کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل چهارم، مباحث تکمیلی- نقدی بر ادعای مرکزیت کعبه (قسمت چهلم)
کتاب افسانۀ معجزات قرآن: فصل چهارم، مباحث تکمیلی- نقدی بر ادعای مرکزیت کعبه
(قسمت چهلم)
فصل چهارم- مباحث تکمیلی
مقدمۀ فصل
مباحث موجود در فصل حاضر به دو دسته تقسیم می شوند:
الف) مباحثی که مطالعة آنها برای تکمیل مباحث موجود در فصلهای پیشین ضرورت دارد.
1) خواص متون دینی و ادبی 2) بحث تحدی در قرآن
ب) ادعاهای دیگری از معجزه تراشان که نمی توان آن ها را جزو هیچ کدام از انواع معجزات منسوب به قرآن دسته بندی کرد.
1) ادعای مرکزیت کعبه 2)/نسبت طلایی 618/1
مورد اخیر یعنی ادعای مرکزیت کعبه را نه می توان جزو معجزات علمی دسته بندی کرد و نه جزو پیشگویی ها، به همین علت آن را جزو بحث های تکمیلی قرار داده ایم و چون نسبت طلایی 618/1 دنبالة همین بحث است و با آن رابطه ای تنگاتنگ دارد آن را نیز در همین قسمت نقل می کنیم.
نسبت طلایی 618/1 نوعی معجزۀ عددی نیز می باشد ولی چون اعداد آن مسافت هایی است که روی کرۀ زمین محاسبه می شوند و ربطی به قرآن ندارند در کتاب «افسانة اعداد» ذکر نخواهد شد زیرا «افسانة اعداد» کتابی خواهد بود که فقط به معجزات عددی کلمات و آیات قرآن مربوط می شوند.
ادعای مرکزیت کعبه
مسلمین خیالباف و متعصب برای بیشتر حق نشان دادن دینشان، دروغ های بسیاری بافته اند. آن قدر که تقریباً در تمام زمینه ها می توان مثالی برایش پیدا کرد. یکی از این زمینه ها نیز جغرافیاست که با عنوان مرکزیت مکه در کره ی زمین مطرح می شود. مسلمین پس از طرح این ادعا می گویند کعبه در نقطۀ طلایی و مرکز زمین واقع است و ایستادن به سمت نقطۀ مرکز زمین، موجب تخلیۀ بارهای الکتریکی منفی در بدن می شود. داستان کشف مرکز زمین از زبان مخترع قبله نما چنین است:
«یک روز تصمیم به ساختن وسیله ای برای نشان دادن قبله گرفتم تا مسلمین هر جا که هستند بتوانند قبله را به راحتی تشخیص دهند. پرگاری برداشتم و مطابق نقشه یک سرش را روی مکه و سر دیگرش را روی آخرین خشکی در زمین گذاشتم و دایره ای رسم کردم. در همین لحظه با کمال تعجب دیدم تمام خشکی ها و کشورها داخل دایره قرار گرفت. از آن روز بود که فهمیدم مکه مرکز کرۀ زمین است».
دلایل بطلان این ادعا
ادعای مرکزیت مکه را از دو جهت می توان بررسی کرد.
1- مرکزیت کل کرۀ زمین 2- مرکزیت خشکی های زمین
هر کدام از این دو جهت را جداگانه بررسی می کنیم که ببینیم موضوع تا چه حد می تواند صحیح باشد.
مرکزیت کل کرۀ زمین
ادعای مرکزیت یک نقطه روی حجم کروی شکل، کاملاً بی اساس و غیرعلمی است. روی سطح کره هر نقطه ای که شما روی آن دست بگذارید می تواند مرکز باشد حتی همان جایی که شما الآن نشسته اید.
مرکزیت خشکی های زمین
خشکی های زمین هرگز شکل مشخصی ندارند تا بتوان یک مرکزیت واقعی برای آن ها تعیین کرد، به خصوص این که اقیانوس آرام سرشار است از صدها هزار جزیرۀ کوچک که بسیاری از آن ها روی هیچ نقشه ای دیده نمی شوند. بنابراین مجبوریم جزایر اقیانوس آرام را از این احتساب خارج کنیم و تنها قاره ها و جزایری را که روی نقشه دیده می شوند در نظر بگیریم و تعیین مرکزیت خشکی ها را از روی آن ها حساب کنیم. حال برای این که هیچ بهانه ای نماند، تمامی حالت های ممکن را امتحان می کنیم تا ببینیم در کدام یک از این حالت ها مکه می تواند مرکز خشکی های زمین باشد.
حالت اول:
اگر یک سَرِ پرگار را روی مکه و سر دیگر آن را روی آخرین خشکی در قارۀ آسیا بگذاریم و دایره ای بکشیم این دایره درست می شود.
این دایره فقط به سه نقطه از زمین می رسد که آخر خشکی ها هستند و هیچ خشکی بعد از آن ها وجود ندارد. 1- انتهای قارۀ آسیا 2- جنوب کشور پرو 3- شمال کانادا. پس مکه فقط نسبت به سه نقطه از زمین مرکزیت دارد و مرکز تمام خشکی ها نیست زیرا کشورهای نیوزیلند، کانادا، آمریکا، مکزیک، نیکاراگوئه، پاناما، هندوراس، السالوادر، گواتمالا، کاستاریکا، اکوادر، شیلی، آرژانتین، فیجی، قسمت شرقی استرالیا و قسمت های اعظمی از پرو، کلمبیا، کوبا و قطب جنوب خارج از این دایره اند.
(پاورقی 48): منظور از آخرین خشکی در بحث ما نقطه ای است که بعد از آن نقطه در روی نقشه خشکی دیگری دیده نمی شود. برای مثال اگرچه این دایره روی آخرین نقطه از جزیرۀ پاپوا قرار گرفته ولی چون بعد از آن جزایر فیجی در همان سمت قرار دارند این نقطه آخرین خشکی محسوب نمی شود.
ولی اگر شما به جای مکه، سَرِ پرگار را روی شهر کیلافو در اتیوپی بگذارید و همان دایره را بکشید این دایره در هشت نقـطۀ زمین به آخر خشکی ها خواهد رسید: 1- انتهای آسیا 2- جزایر فیجی 3- جنوب نیوزیلند 4- شرق قطب جنوب 5- جنوب آرژانتین 6- جنوب غرب شیلی 7- غرب پرو 8-شمال کانادا .
دایرۀ کیلافو در هشت نقطه، درست به آخر خشکی ها می رسد و بعد از آن ها دیگر هیچ خشکی وجود ندارد. پس کیلافو نسبت به هشت نقطه، مرکزیت کامل دارد درحالی که مکه فقط به سه نقطه مرکزیت کامل داشت. همچنین در دایرۀ مکه 19 کشور و منطقه خارج از دایره بود ولی در دایرۀ کیلافو فقط 10 مورد از آن ها خارج از دایره اند: کانادا، آمریکا، مکزیک، گواتمالا، هندوراس، نیکاراگوئه، کاستاریکا، السالوادر، نیوزیلند و قسمت کوچکی از قطب جنوب.
خودتان قضاوت کنید: در این حالت مرکزیت خشکی های زمین به کیلافو برازنده تر است یا مکه؟
حالت دوم:
واقعیت مطلب این است که خشکی های زمین هرگز شکل مشخصی مانند مربع، مستطیل و امثال این ها ندارند که ما بتوانیم تنها یک نقطه را مرکز آن ها اعلام کنیم. پس ناچاریم به جای یک نقطه، یک منطقه را در نظر بگیریم. شهر کیلافو در همین منطقه قرار دارد ولی مکه صدها کیلومتر خارج از آن است.
منطقۀ بیضی شکل، مرکز خشکی های زمین است زیرا اگر از هر چهار گوشۀ خشکی ها، خطوطی مستقیم بکشیم نقطه های وسط آن خطوط، داخل بیضی خواهند افتاد.
حالت های دیگر:
در حالت های دیگر مکه در مرکزیت قرار نمی گیرد.
تیر خلاص:
ابتدای اسلام (15 سال اول) قبلۀ مسلمین بیت المقدس بود ولی شایعه ساز محترم اصلاً به این موضوع دقت نکرده است. حال اگر فرض کنیم مکه مرکز زمین است (که نیست) پس خدا قبلاً در تشخیص مرکزیت زمین و تخلیۀ بارهای الکتریکی منفی در بدن مسلمین اشتباه کرده و مسلمینی مانند خدیجه زن پیامبر که قبل از تغییر قبله از دنیا رفته اند و به سوی بیت المقدس نماز می خواندند، بارهای الکتریکی منفی در بدنشان تخلیه نشده است!
برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن
نوشتۀ بهزاد پوربیات
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |