کتاب نکات مبهم در کتاب مقدس- فصل پنجم: قدمت انسان از نظر کتاب مقدس و برحسب علم
فصل پنجم: قدمت انسان از نظر کتاب مقدس و بر حسب علم
یکی از سؤالاتی که امروزه ذهن محققان کتاب مقدس را به خود مشغول ساخته این است که چگونه میتوان تاریخنگاری کتاب مقدس را با یافتههای علمی مربوط به قدمت انسان تطبیق داد. گفته شده که برحسب کتاب مقدس، دورۀ میان آدم و مسیح تنها چهار هزار سال طول کشیده است. اگر این عدد صحیح باشد پس تاکنون فقط حدود شش هزار سال از آفرینش نژاد بشری میگذرد، در حالی که دانشمندان و باستانشناسان معتقدند که بشر متمدن، لااقل دههزار سال قدمت دارد. چگونه میتوان این دو نظر مختلف را با هم آشتی داد؟
اولاً باید اذعان داشت که تاریخهایی که عموماً توسط بسیاری از باستانشناسان مورد قبول واقع گشتهاند، قطعی و دقیق نمیباشند. به عنوان مثال، دورههای حکومتی سلسلههای مصری برحسب مفروضاتی تعیین شدهاند که به سختی میتوان آنها را قطعی محسوب نمود. البته کشفیاتی صورت پذیرفتهاند و اسناد و کتوبات قدیمی تأکید دارند که سلسلههای باستانی مصر هر یک قرنهای متمادی بر آن سرزمین حکومت کردهاند، اما هر محققی که با شیوۀ قدیمی شرقیها در اغراق و گزافهگویی آشنا باشد، آن کشفیات را با دقت بیشتری ملاحظه خواهد نمود. اینکه تمدنهای مصر و نینوا و فصلل از قدمت بسیار برخوردارند، امری پذیرفته شده است، ولی باید آشکار شدن حقایق تازهتری را انتظار کشید. ثانیاً باید توجه داشت که وجود چهار هزار سال فاصله میان آدم و مسیح هیچ قطعیتی ندارد.
تاریخ نگاری «اسقف آشر» که در بعضی کتاب مقدسهای قدیمی به چشم میخورد، بخشی از خود کتاب مقدس نیست و صحّت آن مورد تردید میباشد. این تاریخنگاری براساس این فرض بنا شده که نسبنامههای موجود در کتاب مقدس کاملند، اما با بررسی دقیق نسبنامهها متوجه میشویم و در نسبنامهها فقط اسامی افراد مهم و برجسته ذکر شدهاند. به عنوان مثال نسبنامۀ مذکور در خروج ۱۶:۶-۲۴ را در نظر میگیریم. اگر این نسبنامه کامل بود و تمام اسامی نسلها را در خود میداشت نتیجه میگیریم که موسی پسر نوۀ لاوی یا بهتر بگوییم نتیجه لاوی است. در حالی که بین آن دو ۴۳۰ سال فاصله وجود دارد. درمورد کامل بودن فهرست نسبنامههای موجود در فصلهای ۵ و ۱۱ پیدایش نیز سؤالاتی وجود دارند. در کتاب مقدس هیچ اشارهای به جمع کلی سنوات بین دورۀ از آدم تا طوفان نوح و از طوفان نوح تا زمان ابراهیم نشده است، در حالی که شمارۀ سالهای یوسف و موسی (خروج ۴۰:۱۲) و نیز زمان خروج از مصر و بنای معبد (اول پادشاهان ۱:۶) ذکر شدهاند.
این حقیقت که در هر فهرست فقط اسم ده نفر برده شده، این نکته را آشکار میسازد که شاید در فهرست نسبنامۀ موجود در فصل اول متی نیز به همین طور عمل شده است. فرمول عادی بدین صورت است: الف… سال زندگی کرد و ب را آورد و الف پس از آنکه ب را آورد… سال زندگی کرد و پسران و دختران آورد. ب… سال زندگی کرد و ج را آورد و به همین ترتیب. کلمۀ «آورد» همیشه به فرزند بلافاصلۀ بعدی اشاره ندارد، بلکه گاهی نسلهای بعدی را نیز در نظر دارد. به عنوان مثال، درمورد زلفه نوشته شده که نتیجههایش را هم او به دنیا آورده است (پیدایش ۴۶:۱۸). همین کلمۀ عبری که در این قسمت به صورت فعل «زاییدن» ترجمه شده، در سایر قسمتها به صورت «آوردن» به کار رفته است. درمورد بلهه نوشته شده که نوههایش را زاییده است (پیدایش ۱۵:۱۰-۱۸) پس درمییابیم که در فرمول مذکور، نمیتوان ب را لزوماً فرزند بلافصل الف محسوب نمود. ممکن است ب واقعاً توسط الف به دنیا آمده باشد و یا شاید چند نسل از الف فاصله داشته باشد. بدین ترتیب نمیتوان از نسبنامههایی اینگونه به تاریخنگاری دقیق بشر پی برد و اصولاً هدف این نسبنامهها، تعیین قدمت بشر نیست. پس لزوماً و حقیقتاً اختلافی میان تاریخنگاری کتاب مقدس و کشفیات جدید تاریخی دربارۀ قدمت انسان وجود ندارد.
ممکن است این تمدنهای باستانی، باقیماندۀ نژادهای بشری پیش از آدم باشند. قسمتهایی در کتاب مقدس وجود دارند که میتوان از آنها چنین استنباط نمود که به نژادهای بشری پیش از آدم اشاره دارند؛ یعنی اقوامی از قبیلۀ رفائیان و زوزیان (پیدایش ۵:۱۴، تثنیه ۲:۲-۱۲، ۱۱:۳) اشارههای موجود در این آیات مبهم است، ولی بقایای نژادی غیر از نژاد بشری از نسل آدم را نشان میدهند. شاید تمدنهای باستانی را بتوان به این نژادها منسوب نمود. پس نباید از کشفیات باستانشناسان هراس داشت، چون این نکته که قدمت انسان به هزاران سال پیش از مسیح برمیگردد تناقضی با کتاب مقدس ندارد. کتاب مقدس تنها به شرح نسل بشر از آدم پرداخته است.
نوشتۀ آر. ای. تورِی
ترجمۀ کشیش نینوس مقدسنیا
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |