهی از داستان ها، مضامین و نقش و نگارهایی خلاصه می شد که می توانست در فراوانی گزارش های به ظاهر واقعی ترکیب و باز ترکیب شود. باز ترکیب موجب ایجاد جزئیات جدیدی می شد و با جمع آوری اطلاعات جعلی، اطلاعات اصلی از بین می رفت. در غیاب یک سنت جایگزین، مفسرین مسلمانِ قدیم ناچار بودند که به داستان های داستان سرایان اعتماد کنند آن چنان که ابن اسحاق، واقدی و دیگر مورخان این کار را کردند. آنان به مجموعه هایی متکی شدند که همگی داستان های مشابهی را روایت می کردند (پاتریشیا کرون).
کرون معتقد است که چون نخستین گزارش های مکتوب دربارۀ زندگی محمد تا اواخر دورۀ اموی (حدود سال 750 میلادی) به نگارش درنیامده است، بنابراین، «احادیث دینی اسلام»، به جای حفظ گذشته، تخریب تاریخ را پی ریزی کرده است. «و این حدیث است که در آن، اطلاعات به معنای هیچ است و به هیچ جایی نمی رسد». بنابراین، دلیل این که سنت مسلمانان قابل اعتماد نیست این است که در طول انتقال خود از نسلی به نسل دیگر، تغییرات و دگرگونی های بیش از اندازه ای داشته است. در حقیقت، دوباره آنچه که قبلاً نیز گفته ایم را تکرار می کنیم: احادیث تنها زمانی قابل استناد هستند که از همان دوره ای صحبت کنند که در آن به نگارش در آمده اند و نه چیزی دیگر.
در نتیجه، این مطالب، مشکلات عظیمی را برای یک تاریخ شناس ایجاد می کنند؛ یک تاریخ شناس تنها زمانی این مطالب را معتبر و مؤثق می داند که داده های قابل مشاهده ای وجود داشته باشد که بتواند به طور عینی مورد ارزیابی قرار بگیرد و مشخص گردد که منابع ثانویه ای استخراج شده اند که خود برگرفته از منابع اولیه ای هستند که این احادیث از آن ها به دست آمده اند. با این وجود حتی اگر چنین مطالبی نیز وجود داشته باشد، تعداد آن ها بسیار اندک است. بنابراین این سؤال مطرح می شود که «آیا واقعاً تا به حال منابع اولیه ای وجود داشته است و اگر چنین است آیا می توان آن ها را با استفاده از مطالب ثانویه ای که در اختیار داریم، شناسایی کنیم؟»
در سنت های شفاهی اشکالات بسیاری وجود دارد: تاریخ های مؤخرِ نخستین نسخه های خطی، از بین رفتن اعتبار به دلیل تغییرات اعمال شده بر اقتضای زمان و تناقضات مشهود (اگرسنت ها را مطالعه کنید) و همچنین تکثیر وگسترش سنت ها در اثر باز ویرایش های فاحش توسط داستان سرایان و در آخر علم غیر دقیق اسناد که برای اثبات اصالت سنت ها مورد استفاده قرار می گیرد از جمله این اشکالات هستند.
آیا تعجب آور نیست که مورخان، در حالی که مؤظف به مراجعه به مطالب ارائه شده توسط سنت مسلمین (به دلیل اندازه و دامنۀ آن) هستند، ترجیح می دهند توضیحات جایگزینی برای ایده ها و نظریه های پذیرفته شده بیابند و در عین حال در جاهای دیگری به دنبال منابع بیشتر باشند؟ پس از مراجعه به قرآن، منطقی است که دوباره به آن برگردیم، چرا که این دانشمندان مسلمان هستند که ادعا دارند که این خود قرآن (و نه سنت و احادیث) است که بهترین منبع برای اقتدار خودش را در اختیار ما قرار می دهد.
متن مناظرات دکتر جی اسمیت (کاری از چوب مینیستری)
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |