معرفی عهد جدید
زندگی عیسی از نظر جغرافیایی
زندگی فعالانۀ خداوند عیسی بر روی زمین در محدودۀ کشور فلسطین انجام شد که وسعت آن از ده هزار میل مربع تجاوز نمیکند. عیسی در کودکی توسط یوسف و مریم به مصر برده شد تا از خشم هیرودیس در امان باشد (متی ۲: ۱۳و۱۴) و در دورۀ بحرانی خدمات خود از صور و صیدا بازدید کرد (۲۱:۱۵) ولی بیشتر سفرهایش در جادههای بین جلیل و اورشلیم انجام شد. اگر هم از رود اردن عبور میکرد و به سوی مشرق میرفت احتمالاً در شهرها و دهات کنار رودخانه ساکن میشد و به سرزمین اصلی ماوراء اردن نمیرفت.
سرزمین فلسطین در قسمت شرقی دریای مدیترانه قرار دارد و تمام سواحل غربی آن با آب دریا شسته میشود. از کوه لبنان که در شمال فلسطین قرار گرفته تا قسمت جنوبی بحرالمیت حدود یکصد و هفتاد و پنج میل فاصله وجود دارد. از ساحل دریای مدیترانه تا دریای جلیل در شمال فقط بیست و هشت میل است و فاصلۀ ساحل دریای مدیترانه تا بحرالمیت در جنوب حدود پنجاه و چهار میل است. رود اردن از شمال تا جنوب کشور را به دو قسمت تقسیم نموده است. این رود از کوه هرمون سرچشمه میگیرد و از دریاچۀ هوله و دریای جلیل گذشته به طرف جنوب سرازیر میگردد و به بحرالمیت میریزد.
این سرزمین به چهار قسمت عمده تقسیم شده است: دشت ساحلی که از صحرا در امتداد دریای مدیترانه تا کوه کرمل به طرف شمال کشیده میشود، سرزمین پرتپه که عموماً پر صخره و بیحاصل است، درۀ رود اردن که تنگ و عمیق است و در کنار بحرالمیت یکهزار و دویست و هفتاد و پنج پا پایینتر از سطح دریا است، فلات کوهستانی در قسمت شرقی رود اردن که از مشرق به صحرا منتهی میشود.
این چهار قسمت باعث شده است که سرزمین فلسطین دارای آب و هوای متنوع و منابع طبیعی فراوان باشد. دشت ساحلی دارای چند بندر مهم بود ولی مخصوصاً یافا و پتولامیس (در شمال کرمل) از بنادر بسیار مهم تجاری شرق مدیترانه به شمار میآمدند. در دشت ساحلی جادهای قرار داشت که از زمانهای بسیار قدیم راه ارتباطی بین مصر و کشورهای شمال و مشرق محسوب میشد. آب و هوای قسمت ساحلی معتدل و ملایم و زمین آن حاصلخیز بود و به همین دلیل کشاورزی رونق فراوان یافت.
قسمت پُرتپه، که محل سکونت خاندان اسرائیل بعد از فتح فلسطین توسط یوشع بود، سرزمینی بیحاصل و پرصخره بود. دو مرکز عمده عبارت بودند از اورشلیم نزدیک بحرالمیت و سامره نزدیک کوههای ابال و گریزیم. ارتفاع این قسمت باعث اعتدال آب و هوای آن میگردید. عمدۀ غالب ساکنان عبارت بود از ایجاد مزارع کوچک شامل پرورش مو و کاشتن حبوبات و دامداری.
دشت اسدرالوان از کوه کرمل آغاز میشود و در کنار درۀ کیشون در شمال غربی ادامه مییابد و به طرف جنوب شرقی به کوه گیلبوا کشیده میشود و از آنجا به درۀ منتهی به رود اردن میپیوندد. چون این قسمت مهمترین راه ارتباطی بین دشت ساحلی و مرکز فلسطین بود از نظر نظامی اهمیت فراوانی داشت و محل مصاف ارتشهایی بود که از شمال و جنوب در صدد تصرف فلسطین بودند.
مگدو (مجدو)، مهمترین شهر این منطقه بود و از همین نام حار مجدون یا تپۀ مجدون یا آرمگدون نامگذاری گردیده که به عنوان محل بزرگترین جنگ جهان در آینده پیشگویی شده است (مکاشفه ۱۶:۱۶).
در این قسمت پرتپه اکثریت اهالی فلسطین سکونت داشتند. در شمال آن ناحیۀ جلیل قرار داشت که موطن عیسی بود. این ناحیه پرتپه بود ولی در میان درّهها امکان کشاورزی وجود داشت و دریاچه نیز برای ماهیگیری مورد استفادۀ کامل بود. دشت جنیسارت که در غرب دریاچه قرار داشت حاصلخیز بود و در کنار دریاچه شهرهایی به وجود آمده بود. راههای تجارتی که به طرف شرق میرفتند، از جلیل میگذشتند. ناصره، موطن اولیۀ عیسی، محل عبور یکی از همین جادههای کاروانرو بود. بسیاری از رومیان و یونانیان در کنار دریاچه ساکن میشدند زیرا هوای آن سالم بود و امکان کار نیز وجود داشت. بیت صیدا، خورزین، کفرناحوم، مجدل (شهر مریم مجدلیه) و طبریه از شهرهایی بودند که عیسی غالباً مسافرت میفرمود. ناصره و قانا بین دریاچه و دریای مدیترانه قرار داشتند.
در جنوب استان جلیل استان سامره قرار داشت که قبلاً پایتخت اسرائیل شمالی بود. این قسمت پر از تپه و صخره است و به اندازۀ جلیل قابل کشت نیست. دو کوه توأم ابال و گریزیم، که از زمان فتح فلسطین مرکز عبادت بودند، بر این منطقه تسلط داشتند. دشت شکیم که یعقوب در آنجا ساکن شد و چاه کند (یوحنا ۵:۴) دارای ساکنان کشاورز بود.
در جنوب سامره، یهودیه قرار داشت که از نظر اراضی شبیه سامره بود. اراضی پست نواحی ساحلی توسط نهرهای غیردائمی تپهها و بادهایی که از دریای مدیترانه رطوبت میآورد آبیاری میشد. مرکز این منطقه به علت داشتن صخرههای زیاد برای کشاورزی مناسب نبود و قسمت شرقی یهودیه تقریباً بیابان لمیزرع بود. قسمت جنوبی که نقب خوانده میشود حاصلخیز ولی خشک بود. در سالهای اخیر بر اثر ایجاد امکانات آبیاری، کشاورزی در این ناحیه ممکن شده؛ هر چند در زمان مسیح تقریباً غیرمسکون بوده است.
درۀ رود اردن یکی از عجیبترین پدیدههای جغرافیایی جهان است. قسمتی از شکافی است که از کوههای تاروس در شمال شروع و از طریق عربستان و شاخۀ شرقی دریای احمر به آفریقا میرسد. رود اردن از سرچشمه تا بحرالمیت که در آن دفع میشود حدود دو هزار پا تفاوت سطح دارد. در زمان عیسی این رود اول وارد دریاچۀ هوله میشد که حدود سه میل عرض داشت و در میان یک نیزار واقع بود. در دورۀ معاصر، یهودیان این دریاچه را خشک کرده و به زمینهای کشاورزی تبدیل نمودهاند و به همین دلیل دیگر وجود ندارد و رود دریاچه مستقیماً به دریاچۀ جلیل میریزد، رومیان دریاچۀ جلیل را دریاچۀ طبریه میخواندند. دریاچۀ جلیل چهارده میل درازا و نُه میل پهنا دارد و ششصد و هشتاد و دو پا از سطح دریا پایینتر است. به علت بادهایی که از تنگناهای تپههای اطراف این دریاچه غالباً بر روی این دریاچه میوزد اغلب احتمال طوفانهای شدید در آن وجود دارد. در قسمت شرقی، ساحل پرنشیب و صخرهدار است ولی در قسمت غربی سرازیریهای قابل کشت وجود دارد و در زمان عیسی، در این ناحیه شهرهایی وجود داشت.
از دریاچۀ جلیل به بعد رود اردن راه مارپیچی در پیش میگیرد تا به بحرالمیت میرسد. درۀ رود اردن تنگ است و اطراف آن پرنشیب و آب و هوای آن مانند مناطق حاره است. دو رود دیگر به آن میپیوندند: اولی رود جارموک که در چهار میلی جنوب دریاچۀ جلیل از طرف شرق وارد رود اردن میشود و دومی رود جابوک که از طرف شرق در حدود بیست میل قبل از بحرالمیت به رود رادن میریزد. عرض بستر رودخانه صد تا دویست پا است ولی در فصل بارانی، درّه از آب گلآلود این رود تقریباً پر میشود. در زمان قدیم این رودخانه فاقد پل بود ولی عبور از چند جای آن امکان داشت. بحرالمیت که به معنی دریای مرده است در عهد عتیق بحرالملح (دریای نمک) یا دریای عربه خوانده میشد (یوشع ۱۶:۳، ۲پادشاهان ۲۵:۱۴). چون راه خروجی ندارد، مانند ظرف عظیم با محتوای در حال تبخیر است که قرنهای متمادی مواد معدنی و املاح در آن جمع شده است. مزۀ آب آن بسیار تلخ و به قدری مملو از مواد شیمایی است که انسان نمیتواند در آن فرو برود. شهرهای دشت اطراف که در زمان نابودی سدوم و عموره از بین رفتند احتمالاً در زیر آبهای شاخۀ جنوبی بحرالمیت قرار دارند. صحرای پرُصخرۀ جنوبی و جنوب شرقی که ادوم در آن قرار داشت، دارای منابع معدنی بود که گاهی استخراج میشد.
در قسمتهایی از درۀ رود اردن که وسعت کافی برای سکونت داشت کشاورزی میشد. آب و هوای گرم آن این امکان را به وجود میآورد که میوهها و محصولاتی که در نواحی مرتفع و سردتر رشد نمیکرد در آنجا پرورش یابد. در کنار رود اردن فلات شرقی قرار دارد که به صحرای عرب متصل میگردد. در قسمت شمال سلسله جبال لبنان و در قسمت جنوبی در کنار رود اردن تپههای جلعاد و موآب قرار دارند. در سراشیبی سلسله جبال لبنان شهر دمشق دیده میشود که قدیمیترین شهر جهان است که پیوسته مسکون بوده است. در جنوب آن علفزارهای باشان قرار دارد که از نظر گلهداری مشهور است. قسمت شمالی این ناحیه در زمان مسیح ایتورته و قسمت جنوبی آن گولانیتیس (مشتق از گولان یا جولان) خوانده میشد. جلعاد، که از رود جارموک تا بالای بحرالمیت و نواحی موآبِ علیا بین جلعاد و رود آرنون امتداد مییابد، در دورۀ عهد جدید ماوراء اردن (برپا) بود.
در زمان مسیح فلسطین و سوریه از نظر فرمانروایی دولت روم و ساکنان این دو سرزمین با هم ارتباط بسیار نزدیک داشتند. ایالت سوریه شامل فنیقیه و کوه کرمل و دشت ساحلی جنوب یافا بود. فرمانروایان رومی سوریه همیشه مراقب اوضاع فلسطین بودند و در صورتی که عمل ناشیانهای از طرف حکّام فلسطین سر میزد در کارها مداخله میکردند.
دکاپولیس، که در جنوب و شرق دریای جلیل قرار داشت و اتحادی از ده شهر یونانیزبان تشکیل میداد، دارای ساکنان خارجی زیادی بود. آنها یک واحد سیاسی تشکیل نمیدادند زیرا تحت فرمانروایی حکّام متفاوت قرار داشتند که عدهای از آنها از سوریه و عدهای تحت حکومت فیلیپ بودند. آنها یک نوع تمدن غربی به فلسطین آورده بودند که با تمدن عبرانی تفاوت زیادی داشت و باعث شده بود که حتی مردم دهاتی نیز با رسوم و عقاید یونانی آشنا شوند. هر چند عیسی اکثراً در جلیل ساکن بود ولی نمیتوانست با زبان و رسوم و عقاید غیریهودیان که بر جهان خارج از فلسطین تسلط داشتند ناآشنا باشد.
محلهایی که عیسی بازدید و مسافرت میفرمود از روی نقشۀ فلسطین بهخوبی قابل تشخیص است. وی و شاگردانش در استان جلیل مسافرت کردند و از قرار معلوم به غالب دهکدههای آن سفر نمودند. غالب شهرهایی که عیسی به آنها مسافرت فرمود برای ما معلوم است. بیتلحم و ناصره امروزه هم دهکدههای آبادی هستند. قانا، که محل اولین معجزۀ مسیح بود (یوحتا۱:۲-۱۱)، ناصره، که مسیح سالهای اولیۀ زندگی خود را در آنجا به نجاری مشغول بود (یوحنا ۳۴:۴، مرقس ۳:۶)، خورزین و کفرناحوم که مسیح غالباً در آنجا موعظه فرمود (متی ۲۱:۱۱و۲۳)، مجدل موطن مریم مجدلیه (متی ۵۶:۲۷) و نائین که در آنجا مسیح پسر بیوهزن را زنده کرد، تمام این شهرها بیش از بیست و پنج میل با هم فاصله نداشتند. محل بیتصیدا نامشخص است ولی به احتمال زیاد در قسمت شمالی دریاچۀ جلیل در شرق رود اردن قرار داشت. منظرۀ شکیم در پایین کوههای جلعاد خرابههای کنیسۀ کفرناحوم که در آن میتوان پلههای قسمت شرقی را مشاهده کرد. شرحی که در انجیل یوحنا دربارۀ محل آن وجود دارد نشان میدهد که در کنار دریاچه در طرف مقابل کفرناحوم و طبریه واقع بود (یوحنا ۱:۱۶و۱۷و۲۵).
در قسمت شرقیِ دریاچۀ جلیل ناحیۀ جدریان قرار داشت که در آنجا عیسی دیوانهای را که لجئون خوانده میشد شفا داد.
خدمات عیسی در یهودیه منحصراً در اورشلیم و چند دِه اطراف آن انجام شد. بیت عنیا، که مریم و مرتا در آنجا بودند، در یک میلی شرقی در دامنۀ کوه زیتون واقع بود. افرایم، که عیسی در موقع اوج گرفتن خصومت مخالفان به آنجا رفت، نزدیک بیابان بود (یوحنا ۵۴:۱۱). بیت فاجی (لوقا ۲۹:۱۹) احتمالاً نزدیک بیتعنیا بود. عمواس، که عیسی بعد از قیام با دو شاگرد خود به آنجا رفت، حدود هفت و نیم میل از اورشلیم فاصله داشت و در قسمت غربی آن در راه یافا واقع بود. دربارۀ محل واقعی آن بحث وجود دارد. ولی یوسفوس اشاره میکند که محلی به نام عمواس در نزدیکی اورشلیم وجود داشت که با نظر لوقا در این مورد مطابقت دارد (لوقا ۱۳:۲۴).
در مورد اورشلیم اشارات متعددی در اناجیل وجود دارد: معبد بزرگ یا هیکل، حوض سیلوحا و بیتحسدا با رواقهایش (یوحنا ۲:۵)، درۀ قدرون در میان شهر و کوه زیتون (۱:۱۸)، باغ جتسیمانی که در کنار کوه زیتون قرار داشت (لوقا ۳۹:۲۲)، جلجتا یا «کاسۀ سر» (۳۳:۲۳)، تمام اینها برای عیسی و نویسندگان اناجیل کاملاً آشنا بود.
برگرفته از کتاب معرفی عهدجدید (انتشارات حیات ابدی)
نوشتۀ مریل سی تنی
ترجمۀ ط. میکائیلیان
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |