آیا قرآن کلام خداست؟ ادامۀ فصل اول: اعتبار احادیث (مقالۀ هفتم)
اعتبار
نه تنها در میان مورخان سکولار، بلکه در خود اسلام نیز، حتی امروزه، بحث های زیادی درباره اعتبار تألیفات و گردآوری های حدیث وجود دارد. همان طور که قبلاً گفتیم، اکثر متون تاریخی صدر اسلام که در اختیار ماست بین سال های 800-950 میلادی تدوین شده اند. تمام متون بعدی، از این تألیفات به عنوان استاندارد استفاده کرده اند، در حالی که تألیفات قبلی دارای هیچ اعتباری نیستند. این امکان وجود داردکه احادیث پیشین دیگر مناسب و قابل استناد نبوده اند و به همین دلیل رها شده، متلاشی شده و یا از بین رفته اند. نمی دانیم. آنچه می دانیم این است که این گردآورندگان به احتمال زیاد مطالب خود را از مجموعه هایی استخراج کردند که در دهه ی اوایل قرن نهم میلادی گردآوری شده و نه از اسنادی که در قرن هفتم نوشته شده اند، و قطعاً از خود محمد و یارانش اتخاذ نگریده اند. همچنین می دانیم که بسیاری از گردآوری های آنان، تفسیر آزادی از اخبار قبلی (حکایت ها و عباراتی) بوده که قابل قبولش می دانستند، گرچه هنوز مشخص نیست که ملاک مقبولیت آن ها چه بوده است.
اکنون بدیهی به نظر می رسد که «مکاتب دینی» اوایل قرن نهم، با ادعای کاذب که آموزه های آنان در درجه اول از اصحاب پیامبر و سپس از خود پیامبر تکوین یافته است، به کار خود مشروعیت و اعتبار بخشیده اند.
جوزف شاخت معتقد است که مبدع این کار، عالم اسلامی، الشافعی (وفات یافته در 820 میلادی). الشافعی تأکید کرد که به منظور این که سنت های دینی اعتبار لازم را پیدا کنند، باید به محمد رجوع شود. در نتیجه، حجم انبوهی از قوانین فقهی که توسط مکاتب کلاسیک دینی و با استناد به مشروعیت پیامبر (و احادیث منتسب به او) اعمال می شوند، در زمان شافعی و بعد از آن به وجود آمده است و در نتیجه بیانگر آموزه های عراقی متعاقب است نه آموزه های عربستان نخستین. به خاطر این دستور کار تحمیل شده از سوی مکاتب دینی در مورد انتخاب احادیث قرن نهم و دهم است که امروزه بسیاری از مردم اعتبار حدیث ها را انکار می کنند.
«وانسبرو» در مورد این موضوع با «همفری و شاخت» هم نظر است و می گوید اگر چه اسناد مکتوب، خود را معاصر با حوادثی نشان می دهند که توصیفشان می کنند، اما در حقیقت متعلق به دورۀ پس از وقوع چنین رویدادهایی هستند که خود این امر نشان دهندۀ این است که بر اساس دیدگاه های بعدی نوشته شده اند نه متناسب با اهداف و برنامه های زمان رویداد واقعه. به یکی از مثال های شیعیان توجه کنید. نگرش آن ها کاملاً شفاف است، زیرا معتقدند که از میان 2000 حدیث معتبر، اکثر آن ها (1750 مورد) برگرفته از سخنان علی، داماد پیامبر است که تمام شیعیان پیرو او هستند. از منظر یک ناظر معمولی، این مسئله مشکوک به نظر می رسد. اگر پیش فرض اعتبار احادیث برای شیعیان کاملاً سیاستمدارانه بوده، پس چرا نباید استنباط کرد که همین فرض در مورد آثار سایر مؤلفان احادیث نیز صدق می کند. پرسشی که مطرح می شود این است که آیا هنوز «رگه هایی از حقیقت تاریخی» برای استفادۀ ما باقی مانده است یا خیر؟ «شاخت و وانسبرو» هر دو در این مورد تردید دارند.
پاتریشیا کرون با ادعای اینکه اعتبار احادیث در نتیجۀ تعصب مؤلفان و گردآورندگان آن ها از بین رفته است، بحث را یک قدم جلوتر می برد و می گوید:
«بر این اساس، آثار نخستین گردآورندگانی همچون ابومخنف، سبف بن عمر، عوانه، ابن اسحاق و ابن الکلبی صرفاً انبوهی از حدیث های مختلف است که بازتاب هیچ شخصیت، مکتب، زمان یا مکانی نیست: همان طور که ابن اسحاقِ اهل مدینه، احادیث را به نفع عراق، انتشار و انتقال می دهد، از آن طرف سیف عراقی نیز احادیثی در تضاد با آن دارد. و مشخصۀ تمام گردآوری ها و تألیفات، گنجاندن مطالب در حمایت از عقاید متعارض شرعی و دینی و اعتقادی است».
به عبارت دیگر، مکاتب دینیِ محلی، با تکیه بر توافقات و نظرات عُلمای محلی، احادیث مختلفی را شکل دادند. به مرور زمان این گوناگونی و تفاوت، توجه علمای دین را جلب کرد و متوجه شدند که شریعت مسلمانان احتیاج به یک دست سازی دارد. با توسل به سنت نبوی، راه حل این مشکل پیدا شد که نشان می داد سنت نبوی، نسبت به رأی علمای دین اقتدار بالاتری داشت. از این رو احادیث منسوب به پیامبر از حدود سال 820 میلادی به بعد شروع به تکثیر و انتشار کرد.
برای مثال، به نظر می رسد «سیره» که بهترین مطالب را دربارۀ زندگی پیامبر به ما ارائه می دهد، برخی از اطلاعات خود را از قرآن گرفته است. اگر چه برای تعیین اعتبار آن از «اسناد» استفاده می شود (که البته همانطور که بعداً خواهیم دید، اعتبار خود اسناد (Isnad) نیز مورد تردید است)، اما اعتبار همین اسناد نیز به اقتدار قرآن بستگی دارد. قرآنی که اکنون اعتبار خودش نیز مورد تردید است. به گفتۀ جی. لوی دلا ویدا در مقاله ای دربارۀ سیره، به نظر می رسد که شکل گیری سیره تا دوره ای که مدون شد در راستای خطوط زیر صورت گرفته است:
«تکریم و احترام دائماً روز افزون شخص محمد، موجب بزرگ جلوه کردن شخصیت او به شکل فردی مقدس و افسانه ای گردید که در کنار خاطرات تاریخی کم و بیش مخدوش، قسمت هایی هم با الگوبرداری دینی یهود یا مسیحی (شاید ایرانی، هر چند به میزان بسیار کمتر) داستان هایی گردآوری شد».
بنابراین شواهدی که در دست داریم اعتبار اندکی دارند» حتی مطالب اولیه نیز کمک چندانی به ما نمی کنند. مغازی که داستان های نبردها و مبارزات پیامبر است، جزء نخستین اسناد مسلمانان است که در اختیار ماست. آن ها باید بهترین تصویر از آن زمان را به ما ارائه دهند اما چیزهای اندکی دربارۀ زندگی یا تعالیم پیامبر در اختیار ما می گذارند. در حقیقت، عجیب تر از همه این که در هیچ کجای این اسناد، محمد به عنوان یک پیامبر مورد تکریم و احترام قرار نگرفته است!
متن مناظرات دکتر جی اسمیت (کاری از چوب مینیستری)
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |