دیدگاه کلیسای اُرتدوکس: راز توبه یا سر بخشش
دیدگاه کلیسای اُرتدکس: راز توبه یا سر بخشش
قبلاً خوانده ایم که خداوند ما عیسی مسیح توسط روح القدس که کلیسا را تبدیل به بدن وی می نماید، فعالیت می کند. دست بخشاینده و شفا دهنده خداوند ما عیسی از طریق کلیسا و به وسیله عمل روح القدس به ما می رسد. او در روز رستاخیز خود به رسولان چنین گفت: “روح القدس را بیابید. گناهان آنانی را که آمرزیدید برای ایشان آمرزیده شد”. (یوحنا 20: 22-23)
ما باید آرزومند و طالب این بخشش باشیم. مثل پسر گمشده (لوقا 15: 11-32) مراحل بازگشت از مرگ به زندگی را به خوبی نشان می دهد:
1- پسر گمشده ” به خود می آید” و شکست خود را تصدیق کرده راه مراجعت به خانه پدری را در پیش می گیرد. این، بازگشت یا متانویا (Metanoia) است.
2- او به گناه خود چنین اقرار می کند: “ای پدر به آسمان و به حضور تو گناه کرده ام”. این اعتراف به گناه است.
3- پدر که در انتظار او بوده و به استقبالش می شتابد و قبل از به اتمام رسیدن جمله اش وی را در آغوش می گیرد. این بخشش است.
4- گوساله پرواری ذبح می شد. این مجلس سرور و ضیافت قربانی مقدس است.
امروز بر ماست که این مراحل را طی نماییم:
بازگشت (متانویا)
“متانویا” بروز آگاهی و روشن بینی ناگهانی داود است هنگامی که ناتان پس از نقل داستان فقیری که مردی ثروتمند بره اش را دزدیده بود، به او می گوید: “این تو هستی”. متانویا لغت یونانی به معنای “تغییر روحیه” می باشد که عبارت است از رجعت درونی، بازگشت و وقوف به بیماری خود که با میل به شفا یافتن همراه می باشد. زیرا بدترین بیماریها آنهایی هستند که انسان از آنها بی خبر است. متانویا نوعی بیداری است “ای که خوابیده ای، بیدار شده از مردگان برخیز تا مسیح بر تو درخشد”. (افسسیان 5: 14)
گناه حالت بی حسی قبل از مرگ است و توبه یعنی تشنه بودن برای زندگی، برای زندگی راستین، برای کمال زندگی که در خدا هست. توبه کردن جواب انسان به کلام خود خداست. کلامی که توسط حزقیال نبی برای ما بازگو شده است: “من از مردن مرد شریر خوش نیستم بلکه خوش هستم که شریر از طریق خود بازگشت نموده زنده بماند”. (حزقیال 33: 11)
اعتراف
زمانی که انسان دست به شرارت بزند تمام بدن وی از آن متاثر می گردد چون “اگر یک عضو دردمند گردد سایر اعضا با آن همدرد باشند” (1قرنتیان 12: 26). وقتی که انسان مرتکب گناه شود عواقب آن نه تنها به خود بلکه به تمام کلیسا زیان می رساند به همین دلیل یعقوب رسول چنین گفته است: “نزد یکدیگر به گناهان خود اعتراف کنید و برای یکدیگر دعا کنید تا شفا یابید”. (یعقوب 5: 16)
سه نوع گناه وجود دارد که انسان را نسبت به خدا بیگانه می سازد. این گناهان ایماندارانی را که حتی یکی از آنها را مرتکب شوند به فوریت از کلیسا می راند.
ارتداد گناه نسبت به خدا
ارتداد (Apostasic) یعنی انکار مسیح و هنگامی اتفاق می افتد که انسان از روی پستی یا ترس از اقرار به شاگرد بودن وی عار داشته باشد: “هر که مرا پیش مردم انکار نماید. من هم در حضور پدر خود که در آسمان است او را انکار خواهم نمود”. (متی 10: 33) این خطا مربوط به کسانی بود که در دوران جفا می گفتند که دیگر مسیحی نیستند و نیز کسانی که امروز از بیم “بدگویی” اطرافیان بی ایمان خود، بر حسب ذوق و سلیقه زمان، قیافه “بی ایمانان” را به خود می گیرند.
قتل: گناه نسبت به همنوع
این خطا نه تنها عمل کسی است که می کشد بلکه مربوط به آن کسی نیز هست که نفرت را پیشه خود می سازد، زیرا “هر که از برادر خود نفرت نماید قاتل است” (1یوحنا 3: 15). نفرت یعنی قتل روح. کسی که از عفو و بخشش سرباز می زند و در کینه توزی خود غوطه ور می گردد، مرتکب خطا گشته است. “اگر تقصیرهای شما را نخواهد آمرزید” (متی 6: 15). رجوع کنید به مثل بدهکار بی رحم (متی 18: 23-35). “اگر هر یکی از شما برادر خود را از دل نبخشد” پدر آسمانی نیز به همان گونه که پادشاه این مثل با بدهکار بی رحم رفتار کرده بود، با وی رفتار خواهد نمود. به همین دلیل پولس رسول می گوید: “خورشید بر غیظ (خشم) شما غروب نکند” (افسسیان 4: 26).
بی عفتی: گناه نسبت به محبت و نسبت به خود
بی عفتی یعنی طالب بودن لذات شهوانی بدون عشق و بدون از خود گذشتگی کامل نسبت به دیگری. این گناه نسبت به جسم انجام می گیرد (و نه آنطوری که بعضی ها آن را به غلط گناه جسم می نامند). این گناه را کسی انجام می دهد که “بر بدن خود گناه می ورزند” (1قرنتیان 6: 18) و کسی که بر علیه محبت گناه ورزیده به نوعی محبت را آلوده می سازد، محبتی که مشارکت با خداست زیرا خدا محبت است (1یوحنا 4: 16). بنابراین کسی که محبت را ناپاک می شمارد وجود خدا را رد می کند، “زیرا خدا ما را به ناپاکی نخوانده است بلکه به قدوسیت، لهذا هرکه قدوسیت محبت را حقیر می شمارد انسان را حقیر نمی شمارد بلکه خدا را که روح القدس خود را به شما عطا کرده است” (1تسالونیکیان 4: 7-8)…”آیا نمی دانید که بدنهای شما اعضای مسیح است پس آیا اعضای مسیح را برداشته اعضای فاحشه گردانم؟ حاشا! آیا نمی دانید که هر که با فاحشه بپیوندد با وی یک تن باشد زیرا گفته شده است که هر دو یک تن خواهند بود…آیا نمی دانید که بدن شما هیکل روح القدس است که در شما است که از خدا یافته اید و از آن خود نیستید زیرا که به قیمتی خریده شدید. پس خدا را به بدن خود تمجید نمایید” (1قرنتیان 6: 15-20).
کسی که مرتب چنین خطایایی شود باید بعد از توبه بخواهد که عضو بدن مسیح گردد. این بدن یعنی کلیسا بایستی بازگشت او را به آغوش خود تقبل نموده و مجمع بایستی او را ببخشد.بدین منظور گناهکار باید در کلیسا حاضر شده در مقابل مجمع یعنی کلیسا به خطای خود اقرار نماید. به همین دلیل بود که در کلیسای اولیه اعتراف به صورت عمومی انجام می گرفت این نوعی اعتراف با اشکالات جدی همراه بود زیرا امکان داشت که بعضی از اشخاص گناهان اعترافی فرد گناهکار را به خاطر سپرده و صرف نظر از بخشوده شدن وی از او دوری نمایند. بنابراین کلیسا به سرپرست کلیسا، اسقف یا کشیش وکالت می دهد تا شخص توبه کار را پذیرفته و به اعتراف او گوش فرا دهد. اعتراف بیانگر خلوص توبه بوده و مراجعت پسر گمشده به خانه پدر را در خاطر زنده می نماید. کشیشی که به اعتراف گوش می دهد نماینده کلیسا و بدن رنجور مسیح و نماینده مجمع و سر آن یعنی مسیح بوده و بنابراین شاهد متواضعی بیش نیست.
بخشش یا آمرزش
برای اینکه عضو سست ولی توبه کار دوباره به تمامیت کلیسا داخل گردد و با سایر اعضا و با خدا در صلح در آید، مجمع باید بخشش کسی را بر وی منتقل کند که “قدرت آمرزیدن گناهان را دارا می باشد” یعنی سر بدن، که همانا مسیح است. پس کشیش به نام مجمع و به نام مسیح دستش را بر سر توبه کار زانو زده می گذارد این حرکت نمایانگر دست شفا بخش مسیح است و به وی می گوید: “هر آنچه که به شخص حقیر من گفته ای…باشد که خداوند آنها را در این دنیا و در آخرت به تو ببخشاید. باشد که خداوند ما و عیسی مسیح خدا به فیض و فراوانی محبتش به انسانها، تمام تقصیرات تو را، ای فرزندم، بیامرزد…باشد که فیض روح القدس تو را در بخشش و آمرزش حفظ نماید”. این آمرزش است. روح القدس بخشش و شفای مسیح را از طریق راز کلیسا و به وسیله بخشش مجمع و بخشش کشیش آن مجمع به فرد توبه کار منتقل می کند. اکنون او “سفید تر از برف” است. قدس اسحق سریانی، راهبی که در قرن هفتم زندگی می کرد گفته است: “گناه آدمی در مقایسه با رحمت الهی چون یک مشت شن در دریای عظیم است”. یک راهب بزرگ دیگر به نام سیلوئن که معاصر ما بود و در سال 1983 میلادی فوت نمود گفته است: “هر کسی که صفای باطنی را از دست داده باید توبه کند و خداوند گناهان وی را خواهد آمرزید آنگاه شادی و صلح دوباره در روحش مستقر خواهد شد” زیرا که انسان توبه کار با انسانها و خدا آشتی کرده است. بخشش در حقیقت آشتی انسان با خداوند خود و برقراری مجدد آن رابطه طبیعی است که مخلوق را به خالق خویش وصل می نماید، “خدا در مسیح بود و جهان را با خود مصالحه می داد و خطایای ایشان را بدیشان محسوب نداشت و کلام مصالحه را به ما سپرد” (2قرنتیان 5: 19)..”خدا محبت خود را در ما ثابت می کند از اینکه هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم مسیح در راه ما مرد. پس چقدر بیشتر الان که به خون او عادل شمرده شدیم به وسیله او از غضب نجات خواهیم یافت” (رومیان 5: 8-9). بخشش خدا به واسطه عیسی مسیح ما را حیات دوباره بخشیده از مرگ رهایی می دهد. پس بیایید به پولس رسول گوش فرا دهیم که می گوید: “به خاطر مسیح استدعا می کنم با خدا مصالحه کنید” (2قرنتیان 5: 20) تا بتوانیم به همراه او فریاد برآوریم: “در خدا هم فخر می کنیم به وسیله خداوند ما که به وساطت او الان صلح یافته ایم” (رومیان 5: 11). گناهکار آمرزش یافته از نو عضو خاص و کامل بدن مسیح می شود.
ضیافت
از این به بعد او می تواند مثل سابق به رازهای مقدس نزدیک شده، در راز بدن و خون مسیح نجات دهنده مشارکت نماید، از چشمه آب حیات بیاشامد و حیات جاودان را دریافت نماید. راز توبه راز قربانی مقدس را بر وی می گشاید و گناهکار رهایی یافته و بخشوده می شود.
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |