کتاب افسانۀ معجرات قرآن:فصل اول، معجزات علمی- مبحث حرکت و جاذبۀ زمین (قسمت دوم)
کتاب افسانۀ معجرات قرآن:فصل اول، معجزات علمی- مبحث حرکت و جاذبۀ زمین
(قسمت دوم)
آیۀ دوم
ألَم نَجعَلِ الأرضَ مِهَادًا آیا زمین را برای شما گهواره قرار ندادیم (نباء، 6)
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأرضَ مَهدًا کسی که زمین را برای شما گهواره قرار داد. (طه، 53)
چند سال پیش کتابی به دستم رسید با عنوان زندۀ جاوید و اعجاز جاودان نوشتۀ مهندس محمد علی سادات چاپ 1359. در صفحۀ 31 این کتاب بحث از حرکت زمین و معجزه شمردن آیۀ 15 سورۀ مُلک بود که شرح آن را به طور مفصل ارائه کردیم. لکن مهندس سادات پا از این ها فراتر گذاشته و آیات دیگری را نیز به حرکت زمین نسبت داده است.
آیات فوق، زمین را به گهواره تشبیه کرده اند. مهندس می گوید تنها خاصیت گهواره، حرکت کردن اوست بنابراین منظور قرآن این است که زمین حرکت می کند. بدون شک این جناب مهندس اصلاً علم تشبیه و ادبیات نمی داند زیرا اگر می دانست هرگز معنای گهواره را حرکت زمین قلمداد نمی کرد. باید خدمت ایشان عرض کنیم:
اولاً: چیزی که ما در گهواره می بینیم حرکت کردن نیست بلکه تکان خوردن به چپ و راست است حرکت یعنی سیرکردن در یک مسیر مشخص و رفتن از یک نقطه به نقطۀ دیگر. این سیر اگر به صورت دور زدن (طواف) باشد به آن حرکت چرخشی می گویند. زمین نیز همین حرکت چرخشی را دارد در حالی که گهواره فقط به چپ و راست تکان می خورد و تکان خوردن در یک جای ثابت هرگز چرخش یا حرکت در یک مسیر نیست. اگر قرآن را کتاب فصاحت و بلاغت می دانید از فصاحت و بلاغت قرآن بعید است چنین تشبیه غلطی انجام دهد حرکت زمین شبیه چرخ گاری است که هم به دور خودش می چرخد و هم در یک مسیر سیر می کند. پس اگر قرآن می خواست با یک تشبیه، حرکت زمین را به مردم بفهماند، باید آن را به چرخ گاری تشبیه می کرد نه گهواره.
زمین بدون کوچک ترین تکان خوردن نسبت به چپ و راست، حرکتی چرخشی انجام می دهد و این حرکتش نیز کاملاً منظم است. حال اگر مطابق نظر این مهندسِ خیال باف تشبیه زمین به گهواره را از جنبۀ حرکتی آن نگاه کنیم این آیات کاملاً باطل وضد علمی خواهند بود. زیرا زمین هرگز مانند گهواره به چپ و راست تکان نمی خورد.
ثانیاً: تنها خاصیت گهواره تکان خوردن یا حرکت کردن نیست. مهمترین خاصیت گهواره محل رشد و پرورش بودن برای کودک است. گهواره ها در طول زمان دائماً تغییر شکل می یابند. چه در نوع حرکت و چه در شکل ظاهری شان. اما تنها چیزی که در گهواره همیشه و تا ابد ماندگار است و اصلاً تغییر نمی یابد محل رشد و پرورش بودن آن برای کودک است. تغییر شکل و حرکت گهواره ها تا به حدی است که امروز دیگر گهواره ای به آن معنا وجود ندارد و گهواره های چوبی و فلزی همگی جای خود را به مهد کودک های پیشرفته داده اند. در مهد کودک های امروزی انواع تفریحات کامپیوتری، اسباب بازی، سُرسُره، نقل شعر و قصه …. برای کودکان موجود است. پس چنانچه می بینید، مهد (گهواره) اصل تکان خوردن به چپ و راستش را از دست داده ولی خاصیت محل رشد و پرورش بودن را نه تنها حفظ کرده بلکه آن را به انواع روش های مدرنیته گسترده تر نیز ساخته است. از آن جا که محل رشد و پرورش بودن، خاصیت ذاتی و فلسفۀ وجودی گهواره است، تا ابد ثابت می ماند ولی تکان خوردن چون خاصیت ذاتی اش نیست در طول زمان عوض می شود و از بین می رود. پس جناب مهندس سادات که، تنها خاصیت گهواره را حرکت آن ذکر کرده در این استدلال نیز همچون استدلالات قبلی شان دچار اشتباه شده و از راه به بیراهه رفته اند.
ثالثاً: گهواره نیز همچون دریا و شتر وجوه زیادی برای تشبیه دارد:
1- محل رشد، پرورش و آسایش بودن 2- تکان خوردن 3-کنایه ازکودک بودن کسی که درون گهواره می نشیند. 4- شکل ظاهری گهواره و …
خود قرآن هیچ وجه شبهی برای تشبیه زمین به گهواره ذکر نکرده، پس باید از مهندس سادات پرسید از کجا مطمئنید منظور از این تشبیه حرکت زمین است و علت این تشبیه، محل رشد و پرورش بودن زمین برای انسان نیست؟
به طور مسلم هرگز نمی توان گفت قرآن هیچ منظوری از این تشبیه ندارد. زیرا هیچ گوینده ای بدون منظور، چیزی را به چیز دیگری تشبیه نمی کند و هر تشبیهی چه درست و چه غلط، حتماً علتی برای خودش دارد. حال با کمک گرفتن از دیگر آیات می خواهیم به این منظور قرآن پی ببریم.
آیا زمین را گهوارۀ شما قرار ندادیم؟ و کوهها را مانند میخ؟ و شما را زوج آفریدیم و خواب را مایۀ آرامش شما گذاشتیم و سیاهی شب را مثل یک پوشش قرار دادیم و روز را بری کسب معاشتان مقدر کردیم و هفت آسمان بالای سرتان ساختیم و چراغی مانند خورشید افروختیم و از ابرها برایتان آبی گوارا فرستادیم تا حبوبات و گیاهان را برایتان برویانیم (نباء، 6 تا 15)
اگر به این آیات بعد از این تشبیه دقت کنید سخن از پدیده هایی می کنند که مربوط به آسایش و رشد و پرورش انسان است مثال جفت خلق شدن زن و مرد، خواب آرامش، پوشش، لباس و … چنان چه می بینید محل خواب کودک است و عبارات خواب، آرامش و پوشش در این آیات، مفهوم آسایش و پرورش را برای انسان تداعی می کنند.گویی انسان ها مانند کودکانی هستند که درون گهوارۀ زمین به خواب ناز فرو می روند و خدا که مانند مادری مهربان عمل می کند سیاهی شب را مثل یک پتو روی آن ها می کشد تا راحت تر بخوابند.
گرچه آیۀ نباء هیچ علتی برای تشبیه زمین به گهواره ذکر نکرده ولی این تعابیر که در آیات بعدی آن آمده نشان می دهند زمین از جهت محل رشد و پرورش بودن برای انسان به گهواره تشبیه شده و کنایه ای به انسان ها که همگی کودکان عالمند و خدا، رب یا همان مربی آن هاست که ایشان را در گهوارۀ زمین می پرود و می خواباند. حضرت مولانا جلال الدین رومی در این باره می فرمایند:
حق تعالی این جهان را مهد خواند شیر در گهواره بر طفلان فشاند
(پاورقی 5): چنان که در احادیث نیز آمده است الخلق عیال الله. مردم اهل و عیال خدا هستند.
مولوی در این بیت، علاوه بر تشبیه زمین به گهواره از جهت محل رشد وپرورش بودنش برای انسان تصریح می کند چون گهواره محل نگهداری کودک است پس تمام ما انسان ها کودکانی هستیم که شیرخوارگان ابدیتیم.
آیۀ سوم
ألَم نَجعَلِ الأرضَ کِفَاتاً (25) إحیَاءً وَأموَاتًا (26)
آیا زمین را کفایت (کفایت کنندۀاحتیاجات) قرار ندادیم. مردگان را و زندگان را؟
مهندس سادات معتقد است آیات 25 و 26 سورۀ مرسلات معجزه ای است که هم حرکت زمین را می رساند و هم نیروی جاذبۀ آن را.
کفات در تمامی تفسیر «کفایت کننده» و در برخی دیگر «مرکز اجتماع بشر» معنی شده. کاملاً مشخص است آیه می خواهد بگوید زمین برای برآورده ساختن احتیاجات بشر کافی است. زیرا همه چیز در آن موجود است چه برای زندگان و چه برای مردگان. زندگان از نعمت های آن استفاده می کنند و مردگان در خاک آن دفن می شوند تا آلودگی و تعفن آن ها به زندگان سرایت نکند. حال ببینید جناب مهندس آیه ای به این سادگی را به چه چیزهایی تفسیر کرده و چگونه از آن، دو معجزۀ بزرگ و علمی ساخته است:
معجزۀ اول:
کفایت معانی دیگری نیز در زبان عربی دارد. از معناهای دیگری که برای آن ذکر شده سرعت می باشد. آیۀ 25 می گوید: «زمین را سرعت قرار دادیم» از این کلام، حرکت سریع زمین مانند پرواز سریع یک پرنده در آسمان استخراج می شود.
معجزۀ دوم:
آیۀ 26 نیز منظورش این است که زمین در این پرواز سریع، از مردگان و زندگان حفاظت می کند تا در فضا رها نشوند و این یعنی زمین به همراه حرکتش به دور خورشید نیروی جاذبه نیز دارد!!!
تلقینات و تعصباتِ دین، پزشک و مهندس نمی شناسند. وقتی پای دین به میان بیاید همگان اسیر توّهم می شوند و بی ربط ترین مسائل به مهم ربط می یابند. مهندس به هر قیمتی که شده می خواهد از این آیات، معجزۀ علمی بسازد برای همین کفات را به معنای «سرعت» گرفته و سرعت را هم سرعت پرواز پرنده در آسمان حساب کرده در حالی که چنین معنایی (پرواز سریع پرنده در آسمان) برای کلمۀ کفات در هیچ فرهنگ لغتی وجود ندارد و مهندس دچار همان اشتباه تأثیر بافت آشنا بر شیء آشنا شده که آن پزشک مسلمان در بحث شاهرگ به آن دچار شده بود. (روان شناسی دین. فصل معجزه و خرافات)
بالفرض تخفیف قایل شویم و بگوییم آیۀ 25 در مرسلات، تشبیه زمین به پرواز پرنده است آیۀ 26 چه؟ کجای أحیَاءَ وأموَاتًا قید شده است زمین پس از مردگان و زندگان حفاظت می کند تا بگوییم منظور از آن وجود نیروی جاذبه در زمین است؟ تعبیر حفاظت کجای این آیه است؟ نشان بدهید تا ما هم ببینیم.
بدون استثناء در تمامی زبان ها کلماتی وجود دارد که دارای چندین معنی مختلف هستند. برای مثال کلمۀ شیر در زبان فارسی:
1- شیر آب 2- شیر جنگل 3- شیر نوشیدنی 4- رنگ سفید
این کلمه چهار معنی گوناگون دارد پس ما هرگز نمی توانیم کلمۀ شیر را به میل و سلیقه خودمان در یک جمله معنا کنیم بلکه باید به سیاق جمله و کلمات دیگر آن توجه کنیم تا ببینیم کلمۀ شیر در آن جمله به کدام یک از این چهار معنی است برای مثال:
«شیر را بیاور و به لولۀ حمام ببند» شما باید از سیاق این جمله بفهمید منظور طرف کدام شیر است که از شما می خواهد و نروید یک پاکت شیر گاو از مغازه بخرید یا یک شیر جنگلی از باغ وحش بیاورید. اگر دقت کنید سیاق جمله یعنی کلمات «حمام، لوله و ببند» نشان می دهد منظورِ گوینده، شیر آب است زیرا هیچ یک از سه معنای دیگرِ شیر یعنی (شیر جنگل، شیر نوشیدنی و رنگ سفید) با سیاق این جمله جور در نمی آید و هر کدام را که در جمله بگذاریم ترکیب معنایی، کاملاً به هم می خورد.
چنان چه گفتیم کفات به معنی سرعت نیز هست و درست مانند «شیر» جزو کلماتی است که بیش از یک معنی دارند. حال اگر روی آقای مهندس را زمین نیندازیم و آیات 25 و 26 مرسلات را با همین کلمۀ (سرعت) معنی کنیم ترجمه چنین می شود:
آیا زمین را سرعت قرار ندادیم برای مردگان و برای زندگان؟
می بینید که مفهوم جمله و ساختار دستور زبانی آن کاملاً به هم می خورد! همان گونه که در مثال بالا شیر گاو هیچ تناسبی با لولۀ حمام نداشت، این جا نیز سرعت هیچ تناسبی با مردگان ندارد و این بی تناسبی نشان می دهد هر دوی این افراد که یکی شیر آب را شیر گاو معنی می کند و دیگری کفات را سرعت می پندارد سخت در اشتباهند. پس کفات در این دو آیه هرگز نمی تواند به معنای سرعت باشد و آن حفاظتی هم که جناب سادات آن را جاذبۀ زمین خوانده هیچ کجای این آیات حتی کوچک ترین نشانه ای ندارد. پس مجبوریم برای اینکه معنای واقعی آیات دستمان بیاید مانند مثال شیر در صفحۀ قبل به سیاق جملات توجه کنیم.
اگر به سیاق آیات 25 و 26 مرسلات خوب دقت کنید در می یابید که معنای کفات در این دو آیه، همان کفایت کنندۀ احتیاجات بشر است، زیرا فقط این معنی است که با مفهوم جمله کاملاً جور در می آید. احیاءً و امواتاً هر دو نقش مفعول لاجله دارند. کفات اسم مصدری است که در نقش فاعل استفاده شده و معنای کفایت کننده می دهد مطابق این دو قاعده معنای آیات چنین می شود:آیا زمین را کفایت کننده قرار ندادیم برای مردگان و برای زندگان؟
این معنی کاملاً با سیاقِ دیگرِ کلمات تناسب دارد زیرا می گوید زمین برای زندگان و مردگان کافیست. زمین برای زندگان اسباب زندگی دارد و مردگان نیز در خاکش دفن می شوند. آیات بعدی نیز این مطالب را تأیید می کند زیرا بلافاصله بعد از گفتن کفات، حرف از وجود کوه های بلند در زمین و آب های شیرین و گوارا به میان می آورد، یعنی می خواهد بگوید اسباب زندگی و راحتی بشر در زمین مهیاست، کم و کاستی هم ندارد و کفایت می کند.
مهندسی که کلمۀ کفات را در آیات 25 و 26 مرسلات سرعت معنی می کند و از آن، دو معجزۀ علمی به نام های حرکت و جاذبۀ زمین استخراج می نماید، درست مانند پزشکی است که می گوید جملۀ «شیر را بیاور و به لولۀ حمام ببند» حاکی از فایدۀ خوردن شیر گاو برای آرامش اعصاب بعد از حمام کردن است زیرا از «شیر و حمام» حرف می زند!!! علم ثابت کرد بعد از استحمام، خوردن شیر و نوشیدنی های خنک برای بدن و آرامش اعصاب بسیار مفید است.
جناب سادات در این استدلالات به طورکامل از جادۀ حقیقت به حاشیه رفته و بی ربط ترین مسائل را به هم ربط داده و به قول خودشان تفسیر به رأی کرده است. اگر خدا واقعاً می خواست بگوید زمین از مردگان و زندگان محافظت می کند باید اولاً کلمه ای مانند یحافظ را در آیه قرار می داد. ثانیاً احیاءً و امواتاً باید هر دو الف و لام می گرفتند و به صورت یُحافظ الاحیاء والاموات در می آمدند. مترجمان و مفسرانی چون الهی قشمه ای، فولادوند و مکارم شیرازی به خوبی این قواعد را می دانند لذا اگر ترجمه هایشان را نگاه کنید کفات را کفایت کنندۀ نیازهای بشر معنی کرده اند اگر معنای دیگری هم ببینید چیزی است قریب به همین مضمون نه چیز دیگر (مثل مرکز اجتماع بشر) زیرا غیر از این هیچ معنای عقلانی دیگری نمی توان بر آن حمل کرد. هر آدم عاقلی هم که کمی زبان عربی بلد باشد این معنی را عقلانی و درست خواهد دید لکن ذهن معجزه ساز آقای سادات برای جور در آوردن این آیه با حرکت زمین، تمام قواعد عربی را به هم ریخته و معانی دیگری هم از همان معنا در آورده است. خوانندگان عزیز اگر به صفحات 32 و 33 کتاب ایشان مراجعه کنند خودشان خواهند دید که وی در این پاگراف به پریشان گویی دچار شده، آن قدر که خواننده در برخی جملاتش سر در گم می ماند.
آیۀ چهارم
وَتَرَی الجِبَال تَحسَبُهَا جَامِدَۀِّ وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ
و کوه ها را بنگری و جامد تصور کنی در صورتی که مانند ابر حرکت کنند. (نمل، 88)
جناب سادات این آیه را نیز که حرف از حرکت کوه ها می زند و به حرکت زمین به دور خورشید نسبت داده و مدعی است منظور از آن حرکت زمین به دور خورشید است (صفحۀ 32 کتابشان). مهندس سادات در این آیه نسبت به مورد قبل دچار تناقض گویی بسیار بزرگی شده و تمام رشته های خود در سورۀ مرسلات را اینجا پنبه کرده است. اشکالات و تناقضات ادعای وی از این قرارند:
1- همین آقای مهندس قبلاً در آیۀ ألَم نَجعَلِ الأرضَ کِفَاتاً معتقد بود کلمۀ کفات به معنای «پرواز سریع» است و نیم صفحه مانور سرعت برای آن داده بود. وی می گفت اصطلاح «کفات» سرعت سرسام آور حرکت زمین (30 کیلومتر در ثانیه) در آسمان را بیان می کند و نشان می دهد قرآن، نه تنها از حرکت زمین بلکه از سرعت مُحیّرالعقول آن هم با خبر بوده است. از آن روست که در کمال صراحت و روشنی زمین را به کفات تشبیه کرده که به مفهوم پرواز تیز و سریع در آسمان است (صفحۀ 32 کتابشان).
حرکتی که (حرکت کوه ها)، آیۀ 88 سورۀ نمل از آن حرف می زند حرکتی است بسیار آهسته، آن قدر که آهسته بودن آن به حرکت ابرها تشبیه شده است. حرکت ابر آن قدر آهسته است که انسان باید چند لحظه دقت کند تا حرکتش را ببیند. حال باید از مهندس بپرسیم شما چگونه آیۀ 25 سورۀ مرسلات را با آیۀ 88 سورۀ نمل یکی می دانید و مدعی هستید هر دو آیه، حرکت زمین به دور خورشید را اثبات می کنند و معجزه هستند؟ در حالی که یکی (به قول خودتان) از سرعتی محیر العقول حرف می زند (مرسلات 26) ودیگری از حرکتی بسیار آهسته (نمل، 88)؟؟ مهندس برای این که دچار این تناقض نشود در توضیح آیۀ 88 سورۀ نمل (صفحۀ 32 کتابش) کوچک ترین اشاره ای به سرعت بسیار آهستۀ ابرها نکرده، شاید هم اصلاً متوجه نبود که چنین تناقضی وجود دارد تا حرفی از آن بزند. تنها کاری که در این آیه کرده معنای تحت الفظی آن را نوشته و آن را یک معجزۀ علمی دانسته که حرکت زمین به دور خورشید را بیان می کند.
2- اگر خدا واقعاً می خواست حرکت زمین را به مردم بفهماند چرا به جای کلمۀ «جبال» از کلمۀ «ارض» استفاده نکرده است؟ چه اشکالی داشت اگر می گفت:
وتَری الأرض تَحسَبُهَا جَامِدَۀِّ وَهِیَ تَمُرۀُّ مَرَّ السَّحَابِ
اگر چنین بود با صد در صد یقین می شد گفت قرآن از حرکت زمین باخبر بوده، آن وقت زبانِ امثالِ من هم کوتاه می شد و می گفتیم که این واقعاً یک معجزۀ علمی است. امثال مهندس سادات در پاسخ می گویند اگر قرآن اینجا «ارض» به کار می بُرد و رُک می گفت زمین حرکت می کند مرد م باور نمی کردند و پیامبر را دروغگو می خواندند و می گفتند: کجای این زمین حرکت می کند و زمین که ثابت است. محمد دیوانه شده پس بقیۀ حرفهایش دروغ است باور نکنید.
در پاسخ باید بگوییم قضیۀ زمین با کوه ها کوچک ترین فرقی ندارد زیرا به چشم مردم آن زمان هم زمین ثابت است هم کوه ها. پس چطور قرآن از گفتن حرکت زمین ترسیده ولی از گفتن حرکت کوهها نترسیده؟ کسانی که زمین را باور نکنند حرکت کوه ها را هم باور نخواهند کرد زیرا هم زمین را بدون حرکت می بیند هم کوه ها را. پس دیگر چه دلیلی می ماند که خدا به جای کلمۀ «جبال» کلمۀ «ارض» را استفاده نکند. جز بی خبر بودنش از حرکت زمین؟ اگر قرآن کتاب فصاحت و بلاغت است چرا باید چنین اشتباهی مرتکب شود؟
3- اشکال سوم بسیار مهم تر و بزرگتر از دو اشکال قبلی است ولی چون بحث آن با معجزۀ بعدی مشترک است در مبحث حرکت پوستۀ زمین و قاره ها مطرح خواهیم کرد.
برگرفته از کتاب افسانۀ معجزات قرآن
نوشتۀ بهزاد پوربیات
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |