آیا ابدیتی وجود دارد؟ نقش آن در زندگی کنونی من چیست؟
آیا ابدیتی وجود دارد؟ نقش آن در زندگی کنونی من چیست؟
سؤالی که ذهن بشر در طول تاریخ درگیر آن بوده این است که آیا واقعاً ابدیتی وجود دارد؟ همان گونه که پرستش از همان ابتدای آفرینش در وجود انسان کاشته شده و انسان موجودی پرستنده است، در کتاب جامعه 3: 11 کتاب مقدس به ما یادآور می شود که خدا ابدیت را هم در دل انسان نهاده. هر اندازه که انسان تلاش می کند این مسئله را از ذهن خود دور کند، باز هم در عمق وجود خود یک خودآگاهی می بیند که بایستی ابدیتی وجود داشته باشد!
همۀ ما در اعماق وجود خود این احساس را داریم که زندگی فقط همین چند صباح نیست بلکه مسئلۀ جدی تری در پیش است. زمین ما منطقۀ ایفاء نقش است و دوران کودکستانی است برای عبور به مرحله ای عالی تر و آزمایشی است برای زندگی در ابدیت. زندگی زمینی ما نوعی آمادگی برای زندگی بعدی است. شخصی گفته است: «زندگی کنونی ما پرانتزی کوچک در ابدیت است.»
با این که برای همۀ ما کاملاً محرز است که مرگ وجود دارد، با این وجود با آن همچون امری غیرمنتظره و غافلگیرکننده برخورد می کنیم! دلیل چنین احساسی این است که خدا مغزهای ما را با یک اشتیاق برای ابدیت کوک کرده است.
هر صبح طوری از خواب بیدار می شویم که مرگی وجود نخواهد داشت و همچنان به زندگی ادامه خواهیم داد. هیچ کس هرگز وقتی صبح بیدار می شود در بارۀ مرگ فکر نمی کند. آیا این برای شما عجیب نیست؟
یک روز قلب همۀ ما بدون هر گونه استثنائی از کار می افتد و زندگی زمینی ما به پایان خود می رسد اما همۀ ما چه باورمند و چه خداناباور ندایی در باطن خود داریم که این پایان کار نیست. یک نفر گفته: «برای کسی که در حال مرگ است، تنها چیزی که برایش بیشترین ارزش را دارد، ابدیت است!»
کتاب مقدس در دوم قرنتیان 5: 1 بدن کنونی ما را به چادر یا خیمه تشبیه می کند و بدن آتی ما را خانه می نامد.
سی اس لوییس گفته: «تمام چیزهایی که جاودانه نیستند، تاریخ مصرفشان برای همیشه تمام شده است!»
رابطۀ ما با خدا بر زمین، تعیین کنندۀ رابطه ای است که با او در آسمان خواهیم داشت. اگر در این عمر کوتاه زمینی خود، عیسی مسیح را در زندگی پذیرفته باشیم و با او همراه باشیم، ابدیت را هم با او سپری خواهیم کرد و اگر محبت، بخشش و نجات او را رد کنیم، ابدیت را هم جدا از او به سر خواهیم برد.
باور به این که ابدیتی وجود دارد، بر طرز زندگی زمینی ما 7 تأثیر زیر را می گذارد:
1- هر وظیفه، رابطه و موقعیت تو رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد. و بسیاری از فعالیت های ما بی اهمیت و بی ارزش و حتی کمبودها و مشکلات برایمان پوچ به نظر می آیند. هر اندازه که زندگی ما به خدا نزدیک باشد، مسائل دیگر بسیار کوچک و ناچیز جلوه می کنند.
2- وقتی در نور ابدیت زندگی کنیم، ارزش های زندگی مان عوض می شوند و وقت و پول و استعداد و نیروی خود را با درایت بیشتری صرف می کنیم.
3- بیشترین ارزش را به رابطه ها و شکل گیری شخصیت خود می دهیم، تا شهرت و ثروت و مقام و تفریحات و غیره. اولویت ها و ارزش های زندگی پولس پس از ایمان به مسیح کاملاً تغییر کرد. او در فیلیپیان 3: 7 چنین می گوید: « اما اکنون همۀ این امتیازات را که روزگاری برایم بسیار با ارزش بود، دور ریخته ام، تا بتوانم ایمان و امیدم را به مسیح ببندم.»(فیلیپیان7:3)
4- باور ما به ابدیت باعث زندگی اخلاقی مفیدی می شود. اگر تمام وقت من چیزی است که بر زمین می گذرد، بهتر است هر چه زودتر به خوش گذرانی بپردازم و هر گونه اخلاقیات را به کناری گذاشته و نگران نتیجۀ رفتارهایم نباشم، چون هیچ رفتار من عواقبی در پی نخواهد داشت.
5- زندگی درابدیت به ما هدفی پویا و زندگی پرمعنا می بخشد و از هرگونه پریشانی و افسردگی و یأس و ناامیدی رهایی می بخشد و افقی تازه به روی ما می گشاید.
6- زندگی در ابدیت استقامت و پایداری در کشمکش ها و بحران های زندگی کنونی ما می بخشد.
7- با داشتن ابدیت برای تمام خدمت، ایثار و زحمت های ما پاداشی در انتظار است و هر بی عدالتی و ظلم و جور و فساد، بی عقوبت نخواهد ماند.
راستی زندگی با خدا در ابدیت به چه صورت خواهد بود؟
مسلماً حجم محدود مغز ما قادر به درک عظمت و شکوه و جلال زندگی با خدا در ابدیت نیست. مثل این است که تمام فرایندهای اینترنت را بخواهیم به یک مورچه بفهمانیم!!!؟؟؟ کتاب مقدس می فرماید: « آنچه را هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده، و به هیچ اندیشه ای نرسیده، خدا برای دوستداران خود مهیا کرده است.”(اول قرنتیان9:2)
اما خدا در کلامش بعضی نکات را به ما در بارۀ زندگی در ابدیت یادآور می شود:
- در آسمان و زمین جدید با ایمانداران به مسیح که دوستان ما بوده اند روبرو خواهیم شد.
- در آنجا از هر درد و رنج و مرگ و غم آزاد هستیم.
- کارهایی به ما سپرده می شود که ما علاقمند به انجام دادن آنها هستیم (واژۀ پرستش در عبری خدمت را هم شامل می شود) و ما فقط در ابرها با فرشتگانی که در حال نواختن چنگ هستند، سرگردان نخواهیم بود. این تصویری کاملاً اشتباه از زندگی ابدی است.
- در آسمان و زمین جدید صاحب بدنی روحانی خواهیم شد که در حالی که محدودیتی ندارد ولی می تواند از خوردن و نوشیدن و مشارکت با دیگران لذت ببرد و محدودیت زمانی و مکانی نداشته باشد.
اما پاسخ به این سؤال که چه کسی از جهان ابدی به زمین خاکی ما آمده تا به ما بگوید چنین چیزی وجود دارد؟ کتاب مقدس به وضوح می فرماید. عیسی مسیح از آسمان به زمین آمد. او که از ازل در آسمان با خدای پدر و خدای روح القدس در ابدیت ساکن بود به زمین خاکی ما آمد و با ما از آسمان سخن گفت. ایام چهل روزۀ عیسی مسیح پس از رستاخیزش با شاگردان، به ما جلوه ای از چگونگی بدن روحانی ما در ابدیت نشان می دهد. بدنی که می خورد و می نوشد و لذت می برد. بدنی که محدودیت زمانی و مکانی ندارد!
سالها پیش شعار معروفی مردم را تشویق می کرد که: «هر روز را طوری زندگی کن، که شروعِ مابقی زندگی ات هست.» اما حکیمانه تر این است که بگوییم: «هر روز را طوری زندگی کن که آن روز، آخرین روز زندگی ات هست.» متیو هنری که تفسیر جامعی از کتاب مقدس نگاشت و تا امروز هم تفسیر او مورد استفادۀ بسیاری است، چنین گفته: «مشغولیت هر روز ما بایستی آماده شدن برای روز نهایی باشد.»
در اینجا به جاست اشاره کنم که گاهی بعضی از مردم می پرسند برای انسانی که در تمام زندگی اش شریف بوده و به جز نیکی و خیرخواهی برای دیگران کاری نکرده، آیا انصاف است که فقط به خاطر این که به عیسی مسیح ایمان نداشته تا ابد جدا از خدا و حضور پرارزش او به سر برد؟ در پاسخ به این دوستان باید بگویم خدا را صدها هزار بار شکر می کنم که بنده داور و تعیین کنندۀ سرنوشت این گونه افراد نیستم و این اجازه را ندارم برای آنها حکمی صادر کنم. اما از کلام خدا و تجربه ای که در زندگی ام با خداوند و اطرافیانم در طول سالهای زندگی ام داشته ام، می توانم با اطمینان بگویم که خدای کتاب مقدس داوری عادل، پاک، مقدس و پر از مهر و محبت است و داوری او بی عیب و عادلانه خواهد بود.
و بالآخره این پیام خود را با اشاره به اطمینان و یقینی که کلام خدا به پیروان عیسی مسیح که وفادارانه در زندگی ایمانی خود در پی خداوند بوده اند و زندگی شایستۀ یک مسیحی را داشته اند می بخشد، به پایان می رسانم.
یوحنای رسول در انجیل و رسالاتش به چنین کسانی این ضمانت و یقین را مکرراً متذکر می شود که:
- آن که پسر را دارد، حیات را دارد (یعنی حیات ابدی امری است که از همین حال حاضر در دسترس ما است و مسئله ای نسیه نیست که از آن اطمینانی نباشد.)
- می دانیم که در وی هستیم، می دانیم که چون او ظاهر شود، مانند او خواهیم بود، زیرا او را چنانکه هست خواهیم دید.
- می دانیم که از موت گذشته داخل حیات گشته ایم.
- می دانیم هر که از خدا مولود شده است، آن شریر او را لمس نمی کند.
- می دانیم که از خدا هستیم!
و فراموش نکنیم که یوحنای رسول با مسیح ملاقات کرد، او را لمس کرد، صدای او را شنید و با چشمانش به او نگریست و تا به آخر به استاد و خداوند خویش وفادارانه خدمت کرد و ایمانش را زندگی کرد (رسالۀ اول یوحنا 1: 1-2 و مکاشفه 1: 12-18)
نوشتۀ کشیش ورژ باباخانیان- 7 اوت 2023
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |