خطر خالی بودن و خالی ماندن
در روز پنطیکاست رخدادی بسیار نغز به وقوع پیوست. وجود خالی شاگردان پُر از روحالقدس شد (اعمال 2: 1- 4). روحالقدس از همان ابتدای روز پنطیکاست خودش را در حکم ِ کسی نشان داد که آمده تا قلبهای خالی انسان را با حضور پُر جلالش پُر کند.
شوربختانه امروزه بسیاری از مسیحیان خودشان را خالی احساس میکنند و گاهی هم به اشتباه گمان میبرند که اقرار به خالی بودن نشانه فروتنی و افتادگی است! برخی نیز به راستی خالی هستند و گروهی دیگر به خالی بودن و خالی ماندن عادت کردهاند. آنها هیچگونه حس پشیمانی ندارند و از خطری غافلند که زندگی آنان را تهدید میکند.
میدانیم برخلاف آنچه برخی از کشیشان و آموزگاران تازه به دوران رسیده در برنامههای گوناگون ماهوارهای و وب سایتهای مسیحی میگویند و مینویسند، بنُمایه ایمان مسیحی در عهد جدید همانا آموزههای جاودانی و تغییرناپذیر عهد عتیق است. خدای عهد عتیق همان خدای عهد جدید است و عیسای مسیح به روشنی فرمود که هر که یکی از این احکام کوچکترین را (که در تورات موسی یافت میشود) بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود؛ اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد (متی 5: 19).
در عهد عتیق یا شریعت موسی ایمانداران پروانه نداشتند که با دست خالی به حضور خدا بیایند و او را ستایش کنند، زیرا خالی بودن و چیزی در دست نداشتن نزد خدا مکروه بود. خداوند میفرماید: « هیچ کس به حضور من تهی دست حاضر نشود . . .» (خروج 23: 14- 15).
در عهد جدید نیز خدا تُهی بودن را تأیید نمیکند و چیزی از این بابت دگرگون نشده است. آیا ماجرای آن پنج باکره دانا و پنج باکره نادان را به یاد دارید؟ گناه ِ پنج باکره نادان چه بود؟ آنها باکره بودند، خودشان را از جهان جدا ساخته بودند، در انتظار داماد بودند (هر چند که شاید بسیاری از مردم نمیدانستند که مسیح باز خواهد گشت)، پاک زندگی میکردند، ولی ظرفهای آنها خالی از روغن بود. آنها روغن ِ کافی نداشتند، آنها تُهی و خالی بودند.
عیسای مسیح دوست ندارد که ما خالی باشیم. او در انجیل مرقس باب 12 مثالی زد درباره شخصی که تاکستانی داشت و آن را به دهقانان سپرد؛ سپس نوکری فرستاد تا از میوه باغ بگیرد و برای او بیاورد. در آیه 3 میخوانیم: « اما ایشان او را گرفته زدند و تُهی دست روانه نمودند.» یعنی دست خالی پس فرستادند. آیه 9 برای ما هشدار دهنده است: « آن باغبانان را هلاک ساخته، باغ را به دیگران خواهد سپرد.» چرا؟ زیرا او خواهان ِ پُری ماست، یعنی چیزی در دست داشته باشیم و بهترین را به او بدهیم.
مسیحیان خالی و تُهی مانند طبلها و سِنجهای تو خالی هستند که تنها سر و صدای زیادی به راه میاندازند. آیا تا کنون دیدهاید که وقتی ظرفها و قابلمههای خالی در آشپزخانه روی زمین میافتند چه سر و صدایی ایجاد میشود؟ ولی زمانی که پُر از خوراکهای خوشمزه هستند نخست اینکه خیلی کم روی زمین میافتند و دوم اینکه افتادن آنها کمتر سر و صدا ایجاد میکند! شوربختانه از این مسیحیان پُر سر و صدا که همواره در کلیساهای گوناگون وَرجه وورجه میکنند چه قدر زیاد داریم!
در کتابمقدس مسیحیان خالی یا تُهی به درختان یا شاخههای بدون ِ میوه همانند شدهاند که تنها به درد هیزم و سوزاندن میخورند! ولی همواره این درختان ِ پُر از میوه هستند که باقی میمانند و باغبان آنها را پاکتر میکند تا میوه بیشتری به بار آورند؛ زیرا همواره پُری مَد نظر خداست!
اکنون ببینیم که این پُری چیست؟ در افسسیان 5 : 18 چنین میخوانیم: « مست شراب مشوید که در آن فجور است، بلکه از روح پُر شوید.» مستی از شراب، در واقع تُهی بودن است. شخص ِ مست هوش و حواس خود را از دست میدهد. حواسش جمع نیست، هوشیار و بیدار نیست. در واقع دانا نیست، دید ندارد، بی خاصیت است، تُهی است و سر و صدا ایجاد میکند و عربده میکشد!
نمیدانم چرا مسیحیانی که تو خالی و تُهی هستند زیاد علاقه به نوشیدن شراب و نوشیدنیهای الکلی دیگر دارند و گاهی با افتخار گیلاس به دست پُز میدهند و عکسش را هم در شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک به همه نشان میدهند و انتظار دارند که دوستانشان هم به سلامتی بنوشند و لایک بزنند؟!
در برابر، شخص ِ پُر از روحالقدس، مست نیست بلکه هوشیار، بیدار و آگاه است. شخص ِ پُر از روح همواره در نقطه مقابل شخص ِ مست از شراب قرار دارد. پنج باکره نادان ظرفهای روغنشان خالی بود. خالی بودن و تُهی ماندن یعنی نادانی و خواب؛ ولی پُر بودن یعنی دانا بودن، هوشیار بودن و بیدار ماندن!
این بیداری را که بر اثر پُری روحالقدس در زندگی ما پدید میآید پولس فرستاده در اول قرنتیان 16: 13- 14 شرح میدهد : بیدار باشید. یعنی به هوش باشید نه بیهوش؛ آگاه باشید، دانا باشید، پُر از روح باشید. زیرا پُری روح، ما را در هوشیاری و آگاهی نگه میدارد.
این پُری یا بیداری باعث میشود که در ایمان استوار باشیم. یعنی در ایمان، پایداری و استقامت از خود نشان دهیم نه فرار و گریز یا حتی عقب نشینی! گاهی ما به اندازهای تُهی و خالی از روح هستیم که تاب و تحمل ِ روبرو شدن با بیماریهای کُشنده و درمان ناپذیر را نداریم و برای فرار کردن از دست آنها هی میخواهیم نشان بدهیم که شفا یافتهایم، هر چند که در حقیقت نه تنها شفا نیافتهایم بلکه روز به روز به ساعت مرگمان نزدیکتر میشویم! شخص ِ پُر از روح، در ایمان استوار و پایدار است و تحت هیچ شرایطی فرار را بر قرار ترجیح نخواهد داد. او بدون اینکه سر و صدای زیادی بر پا کند به روبرو شدن با ناملایمات زندگی ادامه میدهد و تا زمانی که دورش را در این جهان به پایان نرسانیده است خم به ابرو نخواهد آورد.
پیامد دیگر این پُری و بیداری، مرد بودن است. پولس میگوید: مردان باشید. یعنی از مرحله بچگی بیرون بیاییم، بالغ شویم و روی پاهای خودمان بیایستیم! مسیحیان ِ تیتیش مامانی و لوس و نُنُر نباشیم! آیا دیدید که بچهها چه قدر زیاد سر و صدا به راه میاندازند و زود آه و ناله سر میدهند. چرا؟ چون آنها از تجربیات و آموختههای زندگی خالی هستند! ایمانداران تو خالی هم همین گونه هستند. قهر کردن و شکایت کردن، آه و ناله از دست این و آن راه انداختن نشان میدهد که آنها هنوز مرد نشدهاند و آن پسر بچه تیتیش مامانی باقی ماندهاند!
البته مرد بودن هم کافی نیست. چون در ادامه پولس میافزاید: زورآور شوید. چگونه؟ آیا با تقلید از این و آن؟ خیر بلکه « در خداوند و در توانایی ِ قوت ِ او، زورآور شوید» (افسسیان6 : 10). یعنی از اقتداری که در قوت ِ خداوند و قدرت اوست، نیرو بگیرید. ما از کجا نیرو میگیریم؟ از سخنرانی هیجان بر انگیز این و آن کشیشی که هیچ گونه شناختی از وضعیت زندگی شخصی و کلیسایی آنها نداریم و تنها با یک نگاه، عاشق و شیفته نمایش آنها میشویم! و گاهی از یکی دو سخنی که اینجا و آنجا یاد گرفتهایم میخواهیم ادای بزرگترها را در بیاوریم. سالها کار و پیشمهمان بقالی بوده و اکنون که مسیحی شدهایم میخواهیم همان دانشی را که در بقالی داریم در کلیسا پیاده کنیم و گمان میکنیم که کلیسا نیز مغازه بقالی است! و گاهی چه قدر پافشاری میکنیم که آنچه میگوییم درست است و حال آنکه پشتوانه سخن ما، نیرویی نیست که از قوت ِ روح ِ خداوند یافتهایم، بلکه از تقلای جسم خودمان است!
در ایمان استوار بودن، مرد بودن و زور آور شدن برای چیست؟ برای این است که جمیع کارهای شما با محبت باشد. البته منظور پولس محبت کردن است نه محبت دیدن! یعنی به جایی از زندگی مسیحی خود برسید که در هر کاری دیگران را محبت کنید. انگیزه شما در هر کاری محبت کردن به دیگران باشد نه محبت دیدن از آنها. بنابراین، کسی که در ایمان استوار است، به بلوغ روحانی رسیده و در خداوند زورآور گردیده هرگز قصد خودنمایی ندارد بلکه میخواهد دیگران را محبت کند. او مانند سرباز بیداری است که وقتی میبیند دشمن میآید بیدرنگ به همرزمانش بدون هیچ گونه چشمداشتی کمک میکند تا با هم به پیکار با دشمن بروند.
بیایید در این روزهایی که به جشن پنطیکاست نزدیک میشویم خالی بودن و تُهی دست بودن را کنار بگذاریم و پُر شویم تا تمامی ِ پُری خدا (افسسیان 3: 19). پُر شدن از روح یعنی دانا بودن. دانا بودن یعنی بیدار بودن. بیدار بودن یعنی استواری در ایمان، بالغ شدن، به دست آوردن اقتدار روحانی و کار کردن با محبت. و به این هدف نخواهیم رسید اگر از روحالقدس پُر نباشیم.
نوشته کشیش بانی پال نَت نیّل
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |