پاسخ به اسلام

 آیا تدوین قرآن چنانکه مسلمانان مدعی هستند، از جانب خدا بوده است؟

5/5 - (10 امتیاز)

 آیا تدوین قرآن چنانکه مسلمانان مدعی هستند، از جانب خدا بوده است؟

چنان که می دانید مفسرین اسلامی، نه تنها قرآن یعنی کتاب مسلمین را یک معجزه می دانند، بلکه معتقدند که قرآن تنها ماهیت دین اسلام محسوب می شود. و کسانی که به قرآن شک داشته باشند، خارج از دایره اسلام بشمار می آیند.

و هر که تفسیری متفاوت از قرآن داشته باشد، عملا بر ماهیت تمامی اسلام نظر متفاوتی دارد. برای مثال در مورد احکام فقهی اسلام ، شما نمی توانید بیش از 100 آیه پیدا کنید. مسلمانان احکام فقهی را چنان که مطلع هستید از احادیث اسلامی کسب کرده اند. اما اصل قانون گذاری که متعلق به خدا است، از تفسیرقرآن بدست آمده. پس تفسیری به غیر از این عملاً می تواند فقه اسلامی را به کلی تغییر دهد.

تفسیر اسلام، می تواند به شلاقی در کف خیابان تبدیل شود و یا به جا نمازی در کنج خانه ای محصور شود.

قرآن واقعاً همه چیز اسلام محسوب می شود. اما سؤالی در این بین پیش می آید؟ قرآن چیست؟ چه بوده و چگونه تبدیل شده است؟ به باور مسلمانان، قرآن وحی متن خدا بر محمد بوده است.  محمد با نزول قرآن به پیامبری مبعوث شد، و با مرگ او قرآن بسته شد.

در حقیقت قرآن کتاب نبود، و یا ده فرمان خدا به موسی نبود که خدا بگوید و موسی به قوم ابلاغ کند. در واقع هر آنچه در زندگی روزمره محمد، برایش پیش می آمد و به او در رابطه با این امور وحی می شد، توسط محمد اعلام می شد. و این وحی قرآن را تشکیل داد. یعنی اتفاقات پیش آمده در زندگی محمد، تعیین کننده متن قرآن بود. و یا سؤالاتی که از پیامبر اسلام می کردند، تعیین کننده متن قرآن بود.

چنانکه خود قرآن می گوید: یسئلونک عن اموات و یا یسئلونک عن ارواح. و موارد دیگر از این قبیل سؤالات.

اگر مردم سؤالات دیگری می پرسیدند، به یقین متن قرآن چیز دیگری بود. و نیز بعضی مسائل زناشویی محمد، علت وجودی برخی از آیات قرآن بود. اینکه پیامبر با وجود اینکه چندین زن داشت، عاشق دل باخته زنِ پسر خوانده خود شد، علت نزول آیات قرآن بود. این داستان ها نشان دهنده حدود اهمیت این آیات بود.

 تا زمانی که محمد زنده بود، در حقیقت معلوم نبود که متن قرآن تا چه حدی بود. هر کدام از حافظان قرآن، بخشی را که شنیده بود، حفظ می کرد و در خاطر خود می سپرد.

کاتبان وحی، نکاتی از قرآن را نوشتند و آنهم نه با این انگیزه که قرآن برای آیندگان باقی بماند، بلکه به این منظور که در حافظه شان بماند. در زمان گذشته مخصوصاً در سرزمین حجاز، کسی به نوشتن اهمیت نمی داد، و برای همگان این حفظ مطالب بود که اهمیت داشت. و بهترین دلیل این سخن گفته های علی، خلیفه چهارم اهل سنت و یا امام اول شیعیان است که می گوید: من قرآن ناطق هستم. و در حقیقت برای مردم آن سرزمین ناطق بودن، نشانی زنده، برای مطالب بود.

ما نباید به فرهنگ امروزی نگاه کنیم که صحبتها فراموش می شود، و نوشته ها عیناً باقی می مانند. در چهارده قرن پیش، کمتر کسی وجود داشت که بتواند بخواند و بنویسد، و اگر مطلبی باید باقی می ماند، می بایست گفته و یا بیان و قرائت می شد و نه اینکه نوشته می شد.

به این آیه توجه کنید: اقراء باسم ربک الذی خلق. اقراء به منظور خواندن از روی نوشته ای نیست بلکه در عربی، اقرار و بیان کردن و سخن گفتن می باشد.  و یا منظور از این آیه که می گوید: کتب علیکم الصیام،  این نیست که مکتوب است، بلکه به این معنا است که بر شما مقرر شده یا تکلیف شده که روزه بگیرید.

کسی با کتاب و نوشته در 14 قرن گذشته کاری نداشته است. ذلک الکتاب لاریب فیه. اصلا کتابی نبوده، و اینکه می گویند، محمد سواد خواندن و نوشتن نداشته است، دلیل کافی است از اینکه قادر به نوشتن کتابی نبوده است. باید گفت: طبق این دلایل، محمد کتابی ننوشته و هیچ کس نمی تواند این مطلب را ثابت کند، بلکه بالعکس طبق گفته های بالا اصلاً نوشتن مرسوم نبوده است، مخصوصاً در سرزمین حجاز.

طبق آیات قرآن، محمد سخن گفته، و بی سوادی محمد هیچ اهمیتی نداشته، چون کمتر کسی در آن زمان سواد داشته است. در واقع هیچ کس به نوشتن اهمیت نمی داده است. اینکه گفته می شود محمد امی بود، بایستی در جواب گفت: ” بلی، اما باقی مردم هم امی و بی سواد بودند”. قرآن می گوید: هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم… یک امی از میان جماعت امی رسول شده است. در واقع بی سوادی محمد امری مهم نبود، چون همه بی سواد بودند. تمامی شعرای اعراب از دل همین امی ها بیرون آمدند که در بیان و نطق عالی بودند ولی قادر به نوشتن نبودند. نیازی هم به نوشتن احساس نمی کردند. اینکه محمد سواد نداشته دلیلی نمی تواند باشد که او داستانهای تورات و انجیل را نشنیده باشد و آنچه را شنیده باشد به عنوان وحی الهی به خود، تلقی نکرده باشد.

متن قرآن کلاً نشان می دهد که یک متن محاوره ای بوده است که بعد از چند قرن، بصورت کتابی در آمده است. تغییرات شدید لحن بیان قرآن، تکرار کلمات، عبارات نامرتب در قرآن و یا اینکه گوینده و یا مخاطب آیات سریعاً از سوم شخص به اول شخص و نیز از مفرد به جمع تغییر می کند، نشانگرآن است که متن قرآن، در حقیقت سخنانی بوده که در موقعیتهای مختلف بیان شده است، و اصلاً هدف از بیان آن، نگارش آن نبوده است.

نویسنده مقاله: کشیش آبیلا یوحنا مارو

‫13 دیدگاه ها

  1. دورود برادر گرامى مرس از مقاله خوبتون اميدوارم در مورد خاص مطالب زيادى بزاريد تا بتونيم با عزيزان مسلمان تبادل اطلاعات داشته باشيم .

  2. دورود برادر گرامى مرس از مقاله خوبتون اميدوارم در مورد خاص مطالب زيادى بزاريد تا بتونيم با عزيزان مسلمان تبادل اطلاعات داشته باشيم .

    1. بلی در کتاب عزرا و اشعیا نبی به کوروش پادشاه فارس به عنوان مسح شده خدا که باعث نجات قوم خدا می شود اشاره شده است.

  3. مقاله بالا بسيار خوب بود
    من هيچ وقت نتوانستم از روى خواندن ترجمه فارسى هم متوجه معانى آن شؤم

  4. با اطلاعاتيكه از اعراب موجود است بايد بگويم كه اين مقاله منطقى و قابل قبول به نظر ميرسد ، ضمن اينكه بسيار عالى و كاربردى نيز هست .
    ممنونم برادر
    فيض خداوند با شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO