فهرست و معانی اسامی کتاب مقدس: الیشع، الیشمع، الیشوع، الیشه و الیصابات
اَلِیشَع (خداوند نجات می دهد) 1پادشاهان 19: 16 Elisha
پسر شافاط و از اهالی آبل محوله واقع در نزدیکی وادی اردن که کار وی کشاورزی بود. وقتی ایلیا او را ملاقات کرد، مشغول شخم زدن زمین با دوازده جفت گاو بود. ایلیا در راه حوریب به دمشق وی را یافت و ردای خود را بر او انداخت. معنای این عمل ایلیا، نصب الیشع به عنوان نبی و قبول وی به عنوان فرزند بوده است. الیشع دعوت ایلیا را پذیرفت و از او اجازه گرفت تا از پدر و مادر خود خداحافظی نماید (1پادشاهان 19: 19-21) (856 ق.م.). بعد از دعوت وی تا نزدیک شدن صعود ایلیا مطلب دیگری در مورد او در کلام خدا نمی خوانیم (1پادشاهان 2: 1-16). بعد از این الیشع در اریحا ساکن شد (2پادشاهان 2: 18). شهری که توسط حیئیل بنا شده بود (1پادشاهان 16: 34). این شهر مرکز سکونت پسران انبیا بود (2پادشاهان 2: 5).
او به نام یهوه آب شور منطقه را شفا داد (1: 19-22). بعد از ترک اریحا در بیت ئیل مورد استهزای جوانان منطقه قرار گرفت. و به نام یهوه ایشان را لعنت کرد و دو خرس، چهل و دو نفر از ایشان را درید (2پادشاهان 2: 23-25). بر اساس فرهنگ و آداب و رسوم آن دوره، این را نتیجه را گرفته اند که آزار دهندگان الیشع گروهی از «مردان جوان» بوده اند. واقعۀ کشته شدن آنها، یک معجزۀ جزایی قلمداد می شد. مطمئناً آنان گروهی از جوانان بت پرست بودند و عمل آنان توهین مستقیم به خدا بود. کیتو (Kitto) نیز معتقد است که این جوانان توسط والدین بت پرستشان تحریک شده بودند تا الیشع را آزار رسانند و در واقع این عمل آنان مورد مجازات و داوری خدا قرار گرفت.
همراهی با یهورام:
میشع پادشاه موآب تصمیم گرفت که از پرداختن جزیه به یهورام خودداری ورزد و بدین وسیله قومش را از سلطۀ اسرائیل خارج سازد. یهورام پادشاه اسرائیل نیز با پادشاه یهودا و ادوم بر علیه موآب متحد شده و به دلایل نظامی، راه بسیار دشواری را در پیش گرفتند. در بین راه خطر مرگ بر اثر تشنگی، جان همگی ایشان را تهدید می کرد. سرانجام همگی آنان مشورت الیشع را جویا شدند. الیشع به دلیل بت پرستی یهورام وی را توبیخ و سرزنش کرد. ولی به سبب یهوشافاط ایشان را راهنمایی کرد تا خندقهایی در وادی حفر نمایند. پرکردن چاه ها توسط خدا، موآبی ها را دچار غفلت کرده و سرانجام ایشان توسط لشکر پادشاهانِ متحد، قتل عام شدند (1پادشاهان 3: 4-24).
افزایش روغن بیوه زن:
او احتمالاً بیوۀ یکی از پسران انبیا بود که دو پسرش توسط طلبکاران فروخته شده بودند (لاویان 25: 39). بنا به نظر یوسفوس او بیوۀ عوبدیای نبی بوده است. ظرف کوچکی که وی در اختیار داشت برای نگهداری روغن تدهین به کار می رفت. الیشع با معجزه ای روغن وی را برکت داد (4: 7). با این معجزه نیاز بیوه زن بر طرف شده و پسران او از بردگی نجات یافتند (لاویان 25: 39).
الیشع و شونمی:
بین کرمل و وادی اردن، الیشع توسط زنی ثروتمند از اهالی آن شهر مورد پذیرایی قرار گرفت. او اطاقی را به منظور پذیرایی از مهمان خود در نظر گرفت. این اطاق را بالاخانه (Aligah) می نامیدند. الیشع با شفای نازایی او به وی پاداش داد و او پسری به دنیا آورد (2پادشاهان 4: 8-17). چند سال بعد پسر در اثر آفتاب زدگی جان سپرد. مادرش وی را در اطاق بالاخانه گذاشته و به دنبال نبی شتافت. الیشع در صدد بود که جیحزی را همراه با عصایش برای شفای کودک بفرستد ولی زن شونمی به اصرار وی را همراه خود برد. البته توسط ایمان و دخالت الیشع بود که پسر زنده شد (4: 18-37). الیشع در جلجال در زمان قحطی، غذای مسموم را بی ضرر گردانید. آرد به کار رفته نمادی از دخالت خدا بود (2پادشاهان 4: 38-41). بلافاصله بعد از آن الیشع با بیست نان جو و چند خوشۀ گندم صد نفر را خوراک داد. او غذا را برکت داد تا جهت مصرف مهمانان کفایت کند (2پادشاهان 4: 42-44).
شفای نعمان:
نعمان سردار لشکر ارام مبتلا به بیماری جذام بود. با هدایت کنیزی از سرزمین اسرائیل، نعمان با هدایای زیاد و نامه ای از پادشاه به طرف جنوب عازم می شود. یورام این اقدام را توطئه ای بر علیه اسرائیل قلمداد کرد. ولی دخالت الیشع، اضطراب وی را بر طرف ساخت. شفای نعمان به فروتنی وی بستگی داشت. او لازم بود که برای شفای خویش هفت مرتبه خود را در آب گل آلود اردن بشوید. پیروزی و شفای نعمان به دلیل اطاعت وی و مبتلا شدن جیحزی به دلیل نااطاعتی وی درست نقطۀ مقابل یکدیگر هستند (2پادشاهان 5).
الیشع به سبب مرد جوانی که از او درخواست کمک کرده بود آهن را روی آب شناور گردانید (2پادشاهان 6: 6).
محاصرۀ سامره:
الیشع با استفاده از قدرت نبوتی خود یورام را از نقشه های موآب با خبر می ساخت. وقتی ارامی ها در صدد بودند که الیشع را دستگیر نمایند، الیشع تمامی سپاه را به کوری مبتلا نمود و آنان را به سمت سامره هدایت کرد و هنگامی که وارد سامره شدند، الیشع دعا کرد که خداوند چشمان ایشان را باز کند. اما وی از کشتار ایشان توسط لشکریان یورام جلوگیری کرد (2پادشاهان 6: 8-23). در حملۀ دیگر ارام به اسرائیل و محاصرۀ سامره، قحطی سختی در داخل شهر اتفاق افتاد. یورام در چنین وضعیتی نیز حاضر به توبه نشد. طبق پیش بینی الیشع محاصره به شکل معجزه آسایی شکسته شد و ارامی ها به دلیل وهم و خیالِ شنیدن صدای لشکر مصریان و حِتّی ها، پا به فرار گذاشتند (2پادشاهان 6: 7-24: 20).
الیشع در دمشق با حزائیل روبرو شد و به تمامی ضررهایی که اسرائیل از جانب او متحمل خواهد شد، اشاره کرد. کمی پس از پیشگویی الیشع حزائیل بنهدد را به قتل رسانده و پادشاه گردید (2پادشاهان 8: 15-7). بنا به فرمان الیشع یکی از انبیا جوان به راموت جلعاد رفته و ییهو را در آنجا به پادشاهی اسرائیل مسح کرد (2پادشاهان 8: 28). او در بستر بیماری با یوآش ملاقات کرده و به او وعده داد که سه بار ارامیان را شکست خواهد داد (2پادشاهان 3: 14-19).
قدرت وی به زمان زندگی او محدود نشد. بعد از مرگ نیز استخوانهای وی باعث زنده شدن مرده ای گشت که به طور تصادفی با آن تماس یافته بود (2پادشاهان 13: 21). در کتاب مقدس بیست و چهار معجزۀ مختلف از الیشع ذکر شده که این عدد از تعداد معجزات همۀ شخصیت های کتاب مقدس به جز عیسی مسیح بیشتر است.
اَلِیشَمَع (کسی که خداوند او را می شنود) اعداد 1: 10 Elishama
1) پسر عمیهود که در هنگام خروج بنی اسرائیل رئیس قبیلۀ افرایم بود (اعداد 2: 18؛ 7: 48، 53؛ 10: 22) (1440 ق.م.). در نسب نامۀ موجود در کتاب 1تواریخ (7: 26) او نوۀ یوشع بوده است.
2) یکی از پسران داود که در اورشلیم به دنیا آمد (2سموئیل 5: 16؛ 1تواریخ 3: 8).
اَلیشُوع (خداوند خلاصی اوست) 2سموئیل 5: 15 Elishua
یکی از پسران داود که در اورشلیم به دنیا آمد (1تواریخ 14: 5). نام دیگر وی الیشامع بوده است (1تواریخ 3: 6) (1000 ق.م.).
اَلِیشَه (خداوند رهایی می دهد) پیدایش 10: 4 Elishah
وی پسر بزرگ یاوان بود (1تواریخ 1: 7).
اَلِیصابات لوقا 1: 5 Elisabeth
همسر زکریا و مادر یوحنای تعمید دهنده که از نسل هارون بود. نام او به معنی «خداوندم اقبال نیکوی من است» می باشد. وی تا زمان پیری فرزندی نداشت. فرشته ای وعدۀ فرزندی را به آنان می دهد (لوقا 1: 24-7). او به مدت پنج ماه حاملگی خود را پنهان نمود اما جبرئیل این حقیقت را به مریم آشکار کرد (لوقا 1: 24-38). مریم با الیصابات ملاقات کرد و ایشان با یکدیگر خدا را شکرگزاری کردند. مریم سه ماه پیش وی ماند (1: 39-56). زمانی که فرزند او ختنه شد وی را یوحنا نام نهادند. ابتدا با این نام مخالفت شد چون هیچ یک از بستگانش این نام را نداشتند. ولی زکریا نام وی را بر روی سنگی حک کرد و زبان وی که بعد از ملاقات با فرشته بسته شده بود، بلافاصله باز شد (1: 58-64).
برگرفته از کتاب دائرةالمعارف کتاب مقدس
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |