خانوادۀ مسیحیزندگی روزمره مسیحی

فصل سی و هفتم اصول عیسی در روابط: محبت از جان‌گذشته و فداکار است

رای بدهید

فصل سی و هفتم اصول عیسی در روابط: محبت از جان‌گذشته و فداکار است

عیسی به همراه درد شکنجه بر صلیب آویزان ‏است. در حالی‌که پشتش شلاق‌خورده و زخمی است، بر ‏چوبی خشن فشرده می‌شود. دست‌ها و ‏پاهایش از درد سوراخ میخ‌ها تیر می‌کشد. چشمانش از خونی که در اثر زخمِ تاج خار از سرش سرازیر است، می‌سوزد و دیدش تار شده. سینه‌اش در حالی که به سختی نفس می‌کشد به درد آمده است.‏
پایین دار صلیبِ او رهبرانی ایستاده‌اند که لحظه‌ای پیش به معامله‌ای سیاسی دست زده‌اند ‏تا او را به چنین شکنجۀ ظالمانه‌ای محکوم کنند. ‏آنها با تکبر می‌خندند و در حالی‌که نگاهی پیروزمندانه به نشان پیروزی خود، یعنی پسرخدا بر صلیب خیره شده‌اند، شادی می‌کنند. آنها در حالی‌که عیسی ‏رنج می‌کشد، او را به سخریه گرفته‌اند و به چالش می‌کشند که اگر می‌تواند از صلیب پایین بیاید. عیسی به خوبی آگاه بود که چرا آنها برای ‏مصلوب شدن او اینچنین جمع شده‌اند. این اقدام ‏آنها ناشی از سردرگمی یا سوء‌تفاهم ‏نبود. آنها از توجه و اهمیتی که مردم به عیسی می‌دادند، ‏حسادت می‌ورزیدند؛ حسادتی که به خاطر ترسِ از دست دادن مقام و موقعیت خود برمی‌خاست. ‏این رهبران، دشمنان عیسی بودند. و چنین ‏دشمنانی او را به مرگ محکوم کرده ‏بودند.‏
عیسی که به علاوۀ درد و رنج جانکاهش تمسخر آنها ‏را می‌شنود، این انتخاب را می‌کند که چنین دعای ساده‌ای را بکند: «پدر آنها را ببخش.» عیسی در رابطه با محبت به دشمنان فقط حرف نزده بود بلکه حتی وقتی آنها او را زخمی کرده بودند این انتخاب سخت را کرد که به دشمنانش عشق بورزد. (بر اساس لوقا ۲۶:۲۳-۴۳)‏
قانون طلایی تصویری از ماهیت واقعی عشق ‏است. عشق عملی دوجانبه نیست؛ عشق خود را فدا می‌کند. ‏عشق بدون آنکه انتظار ثوابی از طرف مقابل داشته باشد، خودش را هدیه می‌کند.‏
باید صادقانه اعتراف کنم که من قدرت عشق‌ورزی به این شدّت را ندارم. در من چنین چیزی وجود ندارد که به دشمنم عشق بورزم. واقعیت این است که اگر بتوانم دوستانم را محبت کنم، خیلی هنر کرده‌ام! اگر تو هم مثل من هستی، ناامید نشو. در حالی که با خود فکر می‌کنی امکان چنین چیزی وجود ندارد، فرصت یک عمر برای عمل به آن را داری! ‏عیسی حقیقت نابی را به تو پیشنهاد می‌کند و آن این است که به تو نیروی کافی برای عمل به آن را خواهد بخشید: آنچه از نظر انسانی غیرممکن ‏است برای خدا امکان دارد (لوقا ۲۷:۱۸). ‏آنچه را که توان انجام آن را نداری، می‌توانی به وسیلۀ قدرتی که تنها خدا می‌تواند به تو ببخشد، از پس آن بر آیی. عیسی این احکام را به تو نداد تا تو را مأیوس کند بلکه در عوض از تو دعوت می‌کند که برای ایجاد چنین عشقی که از آن عاجزی، به او اعتماد کنی.‏
عیسی با اشاره به دو مزیت شگفت‌انگیز که در اثر اجرای قانون طلایی نصیب ما می‌شود، تشویقمان می‌کند: «پاداش آسمانی شما بزرگ خواهد بود، زیرا همچون فرزندان خدا رفتار کرده‌اید (لوقا ۳۵:۶ ترجمۀ معاصر). وقتی آنگونه که خدا می‌خواهد زندگی می‌کنی، پاداشی عالی در انتظار توست و در حالی که اکثریت قریب به اتفاق لذتی که می‌بری در آسمان منتظر توست، بخشی از لذت این پاداش را در همین ‏دنیای کنونی نیز تجربه می‌کنی. و با زندگی کردن به روش خدا، ‏رابطۀ تو با خدا به عنوان فرزندش، ‏شهادت خوبی برای کسانی که نظاره‌گر تو هستند، خواهد بود. دنیای اطراف ما نیاز مبرم به مشاهدۀ عشق جانبازانه دارد. جهان باید ما را به ‏عنوان پیروان عیسی ببیند که با عشقی ‏فداکارانه نسبت به یکدیگر و حتی نسبت به دشمنانمان رفتار می‌کنیم.‏
دوستانی که در رواندا دارم باعث تشویق من به ابراز ‏عشق فداکارانه شده‌اند. وقتی ‏کشیشان را در آنجا تعلیم می‌دادم و با کلیساهای آنجا کار می‌کردم، ‏با افراد زیادی ملاقات کردم که تمام یا ‏بیشتر اعضای خانواده‌شان را در نسل‌کشی که ‏آن کشور را در سال ۱۹۹۴ ویران کرد، ‏از دست داده‌اند. داستان‌ این ملت آنطور که انتظارش می‌رود به سرعت به گوش جهانیان نرسیده اما برای آنان همیشه گفتن و شنیدن این رویدادها بسیار ‏دردناک است. اما با این‌حال، وقتی آنان این داستان‌ها را بازگو می‌کنند تقریباً همیشه ‏آنها را با اشاره به بخشش تمام می‌کنند. ‏پسری که تصمیم گرفت همسایه‌هایی را ‏که خانواده‌اش را کشتند، ببخشد. پدری ‏که انتخاب کرد کسانی را که باعث مرگ همسر ‏و فرزندانش شده‌اند ببخشد. هیچ‌کس نمی‌تواند چنین غم و اندوهی که از فقدان عزیزانشان نصیبشان شده را جبران کند، با ‏این‌حال آنان با محبتی بی‌نظیر و فداکارانه، عشق ورزیدن به همنوعان خود را انتخاب ‏کرده‌اند.‏
وقتی عیسی در آن روز به موعظۀ خود ادامه می‌داد، نیاز به دریافت قدرت ‏خدا برای عمل به قانون طلایی در سخنان او به وضوح دیده می‌شد. پس از اینکه با جمعیت اطرافش در مورد چالش عشق ورزیدن به دشمنان صحبت کرد، به آنان فرمود: «پس مانند پدر آسمانی خود دلسوز باشید» (لوقا ۳۶:۶ ترجمۀ تفسیری).‏
این فرمایش او مسئولیت ما را به یک سطح کاملاً ‏جدید می‌برد. رابطۀ من با دیگران نه ‏صرفاً با آنچه خودم می‌خواهم، بلکه با نمونه‌ای ‏که خدا ارائه می‌دهد شکل می‌گیرد. من نباید ‏فقط به این فکر کنم که چگونه می‌‏خواهم با من رفتار شود بلکه باید چنین بیندیشم که خدا با مردم چطور رفتار می‌‏کند. اگر مصمّم شده‌ام که به این عشق ‏فداکارانه عمل کنم، چنین چیزی تصادفی اتفاق ‏نمی‌افتد بلکه نیازمند برداشتن قدمی است؛ یعنی تصمیمی آگاهانه برای رفتار با ‏دیگران همان‌گونه که خدا با من عمل می‌‏کند.‏
در حالی که این خطوط را می‌نویسم، احساساتی ‏دارم که امیدوارم شما هم بتوانید مرا درک کنید. من دلایل زیادی می‌بینم ‏که چرا اصولی که عیسی تعلیم داده در دنیای واقعی کاربرد ندارند. کسانی که دوست‌داشتنی نیستند، دفعاتی که این نوع عشق فداکارانه با سوءتفاهم‌ها روبرو شده، احساسات شدیدی که در خودمان با آنها روبرو می‌شویم، ارادۀ ضعیفمان و کمبود منابع درونی ما، همه و همه به علاوۀ صدها دلیل دیگر وجود دارند که ما را به این نتیجه می‌رسانند که این نوع عشق کارساز نیست.‏
و تنها یک دلیل وجود دارد که چنین عشقی را ممکن می‌سازد و آن عیسی است. ‏آن زندگی که عیسی به نمایش گذاشت به ما می‌فهماند که این عشقی است که می‌تواند دنیای ما را دگرگون سازد. عیسی ‏به شدت مایل است به ما این قدرت را بدهد که ‏مانند خودش دیگران را محبت کنیم.‏
چگونه می‌توان قانون طلایی را از حالت تکرار بیهودۀ کلمات آن به یک عمل یا رفتار تبدیل کرد؟ دو اتفاق باید ‏بیفتد: اول از همه، کسی باید راه را برایت هموار سازد. کسی باید به تو قدرت کافی برای عمل به آن بدهد. ‏عیسی پیشاپیش تدارک اینها را دیده است. او ‏به زمین خاکی ما پا نهاد و به ما عشق ورزی را ‏به شیوه‌ای جدید آموخت. اگر او حاضر نبود ‏به ما قدرت کافی برای عمل به آن را بدهد، زحمت تعلیم دادن آن را هم نمی‌کشید. هرگز اجازه نده که ضعف تو باعث شود در این مسیر وارد نشوی و نیز اجازه نده که این طرز فکر که هرگز امکان ندارد به طور کامل به آن عمل کنی، مانع ماندن تو در این مسیر تا آخر عمرت شود. برای شروع، عیسی درها را برایت باز می‌کند و نیروی کافی برای ادامۀ این مسیر تا خط پایان به تو می‌بخشد.‏
قانون طلایی در نوشته‌های بسیاری از ‏ادیان، فلاسفه و ادیبان جهان بازتاب ‏پیدا کرده. شاید با خود بگویی «در این سخنان عیسی چه تفاوت و قدرتی با گفته‌های اینان وجود دارد؟» لُب مطلب این است: ‏تنها کسی که می‌تواند قدرت عمل به آنچه تعلیم داده، به ما بدهد، همانا خودِ عیساست. وقتی او به ما امر می‌کند که: ‏‏«آنچه خواهید که مردم به شما کنند، شما نیز بدیشان همچنان کنید،» وعده‌ای نیز در آن مخفی است که او قدرت کافی برای عمل به آن به ما خواهد داد.‏
دومین چیزی که باید اتفاق بیفتد این ‏است: باید برای برداشتن اولین قدم ‏در این مسیر تصمیم قطعی بگیریم. شاید بلیط عزیمت به آفریقا را در دست داشته باشی و حتی تا پای هواپیما هم رسیده باشی ولی تا وقتی که سوار هواپیما نشوی، به مقصد نمی‌رسی. شاید در مقابل ‏عیسی بایستی و از او بشنوی که می‌گوید: ‏‏«من می‌خواهم اینگونه زندگی کنی. این ‏آن چیزی است که می‌خواهم قدرت انجام آن را به تو بدهم. قدم اول را بردار و در بقیۀ مسیر ببین من چه کارهایی برایت انجام می‌دهم». اما تا وقتی ‏که ترس‌های خود را به او تسلیم نکنی، به جایی نمی‌رسی. در این‌که همۀ ما ‏ترس‌هایی داریم شکی ‏نیست. چه کسی برای عمل به چنین نوع دوست داشتن ترس ندارد؟ کیست که از لغزیدن در این مسیر هراسی ندارد؟ محبت خدا بسیار فراتر از همۀ ترس‌های توست. اگر هرگز قدم اول را برنداری، عظمت راستین محبت او را هم هرگز تجربه نخواهی کرد.

نکتۀ قابل تأمل: عشق در انتظار دریافت از دیگری نیست بلکه خود را فدا می‌کند.
آیۀ به یادماندنی: «پس مانند پدر آسمانی خود دلسوز باشید» (لوقا ۳۶:۶ ترجمۀ تفسیری)
از خود بپرس: چه کنم که به من کمک کند نگاهم را از دلایلی که به من القاء می‌کنند عشق فداکارانه فایده‌ای ندارد، به تنها کسی برگردانم که می‌تواند در من انگیزۀ کافی برای محبتی از نوع جدید بیافریند.
درس آینده: دشمنان خود را محبت کن

نوشتۀ تام هولادِی

ترجمۀ کشیش ورژ باباخانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO