مقایسه اسلام و مسیحیت: با استناد به ده فرمان (قسمت بیست و ششم)
11 . نُهمین فرمان : درباره همسایهات شهادتِ دروغ نده
«بر همسایه خود شهادتِ دروغ مده» (خروج 20 : 16).
1 . قدرتِ زبان
زبان عضوی کوچک در بدن است ولی قدرتِ بسیار بزرگ دارد. گاهی قدرتمندتر از پول یا داروهای گرانبهاست. سخنانِ زبانِ ما میتواند مانند کبریتی باشد که شما روشن میکنید تا یک جنگل خشک را آتش بزنید. لیکن یک سخنِ مفید مانند سکانِ کوچکِ یک کشتی است که آن را به سوی بندری امن هدایت میکند. انسان بهوسیله زبان قادر است که دروغ بگوید و به خدا کفرگویی کند یا اینکه راست بگوید، خدا را بستاید و شخصِ غمگین را تسلی بخشد. چرا؟ یعقوب در سومین فصل از رسالهاش سه نمونه سودمند در اختیار ما قرار میدهد که ما را به سوی توبه هدایت مینماید. لازم است که سخنان زبانمان را با سنجش در نورِ کلام خدا بیان کنیم، زیرا هر سخنِ بد اشاره به قلبِ فاسدی میکند که هنوز اصلاح نشده است. ولی هر سخنِ ملایم و خوشایند که بر زبان میآید روح عیسی را آشکار میکند که در قلبِ گوینده ساکن است.
2 . چارهناپذیریِ پاکسازیِ ما
نیاز داریم که عیسای نجاتدهنده زبانهایمان را پاک کند و افکارمان را نو سازد تا بتوانیم راستی او را درک کنیم و به زبان آوریم. هنگامی که اشعیای نبی و کاهنِ فروتن در برابر خدای قدوس ایستاده بود تا قومش را با خداوندِ تثلیث و یکتا که خـدای لشکرهاست
آشتی دهد، لرزه بر اندامش افتاد. زمانی که دامنِ ردای خداوند را دید با وحشت فریاد زد: «وای بر من که هلاک شدهام، زیرا که مردِ ناپاک لب هستم و در میان قومِ ناپاک لب ساکنم و چشمانم یهوه صبایوتِ پادشاه را دیده است.» آنگاه یکی از سرافین نزد وی پرید و در دست خود اخگری داشت که با انبر از روی مذبح گرفته بود. و آن را بر دهانش گذارده گفت: «اینک این لبهایت را لمس کرده است و عصیانت رفع شده و گناهت کفاره گشته است» (اشعیا 6 : 5 – 7).
زمانی که انسان در برابر خدای قدوس میایستد شرارت و نیرنگی را تشخیص میدهد که در قلبش دارد. در آن دَم او میداند که خدای قدوس معیارِ نهایی برای ماست. در نورش ناپاکی، نیرنگ و فسادی را میبینیم که از آن لبریز هستیم. بهگونهای انسان زندگی میکند که گویا با خدای قدوس و زنده، رو به رو نخواهد شد. این حالت دگرگون نخواهد شد تا زمانی که گناهگار به خداوندش نزدیکتر شود و از آن پس، همه چیز تغییر خواهد یافت. هنگامی که پطرس رسول، قدرت بزرگِ خداوندش را دید به روی در افتاد و فریاد زد: «ای خداوند، از من دور شو، زیرا مردی گناهکارم» (لوقا 5 : 8). او دانست که عیسای مهربان، به قلبش چشم دوخت و گناهکاریِ او را آشکار ساخت. اگرچه خداوندمان آگاه بود که پطرس وی را انکار خواهد کرد، ولی بعدها او نمونهای برای تمام صیادِ جانها میشد.
عیسی راستیِ جسم پوشیده است و به ویژه روحش، روحِ راستی است (یوحنا 14 : 17). هرگاه دروغ میگوییم و شایعه پراکنی میکنیم روحِ راستی غمگین میشود. خدا تهمت و افترا به کسی نمیزند یا خیانت نمیکند؛ او پاک و سخنش راست است و البته واقع خواهد شد. او میخواهد ما را از سر نو بسازد و تجهیز کند تا درستکار و راستگو باشیم. او اشتیاق دارد که راستی را با محبت به زبان آوریم. هنگامی که رو به روی کسی میایستیم و حقیقت را با سردی و خشونت به وی میگوییم، مانند این است که آن کس را به قتل میرسانیم. ولی اگر به نرمی چاپلوسی کنید و حقیقت را پنهان نمایید، در آن وقت دروغ میگویید و اهمیت ندارد که تا چه اندازه محبت راستینه داشته باشید. تعریف و تمجیدِ ریاکارانه و تهمت و افترا زدن به کسی گاهی به یکدیگر مربوط میشوند. از این رو، محبت بدونِ راستی دروغ است، و راستی بدونِ محبت کُشنده میباشد.
3 . دروغگویی و سرچشمههای آن
راستی ذاتِ خدای تثلیث است. ولی شیطان دروغگو و پدر تمام دروغگویان است. او از ابتدا قاتل بوده است. عیسی وی را شرور و رییس این جهان نامید. هر چه از او صادر میشود دروغ است و مهم نیست که تا چه اندازه درست به نظر میرسد.
آن شرور حوا را فریب داد. پرسشِ مکارانهاش حقیقت را تحریف نمود و نسبت به خدا شک و دودلی پدید آورد. او اعتماد حوا را به خدا سست کرد. سپس غرور، شهوت و طغیان
بر ضد خدا در وجود حوا برانگیخته شد تا جایی که به سرکشیِ آشکار گسترش یافت.
درست پس از اینکه عیسی در آب تعمید گرفت، روحالقدس وی را به بیابان بُرد تا به وسیله شیطان آزموده شود. پس از آنکه عیسی چهل روز و شب روزه گرفت و نیایش کرد، در برابر آن وسوسه کنندهای ایستاد که آمده بود تا با پرسشهایش حقیقت را تحریف کند. شیطان بدو گفت: «اگر پسر خدا هستی . . .» اگر گفته بود که «پسر خدا هستی» حقیقت را تأیید میکرد. ولی او حقیقت را زیر سؤال بُرد و کوشش کرد تا در قلب عیسی درباره فرزندِ پدرِ آسمانی بودنش شک و تردید ایجاد کند. آن شرور میخواست که عیسی را از پدرش جدا کند و فریبش دهد تا اهدافِ شومِ او را خدمت نماید. با سخنانِ خودش عیسی پاسخ نداد. نه وارد گفتمان با آن شرور شد و نه بر اساس تجربههای گرانقدری که داشت سخن گفت. بلکه پاسخ داد: «نوشته شده است!» با این گفته عیسی تأکید بر کلام مکشوف شده خدا کرد و نشان داد که آن کلام بر خلافِ حیلههای شیطان است. هیچ راه دیگری برای چیره شدن بر پدر دروغگویان وجود ندارد جز اینکه وابسته به سخنانِ خدا یعنی کتابمقدس باشیم.
جالب است که شیطان کتابمقدس را میداند و آن را مزورانه بهکار میبَرد. او پاسخ عدم پذیرش عیسی را داد و بیدرنگ اشاره به یک آیه از کتابمقدس کرد. البته این آیه را از متن بیرون کشید و تلاش کرد که عیسی را بهسوی خودخواهی سوق دهد و هدایتش کند تا وفاداری پدرش را بیازماید. باز عیسی پاسخ داد: «خداوند، خدای خود را تجربه مکن» و این سخن را عیسی در زمانی گفت که اهداف فریبکارانه شیطان در نورِ راستیِ آسمانی آشکارا پدیدار شد. از این کشمکشِ توانمند که بین پسر خدا و ابلیس پدید آمد درمییابیم که هر آنچه شرور میگوید دروغ است، ولو اینکه گاهی سخنانش عناصری از حقیقت را در خود داشته باشند. با این همه، گفتههایش در نهایت نیرنگ و سرکشی بر ضد خدا و پسرش را ترویج میکنند. فلسفهها و مذاهبی را که پس از عیسی آمدند بررسی کنید و خواهید دید که چگونه آنها فریبنده هستند هر چند که بخشهایی از حقیقت را شامل میشوند. امروز هم شیطان همان کار را انجام میدهد: او ایمانداران و حقجویان را فریب میدهد تا باور کنند که کتابمقدس تحریف شده، منسوخ گشته و به دست انسان نوشته شده است و هزاران مباحث دیگر را پیش میکِشد. نگذارید که شرور چنین دروغهایی را در قلبتان زمزمه کند. به جایش، همانگونه با وی مبارزه کنید که عیسی مبارزه کرد در وقتی که به او گفت: «نوشته شده است . . .»
نوشته عبدالمسیح
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |