تاریخچۀ چهارشنبه سوری و دیدگاه مسیحی
تاریخچۀ چهارشنبه سوری و دیدگاه مسیحی
آنچه مسلم است این گونه جشن ها هیچ پایه و اساس کتاب مقدسی نداشته و مانند درخت کریسمس و دیگر سنت های قدیمی نمی توان به طور حتم به اصل و ریشۀ واقعی آن ها پی برد و همان گونه که در متن زیر متوجه خواهید شد برای قرن ها در بارۀ چهارشنبه سوری در تاریخ کشور ما سخنی به میان نیامده و در اثرات ادبی و فرهنگی ایران زمین اشاره ای به آن نشده. آنچه از کل ماجرا به دست می آید این است که جشنی به بهانۀ شادی و پایکوبی برقرار شده و جنبۀ مذهبی و خرافی به آن افزدوده شده است. مسیحیت و کتاب مقدس با اعیاد و جشن ها و آئین هایی که هیچ گونه مخالفتی با اصول کتاب مقدسی نداشته باشد و یا باعث ورود لعنت یا گناه یا خرابی در شخصیت بشری نشود، ندارد و در صورتی که خرافاتِ پیوست شده به چهارشنبه سوری از آن زدوده شود و تنها به عنوان بهانه ای برای جشن و شادی و سرور برگزار شود، فرصت خوبی است برای پایکوبی و جشن و میهمانی های بیشتر!!! و خدای کتاب مقدس خدای شادی ها و لذت های مقدس است. همان گونه که درخت کریسمس و بسیاری از آئین ها و سنت های دیگر که با زدوده شدن خرافات و بعضی از اعتقادات مشکوک در تاریخ، می توانند به عنوان تزئیناتی زیبا و شاد در ایام میلاد خداوند ما عیسی مسیح استفاده شوند، اینجانب با شادی در این جشن شرکت می کنم و در شادی ملت خود شریک می شوم. به نظر این جانب هر مسیحی با مطالعۀ تاریخچۀ این جشن و مراجعه به انگیزۀ خود و شنیدن صدای روح خدا در درونش می تواند تصمیم بگیرد که در این جشن شرکت کند یا خیر؟
متن فوق نظر شخصی مدیریت این وب سایت می باشد و مسئولیت آن به عهدۀ خود نویسنده می باشد.
و اما نظری به تاریخچۀ چهارشنبه سوری برگرفته از وب سایت ویکی پدیای فارسی:
چند روز پیش از نوروز مردمانی به نام آتشافروزان که پیامآور این جشن اهورایی بودند به شهرها و روستاها میرفتند تا مردم را برای این آیین آماده کنند. آتش افروزان، زنان و مردانی بسیار هنرمند بودند که با برگزاری نمایش های خیابانی، دستافشانیها، سرودها و آوازهای شورانگیز به سرگرم کردن و خشنود ساختن مردمان میپرداختند؛ آن ها از هفت روز پیش از نوروز تا دو هفته پس از نوروز با پدید آمدن تاریکی شامگاه، در تمامی جای های شهر و ده، آتش میافروختند و آن را تا برآمدن خورشید، روشن نگاه میداشتند. این آتش، نماد و نشانهٔ نیروی مهر و نور و دوستی بود. هدف آتشافروزان برگرداندن نیروی فزاینده و نیک به مردمان برای چیره شدن بر غم و افسردگی بود. همین هدف مهم ترین دلیل برپایی جشن سده در میانه زمستان هم هست.
شگفت اینجاست که آیین آتشافروزی پیش از نوروز به گونههای دیگر در نزد مردمان دیگر کشورها نیز پدیدار میشود! آریاییان قفقاز هنوز در این شب هفت توده آتش میافروزند و از روی آن میجهند. بنا به آیینی کهن در سوئد، شبی که والبوری خوانده میشود را به عنوان آغاز بهار میشمارند و در آن آتشی بزرگ افروخته و پیرامون آن به جشن و شادی میپردازند. همچنین نمونۀ دوردستی از آتشافروزی نوروزی را در نزد مردم روستاهای جنوب کشور رومانی گزارش کردهاند.
آیین آتشافروزی تا روزگار ما بر جای مانده و نام «چهارشنبه سوری» بر خود گرفتهاست. در ایران باستان بخشبندی هفته به شنبه و چهارشنبه و… نبوده و در گاه شماری ایرانیان هر یک از ۳۰ روز ماه نامی ویژه داشتهاست (امرداد، دی بآذر، آذر،… ، سروش، رشن، فرودین، ورهرام،… ، شهریور، سپندارمزد، خورداد و..). «هفته» ریشه در ادیان سامی دارد، که باور داشتند خدا جهان را در ۶ روز آفرید و روز هفتم به استراحت پرداخت و آفرینش پایان یافت؛ و از همین رو روز هفتم را به زبان عبری شبّات که به معنی فراغت و آسایش است، نامیده اند. بخشبندی روزها به هفته از یهود به عرب و از اعراب به ایرانیان رسیدهاست. اعراب دربارهٔ هر یک از روزهای هفته باورهایی داشتهاند؛ برای نمونه اینکه ۴ شنبهٔ هر هفته روز شومی است.
منوچهری دامغانی هم این گونه به این باور اشاره میکند: چهارشنبه که روز بلاست باده بخور / به ساتکین میخور تا به عافیت گذرد
جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران مرسوم بودهاست که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفتهاست که طلایهدار نوروز است.
در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام سور مرسوم بودهاست و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده میشد و از روزهای شوم و نحس بشمار میرفت و بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند. بدین ترتیب ایرانیان آخرین جشن آتش خود را به آخرین چهارشنبۀ سال انداختند و در آن به شادمانی و پایکوبی پرداختند تا هم جشن ملی خود را حفظ کنند و هم بهانه به دست دیگران ندهند و بدین ترتیب جشن سوری از حادثۀ روزگار مصون ماند و برای ایرانیان تا به امروز باقی ماند.
از دیرباز تا کنون، آتش در نزد ایرانیان از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار بوده است و بیشتر جشن ها و آیین ها پیوند نزدیکی با آتش داشته و دارند. گمان می رود که جشن چهارشنبه سوری نوع تغییر یافته ای از گاهنبار «همس پت میدیم گاه» ششمین و آخرین گاهنبار سال است. بخش نخست این واژه یعنی «همس» از «هم» به معنی گرما و تابستان در زبان اوستایی گرفته شده است و واژه ی همس پت میدیم روی هم به معنی برابر شدن روز و شب و آغاز گرما است و این گاهنبار در روز نخست پنجۀ پایان اسفندماه برگزار می شده است.
در هیچ یک از متون باقیماندۀ پیش از اسلام اشاره ای به جشن چهارشنبه سوری نشده است. در اوستا، کتیبه های عیلامی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی و نیز در متون پهلوی و حتی در روایت های مورخان یونانی دربارۀ ایران نیز در مورد جشن چارشنبه سوری سخنی به میان نیامده است.
متون دوران پس از اسلام نیز در این باره تقریباً ساکت بوده اند، حتی در آثار محقق دقیقی همچون «ابوریحان بیرونی» نیز دربارۀ آن توضیحی داده نشده است. اما برخی اشاره ها در تعدادی از متون کهن، نشان دهندۀ این است که گویا چارشنبه سوری نه تنها برگزار می شده، بلکه از آن به عنوان «عادت قدیم» نیز نام برده شده است.
نخستین و کهن ترین کتابی که در آن به چنین آتش افروزی اشاره شده است، کتاب «تاریخ بخارا» نوشته ی ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی (۲۸۶ تا ۳۵۸ هجری قمری) است. در این کتاب که به نام «مزارات بخارا» نیز شناخته می شود، واقعه ای به شرح زیر از میانۀ سدۀ چهارم و زمان «منصور بن نوح سامانی» نقل شده است:
«… و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیسد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آن گاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون «شب سوری» چنان که «عادت قدیم» است، آتشی عظیم افروختند. پاره ای از آن بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت.»
در این روایت هرچند به صراحت به زمان برگزاری جشن اشاره نشده است، اما عبارت «هنوز سال تمام نشده بود» و نیز «شب سوری» گویا اشاره به مراسم چارشنبه سوری دارد که شاید در آن زمان، انجام مراسم در شب چارشنبه، تثبیت نشده بود.
دومین متن کهن که اشاره ای هرچند غیر مستقیم به جشن چارشنبه سوری دارد، شاهنامۀ فردوسی است. در داستان بهرام چوبینه با «پرموده» پسر ساوه شاه آمده است که هنگامی که هر دو سپاه، آمادۀ رزم بودند، ستاره بینی بهرام را پند می دهد که:
ستاره شمر گفت بهرام را که در «چارشنبه» مزن کام را
اگر زین بپیچی گزند آیدت همه کار ناسودمند آیدت
یکی باغ بُد درمیان سپاه از این روی و زان روی بُد رزمگاه
بشد «چارشنبه» هم از بامداد بدان باغ که امروز باشیم شاد
ببردند پر مایه گستردنی می و رود و رامشگر و خوردنی …
ز جیهون همی آتش افروختند زمین و هوا را همی سوختند
درباره ی این سروده های شاهنامه ذکر چند نکته ضروری است:
نخست اینکه بر مبنای واژه نامۀ «فریتس وُلف»، در سراسر شاهنامه به جز یکشنبه و چارشنبه، روز دیگری از هفته نام برده نشده است و تنها باری که از چارشنبه یاد شده، در همین داستان و همین جشنی است که در زمان بهرام چوبین انجام شده و این کهن ترین یادکرد جشن چارشنبه در متون است. هرچند که زمان سرایش شاهنامه چند دهه پس از تاریخ بخارا بوده است، اما موضوع داستان به صدها سال پیش از آن باز می گردد.
دوم اینکه آوردن نام چارشنبه در داستان بهرام چوبین خود دلیل دیگری است که روزهای هفته در ایران باستان وجود داشته است.
سوم اینکه برخلاف اعتقاد عربان که روز چارشنبه را نحس و بدیُمن می پنداشتند و این اعتقاد در آثار حافظ و حتی منوچهری دامغانی نیز راه یافته است، اما ایرانیان نه تنها این روز، بلکه هیچ روز و زمان دیگری را نحس نمی پنداشتند و بخصوص چارشنبه را «گاهِ کام و جشن» دانسته اند.
این جشن با «آب» نیز در پیوند است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شکستن کوزه های آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامداد چارشنبه سوری تا پایان روز به آب تنی در چشمۀ کنار آرامگاه سعدی می پردازند و پسانگاه پسران و مردان آن را ادامه می دهند.
در آذربایجان (و نیز در جمهوری آذربایجان کنونی (اَران) جشن چارشنبه سوری در هر چهار چارشنبۀ اسفندماه برگزار می شود. برخی جشن چارشنبه سوری را به دلیل نبود روزهای هفته در ایران باستان، جشنی نوساخته قلمداد می کنند در حالی که این پندار درست به نظر نمی رسد. هرچند که از دلایل و دیرینگی چارشنبه سوری آگاهی چندانی در دست نیست، اما شواهد متعددی در وجود نام روزهای هفته در ایران باستان در دست است و از جمله در شاهنامۀ فردوسی هم به نام روزهای هفته و هم به جشن آتشی در «چارشنبه روز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال می رود که این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز با خانه تکانی پایان سال و پاکیزگی خانه در پیوند باشد. پریدن از روی آتش نیز بر خلاف برخی پندارها به هیچ وجه بی احترامی به آتش نیست، بلکه این کار به گونه ای نمادین برای سوزاندن و پاک کردن همۀ بدی ها و نادرستی ها و کدورت ها انجام می شود. سرودها و ترانه های معروف چارشنبه سوری نیز به این نکته اشاره دارند.
دیدگاه زرتشتیان: از نظر زرتشتیان مراسمی که امروزه برپا میشود به طور کلی متفاوت با آن روزگار است چرا که آتش نماد مقدسی است و پریدن از روی آن به نوعی بیاحترامی به آن نماد تلقی میشود. جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهندۀ رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است. کوروش نیک نام، موبد زرتشتی و پژوهش گر در این باره می گوید: “ما زرتشتیان در کوچه ها آتش روشن نمی کنیم و پریدن از روی آتش را زشت می دانیم.”
برخی آیینهای سوری
سال نو – کوزهٔ نو
ایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزههای سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، بهزیر افکنده و آنها را میشکستند و کوزهٔ نویی را جایگزین میساختند. که این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه متراکم میگردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد.
آجیل مشگلگشای، چهارشنبه سوری
در گذشته پس ار پایان آتشافروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیرۀ زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک می کردند و مر خوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربان تر می گردد و کینه و رشک از وی دور می گردد. امروزه اصطلاح نمک گیرشدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفته است.
یکی از رسمهای چهارشنبهسوری است که در آن دختران جوان نیت میکنند، پشت دیواری میایستند و به سخن رهگذران گوش فرامیدهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگیرند.
قاشقزنی
در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود میکشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود میروند. صاحب خانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه آمده و به کاسههای آنان آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نُقل و پول میریزد. دختران نیز امیدوارند زودتر به خانۀ بخت بروند.
شال انداختن
شالاندازی از دیگر مراسم شب سوری است که تاکنون اعتبار خود را در شهرها و روستاهای همدان و زنجان حفظ کرده است. پس از خاموشی آتش و کوزه شکستن و فالگوشی و گرهگشایی و قاشقزنی جوانان نوبت به شالاندازی میرسد. جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر میساختند. آنگاه از راه پلکان خانهها یا از روی دیوار، آن را از روزنۀ دودکش وارد منزل میکنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آن گاه با چند سرفه بلند صاحب خانه را متوجه ورودشان میسازند. صاحب خانه که منتظر آویختن چنین شالهایی هستند، به محض مشاهدۀ طناب رنگین، آن چه قبلاً آماده کرده، در گوشۀ شال میریزند و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میسازند که هدیۀ سوری آماده است. آنگاه شالانداز شال را بالا میکشد. آنچه در شال است هم هدیۀ چهارشنبه سوری است و هم فال. اگر هدیه نان باشد آن نشانۀ نعمت است، اگر شیرینی نشانۀ شیرین کامی و شادمانی، انار نشانۀ کسرت اولاد در آینده و گردو نشان طول عمر، بادام و فندق نشانۀ استقامت و بردباری در برابر دشواریها، کشمش نشانۀ پرآبی و پربارانی سال نو و اگر سکۀ نقره باشد نشانۀ سپیدبختی است.
حاجت خواهی از توپ مروارید
توپ مروارید، یک توپ نظامی بزرگی واقع در میدان ارگ تهران قدیم، روبروی نقارهخانه قدیم. وجه تسمیۀ این توپ معلوم نیست اما برخی (کتیرائی، ۱۳۷۸) علت نام گذاری را چند رشته مروارید ذکر کردهاند که به دهانۀ توپ آویزان بودهاست. نوشتۀ حک شدۀ روی توپ نام سازندۀ آن را اسماعیل اصفهانی و سال ساخت آنرا ۱۲۳۳ به امرفتحعلی شاه قاجار (حکومت: ۱۲۱۲-۱۲۵۰) ذکر کرده است. این توپ هم اکنون در مدخل ساختمان شماره هفت وزارت امور خارجه قرار دارد.
این توپ در فرهنگ عامه حائز اهمیت بودهاست به نحوی که در دوران قاجار خرافات بسیاری پیرامون آن شکل گرفت و مردم برای گرفتن حاجت های خود به آن توسل میجستند!رواج خرافاتی از این قبیل، باعث شده بود عده ای از زنان و دختران، به نیت حاجت روایی و بخت گشایی به دورش جمع شوند و به آن دخیل ببندند، به خصوص در شب های بیست وهفتم ماه رمضان و شب های قدر. در شب چهارشنبه سوری نیز زنان و دختران پول و شیرینی و کله قند به نگهبانان توپ می دادند تا در اجرای مراسمشان آزاد باشند. صادق هدایت کتاب توپ مروارید را در انتقاد از خرافات رایج میان مردم در بارۀ این توپ با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوره نوشت.
گسترۀ برگزاری جشن چهارشنبه سوری
در همۀ سرزمین های ایرانی در فاصلۀ پنج هزار کیلومتری کردستان تا چین، آیین جشن چهارشنبه سوری به همراه مراسم جانبی بسیار متنوع و زیبای آن و سرایش ترانه های شادی بخش و جشن و پایکوبی برگزار می شود. گسترۀ برگزاری این جشن حوزۀ حضور فرهنگ ایرانی را نشان می دهد. این گستره نه تنها کشور ایران بلکه از سرزمین های شرق عراق و شمال آن (کردستان غربی)، شمال سوریه، شرق ترکیه، جنوب روسیه (داغستان و چچنستان)، آذربایجان و قفقاز، ارمنستان، غرب پاکستان، افغانستان، جنوب ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، غرب و شمال هند و غرب چین تشکیل می شود.
مراسم شب چهارشنبه سوری
در شب چهارشنبه سوری، به جز روشن کردن سه یا هفت کوپه آتش به یاد سه پند بزرگ ایرانیان، «اندیشۀ نیک»، «گفتار نیک»، و «کردار نیک» و یا هفت امشاسپند «هرمزد»، «وهومن»، «اردیبهشت»، «شهریور»، «سپندارمذ»، «خورداد» و «امرداد»، مراسم ویژه ای نیز برگزار می شود مانند:
آتش افروزی بر فراز خانه ها و بلندی ها، خانه تکانی پیش از چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزۀ نو، خرید اسفند (اسپند دانه)، چراغانی، تهیه و خوردن آجیل هفت مغز، کوزه شکستن، فال گوش ایستادن، فال کوزه، ریختن آب قلیا و آب دباغ خانه به گوشه و کنار خانه، به صحرا رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، شال اندازی، قاشق زنی، گره گشایی از بخت دختران با بستن قفل به گردن یا گوشه ای از چادر، نشستن روی چرخ کوزه گری، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن خواسته ها در چاه قدیمی، کمک خواستن از «چهارشنبه خاتون»، رنگ کردن خانه با گِل هایی به رنگ آبی و زرد، پختن آش ویژۀ چهارشنبه سوری و….
گزیده ای از مراسم ویژۀ چهارشنبه سوری در جای جای ایران
مراسم قاشق زنی که تقریباً در همۀ سرزمین های ایرانی برگزار می شود بدین گونه است که مردم و بعضاً کودکان کاسه و قاشق را به هم کوبیده و در پشت در پنهان می شوند و صاحب خانه نیز تخم مرغ یا تنقلاتی داخل کاسه می گذارد. قاشق زنان چه مرد و چه زن اغلب خود را با چادر می پوشانند.
در تاجیکستان و ازبکستان، در بخارا و سمرقند و شهرسبز، در شب چهارشنبه سوری همۀ مردم شستشو می کنند و مردان پس از تراشیدن موی سر خود از روی بوتۀ آتش فروزان می پرند و می گویند: «روی پاک از تو، دامن پاک از ما»
در بدخشان و شمال افغانستان نیز دختران موی سر خود را به چهل رشته تقسیم کرده و آن را می بافند و در انتهای رشتۀ موها تـَرکۀ ظریفی می بندند تا تمام چهل رشته به ترتیب در کنار یکدیگر قرار گیرند و هنگام پریدن از روی آتش می گویند : «به روی مبارکت گردم. زردی مرا گیر و سرخی ات را بده». در بعضی از دهات درواز بدخشان از شب تا بامداد نوروز برگرد آتش می نشینند و می رقصند.
در غرب چین در شهرهای یارکند و تاشغورقان و نیز در کاشغر مردم در اطراف درخت کهنسالی که آن را یادگار آرش تیرانداز و آن جا را مرز ایران می دانند، آتش می افروزند و می گویند «زیان و زحمتمان را افشاندیم و سوزاندیم.»
در آذربایجان، جعبه های کوچکی با کاغذهای رنگین به شکل کجاوه درست کرده و ریسمانی به آن می بندند و از روزن سقف خانه یا پنجره به داخل آویزان می کنند، صاحب خانه نیز شیرینی و خوراکی هایی را که از پیش آماده کرده درون این کجاوه ها می ریزد.
در روستای هشترود مراغه، هفت سنگ بر پیرامون بام خانه می چینند و در میان بام، آتش را در کنار کاسۀ آبی برمی افروزند و پس از پایان مراسم، کاسۀ آب را بر سر خانواده یا همسایگان خالی می کنند و برای آنان با گفتن «زندگی تان به روشنی درآید» زندگی خوب و روشنایی آرزو می کنند.
در بسیاری از روستاهای استان مرکزی ایران جوانانی که نامزد دارند از روی بام خانۀ دختر، شال خود را پایین می کنند و دختران در گوشۀ آن شال شیرینی و تخمه می پیچند. این رسم را «شال اندازی» می گویند.
در کرمانشاه زنان آبستن با آوردن هیزم برای آتش چهارشنبه سوری، باور دارند که هر چوبی که در آتش می گذارند پلیدی ها و وقایع ناگوار را از فرزندشان دور می کنند.
مردم شاه آباد (اسلام آباد) استان کرمانشاه، چهارشنبه سوری را جشن پیروزی کاوۀ آهنگر بر ضحّاک می دانند و هر ساله به پاس این پیروزی در کوه های پیرامون شهر و روستا آتشی بزرگ برافروخته و با خواندن آوازهای گروهی و جشن و پایکوبی تا نیمه های شب بر گرد آتش می چرخند.
زرتشتیان روستای مریم آباد یزد نیز بر این باورند که آتش چهارشنبه سوری، آتشی است که «منیژه» به هنگام کوشش برای رهایی «بیژن» از چاه، بر سر دهانۀ چاه روشن کرده است.
در خراسان هر خانواده چهارشنبه سوری را با سه یا هفت بوتۀ آتش آغاز کرده و همۀ اعضای خانواده از روی آتش می پرند و می خوانند: «آل به در، بلا به در، دزد به در و حیز از دهات به در» و پس از پایان مراسم آتش را به حال خود می گذارند تا خاموش شود و آب ریختن و دمیدن بر آتش را گناهی بزرگ می دانند.
در روستای آزادور در دشت جوین خراسان نیز، سبزۀ نوروزی را در بین بوته های آتش قرار داده و از روی آن هم می پرند در حالی که آیینه و کاسۀ آبی نیز در کنار آتش به چشم می خورد.
در بین ترکمنان بجنورد از این شب به نام «چارشنبۀ سنگین» یاد می شود و در این شب بین همسایگان و آشنایان، آش رشته و نان روغنی و آبگوشت پخش می کنند.
در هرات و بلخ دیگر شهرهای افغانستان، خاکستر چارشنبه سوری را دختری جمع کرده و در کنار روستا می ریزد و هنگام بازگشت در می زند و اهل خانه می پرسند کیست؟
دخترک می گوید منم.
می پرسند از کجا می آیی؟
می گوید: از عروسی.
می پرسند چه آورده ای؟
می گوید: تندرستی.
در روستای زرتشتی نشین قاسم آباد یزد نیز پس از مراسم چهارشنبه سوری مراسم «چک و دوله» برگزار می شود. به این ترتیب که یک دولچۀ (سطل) کوچک را برمی دارند و درون آن کمی آب همراه با آویشن و برگ سبز می ریزند. هرکس آن جا هست چیزی از خودش مانند انگشتر و … را درون آن می اندازد، پس از آن روی دولچه را با پارچۀ سبزی می پوشانند و یک دختر نابالغ را در میان جمع خود نشانده و این دولچه را به دستش می دهند. دخترک اشیاء را یکی یکی در مشت خود پنهان می کند و بیرون می آورد و یک نفر دیگر دو بیتی هایی را می خواند و پس از خواندن دو بیتی دخترک شیئ را نشان می دهد و صاحب آن با توجه به شعر خوانده شده به نیت و تعبیر خود می رسد.
در تهران، زنان با حبوباتی که از راه قاشق زنی گردآوری کرده اند، آشی می پزند با نام «ابودرد» و باور دارند که این آش علاج همۀ بیماری ها است. همچنین در این شب دختران گوشۀ روسری یا چادر خود را گره می زنند و در بیرون خانه به نخستین کسی که برسند می خواهند که این گره را بگشاید تا گره های سال آینده باز شود.
برگرفته از:
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |
ممنون موضعتون کاملن بی طرف بود و کامل و جامع. و به نظر من باید ایین باستان رو زنده نگه داریم چون ما در تاریخ ریشه و عزت بزرگی رو در کوله بار خودمون داریم. و زیباست که نام ایرانی رو با این آیین و رسوم زیبا به دنیای غرب معرفی کنیم. و نه اینکه تو این چهل سال سرمون امد و…