سرنوشتی مشابه با طریقی متفاوت
سرنوشتی مشابه با طریقی متفاوت
جوجه و کودک هر دو بههم نگاه میکنند،
نگاهی پر از معنی و امید هر دو برای فردا رؤیایی دارند،
جوجه میاندیشد روزی در آسمانها پرواز خواهم کرد،
کودک میاندیشد روزی کهکشانها را تسخیر خواهم کرد.
اما هر دو بیخبر از خطر فردایند. بیخبر از طرحهای آدمنمایان خوشصورت و صیادان بدطینتی که وعدههایشان کِرمِ لذیذ روی قلاب است.
جوجه بهزودی میفهمد بالهایش برای پرواز نیست. آنقدر در زمین میچرد تا به وزن دلخواه مرغداریها برسد و به عنوان کالای مصرفی وارد بازار گردد.
اما کودک اگر چه سرنوشت مشابهی دارد ولی مسیر متفاوتی را طی میکند.
او وارد دنیایی میشود که عدالت و استقلال و آزادی فقط یک شعار است. دنیایی که انسانیت و شرافتها قابل خرید و فروش است.
دنیایی که سیاست و مذهب دو لبۀ تیز یک قیچی برای هدفی مشترکند.
یکی نابسامانیها را توجیه میکند، دیگری نابرابریها را تحمیل میکند.
میبیند که سیرت و صورتها با هم در تضادند و روزی نهچندان دور میفهمد که چه بیرحمانه بزرگ شده تا مانند کالایی وارد بازار عرضه و تقاضای اهداف سیاسی و مذهبی دیگران شود و بعد هم صحنه را ترک میکند؛ بدون آنکه زندگی کرده باشد. این سرنوشت مشابه همۀ جوجهها و کودکهایی است که هرگز قالبهایشان را نشکسته و از مدار تقلید بیرون نیامدهاند.
بنابرین باید معنی عدالت و استقلال و آزادی را در فضایی عاری از دخالت دستهای آغشته به خون انسانهای طمعکار و افراد سودجو دنبال کرد.
به همین خاطر کلمۀ زندۀ خدا، عیسای مسیح به میان ما آمد به معبد رفت و تخت صرافان و قفس کبوترفروشان و بساط کاسبی کاهنانی که دلّال و واسطۀ خرید و فروش بهشت شده بودند را واژگون ساخت (متی ۱۲:۲۱).
او شخصاً بر روی صلیب رفت و با خون خود قیمت گناهان بشر را پرداخت نمود و دیوار جدایی و مانع رابطۀ مستقیم بین خدا و انسان را از میان برداشت (افسسیان ۲۴:۲).
تا فیض خدا برای همۀ کسانیکه این حقیقت را میپذیرند رایگان باشند و دیگر هیچوقت هیچکس در هیچ مقامی با فروختن کلید بهشت و سهم وکالت و حق واسطهگری از کسی اخّاذی نکند.
پردهای بود گناهان به میان من و یار
پرده بشکافت نگاری که بـه ایوان آمد
جليل سپهر
@jalilsepehr
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |