دنیای پس از مرگ و ایّام آخرسؤالات کاربران

پدر بزرگم فوت کرده و اصلا در مورد مسیح هیچ چیزی نشنیده. می خواستم بدونم در روز داوری چطور داوری میشه؟

5/5 - (4 امتیاز)

در پاسخ به سؤالتان بعضی مقالات که در این زمینه در وب سایت پرپاسخ موجود  است در زیر برایتان ارسال می شود:

آیا خدا غیر مسیحیانی را که انسانهای خوب و مذهبی می‌باشند و نسبت به محتوای ایمان خویش بی‌ریا و مخلص هستند را نمی‌پذیرد؟

کتابمقدس می‌گوید: راهی است که در نظر انسان راست است اما عاقبت آن راه موت می‌باشد (امثال 16: 25). به عبارت دیگر شخص می‌تواند در اعتقاد و باورهای دینی خود راسخ و صادق باشد اما این نکته شرط کافی برای درست بودن اعتقاداتش نیست. شاید وقایعی از این دست را به یاد بیاورید که به عنوان مثال یکی از بازیکنان معروف بسکتبال در آمریکا برای شوخی، اسلحۀ خود را به سمت دوستش نشانه گرفت و با این باور و فرض که گلوله‌ای در آن نیست، ماشۀ اسلحه را فشار داد، لحظه‌‌ای بعد دوستش غرق در خون جان خود را از دست داد. این بازیکن خوشنام بسکتبال که رابطۀ بسیار صمیمی و عاطفی نیز با این دوست خود داشت صادقانه اعتراف کرد که فکر می‌کرده و باور داشته که اسلحه خالی از فشنگ است و قصد این را نداشته که حتی به دوست عزیز خود هیچ گونه آسیبی برساند. اما این باور و ایمان، دیگر نمی‌توانست دوست کشته شدۀ او را برگرداند. فقط به این دلیل که به امری غیر واقعی باور داشت، اکنون او یک قاتل بود. خلوص و صداقت بدون ایمان ما بر اساس حقیقت، اموری کافی و نجاتبخش نیستند. اگر خلوص همۀ افراد زمین را نیز جمع کنید دیگر نمی‌توانید آن شخص از دست رفته را باز گردانید. پولس رسول در رساله به رومیان از تحریف حقیقت سخن می‌گوید و صراحتاً اعلان می‌کند که پیروی از هر آنچه که غیر از طریق و حقیقت داده شده توسط خداست، نزد خدا مکروه و مردود است و «آنها حق خدا را به دروغ مبدل کردند….» (رومیان 1: 25 الف). بسیاری از روش های دینداری می‌تواند در عمق خویش، شکل تغییر شکل دادۀ بت پرستی باشد زیرا بت پرستی چیزی نیست جز پرستش هر چه غیر از حقیقت است و این حقیقت است که می تواند خود را آشکار کند زیرا چنان ورطه‌ای بین مخلوق سقوط کرده و خالق قدوس وجود دارد که عالی‌ترین تلاش های بشری و مذهبی انسانِ سقوط کرده چیزی جز لتۀ ملوث در حضور خدا نیست و نمی‌تواند این شکاف را پر کند. تا یار خود پرده از رخ خود بر نیفکند، همۀ تلاش های ما برای کشف و ادراک و شناخت وجود لایزال خدا چیزی جز بطالت و خیال پردازی نیست. «زیرا که جمیع ما مثل شخص نجس شده‌‌ایم و همۀ اعمال عادلۀ ما مانند لتۀ ملوث می‌باشد…» (اشعیا 64: 6). خدا تنها خود قادر است این فاصله را بپیماید و برای این منظور پسر خود را که نمایندۀ کامل و صورت نادیدۀ خود و مظهر جلال و شکوه و ذات خویش است فرستاد و راه را پیمود. «…و نه پدر را هیچکس می‌شناسد غیر از پسر و کسی که پسر بخواهد بدو مکشوف سازد.» (متی 11: 27). پس شخص صادقی که مذهبی است، هیچ برتری بر دیگران که خدا را نمی‌شناسند ندارد، اگر خدا را از طریق پسرش نیافته باشد زیرا که خدای حقیقی تنها از طریق پسرش خود را مکشوف ساخته است. معیار پذیرش الهی روشن و واضح است و خود پروردگار آن را مقرر داشته است: «در هیچ کس غیر از او نجات نیست. زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان باید ما نجات یابیم.» (اعمال رسولان 4: 12).

و اما مقالۀ دوم برای روشن شدن بیشتر این مطلب:

چرا انسان خوب  بودن به تنهایی  برای رسیدن به  بهشت کفایت نمی کند؟

اگر از مردم جهان سؤال کنیم که چگونه می توانیم به بهشت راه یابیم؟  اکثر افراد که ایمان به بهشت یا زندگی پس از مرگ دارند این گونه جواب می دهند: “انسان خوب بودن”. اکثر ادیان و فلسفه های این دنیا بر اساس اخلاق بشری بنیان گذاشته شده اند.  برای مثال  اسلام،  دین یهود  و دنیای انسان گرا بر این عقیده هستند که رسیدن به بهشت به خوب بودن انسان، یا اجرای 10 فرمان  و یا پیروی از قانون طلایی بستگی دارد. اما آیا این آموزۀ مسیحیت نیز هست یا خیر؟ یا مسیحیت نیز مانند دیگر ادیان دنیوی، نیک بودن انسان را لازمۀ رسیدن به بهشت می داند؟  بیایید متی 19: 16تا26 را با هم بررسی کنیم که داستان مرد جوان و ثروتمندی است.

اولین نکته ای که  در این داستان قابل توجه  می باشد این است که سؤال مرد ثروتمند صحیح است: «چه کار نیکویی انجام دهم تا حیات جاویدان داشته باشم؟» با این سؤال او اذعان دارد که با وجود  تمام تلاش هایش هنوز کمبودی احساس می کند و می خواهد بداند دیگر چه می توان برای دست یافتن به زندگی جاودان کرد. هرچند او سؤال صحیحی می پرسد ولی از دیدگاه اشتباهی است: «چه کار نیکویی باید انجام دهم…» او معنی اصلی شریعت را اشتباه دریافته بود، که عیسی او را متوجه آن می گرداند، و آن نقش شریعت به عنوان یک دایه یا مربی تا ظهور عیسی است (غلاطیان 3: 24).

نکته قابل توجه دوم  جواب عیسی  بود: او سؤال را با سؤال پاسخ می گوید. چرا  او را استاد نیکو می خواند ؟  در واقع عیسی می خواهد به عمق مسئله تمرکز کند و آن اینکه هیچ انسانی خوب و نیکو نیست و تنها خدا نیکو ست و کارهای نیکو انجام می دهد. همچنان که گفته شد این شخص از دیدگاه اشتباهی به موضوع نگاه می کند. و آن اینکه انسان به وسیله انجام کارهای نیک به زندگی جاوید دست می یابد. برای رسیدن به منظور اصلی خود عیسی به این جوان می گوید که او باید ده فرمان را انجام دهد و بدین وسیله  عیسی نمی خواهد که پارسایی بوسیله اعمال را تبلیغ کند بلکه به این مرد نشان دهد که فهم انسان از شریعت خدا و ناتوانی انسان برای انجام آن چقدر ناقص و محدود است.

جواب آن مرد به عیسی  آشکار است زمانی که عیسی به او گفت فرامین را نگه دار او پاسخ داد کدام را؟ عیسی با آرامی ضعف طریقهای مرد را بوسیله تأکید در مورد دومین قسمت فرامین خدا به او نشان می دهد و آن رابطه انسان با اطرافیان خود است. در این زمان می توان نا امیدی را در مرد جوان احساس کرد، وقتی جواب داد که او تمام این فرامین را از کودکی انجام داده است. در اینجا دو نکته قابل توجه است . یک: که با گفتن اینکه او از کودکی تمام فرامین را انجام داده یکی از فرامین خدا را می شکند و آن شهادت دروغ است. اگر او با صداقت بود می بایستی می گفت که هرچند تمام تلاش خود را کرده است اما هنوز هم قادر به انجام تمام احکام خدا نیست. او شناختی  سطحی از قوانین خدا دارد و پر از غرور است. دوم: او واقف بر این است که اعمال نیک او کفایت نمی کنند. چون می پرسد: «چه باید بکنم؟»

اکنون عیسی با خود عادل شماری این مرد مقابله می کند. به او می گوید اگر می خواهی کامل باشی باید تمام دارایی خود را بفروشی و  مرا پیروی کنی. عیسی نقطه ضعف او را پیدا می کند . وابستگی آن شخص به اموال و ثروت خود. ثروت عظیم او بت در زندگی او گشته بود. او ادعا داشت که تمام احکام خدا را انجام می دهد و در واقع اولین حکم را که نداشتن خدایی جز یهوه خدای زنده است را نمی توانست نگه دارد. مرد جوان پشت به عیسی کرد و رفت و خدای خود را که پول بود بر عیسی ترجیح داد.

عیسی به شاگردان خود رو می کند و به آنان اصلی را می آموزد. «باز به شما می گویم که گذشتن یک شتر از میان سوراخ سوزن آسانتر از ورود یک ثروتمند به ملکوت خدا است.»  این برای شاگردان حیرت برانگیز بود. چون آنان گمان می کردند که ثروت نشانه برکت خدا است. اما عیسی به آنان نشان داد که ثروت مانع بزرگی است برای افرادی که به آن اعتماد می کنند . شاگردان می پرسند پس چه کسی می تواند نجات یابد؟ عیسی جواب می دهد که نجات تنها از طریق خدا به دست می آید: «برای انسان ناممکن است، اما برای خدا همه چیز ممکن است.»

پس چه کسی می تواند نجات یابد؟ اگر کارهای نیک انسان تنها امید باشد که هیچکس! چرا نیک بودنِ محض کافی نیست تا به بهشت برسیم؟ چون هیچکس “خوب” کامل نیست تنها یکی است که نیکو است و آن خود خداست .کتاب مقدس می گوید که همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصرند (رومیان 3: 23). همچنین کتاب مقدس می فرماید که مزد گناه مرگ است.(رومیان 6: 23) . خوشبختانه خدا منتظر ما نشد تا ما به نحوی بتوانیم نیکویی را بیاموزیم بلکه هنگامی که ما هنوز در گناه  بودیم عیسی برای گناهکاران جان خود را داد (رومیان 5: 8).

نجات بر اساس نیکی ما نیست بلکه بخاطر نیکی عیسی است. گر با زبان خود اعلام کنیم که عیسی خداوند است و در قلب خود ایمان داشته باشیم که در روز سوم بعد از مرگ از مردگان بر خاست  نجات را دریافت خواهیم کرد ( رومیان 10: 9). این نجات در مسیح هدیه ای است گرانبها و مانند تمام هدایای واقعی رایگان است (رومیان 6: 23–افسسیان 2: 8تا9). پیام خوش انجیل آن است که ما نمی توانیم با کارهای خوب خود به بهشت راه یابیم. ما باید به این واقعیت برسیم که ما گناهکاریم و از جلال خدا کوتاه آمده ایم  و باید مطیع شده توبه کنیم و به عیسی ایمان بیاوریم. تنها عیسی نیکو ست و لایق بهشت و او عدالت خود را به آنانی که به او ایمان می آورند می بخشد (رومیان 1: 17).

منبع مقاله: www.gotquestions.org

ترجمه: الما غریبیان

اما در نهایت باید گفت که من یا هیچ کشیش و ایماندار به مسیح تصمیم گیرندۀ نهایی برای رفتن کسی به بهشت و جهنم نیستیم بلکه فقط خدا که داوری عادل است و به هیچ عنوان کسی را ناعادلانه داوری نمی کند. از سوی دیگر در کتاب مقدس به روشنی ذکر شده که کسی که عیسی مسیح و قربانی او و خداوندی او را پذیرفته و مطابق میل او زندگی کرده و وفادارانه از او پیروی می کند، از هم اکنون وارد حیطۀ حیات جاودانی شده است.

کشیش ورژ باباخانیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
x  Powerful Protection for WordPress, from Shield Security
This Site Is Protected By
ShieldPRO