اشعار جلیل قزاق ایروانی: بیایید نزد من ای تمامی زحمت کشان و گران باران
اشعار جلیل قزاق ایروانی:
بیائید نزد من ای تمامی زحمت کشان و گران باران
مژده باد آن را که جوید نام تو آن زبان که می دهد پیغام تو
زنده جاوید باد آن کو مدام بر صلای فیض تو دارد قیام
مژده باد آن را که هم در تو گریخت رشته الفت ز غیر تو گسیخت
ای که هستی بر خداوندان امیر ای طبیب اعظم ما دستگیر
در طفیل تو همه دلداری است بی تو سلطانی سراسر خواری است
اینک آن آبی که می بخشد حیات اینک آن بخشنده گر خواهی نجات
زد صدای رحمتش بر ما ندا کاری گران بار گنه نزد من آ
من ز قید ذلت آزادی دهم در درون جانت آرامی نهم
یوغ من باری خفیف و از وداد تار و پودش بسته است از اتحاد
غیر راه او مپو که راه نیست غیر او سلطان در این خرگاه نیست
کیست این مولا که عیسی نام اوست مژده عفو خدا پیغام اوست
از محبت بود او چون بی قرار جان سپاری کرد نی از اضطرار
جان و تن بخشید در راه شما تا نباشد غیر اوتان ملتجا
حق آن سلطان جان نشناختی لاجرم میدان که جان درباختی
برگرفته از کتاب چون محزون ولی شادمان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |