آیا برج بابل و اغتشاش در زبانها واقعیت دارند؟
اغتشاش زبانها در چهارمين نسل پس از طوفان، و تقريباً در موقع تولد فالج (10 : 25) كه 101 سال پس از طوفان، و 326 سال پيش از فراخواندگي ابراهيم بود (10 : 26)، اتفاق افتاد. اين شيوه خدا براي پراكنده كردن نژاد بشري بود، تا وظيفه خود را كه اشغال زمين بود، انجام دهند. شايد اين مسئله تا حدودي تعدد خدايان و تنوع اسامي افراد پيش از طوفان را توجيه كند. كار در برج بابل بطور موقتي متوقف شد، ولي دوباره توسط افرادي كه در بابل باقي ماندند، از سر گرفته شد، و برج، حكم مركزي را پيدا كرد كه شهر بابل در اطراف آن بنا شد. اين برج بصورت الگويي براي برجهاي شهرهاي ديگر بابل درآمد و شايد الهامبخش شكل اهرام مصر نيز بوده باشد.
نكته باستانشناختي :
محل برج بابل
برج بابل در بارسيپا، در 10 مايلي جنوب غربي مركز بابل است. سرهنري رالينسون، در بارسيپا، استوانهاي يافت كه بر آن نوشته شده بود: «برج بارسيپا، كه پادشاهي قديمي آن را بر پا داشت و به ارتفاع 42 كوبيت تكميل نمود، و نوك آن را به پايان نرساند، در زمانهاي قديم به ويرانهاي تبديل شد. از ناودانهاي آن خوب محافظت نشد؛ باران و طوفان، آجرهاي آن را فرسودند، و كاشيهاي سقفشان شكسته شدند. خداي مردوك مرا واداشت تا آن را تعمير كنم. من محل آن و ديوارهاي اساس آن را تغيير ندادم. در يك زمان مناسب، آجرها و كاشيهاي سقف آن را بازسازي كردم، و نام خود را بر قرنيزهاي بنا نوشتم. من آن را دوباره ساختم چنانكه در اعصار پيشين بود؛ نوك برج را برافراشتم چنانكه در روزگاران دور بود.» اين شبيه روايتي از برج پايان نگرفته بابل است. باستان شناسان بيشتر بر اين عقيدهاند كه محل واقعي برج در مركز شهر بابل بود، كه اكنون با ويرانههاي شمال معبد مردوك يكي محسوب ميشود (به نقشه شماره 43 مراجعه كنيد). جي. اسميت كتيبهاي قديمي با اين مضمون يافت كه : «بنا كردن اين برج مشهور خدايان را آزرده خاطر ساخت، و شبي، همه آنچه را كه بنا شده بود، سرنگون كردند. خدايان مردم را پراكندند و گفتارشان را عجيب كردند.» اين شبيه روايتي درباره بابل است. اين برج اكنون بصورت گودالي وسيع به مسافت 330 پاي مربع درآمده كه از آن بعنوان منبع آجر استفاده ميشود. هنگامي كه برج بر پا بود، از چندين طبقه ايواني شكل تشكيل شده بود كه هر چه به طرف بالا ميرفتند، كوچكتر ميشدند و بر نوك برج مذبحي براي مردوك قرار داشت.
برج بابل
1- پيدايش 11 : 4 ، «برجي كه سرش به آسمان برسد» ، بيانگر غرور زياد نخستين سازندگان «زيگوراتها» ، يا معابد تپه مانند سومر و بابل است. 2- بجاي اطاعت از فرمان پيدايش 9 : 1، هدف اصلي آنها مركزيت يافتن، و ساختن گروهها و شهرهاي قدرتمند بود. آن روحيه قديمي سركشي، پرستش انسان و غرور انساني دوباره مسلط شده بود. 3- تاريخ اين پراكندگي را نميتوان تخمين زد. حدسيات آشر بر مفروضات غلط استوارند. نسب نامههاي پيدايش 5 و 11 بيترديد، خلاصه شدهاند. حذف كردن، رسمي است كه در بسياري از نسب نامهها ديده ميشود. 4- ويرانههاي زيگوارتها هنوز هم در اور و ارك (واركاي امروزي) بجا مانده، و ساختمان آنها نشاندهنده پيدايش 1 : 3 و 4 است. هدف آنها عبادت بتپرستانه بود و گناه سازندگان بابل در همين نكته بود.
يادداشتها:
الف) زبانها به چند خانواده بزرگ تقسيم ميشوند. در هر خانواده، شباهتها آشكار است و تحول آنها را ميتوان گاهي تا 3000 سال دنبال كرد. ميان گروههاي عمده، مثل خانواده زبانهاي هند و اروپايي و خانواده زبانهاي سامي تشابهي وجود ندارد.
ب) ولي در كتابهاي خود تحت عناوين «سومريها» و «اور كلده»، به تفصيل مهندسي شگفت آور زيگورات را توصيف ميكند.
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |