نمونه ها و پیشگویی های عهد عتیق و وقوع آنها در عهد جدید
آیات اصلی
اعداد ۲۱: ۹ پس موسی مار برنجینی ساخته، بر سر نیزهای بلند كرد، و چنین شد كه اگر مار كسی را گزیده بود، به مجرد نگاه كردن بر آن مار برنجین، زنده میشد.
زکریا ۳: ۸ پس ای یهُوشَعْ رئیس كَهَنه بشنو تو و رفقایت كه به حضور تو مینشینند، زیرا كه ایشان مردان علامت هستند. (بشنوید) زیرا كه اینک من بنده خود شاخه را خواهم آورد.
لوقا ۲۴: ۴۴ همین است سخنانی که وقتی با شما بودم گفتم ضروری است که آنچه در تورات موسی و صحف انبیا و زبور درباره من مکتوب است به انجام رسد.
یوحنا ۳: ۱۴-۱۵ و همچنان که موسی مار را در بیابان بلند نمود، همچنین پسر انسان نیز باید بلند کرده شود، تا هر که به او ایمان آرد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد.
رومیان ۵: ۱۴ … آدم که نمونه آن آینده است.
اول قرنتیان ۵: ۷ … زیرا که فصح ما مسیح در راه ما ذبح شده است.
اول قرنتیان ۱۰: ۲-۴ و همه به موسی تعمید یافتند، در ابر و در دریا؛ و همه همان خوراک روحانی را خوردند و همه همان شرب روحانی را نوشیدند، زیرا که میآشامیدند از صخره روحانی که از عقب ایشان میآمد و آن صخره مسیح بود.
اول قرنتیان ۱۵: ۴۵-۴۷ و همچنین نیز مکتوب است که انسان اول یعنی آدم نفس زنده گشت، اما آدم آخر روح حیات بخش شد… انسان اول از زمین است خاکی؛ انسان دوم خداوند است از آسمان.
کولسیان ۲: ۱۶-۱۷ پس کسی درباره خوردن و نوشیدن و درباره عید و هلال و سَبَّت بر شما حکم نکند، زیرا که اینها سایه چیزهای آینده است، لیکن بدن از آن مسیح است.
عبرانیان ۸: ۵ و ایشان شبیه و سایه چیزهای آسمانی را خدمت میکنند،… ” آگاه باش که همه چیز را به آن نمونهای که در کوه به تو نشان داده شد بسازی“.
عبرانیان ۹: ۲۴ زیرا مسیح به قدس ساخته شده به دست داخل نشد که مثال (نمونه) مکان حقیقی است؛ بلکه به خود آسمان تا آنکه الان در حضور خدا بجهت ما ظاهر شود.
اول پطرس ۳: ۲۰-۲۱ .. وقتی که کشتی بنا میشد، که در آن جماعتی قلیل یعنی هشت نفر به آب نجات یافتند، که نمونه آن یعنی تعمید اکنون ما را نجات میبخشد…
مورد سوال
نویسندگان عهد جدید در بسیاری از مواقع ادعا میکنند که عیسی مسیح به بخشی از عهد قدیم تحقق بخشید، اما مستقیما به متن این بخش یا به یک نبوت خاص اشاره نمیکنند. در عوض آنها به شخص یا به داستانی در عهد قدیم اشاره میکنند، و میگویند که عیسی مسایا این وعده در را در آن رویداد عهد قدیم بطور غیر مستقیم تحقق بخشید. برای مثال، در هوشع ۱۱: ۱، خداوند خروج از مصر را به اسرائیل یاد آوری میکند: ”… پسر خود را از مصر خواندم". شگفت آور اینکه متی گفته است وقتی یوسف پس از مرگ هیرودیس، عیسی را از مصر باز گرداند این امر تحقق یافت و تمام گردید (متی ۲: ۱۴-۱۵). نویسندگان عهد جدید ممکن است حتی بگویند که نیاز بود تا مسایا تکرار کنده رویدادی در گذشته باشد (یوحنا ۳: ۱۴). چطور یک شخص یا یک رویداد تاریخی میتواند آینده را پیشگویی و گذشته را به تحقق برساند؟
نویسندگان عهد جدید بر این باورند که خداوند نه تنها کلام موجود در عهد قدیم را مقرر کرده، بلکه اشخاص و رویدادهای عهد قدیم را نیز مقدر کرده است. خداوند بر تاریخ تسلط داشته، دارد، و خواهد داشت. آنها اغلب به رویدادهای تاریخی عهد قدیم به عنوان الگوهایی از نقشه الهی در تاریخ اشاره میکنند، که خداوند طوری آنها را ترتیب داده است تا دوباره در رویدادهای تاریخی عهد جدید تکرار شوند. تکرار این الگوهای الهی در تاریخ، ” نمونه ها“ نامیده میشود. نویسندگان کتاب مقدّس این ” نمونه ها“ را در اشخاص و رویدادهای مهم در تاریخچه فدیه تشخیص دادهاند (مقالات عمومی: مقدمه تاریخچه نجات مشاهده شود). از اینرو برای آنها آسان بود تا اقدامات فدیه نهایی را در زندگی عیسی مسیح باور کنند. آنها باور داشتند که عیسی مسیح تمامی امیدها و وعدههای عهد قدیم را تحقق بخشیده است. در واقع آنها معتقد بودند که متون زیادی در کتابهای تورات (شریعت) و انبیا وجود دارد که درباره مسیح سخن گفته و یا حداقل به او اشاره کرده است (لوقا ۲۴: ۲۷؛ اول پطرس ۱: ۱۰-۱۱).
نمونهها و نمونه شناسی
قربانی حیوانات در شریعت موسایی از دید نویسندگان عهد جدید بوضوح یک نمونه نهایی از خون بهترین قربانی یعنی خون مسیح بر روی صلیب بود (عبرانیان ۹: ۱۳-۱۴؛ ۱۰: ۱۰-۱۴). این بویژه مثال خوبی از یک نمونه کتاب مقدّسی است، زیرا بیشترین مشخصه نمونهها را نشان میدهد. اول، هم نمونه در عهد قدیم و هم تحقق آن در عهد جدید باید به عنوان اشخاص، رویدادها، یا چیزهای تاریخی و واقعی مورد درک و بررسی قرار گیرند. آنها نمیتوانند صرفا نمادین یا بصورت اشخاصی باشند که ساخته و پرداخته داستانها هستند. نمونه اصلی باید واقعا در تاریخ زندگی کرده باشد یا رخ داده باشد، و اینکه نمونه وار آنها یعنی ”نمونه متقابل“ آنها نیز باید تاریخی باشد. دوم، باید یک تشابه نزدیک مابین نمونه عهد قدیم و نمونه وار عهد جدید وجود داشته باشد، درست همانطور که حیوانات قربانی شده در شریعت موسایی شبیه قربانی شدن مسیح بر روی صلیب است. سوم، هم نمونه و هم نمونه وار باید به طور خاص بوسیله خداوند ترتیب داده شده باشد، و هر دو باید بخشی از تدبیر خداوند برای تاریخچه نجات باشند. در مثال بالا ما میبینیم که خداوند هم دستور قربانیهای موسایی و هم دستور مرگ مسیح بر بالای صلیب را به عنوان بخشی از تدبیر خود برای فدیه به اجرا در میآورد (مقالات عمومی: هدف از شریعت موسایی مشاهده شود).
از این گذشته تحقق یک نمونه نباید فقط تکرار و باز انجام رویداد قبلی باشد. نمونه وار باید رویداد بزرگتری از نمونه اولیه باشد، یا مکاشفه بیشتری نسبت به آن داشته باشد. در غیر اینصورت تحقق یا کامل شدن دارای هیچ مفهومی نخواهد بود. نمونه شناسی (مطالعه و بررسی نمونههای کتاب مقدّس ) واقعاً مقایسه مفهوم یک رویداد در عهد قدیم با مفهوم رویداد دیگری است که بعدا یا در عهد جدید رخ داده و مفهوم نمونه وار بعدی همیشه بزرگتر یا کاملتر از نمونه اولیه مورد مشاهده قرار گرفته است. از اینرو مقایسه الهیاتی بسیار مهمتر از مقایسه تاریخی است. در مثال قبلی، قربانی شدن مسیح بسیار بزرگتر از حیوانات قربانی شده است زیرا حیوانات قربانی شده نمیتوانند گناهان را بردارند، در صورتیکه قربانی شدن مسیح قادر به انجام چنین کاری هست (عبرانیان ۱۰: ۴، ۱۰). پولس بصورتی مشابه در مورد اعیاد مذهبی عهد قدیم نوشته است. آنها صرفا سایه چیزهای آینده است که در مسیح پیدا میشود (کولسیان ۲: ۱۶-۱۷). در واقع، اغلب نمونه وارهای عهد جدید درباره عیسی مسیح و نجاتی است که او برای نژاد بشر به ارمغان میآورد که بخوبی اصل توسعه یافتگی را در شخص یا رویدادی بزرگتر نشان میدهد.
در انتها اغلب نمونهها تداعی کننده این نکته هستند که بعدها بطور احتناب ناپذیر تحقق پذیر خواهند شد، یعنی باید به همان طریق رخ داده و واقع شوند. برای مثال، مسیح بیان کرد: ” همچنان که موسی مار را در بیابان بلند نمود، همچنین پسر انسان نیز باید بلند کرده شود“(یوحنا ۳: ۱۴؛ ۶: ۴۰). با این وجود متن اعداد ۲۱: ۸-۹ در ارتباط با مار برنزی که سبب شفای اسرائیلیها شد پیشگویی واضحی را در خود ثبت نکرده است. گرچه با نگاه به پشت سر، ما مرگ مسیح را بر بالای صلیب ضرورتا تحقق آن رویداد به حساب میآوریم.
ممکن است روشن کردن این نکته که چه نوع مقایسهای شامل حال نمونهها نیستند خوب باشد. نمونهها فقط مثالهای اخلاقی برای کمک به زندگی بهتر نیستند. عهد قدیم پر از مردان و زنانی است که علیرغم آزمایشات و مشکلات بسیار به خداوند توکل کردند از قبیل ایوب، حنا یا بیوه زنهای بسیاری که بوسیله انبیا مورد کمک قرار میگرفتند. آنها میتوانند مثالهای خوبی برای زندگی خود ما باشند، اما آنها نمونههای یک شخص خاص در تاریخچه نجات نیستند که ” تحقق دهنده“ آزمایشات و مشکلات پیشین باشد. و نمونهها صرفا نماد یا نشانهایی از قبیل علائم نبوتی در رؤیاها و خوابهای دانیال (دانیال فصلهای ۷-۸)، یا چیزهای عجیب و غریب، و یا اعمال نمادین انبیا نیستند (ارمیا ۱۳: ۱-۱۱؛ حزقیال ۱۲: ۱-۱۶). نمونههای عهد قدیم اشخاص و رویدادهای واقعی هسند نه رؤیا، خواب، یا اعمالی که صرفا برای جلب توجه مردم باشد.
نه اینکه هر چیزی که علامت نامیده میشود صرفا یک علامت است. در برخی از ترجمههای کتاب مقدّس از واژههای ” علامت“ یا ” نشانه“ بجای نمونه استفاده شده است، حتی با وجود اینکه نویسندگان کتاب مقدّس بطور واضح به نمونههای تاریخی اشاره کردهاند. کاهن اعظم در دوران زکریا فقط یک علامت نبود بلکه یک شخص تاریخی بود که همچنین یک ” نشانه“ یا یک ” نماد“ پیشگویی نیز بود (هر دو واژه متناوبا در کتاب زکریا ۳: ۸ بجای واژه ” علامت“ ترجمه شده اند). او یک نمونه حقیقی از عیسی مسیح، خادم و شاخه خداوند بود زیرا مسیح همچنین ترکیبی از منصب پادشاهی و کهانت، و کامل کننده و راه نهایی است (زکریا ۶: ۱۲-۱۳). حتی در عهد جدید واژه یونانی ” نمونه“ اغلب به شبیه نیز ترجمه شده است (رومیان ۵: ۱۴؛ عبرانیان ۸: ۵: ۹: ۲۴). و البته بسیاری اوقات نیز از این واژه اصلا استفاده نشده حتی با وجود اینکه نمونه موجود در عهد قدیم بوضوح توصیف شده است (یوحنا ۳: ۱۴؛ اول قرنتیان ۵: ۷؛ ۱۵: ۴۵-۴۹).
بالاخره نمونهها یک نوع تمثیل و یا یک حکایت نیستند. تمثیل و حکایت گرایش به نادیده گرفتن اصلیت تاریخی رویداد داشته و در عوض متمرکز بر یافتن مفاهیم روحانی برای زندگی امروز ما هستند. تمثیلاتی که از تاریخ عهد قدیم استفاده میکنند اغلب در انتها به نظر میرسند که سبب بسط مثالهای اخلاقی شده و در واقع اغلب مفهوم اصلی و اولیه داستان عهد قدیم را نادیده گرفتهاند. برخی از نویسندگان اولیه مسیحی اشتیاق زیادی به مقایسه هر جزئیاتی در تاریخ اسرائیلیها با زندگی روحانی امروز ما به عنوان مسیحیان داشتند؛ برای مثال: اسرائیلیهایی که به مصر رفته و در انتها برده شدند ” به مفهوم واقعی“ به عنوان وسوسه مکرر ما برای توجه بیشتر به شغل و مقام در نظر گرفته شده که اغلب در انتها سبب بردگی روحانی ما به پول میشود. این شاید یک اشاره بسیار خوب برای ما باشد، در این مثال میبینیم که رویدادهای تاریخی به روحانی تبدیل شده، اما این حقیقت نادیده گرفته شده که خداوند به یعقوب گفت تا به مصر کوچ کند. حتی وقتی دقت بیشتری برای تعلیم یک حقیقت روحانی به انجام رسیده است بیشتر از حکایت جنگ داود با جُلْیات استفاده شده تا جنگ روحانی ما بر علیه شر را نشان دهد، این هنوز هم نه یک امر نمونه شناسی بلکه یک امر تمثیلی است. تمثیل معمولا تاریخ را به سخنان نمادین تبدیل میکند تا به مفهومی روحانی برای امروز ما نائل شود. اما نمونه شناسی هم وابسته به تاریخ اولیه نمونه و هم وابسته به تحقق بعدی نمونه وار است. نمونهها جریان دوباره تدبیر الهی در تاریخچه نجات هستند، و هم نمونه و هم نمونه وار در بر دارنده بخشهای مهمی از نقشه فدیه خداوند هستند.
طبقه بندی گوناگون نمونهها
چندین طریق متفاوت برای طبقه بندی نمونهها وجود دارد. یک طریق آن نگاه کردن به نمونهها بر اساس تشابه یا مغایرت اصلی آنها با سایر وقایع یا اشخاص دارد. معمولا نمونهها بر تشابهاتی از قبیل خون حیوانات قربانی شده در عهد قدیم و خون مسیح قربانی شده بر بالای صلیب متمرکز هستند. گرچه گاهی اوقات نیز نمونه و نمونه وار با یکدیگر مغایرت داشته تا نشان دهند که چقدر آنها در برخی از طرق مهم متضاد هم هستند. گرچه آدم و مسیح به شکلهای زیادی شبیه به هم هستند، اما نویسندگان عهد جدید بیشتر علاقه به نشان دادن مغایرت و تضاد آنها با هم داشتند. برای مثال: زیرا به همین قسمی که از نافرمانی یک شخص بسیاری گناهکار شدند، همچنین نیز به اطاعت یک شخص بسیاری عادل خواهند گردید (رومیان ۵: ۱۹).
راه دیگر طبقه بندی نمونه ها، نگاه به دو رویدادی است که هر دو زمینی هستند (نمونههای افقی) یا یکی از آنها آسمانی باشد (نمونه عمودی). اغلب نمونههای کتاب مقدّس افقی بوده و در مابین روند تاریخ این دنیا قرار دارند، از قبیل آدم و مسیح، یا قربانیهای موسایی و قربانی شدن مسیح بر بالای صلیب. فقط تعداد اندکی از نمونهها عمودی هستند، که بر روند مقایسه یک شخص یا یک رویداد آسمانی با یک شخص یا یک رویداد زمینی قرار دارند. بخاطر داشته باشید که نمونه آسمانی واقعی است، در واقع بسیار واقعی تر از نمونه وار زمینی میباشد. این نمونه بطور حتم چیزی کمتر از واقعی نیست. مولف عبرانیان خیمه مقدّس زمینی را با خیمه مقدّس آسمانی مقایسه میکند که بسیار واقعی تر است: مسیح به قدس ساخته شده به دست داخل نشد که مثال (نمونه وار) مکان حقیقی است؛ بلکه به خود آسمان تا آنکه الان در حضور خدا بجهت ما ظاهر شود (عبرانیان ۹: ۲۴؛ ۸: ۵ با خروج ۲۵: ۴۰ مقایسه شود).
یک نوع خاص نمونه شناسی در کتاب مقدّس این است که رویدادهای عهد قدیم را با آیینها و نشانههای عهد جدید مورد مقایسه قرار میدهند. در اول قرنتیان ۱۰: ۲-۳، ۱۶-۱۷، پولس عبور ماورای طبیعی اسرائیلیها از دریای سرخ را با تعمید مسیحیان مقایسه میکند، و همچنین به نظر میرسد که تداراک معجزه آسای مَنّ توسط خداوند و جاری ساختن آب از صخره را با مشارکت ما با مسیح در طی شام خداوند مقایسه میکند. پولس حتی ابراز میکند که اسرائیلیها شرب روحانی را نوشیدند، زیرا که میآشامیدند از صخره روحانی که از عقب ایشان میآمد و آن صخره مسیح بود (اول قرنتیان ۱۰: ۴)، گرچه این حرکت صخره چیزی ماورای نمونه شناسی است. پطرس اشاره میکند که ارتباط نجات با تعمید آب، یک نمونه دیگر از عهد قدیم را تحقق میبخشد. آب سیل در دوران نوح، نمونه تعمید است که اکنون ما را نجات میبخشد(اول پطرس ۳: ۲۱). دقت شود که تعمید نمادی از سیل دوران نوح نیست. بلکه بیشتر سیل یک نمونه از تعمید آب است. هم سیل و هم تعمید، حقایقی تاریخی با تاثیرات تاریخی هستند. در عبرانیان ۱۰: ۱۹-۲۲، نویسنده به آبپاشی و شستشوی معبد مقدّس به عنوان نمونهای از تعمید آب اشاره میکند (خروج ۳۰: ۱۸-۲۱؛ اعداد ۱۹: ۱-۲۲)، و شاید همچنین شام خداوند در کلیسا را با ورود کاهن اعظم به مکان قدس الاقدس در روز کفاره مقایسه میکند (لاویان ۱۶: ۲-۱۶).
بسیاری از نمونه وارهای عهد جدید بطور علنی با نقل قول مستقیم از عهد قدیم تداعی شدهاند. گرچه اغلب نویسندگان عهد جدید صرفا نمونههایی را مورد نظر قرار دادهاند که در آنها از سخنان خاص یا دستور زبان غیر معمول استفاده شده است، آنها در یک متن عهد قدیم که درباره شخص یا رویدادی نوشته شده به دنبال دیدن یک نمونه وار هستند. برای مثال، عیسی عنوان ” پسر داود“ را پذیرفت (متی ۱: ۱؛ ۲۱: ۹-۱۶)، اما تمامی یهودیان میدانستند که این به مفهومی فراتر از یک نسل زیست حیاتی از داود پادشاه است. این بدین مفهوم بودکه عیسی همان مسایا است (متی ۱۲: ۲۲-۲۹؛ ۲۲: ۴۲). حزقیال مدتها پس از مرگ داود پادشاه نبوت کرد که خداوند بر قوم خود ” یک شبان خواهم گماشت كه ایشان را بچراند یعنی بنده خود داود را“ (حزقیال ۳۴: ۲۳-۲۴). از اینرو رهبران یهودی در دوران عیسی توافق داشتند که داود پادشاه نمونهای از مسایا است. گرچه نویسندگان عهد جدید برخلاف اغلب رهبران یهودی بر این باور بودند که عیسی حقیقتا مسایای وعده داده شده است. از آنجاییکه داود یک نمونه از مسایا بود، نویسندگان عهد جدید اغلب ابراز کردهاند که وعدههای داودی از قبل بواسطه مسیح به تحقق رسیده یا در هنگام بازگشت ثانوی او در آینده به انجام خواهد رسید.
گاهی اوقات هم نمونه و هم نمونه وار هر دو با هم در عهد قدیم رؤیت میشوند. برای مثال، نویسندگان عهد قدیم بطور مرتب خروج را با خلقت اولیه خداوند مقایسه میکردهاند (پیدایش ۱: ۹ با خروج ۱۴: ۲۱؛ و مزمور ۸۹: ۹-۱۱ با اشعیا ۳۰: ۷؛ ۵۱: ۹-۱۰ مقایسه شود). انبیا نیز به نوبت خود متناوبا هر گونه بازگشت از تبعید را با خروج از مصر مقایسه میکردند (برای مثال، ارمیا ۱۶: ۱۴-۱۵؛ ۲۳: ۷-۸). اشعیا با استفاده از مغایرت نمونه شناسی، دورانی را در آینده پیشگویی کرد که خداوند دوباره بر مصر بلا نازل خواهد کرد درست همانطور که در دوران خروج انجام داده بود، اما این بار سبب خواهد شد تا مصریان توبه کرده و بسوی خداوند بازگشت کنند (اشعیا ۱۹: ۲۱-۲۲). اما اغلب نمونهها یک نمونه عهد قدیم را با یک شخص یا یک رویداد عهد جدید مقایسه میکنند، از قبیل مقایسه آدم با مسیح. در واقع استفاده از نمونه شناسی یکی از معمول ترین روشها برای نویسندگان عهد جدید جهت تعبیر و تفسیر عهد قدیم است. مقایسات اشخاص و رویدادهای عهد جدید با تاریخ عهد قدیم به مراتب بیشتر از ماخذهای موجود در ارتباط با تحقق مستقیم سخنان نبوت شده است.
آیا نمونه ها، پیشگویی کننده رویدادها هستند؟
یک نمونه کتاب مقدّسی معمولا یک شخص، یک رویداد یا یک چیز تاریخی است که نویسندگان کتاب مقدّس آنها را مورد نظر قرار داده تا بتوانند یک حقیقت الهیاتی درباره اشخاص، رویدادها یا چیزهای آتی را در تاریخ فدیه خداوند نشان دهند. نمونه وار آتی معمولا فراتر یا کاملتر از نمونه اولیه، مورد ارزیابی قرار میگیرد. تا اینجا بیشتر مسیحیان با این امر موافق هستند. و از آنجاییکه خداوند هم بر تاریخ و هم بر الهام کتاب مقدّس تسلط دارد، اغلب مسیحیان توافق دارند که او باید ترتیب یا تدارک نمونههایی را داده باشد که ما شرح حال آنها را مشاهده میکنیم. اما آیا نمونهها فقط تکرار قالبها و الگوهایی در تاریخ هستند؟ یا اینکه آنها اشاره به انجام و تحقق خودشان دارند؟ آیا رویداد تاریخی اولیه پیشگویی کننده رویداد مجددی در آینده است؟ همه مسیحیان با موارد فوق موافق نیستند.
برخی از محققین مسیحی میگویند که نمونههای اولیه در کل پیشگویی کننده نبودهاند. آنها به این نکته اشاره میکنند که نبوت پیشگویی کننده به آینده نگاه میکند، اما نمونه شناسی به گذشته نگاه میکند. نویسندگان عهد جدید نمونههای اولیه را فقط بعد از رخ دادن نمونه وارهای آتی تشخیص دادهاند. حتی با وجود اینکه گاهی اوقات گفته میشود که نمونه وارهای عهد جدید ” تحقق“ مثالهای تاریخی عهد قدیم هستند، این محققین بر این باورند که تحقق کلام فقط میتواند به مفهوم چیزی شبیه ” تکمیل کردن“ باشد و نه به انجام رساندن واقعی هر آن چیزی که پیشگویی شده است. خود متون عهد قدیم اشاره به یک شخص در آینده یا پیشگویی یک رویداد در عهد جدید را نمیکند (ارمیا ۳۱: ۱۵ با متی ۲: ۱۸ مقایسه شود). بر طبق این دیدگاه، مفهوم نمونه اولیه شامل هر گونه نظریه تحقق در آینده نمیشود، اما نویسندگان عهد جدید در واقع مفهوم اصلی متون عهد قدیم را تغییر دادهاند (برای مثال، هوشع ۱۱: ۱ با متی ۲: ۱۴-۱۵ مقایسه شود). نظر به اینکه روحالقدس الهام بخش نویسندگان تعبیر جدید بوده است، ما هم میتوانیم و هم باید مفهوم جدید را بپذیریم. اما پیروان اولین دیدگاه، پیشگویی واقعی در رویدادهای تاریخی اولیه را رد کرده و در مقابل هر گونه استفاده از نمونه شناسی در دوران حاضر برای یافتن نمونههای جدید در کتاب مقدّس، جانب احتیاط را رعایت میکنند. آنها به محققین کتاب مقدّس توصیه میکنند که فقط نمونههایی را بررسی کنند که از قبل توسط انبیا و رسولان مورد اکتشاف قرار گرفته و در کتاب مقدّس ثبت شده است.
سایر محققین مسیحی بر این باورند که نمونهها حقیقتاً پیشگویی کننده هستند، اما این پیشگویی به طریقی غیر مستقیم و غیر کلامی صورت میگیرد. آنها موافق هستند که نمونه شناسی به گذشته نگاه میکند اما آنها به این نکته نیز اشاره میکنند که اهداف خداوند همواره در یک رویداد خاص در عهد قدیم بطور کامل تحقق نیافته است. از اینرو آنها ابراز میکنند که یک رویداد مشابه باید دوباره رخ دهد اما بار دوم به طریقی انباشته تر یا کاملتر بوقوع خواهد پیوست. آنها معتقد هستند که خداوند واقعاً یک وعده غیر کلامی در ارتباط با رویدادهای ” ناتمام“ عهد قدیم ارائه داده است. عهد قدیم به عبارتی دیگر نه فقط بسیاری از پیشگوییهای تحقق نیافته را در خود ثبت کرده است بلکه بسیاری از رویدادهای را نیز در خود ثبت کرده که تا زمان عیسی مسیح نا تمام یا بدون تحقق باقی خواهند ماند. این رویدادها اغلب به نظر پیشگویی کننده به نظر میرسند یا حداقل به نیاز تحقق در آینده اشاره میکنند. بله، متی علاقه مند به استفاده از واژه یونانی تمام گردد برای تحقق پیشگوییهای مستقیمی بود که در گذشته نبوت شده بود (۱: ۲۲؛ ۸: ۱۷؛ ۱۲: ۱۷؛ ۲۱: ۴)، اما او همچنین گفت که رویدادهای دوران زندگی مسیح، رویدادهای مشابه در عهد قدیم را تمام کرده و به تحقق رساند (متی ۲: ۱۵، ۱۷). این محققین معتقد نیستند که وقتی از واژه ” تمام شد“ برای رویدادهای یا نمونههای غیر مستقیم حامل پیشگویی استفاده شده است مفهوم لغوی آنها تغییر کرده باشد. و متی استفاده از نمونهها را از خود عیسی یاد گرفته بود. برای مثال، عیسی اعلام کرد که خیانت یهودا به مسیح بر اساس تحقق و تمام شدن خیانتی بوده که دوست داود در گذشته بر وی روا داشته است (مزمور ۴۱: ۹، یوحنا ۱۳: ۱۸)، این خیانت به احتمال زیاد توسط اَخیتُوفَل صورت گرفته بود (دوم سموئیل ۱۵: ۱۲). عیسی همچنین تعلیم داد که دنیا هم از او و هم از پدر نفرت دارد؛ این تحقق دوران تاریخی است که دشمنان داود از او نفرت داشتند (مزمور ۳۵: ۱۹؛ ۶۹: ۴؛ یوحنا ۱۵: ۲۵).
یوحنا نوشت ماموریت اشعیا در سخت ساختن دل اسرائیلیها قبل از ” تحقق“ تبعید آنها بر اساس ماموریت مسیح قرار داشت که دل رهبران یهودی دوران خود را سخت ساخت، و حتی او جلوتر رفته و اعلام کرد که اشعیا این را گفت زیرا او در واقع جلال او را دید و درباره او تکلم کرد (یوحنا ۱۲: ۳۷-۴۱). اشعیا بوضوح به مراتب بیشتر از چیزی که برای ما ثبت کرده است در مورد تدابیر آینده خداوند دیده است. ما نمیتوانیم بر این اساس تکیه کنیم که تمامی نویسندگان عهد قدیم میدانستند رویدادهایی را که ثبت کردهاند حامل پیشگویی هستند یا حداقل به تحقق آتی در مسایا اشاره دارند. به احتمال زیاد بسیاری از آنها این نکته را نمیدانستند. اما بر طبق دیدگاه دوم، نویسندگان عهد جدید مفهوم اصلی رویدادها را تغییر ندادهاند. بله، آنها گاهی اوقات از یک مفهوم اضافی سرپوش برداشتهاند که شاید توسط شنوندگان یا خوانندگان اولیه یا حتی برخی از نویسندگان اولیه که انسان بودند مورد توجه قرار نگرفته است. اما هر گونه مفهوم اضافی که آنها پیدا کردند با مفهوم اصلی مغایرت ندارد. حتی اگر بسیاری از نویسندگان کتاب عهد قدیم قادر به تشخیص اشخاص دوران خود به عنوان نمونههای مسایا نبودند، اما بعد از وارد شدن به آسمان و شناخت از مسیح، مطمئنا این نویسندگان اولیه موافق بودهاند که یک مفهوم مسایایی نه تنها با درک اصلی متن آنها تناقض ندارد بلکه آنرا غنی تر نیز میسازد.
خواه ما معتقد به این باشیم که نمونهها حامل پیشگویی هستند یا اینکه نیستند، اما همه موافق هستند که برخی از سخنان نبوتی فقط بطور غیر مستقیم و توسط نمونه وارها به تحقق رسیده است. برای مثال، یهودیها معتقد هستند که ایلیا (الیاس) قبل از مسیح باز خواهد گشت (ملاکی ۴: ۵-۶). عیسی پاسخ داد: ” الحال الیاس آمده است“. نبوت ملاکی بطور مستقیم با خود ایلیا به تحقق نرسید، اما بطور غیر مستقیم از طریق یحیی تعمید دهنده که نمونه وار ایلیا بود به تحقق رسید (متی ۱۷: ۱۰-۱۳؛ لوقا ۱: ۱۷). نمونهها نیز همانند کلام نبوتها میتوانند شامل تحقق مضاعف شوند. برخی از محققین کتاب مقدّس میگویند دو شاهدی که در مکاشفه ۱۱: ۵-۶ پیشگویی شده است نمونه وارهای موسی و ایلیا هستند (اول پادشاهان ۱۷: ۱؛ با دوم پادشاهان ۱: ۱۰-۱۲ مقایسه شود). اگر چنین باشد پس نبوت مستقیم ملاکی درباره ایلیا دارای دو تحقق تاریخی بوسیله دو نمونه وار غیر مستقیم خواهد شد.
نمونههای مسیح در مزامیر
کتاب مزامیر پر از آیاتی است که در سراسر عهد جدید نقل قول و منتسب به عیسی مسیح شده است. این بویژه در ارتباط با آن مزامیری صادق است که مزامیر سلطنتی نامیده شده اند، زیرا آنها برای تاجگذاری یا ازدواجهای سلطنتی نوشته شده است. در واقع آیات بسیاری از این مزمورها شامل حال مسیح میشود که بسیاری از افراد به راحتی همه آنها را مزامیر مسیحایی مینامند. گرچه مزامیر سلطنتی کلامهای نبوتی از قبیل اینکه مسایا در بیت الحم متولد خواهد شد را بطور مستقیم در خود ثبت نکرده است (میکاه ۵: ۲)، اما در عوض، آنها رویدادهای تاریخی را ذکر کردهاند که بطور غیر مستقیم اشاره به بسیاری از چیزها در خدمت آتی مسیح در آینده دارد. بررسی تشابهات بسیار زیاد موجود در این مزامیر با مسیح میتواند بسیار هیجان انگیز باشد، و مسیحیان بسیاری معتقد هستند که آنها واقعاً حامل پیشگوییهای بسیاری در مورد مرگ و زندگی عیسی مسیح هستند.
در واقع ما دچار اشتباه خواهیم شد اگر فکر کنیم که مزامیر سلطنتی فقط روشی از یک نظم شعری برای نبوت درباره مسایای آتی بوده است. آنها در اصل به نگارش در آورنده تاریخ پادشاهانی از خاندان داود هستند. گرچه مزمور ۴۵: ۶-۷ توسط نویسنده عبرانیان منتسب به عیسی مسیح شده است (۱: ۸-۹)، اما کل مزمور در اصل در مورد یک ازدواج سلطنتی با یک شاهزاده بیگانه در قرنها قبل از مسیح نوشته شده است. با این وجود حتی شنوندگان اولیه بطور حتم میدانستند که عبارت ای خدا تخت تو تا ابدالآباد است اشاره به چیزی بسیار بزرگتر و ورای یک پادشاه انسانی دارد. دوباره ما میدانیم که مزمور ۷۲ برای یک جشن تاجگذاری، و احتمالا برای تاجگذاری سلیمان به نگارش در آمده است، اما در آنجا یک پادشاه کامل و مطلوب توصیف شده است که فقط میتوانسته در مسایا به تحقق برسد. در واقع خاخامهای یهودی و مسیحیان اولیه معتقد بودند که مزمور ۷۲ پادشاهی را به تصویر میکشد که میتواند به عنوان نمونه مسایا در نظر گرفته شود. مزمور ۲ شامل سرود دیگری در ارتباط با تاجگذاری بود، اما پادشاه داودی که تاجگذاری میکند از دید نویسندگان عهد جدید به عنوان نمونه عیسی مسیح در نظر گرفته شده است (اعمال ۴: ۲۵-۲۶؛ ۱۳: ۳۳؛ عبرانیان ۱: ۵).
اینطور نیست که همه مزمورهای مسیحایی وصف کننده نمونههای حاکمیت باشکوه مسایا باشند، بلکه برخی از آنها اشاره به رنج مسیح نیز دارند. مزمور ۲۲ بطور متناوب بسیار بیشتر از سایر مزامیر در عهد جدید نقل قول شده است. این مزمور بوضوح غم و اندوه داود را در زمانی توصیف میکند که او بوسیله دشمنان خود مورد تمسخر و حمله قرار گرفته است. اما رنج او چنان بصورت وحشتناکی به تصویر کشیده شده است که حتی خوانندگان دوران داود نیز باید فکر کرده باشند که این امر اشاره به رویدادی بسیار بزرگتر در آینده دارد. مزمور ۲۲: ۱۶-۱۸ دقیقا اتفاقی را توصیف میکند که برای مسیح در بالای صلیب رخ میدهد: جماعت اشرار مرا احاطه كرده، دستها و پایهای مرا سفتهاند. همة استخوانهای خود را میشمارم. ایشان به من چشم دوخته، مینگرند. رخت مرا در میان خود تقسیم كردند و بر لباس مـن قرعـه انداختنـد. هنگامی که عیسی در حال مرگ بود در واقع اولین آیه را فریاد زد، ” الهی الهی چرا مرا واگذاردی؟“ (مرقس ۱۵: ۳۴). شاگردان مسیح تشخیص دادند که رنج داود نمونهای از رنج مسیح بود، و مطمئنا در زمانی که مصلوب شدن مسیح را توصیف میکردند مزمور ۲۲ را بیاد آوردهاند (متی ۲۷: ۳۵، ۳۹، ۴۳؛ یوحنا ۱۹: ۲۳-۲۴، ۲۸). از اینرو اغلب مسیحیان بر این باورند که مزمور ۲۲ البته نه بطور مستقیم بلکه بطور غیر مستقیم و از طریق نمونه ها، حقیقتا پیشگویی مصلوب شدن مسیح است.
واپسین گفتار
مسیح با مرگ خود این نکته را کاملا روشن ساخت که بیشتر متون عهد قدیم به او اشاره دارد (لوقا ۲۴: ۲۷). برخی از چیزهایی که در مورد عیسی نوشته شده مستقیما نبوت شده است، اما اغلب آنها رویدادها یا نمونههای غیر مستقیم هستند. یعنی این نمونهها شامل افراد، رویدادها، یا چیزهایی بودند که در زندگی و مرگ عیسی مسیح به طریقی بزرگتر یا عمیق تر تکرار شدند. با بررسی نمونهها ما بهتر میتوانیم برخی از سوالات موجود و غیر معمول در عهد قدیم را درک کنیم سوالاتی که مورد استفاده نویسندگان عهد جدید قرار گرفته است، از قبیل آیهای در هوشع ۱۱: ۱ که ما در ابتدای این مقاله به آن اشاره کردیم. حالا ما میتوانیم ببینیم که متی بر این باور بود که خروج اولیه از مصر نمونهای از بازگشت عیسی از مصر در هزاران سال پس از آن بود. در واقع، ما حالا میدانیم که خروج بخش مهمی از نقشه فدیه خداوند بود که نویسندگان کتاب مقدّس اغلب از آن به عنوان نمونهای یاد میکنند که در بر گیرنده برخی از نجاتهای ماورای طبیعی در دوران آتی بود.
اشاره به تحقق مستقیم سخنان مندرج در نبوتها، میتواند به بینش غیر ایمانداران کمک کند تا متوجه تسلط خداوند بر تاریخ شوند. اما نمونه شناسی در اصل برای ایمانداران مفید خواهد بود. اشاره به تحقق نمونهها یک ابزار شگرف برای تعلیم به آنانی است که از قبل متقاعد به تسلط خداوند بر تاریخ شده اند، آنانی که از قبل عیسی مسیح را به عنوان بزرگترین مکاشفه خداوند در جهان پذیرفتهاند. مسیحیان در هنگام مطالعه کتاب مقدّس انتظار دارند که با آنها در مورد سختیها، مشکلات و در آزمایشات قرار گرفتن شخص خودشان سخن بگوید، حتی چنانچه این سخن بواسطه رویدادها و حکایتهای تاریخی میسر گردد. از اینرو ما نباید از اینکه رویدادهای تاریخی کتاب مقدّس سبب روشن شدن زندگی عیسی مسیح میشود دچار تعجب شویم، آن هم در مورد بزرگترین شخصی که تا کنون متولد شده است. خود عیسی تعلیم داد، ” ضروری است که آنچه در تورات موسی و صحف انبیا و زبور درباره من مکتوب است به انجام رسد“ (لوقا ۲۴: ۴۴).
منبع مقاله: www.razgah.com
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |