نقدی بر زندگی نامۀ واقعی امام حسین با ذکر منابع معتبر و مستند
زندگی نامۀ واقعی امام حسین با ذکر منابع معتبر و مستند
حسین پسر علی در عربستان و در سال چهار هجری متولد شد.
پس از مرگ محمد پیامبر مسلمین، در زمان خلافت عثمان در سال سی هجری به سرکردگی و هم دستی سعید ابن عاص، به همراه برادرش حسن و دیگر اعراب مسلمان، برای جلب رضایت معاویه و کسب قدرت، به ایران حمله و کشتار بسیار کرد.(غزای طبرستان)
بعدها که معاویه (برادر زن حضرت محمد) خلیفۀ مسلمین شد، زیر پرچم معاویه در حمله به روم (قسطنطنیه) و ایران (طبرستان) شرکت کرد و به تجاوز و اشغال و غارت ایران ادامه داد.
امام علی نیز که به دستور محمد قبلاً به ایران در مرزهای یمن لشگرکشی و کشتار کرده بود (سریه امام علی به یمن ساسانی) در خطبۀ صدوچهل وشش نهج البلاغه، شیوۀ حمله و تجاوز به ایران را به عُمرخطاب آموزش داده و با سرزنش عمر که از تعداد زیاد جمعیت ایرانیان ترسیده بود، به وی قوت قلب داده و او را برای حمله تهییج و ترغیب می کند و باهم فرش بهارستان از بزرگ ترین گنجینه های ملی ایران را از تیسفون پایتخت ایران به عنوان غنیمت دزدیده و به مدینه برده و تکه تکه کرده و فروختند!
ضمناً در زمان خلافتش نیز به اشغال ایران ادامه داده و پایتخت را به درون ایران اشغال شده (کوفه) انتقال داد و همۀ قیام های ایرانیان ستمدیده را که به حق خواهان پایان اشغال گری اعراب مسلمان بودند، سرکوب و در خون فرو نشاند.
نکته: هیچ کدام از هفتادودوتن یاران حسین، ایرانی نبودند. حتی یک جملۀ مثبت از حسین دربارۀ ایرانیان وجود ندارد، و همواره ایرانیان را عجم (قوم فرومایه) خطاب می کرده.
او هیچ واکنش و اعتراضی به قتل عام هزاران ایرانی در قادسیه و نهاوند و… به کنیزی گرفتن زنان ایرانی (از جمله بی بی شهربانو دختر زیبای پادشاه ایران) و یتیم شدن کودکان ایرانی و اشغال ظالمانۀ ایران نکرد.
امام حسین پس از بیعت با معاویه در مدینه از او استقبال می کرد و معاویه هر ساله مبلغ یک میلیون دِرهَم از خراج ایرانیان اشغال شده و ستمدیده را به حسین و یک میلیون دیگر هم به حسن باج می داد.
روابط این دو چنان گرم شد که حسین خواهر زادۀ معاویه را نیز به لیست زنانش افزود (یعنی همان لیلا مادرعلی اکبر)!
حسین به زندگی آرام و اعیانی خود با همسرانش در مدینه خو گرفته بود تا این که معاویه مُرد و پسرش یزید به وصیت پدر، خلیفه شد.
نکته: حسین در طول بیش از بیست سال خلافت معاویه نه تنها با سکوت زیست و قیام نکرد بلکه کوچک ترین اقدامی علیه وی انجام نداد!
یزید با امامحسین چالش هایی نیز بر سر اورینب زن زیبای بصری داشت و قبلاً به حسین اخطار داده بود ک اورینب صیغۀ من است. (آن زمان امام حسین ۵ زن رسمی و هفتاد زن صیغه ای و ۱۶ فرزند داشتند)!
پس از اعلام این هشدار و به خلافت رسیدن یزید، یک میلیون دِرهَم باج حسین قطع و حسین را خلع منصب کرد.
وی سه نامه به ولید ابن عتبه در مدینه نوشت تا از عبدالله ابن عمر، عبدالله ابن زبیر وحسین ابن علی، بیعت بگیرد.
هیچ کدام بیعت نمی کنند.
یزید گفته بود یا بیعت کنند یا کشته شوند چون خلافت اسلامی را دچار آشوب می کنند. پسر عُمَر قانع شد و بیعت کرد. حسین و پسر زبیر که داعیۀ خلافت هم داشتند، سرباز زدند و به مکه فرار کردند (خلفای اموی بعداً هردو را کشتند) حسین که دید آن دو نفر کشته شدند از مدینه به مکه فرار کرد.
در مکه به حسین خبر می رسد که شیعیان کوفه پیروان تو هستند (چون مقر حکومت پدرش کوفه بود) و با تو بیعت می کنند، نه با یزید.
۱۲ هزار نامه به هواداری حسین فرستاده می شود!
حسین در نزدیکی شصت سالگی به وسوسۀ خلافت می افتد.
برای اطمینان از وعدۀ کوفیان، پسرعمویش مسلم ابن عقیل را به کوفه می فرستد.
مسلم پیک می فرستد که حسین حرکت کن، غافل از این که خبر به یزید رسید. یزید به عبیدالله ابن زیاد فرمان می دهد که کوفه را آرام کند، عبیدالله جان و مال و ناموس شورشیان را حلال اعلام می کند!
همه می ترسند و پشیمان می شوند. مُسلم کشته می شود. اما حسین بی خبر و از هول حلیمِ کسب قدرت، حج الهی را در روز دوم عرفه نیمه کاره رها کرد و به امید دوازده هزار لشگر کوفه براه افتاده است.
در مسیر کوفه، یک کاروان یمنی را غارت می کند.
نرسیده به کوفه، عُمرسعد راه را بر حسین می بندد (حسین قصد اقامت و اسکان در کوفه که مقر حکومت پدرش علی و محل سکونت شیعیان فرستندۀ دعوتنامه بود را داشت، تا در فرصت مناسب با هزاران شیعۀ کوفی شورش را آغاز و به سوی دمشق حرکت کنند).
ابن سعد (به حسین که غافل گیر شده بود!) گفت: چرا با یزید خلیفۀ برحق مسلمین بیعت نکردی؟!
حسین در پاسخ به او می گوید: بگذار بروم!
ابن سعد جواب می دهد: بنابر رسوم اسلامی، تو از بیعت سر باز زدی، پس خونت حلال است (کلاً دو حالت بیشتر وجود نداشت، یا بیعت یا جنگ، چنان چه علی هم مجبور به بیعت با ابوبکر، عُمر و عثمان شد).
حسین ترسید و گفت به خاطر نامه های کوفیان آمده بودم، حال که مرا نمی خواهند، اجازه دهید به مدینه برگردم. سپس سه درخواست معروفش را عنوان کرد: (سه درخواستی که روحانیون شیعه همیشه مخفی کرده اند!)
حسین ملتمسانه گفت:
- یا بگذار به جایی که از آن جا آمدم (مکه یا مدینه) بازگردم.
- یا بروم با ایران (در طبرستان+ و روم قسطنطنیه) بجنگم.
- یا بیایم و در دمشق با یزید بیعت کنم!
آیا این سه درخواست به معنای پشیمانی و ترس و التماس نبود؟!
عُمرسعد پیک فرستاد که حسین درخواست صلح کرده، عبیدالله ابن زیاد هم راضی شد که درخواست حسین را بپذیرد، ولی شِمر ابن ذالجوش گفت: «حسین جز به خلافت راضی نباشد و دیر یا زود کوفه را خواهد شورانید.»
ابن زیاد قانع شد و گفت قتال کنید.
سه درخواست حسین رد شد و چاره ای جز جنگ نداشت، وگرنه می خواست مانند برادرش حسن تسلیم شود (البته سجاد به بهانۀ بیماری تسلیم شد و با یزید بیعت کرد و زنده ماند!)
ولی حسین شب قبل از عاشورا درمانده به خیمه رفت و تا نوره (واجبی) بکشد! و برای این که کمی از درماندگی قضیه بکاهد با فحاشی گفت: «این زنازاده پسر زنازاده (یعنی ابن زیاد) مرا بین جنگ و صلح مخیر کرده!
جنگ آغاز شد و حسین در ابتدا برده هایش را درصفوف جلو قرار داد که کشته شدند، سپس زهیر ابن قین و حبیب ابن مظاهر یمین و یسار سپاه،… و در نهایت خودش کشته شد.
نکته: همۀ قاتلان حسین و یارانش، از شمر نمازخوان گرفته تا حرمله و ابن سعد مسلمان شیعه و اقوام درجه یک بودند.
محمد حنفیه برادر امام حسین و عبدالله شوهر زینب به کربلا نرفتند و زینب پس از واقعه، توسط یزید تکریم و متنعم شد و به مدینه بازگشت و همان جا درگذشت (درحالی که یزید می توانست زنان و دختران کشته شدگان کربلا را به حکم اسلام به غنیمت بگیرد! قبور منتسب به زینب در قاهره و دمشق، جعلی هستند).
حسین و حسن هرگز منصبی نداشتند و فقط از طریق جنگ و غنیمتی که از امثال ایرانیان اشغال شدۀ مظلوم می گرفتند مال کسب میکردند و ده ها زن و کنیز را به زور تصاحب می کردند و عوض می کردند (خراج دارابگرد فارس برای حسن و..).
سکینه دختر حسین با مصعب ابن زبیر که قاتل مختار و دشمن پدرش بود، ازدواج کرد!
حسین پنجاه و هشت ساله اصلاً دختری سه ساله به نام رقیه نداشته و این افسانه، هفت قرن پس از عاشورا برای تراژیک کردن ماجرا ساخته شد (رجوع شود به حماسۀ حسینی اثر شهید مطهری).
ضمناً عبدالله ابن زبیر هم با یزید بیعت نکرد و با شعار زنده کردن اسلام علیه او قیام کرد و به طرز فجیعی، آن هم داخل کعبه به قتل رسید. راستی آیا نباید برای او هم عزاداری کرد؟!
این خلاصه ای مستند از وقایعی است که منتهی به تاسوعا و عاشورا شد.
منابع استفاده شده برای این مقاله:
نهج البلاغه، خطبۀ 146
بلاذری، فتوح البلدان، ص330
حماسۀ حسینی، شهید مطهری، ج ۲، بخش تحریف لفظی، ص ۱۷۰
شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، تصحیح و تحقیق میرزا عبد الرحیم ربانی، ج ۱۲، باب ۵۱ از ابواب ما یکتسب به، ص ۱۵۷
محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۴۱ و ج ۷۲، ص ۳۸۲٫
مطهری، مجموعۀ آثار، ج 17، ص 586
یادداشت ها، ج ۲ ص ۸۰
تاریخ طبری، ج3، ص323. و ج5, ص 2116
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، مقصد سوم، فصل اول ص ۳۹۵
زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۳۵۰و۳۵۱
محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 297
داستان کربلا، امیرحسین خنجی
تاریخ طبرستان، بهاءالدین محمد بن حسن ابن اسفندیار صفحۀ ۱۵۴–۱۵۵
زندگانی امام حسين، زين العابدين رهنما، جلد اول، فصل بيست و نهم، صفحۀ ۱۸۳
الفتوح: ابن اعثم کوفی، 5/164و 165
ترجمۀ فارسی تاریخ طبری، جلد پنجم، ص 1825
الجرح و التعدیل، ابوحاتم رازی، ج ۶، ص ۲۰۵
الارشاد، شیخ مفید: 2/89
تاريخ طبرى 6/189مقاتل الطالبیین (ابوالفرج اصفھانى ص 100)
تاريخ طبرى 6/193 (از ) مقتل الحسین ابومِخْنَف
كامل بهایى (عماد الدين طبرى 275/2، چاپ مرتضوى)
مروج الذهب (مسعودى 3/59) مقاتل الطالبیین (ص 106)
شمس الدین ذهبی، العبر فی خبر من عبر، ج4، ص73؛ الغدیر، ج5، ص245
Vaglieri, “al–Ḥusayn b. ‘Alī b. Abī Ṭālib”, EoI.
↑ بهرامیان، «حسین (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،۶۷۶
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |