مقایسه اسلام و مسیحیت: با استناد به ده فرمان (قسمت هشتم)
4 . دومین فرمان : بُتها مساز
«صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیر زمین است برای خود مساز. نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما، زیرا من که یَهُوَه خدای تو میباشم خدای غیور هستم که انتقام گناهِ پدران را از پسران تا پشت سیّم و چهارم از آنانی که مرا دشمن دارند میگیرم و تا هزار پشت بر آنانی که مرا دوست دارند و احکام مرا نگاه دارند، رحمت میکنم» (خروج 20 : 4 – 6).
دومین فرمان، نخستین فرمان را کامل میکند و روشن میسازد. به این دلیل، از سوی برخی کسانی که شیوههای تعصبآمیز در تفسیر کتابمقدس دارند، این فرمان درحُکمِ بخشی از فرمانِ نخست تلقی میشود. ولی برخی دیگر از مفسران آن را همچنان درحُکمِ دومین فرمانِ بسیار دشوار میبینند، زیرا بارها آماجِ سؤتفاهم زیاد شده است.
1 . بر ضدِ تصاویر مسیحی
مسلمانان و یهودیان، بیشتر مسیحیان را سرزنش میکنند که نخستین فرمانِ خدای قادر مطلق را زیر پا میگذارند. آنها ما را متهم کرده میگویند: «شما همان کسانی هستید که مهمترین فرمانِ خدا را میشکنید. شما هرگونه شمایل را از خدای توانا بر همه چیز نقاشی میکنید و آنچه پندار ناتوان شما ساخته به مردم نشان میدهید.» کاربردِ مناسبِ این فرمان حتی در میان فرقههای مسیحی گفتمانِ بسیار ایجاد کرده است. اعضای برخی کلیساها وارد کلیساهای دیگر شدهاند و چیزهای مقدس آنها را به آتش کشیدهاند. باید بپذیریم که خدا را در شکوه و جلالی که دارد نمیتوان به تصویر کشید. هرگونه نقاشی از خدا، بزرگی و اقتدار آسمانی او را به باد مسخره و اهانت میگیرد. بیشترِ عکس های مقدسان و فرشتگان بیارزش هستند. خدا بسیار برتر، قدوستر و بر همه چیز تواناتر از آن است که با پندار خود بتوانیم درک کنیم. او کاملاً با آنچه انسان ها میتوانند به تصویر بکِشند، متفاوت است. و این حتی شاملِ نقاشیهای زیبای هنرمندانی چون میکل آنژ نیز میشود.
در کتابمقدس خدا خودش را از دو راه به انسان آشکار میسازد. نخست از راهِ سخنانی که به شنوندگان میگوید و دوم به وسیلۀ رؤیایی که به بینندگان نشان میدهد خودش را نمایان میسازد. بیشتر اوقات در عهد عتیق خدا خویشتن را به وسیلۀ کلام قدرتمندش و کمتر از راه رؤیاها آشکار ساخت. ولی زمانی که پسر خدا در برابر رسولانش به جلال و شکوهی که در ابتدا داشت دگرگون شده بود، آنها مانند مُرده بر زمین افتادند، زیرا قدوسیتِ الهی آشکار شد و ناپاکی آن ها را محکوم کرد. هر که رؤیاها دید نتوانست آنچه را که دیده بود کاملاً توصیف نماید.
2 . خودداری کردن از پرستشِ بُتها و مجسمهها
اگر دومین فرمان را با دقت بررسی کنیم میبینیم که این فرمان جلوی کشیدنِ تصاویر خدا را نمیگیرد. بلکه بر ضد هرگونه بت پرستی به ما هشدار میدهد. کسانی که سایر خدایان، مجسمهها یا تندیسهای تراشیده شده را گرامی میدارند و پرستش میکنند، مورد غضب خدا هستند.
در دوران عهد عتیق مجسمههای بزرگِ تراشیده شده بر فراز کوههای خاور نزدیک قرار داشت. آن ها از سنگ ساخته شده بودند و در پرستشِ همگانی به کار میرفتند. در خانهها نیز بتهای چوبی، سنگی، نقرهای یا زرین بود که پرستیده میشدند. ولی هر که باور به خدای راستین و یگانه ندارد، درب را برای او باز میکند تا ترکش کند، و سپس روح های ناپاک با شتاب وارد میشوند. یونانیها در زمان عیسی در برابر خدایانشان بر تخت مینشستند و در شهوترانی زیادهروی میکردند. پیش از آن، مصریها، آشوری ها و بابلیها نیز همین کار را انجام دادند. به این سبب است که موسی و پیامبران، جنگی سخت و بیامان بر ضد بت پرستی به راه انداختند. امروزه میتوانیم همین بُتهایی را مشاهده کنیم که در گذشته مورد دشنام پیامبران بودند و اکنون در موزههای قاهره، بغداد و بیروت به نمایش گذاشته میشوند. آن ها هدفی برای جذب جهان گردانی شدهاند که کفش های خود را درمیآورند و از پلههای آکروپولیس و مقبرههای پادشاهان بالا میروند. حتی یونانیها و مصری های باستان نیز تا این اندازه کفش های خود را درنمیآوردند. مردم تلاش میکنند که نادیده را ببینند و اغلب از شنیدنِ سخنرانی درباره کلام خدا خُشنود نمیشوند. انسان مایل است بیشتر از آنچه که میشنود، بتواند ببیند. آنچه نادیدنی و لمس نکردنی است برای او بیگانه باقی میمانَد. این یکی از دلایلی است که تلویزیون برای کسانی اغوا کننده به شمار میآید که میخواهند دومین فرمان را اطاعت کنند.
3 . ممنوعیتِ تصاویر از سوی یهودیان و مسلمانان
تلویزیون، ویدیوها و مجلات، به سرعت فراگیر میشود و با خوشی در جهان اسلام پذیرفته میگردد، و این با وجودِ ممنوعیتی است که 1350 سال پیش بر روی تصاویر گذاشته شد. این ممنوعیت بر هر تصویر سبب شد که هنر تزیین عربی پدید آید که در هر جایی از فرهنگ اسلامی در عربستان سعودی، در مساجدِ چین و در قصرهای مراکش و آفریقای جنوبی مشهود است. تأثیر دومین فرمان را بر مسلمانان میتوان در نقاشیهایی دید که از گُل ها و باغ ها در قالب اشکالِ هندسی و منظم بر روی کاغذ، چوب، فلز و سنگ میکِشند. به ویژه قالی مشرق زمین با نقش های شکوه مندی که از باغ ها و فردوس های نمادین دارد، در تمام جهان ارزش فراوان داشته است.
در عربستان سعودی مسلمانان برای نشان دادن گذرگاه عابر پیاده در یک تقاطع باید از شکل های بدون سر یک انسان استفاده کنند. کشیدن سر انسان، حتی امروزه شرعی نیست. ولی در ایران، ترکیه و هندوستان، مسلمانان خود را مؤظف به اجرای این ممنوعیتها در قرآن نمیبینند. آن ها حتی عکس های محمد و جبرائیل فرشته را نقاشی میکنند که برای مسلمانانِ عرب تا به امروز غیر شرعی است. هنگامی که یک کشور عربی فیلمی به تازگی درباره محمد ساخت، آن ها هرگز اجازه ندادند که صورتش دیده شود. تمام فیلم به گونهای ساخته شد که گویا محمد همۀ صحنهها را با چشمانش میدید و با صدایش سخن میگفت. او هرگز بهگونۀ شخصی در این فیلم ظاهر نشد. به همین دلیل، هنگامی که سازندگان فیلم مسیحی عکس هایی از پیامبران خدا، فرشتگان یا مسیح را در فیلم ها برای مسلمانان نمایش میدهند، لازم است که مراقب باشند.
یهودیان نیز دومین فرمان را با خودداری کردن از کشیدن تصاویر خدا کاملاً اجرا میکنند. در سال 70 میلادی زمانی که تیطس، فرمانده رومی بر اورشلیم برتری یافت و به معبد رفت، با این انتظار وارد قدس الاقداس شد که در آنجا مجسمۀ زرّین یا ظروف گران بها خواهد یافت. ولی او سرخورده و نا امید شده بود. قدس الاقداس خالی بود، زیرا خدا روح است نه ماده! او نمیتواند محدود به یک تصویر باشد یا در یک مجسمه گنجانده شود.
4 . آیا عکس های مسیح بر خلاف کتاب مقدس است؟
برداشتِ مسیحیان از دومین فرمان مانند یهودیان و مسلمانان نیست. مسیح با زاده شدنش انسان شد و هر چشمی توانست او را ببیند. او گفت: «کسی که مرا دید، پدر را دیده است» (یوحنا 14 : 9). هدف از آفرینش در مسیح قابل دسترسی شده بود. کتاب مقدس اظهار میدارد: «خدا آدم را به صورتِ خود آفرید؛ او را به صورت خدا آفرید؛ ایشان را نر و ماده آفرید» (پیدایش 1 : 27). آدم و حوا انتخاب شده بودند تا خدا را نشان دهند. صورتِ انسان منعکس کنندۀ جلال خداست و این کار را مرتب تا به امروز انجام میدهد.
ما این سعادت را داریم که از آفرینش خدا لذت ببریم و میتوانیم گُل ها، حیوانات و انسان هایی را نقاشی کنیم که او آفریده است. ولی هرگز نباید از آنها بُت بسازیم یا آنان را مورد ستایش قرار دهیم. همۀ آفریدهها، آفریده باقی میمانند. آنها همتراز با خالقشان نیستند و هرگز نباید پرستیده شوند. پس از افتادن انسان در گناه، هنگامی که شرور بر جهان ما سایه افکند، صورتِ خدا در انسان بد شکل شد. ولی عیسی که آدم دوم بود، صورت خدا را در انسان به حالت نخست برگرداند. جای شگفتی ندارد که پولس عیسی را «صورت خدای نادیده» (کولسیان 1: 15) مینامد.
عیسی برای همۀ انسانها زاده شد، مُرد و برخاست. از این رو هر کس مجاز است بنا بر تصوری که خودش دارد او را با چهرههای آفریقایی، شرقی، اروپایی یا خاور نزدیک نقاشی کند. او صورتِ خدا به شکل انسان در تمام فرهنگ هاست. شادی، آرامش و بردباری او نظری نیست، بلکه بیشتر عملی است. خدا در مسیح به ما نزدیک شده است. او به شکلِ خدای خشمگینِ آتش یا با یک چهرۀ زشت آشکار نشد، بلکه مانند برۀ فروتنِ خدا نمایان گردید. برهای که میخواست خشم خدا را به جای ما تحمل کند و برای گناهان ما بمیرد تا ما بتوانیم برای همیشه با او زیست کنیم. او مفهوم قربانی را به ما آموخت و صلیب، نمادِ محبت خدایی شد. رستاخیز مسیح از قبر در ظهورش به کمال رسید یعنی هنگامی که بدنِ روحانی ولی ملموس خود را به ما نشان داد (لوقا 24 : 39).
5 . صورتِ مسیح در پیروانش
قلب های پیروانش را عیسی با روحِ افتادهاش پُر ساخت تا محبت، قدوسیت و شادی خدا بتواند در آن ها ظاهر شود. او ما را انتخاب کرده است تا صورتِ خدا در میان جهانی باشیم که مملو از نفرت و مرگ است. وی این افتخار را به ما داده که «رسالههای زندۀ مسیح» باشیم بهگونهای که او به وسیلۀ کردار ما با خانوادهها، همسایگان و دوستانمان سخن بگوید. صورتِ خودش را عیسی در ما نهاده تا بتوانیم ویژگیهای او را منعکس کنیم. هر کسی که پیروانِ کاری و کوشای عیسی را در آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکا یا در هر جای دیگر ملاقات کند، درخششِ نورِ آرامشِ مسیح را در چهرههای آن ها میتواند ببیند و تشخیص دهد. وقتی روحِ عیسای خداوند که مصلوب و برخیزانیده شد در قلب کسی ساکن گردد که خواه ثروتمند یا فقیر، باسواد یا بیسواد، پیر یا جوان باشد، او درخشش جهانِ آسمانی را منعکس میکند. کافی نیست که مردم را درحُکمِ فقیر یا ثروتمند، سرمایهدار یا سوسیالیست طبقهبندی کنیم؛ بلکه باید آن ها را به کسانی بخش کنیم که یا تولد تازه هستند یا در مرگ روحانی به سر میبرند. هرگاه مسیح جایی برای سکونت در قلب کسی بیابد، حیاتِ خدا برای همۀ انسان ها آشکار و دیدنی میشود.
روحالقدس ما را هدایت نمینماید که دربارۀ خودمان مباهات کنیم و خودستایی نماییم، بلکه به ما کمک میکند تا پسر خدا را جلال بدهیم. ما نباید توجه مردم را به خودمان جلب کنیم که گویا ما مرکز جهان بودهایم. تمام شُکوه و جلال بایستی به آن بره داده شود که برای ما قربانی گشت. مریم مادرِ عیسی به همراهِ تمامِ مقدسان بر ضد مردمی تظاهرات خواهند کرد که مجسمهها و عکس های آنها را گرامی میدارند. هر جا که آن مجسمهها یا عکسها را بیابند، چه در محراب کلیساها، خانهها یا مکان های همگانی، آن ها را از بین خواهند بُرد. به غیر از عیسی، هیچ کس تا کنون جلال خدا را منعکس نکرده است. هیچ کس به غیر از خدا نیکو نیست. تنها به وسیلۀ فیض اوست که ما پارسا و مقدس شمرده شدیم. نیایش به درگاهِ مریم یا مقدسان و درخواست برای شفاعتِ آن ها بر خلاف کتابمقدس است. این کار تخلفِ آشکار از دومین فرمان است، زیرا مانند این میمانَد که نه تنها بر پدر آسمانیمان تکیه نمیکنیم، بلکه توکل خود را بین او و مخلوقاتِ فانیاش تقسیم مینماییم. هیچ تصویر، مجسمه، بنای یادبود یا اثر باستانیِ مقدس نمیتواند معجزه کند یا قدرت شـفا دادن ببخشد. خدا ما را تنها از راهِ پسرش، عیسای مسیح رستـگار میسازد. همۀ بُتها، حتی آن هایی که درکلیساست، از دیدگاه خدا مایۀ انزجار و بیزاری است.
در عهد جدید ما یک رابطۀ شخصی را با پدرمان خدا در مقامِ فرزندان محبوبش تجربه میکنیم. این سعادت تنها به وسیلۀ کفارهای که در مرگِ عیسی بود و تداومِ شفاعت کاهنانه او بر دست راست پدرش تضمین شد. پسر خدا، تماس مستقیم بین ما و خدای پدر را ممکن ساخت. هر که از این تماس استفاده نکند، به پدر بودنِ خدا باور ندارد. فیض، پارسایی، آمرزش و زندگی جاوید را تنها از خدای پدر و پسر و از راهِ روحش یافتهایم. از این رو، باید تنها خدای تثلیث را با تمام قلبمان شکر کنیم.
نوشتۀ عبدالمسیح
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |