مقایسه اسلام و مسیحیت: با استناد به ده فرمان (قسمت هجدهم)
8 . ششمین فرمان : آدمکُشی مکن
«قتل مکن» (خروج 20 : 14).
1 . حقیقتِ باورنکردنی ولی درست
نخستین مردی که از یک زن زاده شد و پدرش او را دوست داشت، قاتلِ برادرش گردید. کتابمقدس این جنایت نابکارانه را فاش میسازد و فسادِ عمیقی را نشان میدهد که در قلب انسان ریشه دوانیده است. همۀ مردم، ویژگی های موروثیِ قتل و آدمکُشی را درونِ خودشان دارند. از زمانِ آدم تا کنون، انسان درحُکمِ یک خودپرستِ کامل که به وسیلۀ شهوات و امیدهای خودش هدایت میشود، جدا از خدا زندگی کرده است. او نیمه هُشیارانه فکر میکند که مرکز توجه و معیاری برای دیگران است. اگر به نظر رسد کسی قویتر، خردمندتر، دیندارتر یا زیباتر است، به وی حسادت میورزد و از او نفرت پیدا میکند. هر شخص میخواهد یک خدای کوچک باشد تا دیگران او را بپرستند و تحسین کنند. ولی خودپسندی و پارساییِ شخصی، ویژگی های ویران گر و نابود کننده است.
عیسی دربارۀ شیطان فرمود: «او از اول قاتل بود»، زیرا مشارکتِ نخست را که انسان با خدا داشت از بین بُرد و نابود کرد. از آن پس مرگ، آدمیزاد را در اختیار خود گرفته، زیرا «مزدِ گناه، موت است.» ولی خدا راهی برای ما مهیا کرده تا بر اثرِ محبت و دادگری که دارد به سویش برگردیم. هرکه از فرصتِ رستگار شدن به خوبی استفاده کند، اندیشهاش را تازه بسازد و خدا را بپذیرد که مرکزِ زندگیاش باشد، حیاتِ جاودانی را امروز دریافت خواهد کرد. این مسأله به زندگی او هدف و معنا خواهد بخشید.
انسان برای کُشتن دلایل و انگیزههای فراوان دارد. عیسی روشن ساخت که سر دستۀ همۀ افکار شرور که از قلب آدمی تراوش مییابد، قتل و آدمکُشی است (متی 15 : 19). ولی خدا در قدوسیتی که دارد با نیّتِ بدِ آدمی مخالفت میکند و هنگامی که به او فرمان میدهد: «قتل مکن»، جلوی به انجام رسیدنِ اهدافش را میگیرد. بنابراین، هرگونه قتل، حتی خودکشی، بر خلاف ارادۀ خداست و هیچ چیز کمتر از نافرمانیِ آشکار بر ضدِ خودِ خدا شمرده نمیشود. از این گذشته، اگر کسی با دیگران بدرفتاری کند، هنگامی که گرسنهاند مراقب آن ها نباشد و دربارۀ خطرهایی که در راه است به ایشان هشدار ندهد، او نیز در زمرۀ آدمکُش قرار میگیرد. چنانچه کسی شخصِ دیگری را زخمی کند، زهر در خوراکش بریزد یا کسی دیگر را تشویق به قتل وی نماید، در روز داوریِ جاودانی با همۀ قاتلان بر روی یک نیمکت خواهد نشست. حتی اگر فردی به دیگری آسیب برسانَد و بدین وسیله زندگی او را کوتاه نماید، او نیز طبق کتابمقدس قاتل است (رومیان 13 : 1 – 18). خدا ما را برای همنوعانمان پاسخگو به شمار میآورَد، بدینسان نمیتوانیم از بار مسئولیت شانه خالی کنیم و مانند قاین بگوییم: «مگر من پاسبانِ برادرم هستم؟»
2 . مجازات و انتقام
در عهد عتیق محکومیت به مرگ برای پیش گیری و اجرای عدالت بر ضد هرگونه قتل و آدمکُشی صادر شده بود (خروج 21 : 12 ، 14 ، 18). از آن پس، بیشترِ مردم در قبایلی میزیستند که گونهای از بیمۀ عمر برای خود فراهم کرده بودند. ترس از درگیر شدن در نزاع های خونینِ قبیلهای درحُکمِ وسیلهای برای حفاظتِ شخص است. قانونِ «چشم به عوضِ چشم و دندان به عوضِ دندان» نمونهای از مجازاتی را تعیین میکند که متناسب با اندازۀ آسیبِ وارده است. ولی زمانی که رییس قبیله به قتل میرسید، جریمه چند برابر میشد. لَمَک درخواست کرد که 77 نفر برای کشتنِ او به قتل برسند (پیدایش 4 : 23 – 24). برخی قبایل، امروز نیز در صورت کشته شدنِ هر یک از رهبران خود، همین رسم را انجام میدهند.
قتل در فرهنگ های سامی جُرمی است غیرقابل بخشش و بدونِ ریخته شدنِ خون، نمیتوان آن را کفاره داد. بخشیدنِ قاتل، عادلانه نخواهد بود. مردم از احساسِ گناهِ دیگران بهره برداری میکنند. تنفر نسبت به دشمن از یک نسل به نسل دیگر در یاد میماند و حفظ میشود هر چند که تمام ملت ها هم در آن درگیر باشند. برای مسیحیان چه در شرق یا در غرب چنین طرز تفکری، بیگانه و غریب است. از زمانی که مسیح خونش را ریخت تا گناهِ هر قاتلی را بردارد ما فرهنگِ متفاوتی یافتهایم.
به دلیلِ گناهی که آدم کُش انجام داده گران بار باقی میمانَد. ارواح کسانی که کُشته وی را در افکار یا خواب هایش ملزم خواهند کرد. یک شب تک تیراندازی در جنگ دوم جهانی جمجمۀ کسانی را که کشته بود دید که به سوی او میغلتیدند و با چشمانِ خالی به او خیره شده بودند. اگر قاتلی به خانهاش در یک روستای مسلمان نشین برگردد، حتی پس از یک نسل باید انتظار داشته باشد که به دستِ پسر بالغِ کسی که به قتل رسانده، کُشته شود. قتل، قابلِ پرداخت یا جبرانپذیر نیست. با این همه، ترساندن یا تهدید کردنِ مردم که قتل نکنند کافی نیست. تمام افکار شرور بایستی از قلوب انسان ها بیرون بروند و با افکار تازه جایگزین شوند. نیّت های دلِ انسان را عیسی میدانست و با این گفته هر کس را از راهِ اشاره و به طور غیر مستقیم محکوم به مرگ کرد: «هیچ کس نیکو نیست جز یکی که خدا باشد» (متی 19 : 17 ، مرقس 10 : 18 ، لوقا 18 : 19). ولی در همان حال، او گناهمان را درحُکمِ قاتلان بر خودش گرفت و روحِ شیرینش را در قلب های ما جا داد؛ همان روحی که قادر است افکار ما را تازه بگرداند و اندیشۀ قتل را از میان بردارد. عیسی قلبی تازه و روحی راست به ما میبخشد، و از ما باورمندانی میسازد که قادرند احکامش را اطاعت کنند و دشمنانشان را محبت نمایند.
3 . دیدگاه مسیحی دربارۀ کُشتن و آشتی
در سخنرانی که عیسی بر فرازِ کوه داشت به ما آموزش داد که تنها کشتنِ بدن جرم نیست، بلکه افترا زدن به دیگران نیز قتلِ روحانی بهشمار میآید. تهمت زدن مانند زهر، تأثیرِ دراز مدت دارد. هرگونه افترا، دروغ های نفرتانگیز، تهدیدهای آگاهانه، کشمکش های ناگوار و تلخ، نفرین کردن از روی قصد، خیانت در امانت یا تمسخر، روحاً کُشندهاند. آن ها ابتدا قلبِ کسی را که این سخنان را به زبان میآورَد مسموم میکنند، سپس فکرِ شخصِ تهمت زده را فاسد میگردانند. عیسی گفت: «هرکه به برادر خود بی سبب خشم گیرد، مستوجبِ حُکم باشد؛ و هرکه برادر خود را راقا گوید، مستوجبِ قصاص باشد؛ و هرکه احمق گوید، مستحقِ آتشِ جهنم بُوَد» (متی 5 : 22). از راهِ این گفته عیسی نشان میدهد که همۀ ما گناهکاریم، و حُکم صادر میکند که در مقامِ مردمانی که دلِ شریر همراه با روحِ قاتلگونه دارند، مستحقِ جهنم هستیم.
باید توبه کنیم و بپذیریم که همۀ ما افکارِ قاتلگونه در قلوب خود داریم. خشم، حسادت، پافشاری در جُستارها و گفتمان های نفرتانگیز، روحِ کینهتوز، سنگ دلی و وحشی گری، هیجانات و رفتارهایی هستند که نه تنها به بزرگسالان بلکه به کودکان نیز هجوم میآورند. شگفتی ندارد که یوحنا میگوید: «هرکه از برادر خود نفرت نماید، قاتل است» (اول یوحنا 3 : 15). بایستی صمیمانه خودمان را بیازماییم و ببینیم که اگر هرگونه احساسِ نفرتانگیز بر ضد کسی داشته باشیم، از خدا بخواهیم که به ما قدرت دهد تا کاملاً بر کینهمان چیره شَویم. وگرنه، این افکارِ بد میتواند در قلب های ما ریشه بدواند و روحیهمان را خراب کند. عیسی از همۀ کسانی که دعای ربانی را از بَر میخوانند انتظار دارد که همه کس را کاملاً ببخشند درست همانگونه که خدا تمام گناهان ما را آمرزیده است. خدا از ما توقع دارد که ببخشیم. اشتیاق برای بخشش به ما کمک میکند تا پیروز شَویم و تصمیم برای آمرزش، بر میلِ ما برای نابود ساختنِ دشمنانمان چیره خواهد شد. شاید شما بپذیرید که دشمنِ خود را ببخشید، اما همچنان نتوانید بدی او را فراموش کنید. مواظب باشید! در این صورت مانند این است که ما از خدا میخواهیم که گناهانمان را ببخشد ولی آن ها را فراموش نکند. یا شاید بگوییم: «میل دارم گناهانِ دوستم را ببخشم و بدی او را فراموش کنم، لیکن هرگز نمیخواهم دوباره او را ببینم!» آیا میخواهید نزد خدا بیایید، ولی هرگز او را ملاقات نکنید و هیچوقت او را نبینید؟ آیا دوست دارید که او با شما به همان روشی رفتار کند که شما با دشمنانتان رفتار میکنید؟
تنها یک راه را عیسی برای ما باقی گذاشت تا به آشتی و صلح برسیم در هنگامی که گفت: «دشمنانِ خود را محبت نمایید، و برای لعن کنندگانِ خود برکت بطلبید؛ و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هرکه به شما فحش دهد و جفا رساند دعای خیر کنید؛ تا پدر خود را که در آسمان است، پسران شَوید» (متی 5 : 44 – 45). نمیتوانیم بر کینه و نفرت غالب آییم مگر با قدرتِ محبتِ الهی که در ایماندارانِ شکسته دل وجود دارد. بنابراین، عیسی بدون ابهام به ما هشدار داد: «اگر تقصیرهای مردم را نیامرزید، پدر شما هم تقصیرهای شما را نخواهد آمرزید» (متی 6 : 15).
چرا مسیحیان میتوانند همه تقصیرهای دشمنان خود را ببخشند در حالی که هر گناهکاری باید مجازات شود؟ آیا فریادِ این بیعدالتی به آسمان نمیرسد؟ درست است! خدا نمیتواند هیچگونه گناهی را بدون مجازات بگذارد، همانگونه که نوشته شده است: «بدونِ ریختنِ خون، آمرزش گناهان نیست.» به همین دلیل عیسی گناهانِ ما را برداشت و به جای ما مجازات را تحمل کرد. کلامِ خدا میفرماید: «حال آنکه به سببِ تقصیرهای ما مجروح و به سببِ گناهانِ ما کوفته گردید، و تأدیبِ سلامتیِ ما بر وی آمد و از زخمهای او ما شفا یافتیم» (اشعیا 53 : 5). عیسی، پسر خدا، گناهانِ شخصی ما و همۀ تمسخر کنندگان و قاتلان را متحمل شد. به همین دلیل است که ما امتیازِ بخشیدنِ گناهانِ دیگران را بدونِ دلخواهگزینی دارا هستیم. از این پس دیگر حق یا وظیفه نداریم که خواستارِ دادگری از راهِ قصاص باشیم. در زحمات و مرگِ نیابتیاش عیسی تمامِ شرایط و بایستگی های عدالتِ الهی را به انجام رساند. او سلامتیِ ماست. هرکه همچنان برای حقوقش بجنگد و خواستارِ عدالت برای خودش باشد، خویشتن را محکوم مینماید. تنها محبت، تکمیل کننده قانونِ خداست. دور ماندن از محبت یعنی دخولِ دوباره به داوری. تنها عیسی است که فکر و ارادۀ تازه در پیروانش میآفریند و به آن ها کمک میکند تا دیگران را ببخشند، درست همانگونه که خدا مردم را میآمرزد.
نوشته عبدالمسیح
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |